به سران نظام جمهوری اسلامی ، دیگر آتش زیر خاکستر نیست ، شما آتش را ندیدید !!؛
اگر آن روح هدایت قرآن در رحم ایران دمیده شده بود ، و اگرصدای علی را شنیده بودید ، امروز انتقام مرگ هائی را که از ابتدای انقلاب برای دیگران ( شاه ، آمریکا، اسرائیل . سران کشورهای عربی ، ضد ولایت فقیه ، دل سوزان این انقلاب ، عاشقان سر فرازی ایران ، بزرگی جستن فرهنگ این وطن ) تقاضا کردید ، همان ملت جان به لب رسیده برای خود شما فریاد نمیکردند !!
. اگربه امامت ، تقوا ، علم رهبری علی باور ندارید ، حد اقل به این خطبه دیروزش که شرح حال امروز شماست گوش کنید . به تقوای علی قسم این آخرین فرصت شماست .آتش بر روی خاکستر خزیده ، تنها منتظر یک طوفان هست تا تمامی نظام شما را در هم به پیچد . آرزو میکنم در آن روز ایران زنده و پاینده بماند .
زکریا از همنشین نان خوان گسترده رحمت ولی نعمت خود بود ، شبها و روزهای تنهائی که از کوچه راز و نیاز دخترک عبور میکرد از سفره رحمت خاص خداوندی که در پیش روی مریم می گستراندند ! در عجب میشد !!. ( سوره آل عمران )
میپرسید این همه نعمت ترا از کجاست ؟! دخترک رو به بالا میکرد ، پیرمرد که خود از همسایگان عرش بود بخود میگفت من از آنجا می آیم ، اما این نه آن نعمت است ، تا بحال برای هیچ مردی چنین خوان کرمی نه گسترده بودند !! که امروز در پیش روی تست .
زمان به سنگینی مکان بر پشت زکریا سنگینی میکرد ،تا آخر زبان عجز به پیشگاه خالق گشود و گفت این دخترک کیست که در پنهان تمامی اولیا ، انبیا و صالحین ، عرشیان خود برایش سفره رحمت می گسترانند ؟ که ندا رسید او بر گزیده هستی هست ، این آزاده زن ، سرور همه زنان جهان شد و این آنچه تو میبینی ابتدای این بازی شطرنج عشق ما به او ، و ایمان او به ماست . خداوند رحمان جواب فرمود .
زکریا در این بهت به حیران نشسته بود که ابلاغ کفالت دخترک ، توسط پیک مخصوص دربار خالق به او ابلاغ شد : از این پس کفالت مریم با تو هست . پیر مرد در پس مشاهده این ابلاغ دل به دریای رحمت واسعه حضرت خداوندی زد و گفت ، اکنون که زمین به زیر رحمت واسعه خالق نور باران شده ، چرا من تقاضای یک غیر ممکن را از ممکن الوجود نکنم ؟.
پیر مرد