1. طبق گفته آقای جواد خادم،( از وزرای سابق مرحوم دکتر شاپور بختیار،که یکی از نقشهای اصلی در کودتای نوژه را بازی کرد و بعد تا چند سال پیش ناپدید تا با یک میلیون دلار از غیب رسیده، فعال در ایجاد کنفرانسهای چلبی سازی شد.) برنامه تظاهرات مشهد از آنها بود ولی قرار بود که شعارها فقط دور مسائل اقتصادی باشد که از کنترل خارج شد و چهار نفری که آن را رهبری کرده بودند دستگیر شدند.
2. دستگیری بلافاصله چهار رهبر تظاهرات، آشکار می کند که اطلاعات سپاه از آن مطلع شده و اجازه انجام آن را داده ولی افراد خود رابه درون آن فرستاده تا با شعارهای سیاسی در ثنای رضا شاه دادن، تظاهرات را به نفع آقای رئیسی و بر ضد آقای روحانی مصادره کند.
3. در این بین، مردم عادی به فغان آمده از استبداد تبهکار و فقر سیاه، بگونه ای خود جوش وارد شده اند و با دادن شعارهایی مانند <استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی> و <مرگ بر دیکتاتور> و <مرگ بر خامنه ای> تظاهرات را از کنترل سپاه خارج ساخته و در کنترل خود گرفتند و در نتیجه با مصادره کردن تظاهرات قبلا مصادره شده، جرقه ای به انبار خشم فرو خفته مردم زده و از چاه بهار تا سنندج شعار استقلال، آزادی، جمهوری ایران/ی داده و اینگونه، برخورد درون رژیمی را به برخورد جامعه ملی با تمامیت استبداد حاکم تبدیل کردند.
4. سازمانها و جریانهای وابسته سلطنتی در خدمت مثلث ترامپ، نتانیاهو و محمد بن سلمان، از طریق سونامی رسانه های خود مانند بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و تلویزیون من و تو کوشش در مصادره اعتراضات به نفع خود کردند که نتیجتا سبب فروکش کردن اعتراضات شد.
با این وجود در حال حاضر، جنبش چند هفته اخیر به چندین هدف مهم دست یافت:
1. با کلیت رژیم را هدف گرفتن و شعارهایی مانند، <اصولگرا، اصلاح طلب/دیگه تموم شد ماجرا> و نیز مواضع خصمانه اصلاح طلبان بر علیه مردم از فقر و استبداد به جان آمده گرفتن (بعدا عده ای سعی در کم کردن خسارت شدند ولی دیگر دیر بود.)، جامعه از اصلاح طبی و اصلاح طلبان عبور کرد و به اصلاح طلبان گفت که اگر می خواهند در ساختن ایران مردم سالار در استقلال و آزادی سهمی داشته باشند، باید از طریق خود را به نقد کشیدن، تمامیت رژیم را به چالش بکشند.
2. بکار گیری فشرده و همه جانبه رسانه های در خدمت سلطنت طلبها و کوشش در تحمیل آقای رضا پهلوی به عنوان رهبر اوپوزوسیون که نقشی مهم در فروکشی تظاهرات بازی کرد، بما می گوید که سلطنت طلبان از عوامل تاخیر در جنبش دموکراسی خواهی هستند و کوشش در استقرار آزادی ها در جمهوری شهر وندان نیاز به عبور کامل از این مانع دارد.
3. جایگزینی شعارهایی مانند:<حقمو پس می گیرم> با شعار <رای من کو> بما می گوید که جامعه ملی روز بروز بیشتر به حقوق خود عارف می شود و در نتیجه وظیفه جریان مصدقی استقلال، آزادی، این است که پنج دسته از حقوق که عبارتند از:1. حقوق انسان، 2. حقوق شهروندی، 3. حقوق ملی، 4. حقوق به عنوان عضوی از جامعه جهانی، 5. حقوق طبیعت، از طرق مختلف آموزش داده شده و به بحث گذاشته شود تا اینگونه، هم جامعه ملی و هم جامعه جهانی در شفافیت کامل ببیند که، در کنار آنچه را که نمی خواهم، دقیقا می داند که چه می خواهد.
با این مقدمه به این گزارش مهم از درون وطن می پردازیم:
هشدار در خصوص سناریوی جانشین رهبری
وقایع چند ماهه اخیر از حیث تنوع و تعداد آنقدر زیاد بوده که خطا در تحلیل را برای بسیاری از ناظران، محتمل میگرداند. با این حال کوشش مینمایم با جمع بندی و پیش بینی مبتنی بر آن، جوانبی را مورد نظر قرار دهم شاید بکار تیزبینی تحلیلگران زبردست بیاید و بر فضای پیش رو روشنایی بیشتری بیفکنند.
در چند ماهه اخیر شاهد وقایع زیر بودهایم:
ـ حمله مسلحانه ساختگی به مجلس،
ـ تشییع جنازه نمایشی آقای حججی،
ـ استقلال طلبی اقلیم کردستان،
ـ اختلاس مؤسسات مالی و نارضایی مالباختگان و بیتوجهی دولت و سایر ارکان حکومت به آن،
ـ سفر پوتین به ایران،
ـ ماجراهای یمن و عربستان و …،
ـ ماجرای جاسوسی دختر رئیس قوه قضائیه،
ـ فعال شدن جناح احمدینژاد،
ـ زلزلههای سریالی مشکوک،
ـ مطرح شدن ترور بودن ماهیت مرگ هاشمی،
ـ پررنگ کردن بودجههای برخی نهادها،
ـ جنبشهای مردمی،
ـ انتشار فیلم مجلس خبرگان در خصوص تعیین موقت رهبری.
(البته ممکن است وقایع مهم دیگری هم بوده باشد که در ذکر آنها حضور ذهن بنده یاری ننماید.)
در ظهور و بروز و گسترش جنبشهای مردمی، رسانه آمدنیوز و بویژه شخص آقای روح الله زم، نقش ویژهای ایفا کرده است. آقای زم در چند ماه پیش، خبر از طرحی در خصوص کودتای سپاه بر علیه دولت روحانی به جهت احتمال خروج امریکا از برجام و … داد. ایشان اطلاعاتی از جاسوسی دختر رئیس قوه قضائیه، ماجرای قرارداد کرسنت و غیره را نیز ارائه داد. در خاطرم هست که حدود یکسال پیش یا بیشتر، در مصاحبهای که آقای فلاحتی (صفحه آخر) با ایشان داشت و ارتباطش را با آمدنیوز پرسید، آقای زم پاسخ داد که در راهاندازی آمدنیوز نقش داشته اما در حال حاضر عضو آن نیست و تنها در برخی موارد همکاری مینماید. اگر اشتباه نکنم آقای فلاحتی پرسشی با این مضمون که آمدنیوز وابسته به کجاست پرسید و پاسخ این بود که یکی از جناحهای داخل نظام.
اسنادی که آمدنیوز یا آقای زم منتشر میکنند حتماً دارای یک منبع داخلی در سیستم میباشد که محتملاً همان اسنادی است که جناح احمدی نژاد در اختیار دارد و یا از سوی بیت رهبری در دسترس ایشان قرار میگیرد و یا شخص یا گروه صاحب نفوذ دیگری، و گرنه با فعالیت خبرنگاری و رسانهای و امثالهم دسترسی به چنین اسناد و اطلاعاتی تقریباً غیرممکن است. آنچه حائز اهمیت است این است که این اسناد و اطلاعات هم مرتبط و منسجم به نظر میآیند و هم با زمان بندی برنامه ریزی شده ای منتشر میشوند.
اطاله کلام نکنم، تحلیل و پیش بینی بنده این است که تمامی یا اکثر این وقایع در راستای طرح جانشینی رهبری است. برای اجرای طرح جانشینی به نحوی که قدرت از بیت خارج نشود و بنابراین جانشین باید یکی از نزدیکان رهبری فعلی باشد و محتملاً یکی از فرزندان او، چند پیش زمینه حائز اهمیت بسیار است:
1ـ حذف یا محدود ساختن قدرت اشخاص و گروههایی که قدرت و نفوذ آنها برای اجرای طرح مخاطره آمیز است، از جمله هاشمی که حذف شد، لاریجانیها، روحانی، جناح احمدینژاد، برخی اصلاح طلبان، مراجع تقلید مشهور و… . (پررنگ کردن بودجهها شاید در راستای محدود کردن حسن خمینی، مکارم شیرازی و دیگر ذینفعان باشد)
2ـ حذف مقام ریاست جمهوری و جایگزینی طرح نخست وزیری پارلمانی
3ـ فراهم آوردن زمینه مداخله بیشتر نظامیان در حکومت جهت کنترل اوضاع در موقع اجرای طرح
4ـ تخلیه پتانسیلهای اعتراضی مردم و ایجاد یاس و ناامیدی و ترس در آنها به منظور منفعل ساختن ایشان در احقاق مطالباتشان.
5ـ و …
احتمال میدهم که برنامه این بوده است که در ماههای پیش رو اوضاع اقتصادی و معیشتی و امنیت زیستی مردم را بدتر از بد نمایند و اعتراضات مردمی را به صحنه بیاورند و خشونت را چاشنی آن سازند تا هم دولت روحانی را مجبور به استعفاء نمایند، و آن را فرصتی بسازند برای حذف مقام ریاست جمهوری و جایگزینی طرح نخست وزیری پارلمانی، و هم راحتتر بتوانند به بهانه گسترش ناامنی در کشور و اوضاع بد اقتصادی، مردم و فعالان سیاسی را به مرگ گرفته و به تب راضی کنند که از ترس ناامنی و فقر بیشتر، حکومت نظامی یا شبه نظامیان را موجه دانسته و به جهت وقوع شرایط ویژه، و بیماری رهبر، قائم مقامی یکی از نزدیکان او را برتابند تا امکان رهبری او در آینده مهیا شود.
از نظر من، این سناریو با وقایع سالهای اخیر همخوانی دارد از بیماری و بستری شدن و جراحی رهبر و پوشش خبری گسترده آن، طرح تغییر ریاست جمهوری به نخست وزیری، تخریب چهره مقامات حکومتی، و و و… .
اما نباید غافل شد که طبیعی است صاحبان قدرت، هر یک به نوبه خود، و متناسب قدرت و نفوذ خود، هم خوش خدمتی نمایند که در این تغییر و تحولات حذف نشوند و بقا یابند، و هم از سر طمع، نیم نگاهی به قدرت بیشتر داشته باشند و در فرصت مناسب سربرآورند به همین جهت هم به میخ میزنند هم به نعل، هم به خوشایند حکومت سخن میگویند و هم خوشایند مردم. روحانی که میبیند باید قربانی شود، سودای رهبریش بیشتر میشود و محتملاً از سایر ارکان حکومت بیشتر فاصله میگیرد، مگر اینکه توافق کند که از جانشین حمایت کند تا رئیس جمهور بماند. احمدینژاد میخواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد و بنحوی بازگردد به قدرت، احتمال هم دارد بخواهد با کمک بدنهای از سپاه کودتا کند. علیلاریجانی خود را متمایل به اصلاح طلبان میکند تا بماند. صادق لاریجانی اما راهی جز در رفتن ندارد چرا که نه میتواند مستقل عمل کند، نه میتواند از جناحی استمداد جوید، مگر اینکه تمام قد از پروژه جانشینی حمایت کند تا حذفش نکنند. اصلاح طلبان هم که حالا خود را از هر جهت بازنده میبینند، طبعاً بیشتر به روحانی روی میآورند بلکه بمانند و سیل نیاید که اگر بیاید همه را با هم میبرد. البته انتشار فیلم مجلس خبرگان در خصوص تعیین موقت رهبری، محتملاً پاتکی از سوی طرفداران هاشمی و دولت میباشد تا بتوانند ابتکار عمل را در دست بگیرند، اما این سند بیش از پیش عیان مینماید که در ویرانی امروز کشور، همه جناحهای حاکمیت دست در دست هم داشتهاند.
در این میان؛ اگر جنبشهای مردمی حقمدار نشود، فراگیر نگردد، استمرار نیابد، مردم قربانیِ قدرت طلبیها، بیش از پیش قربانی میشوند و این را باید به ایشان تفهیم کرد، و البته تحقق این مهم بسیار دشوار است چرا که تفکر اصلاح طلبی که توسط جناحی از حاکمیت به منظور بقا بیشتر نظام سیاسی حاکم بر ایران مطرح شد تا مردم و دنیای امروز آن را تاب بیاورند، و متأسفانه در سالهای اخیر با حمایت ملی ـ مذهبیها هم همهگیرتر شد، چشمها و گوشهای اقشار قابل توجهی از مردم را بسته است همان طور که در انتخابات پیشین هم بسته بود. بخشی از مردم هم که تعداد آنها هم قابل توجه است، طرفداران و ذینفعان حاکمیتند که به جهت منافعی که دارد یا به جهت ترسی که دارند، بسیار محافظهکارانه به جنبشهای مردمی حقمدار میپیوندند. یکی از راهکارهای این نظام برای استمرار سلطه خود، گسترش به اصطلاح دیوانسالاری کشوری و لشکری بوده است تا بتواند از طریق تطمیع و تهدید وابستگان به خود، خواست سایر مردم را بلامحل و بی اثر گرداند. قشر وسیعی هم از مردم ایران همواره یا در اغلب اوقات فقط تماشاگر بودهاند. بخشی هم دل در گرو بازگشت پادشاهی یا حکومت هدیهای از جانب ابرقدرتها دارند. این شرایط حقوقمند کردن و فراگیر نمودن و استمرار بخشیدن به جنبشهای مردمی را بسیار دشوار میگرداند. اما چاره دیگری نیست و باید خیرخواهان با امید به مدد الهی هر چه میتوانند کوشش نمایند تا جنبشها هم حقوقمند شوند و هم همگانی، و در این صورت است که خشونت ورزی به حداقل میرسد.
در این میان یک نکته مهم هم وجود دارد و آن اینکه اساساً در چنین مواقعی باید از تکثر سخن و تحلیل پرهیز نمود و تمرکز نمود بر انتشار بهترین تحلیلها تا مخاطبان بمباران اطلاعات نشود که موجب سردرگمیشان میشود و این آن چیزی است که جناح حاکم حتماً میخواهد که از هر دری سخنی باشد تا مردم بیشتر سرگرم شنیدن اطلاعات باشند نه عامل به راهکارهای مقتضی.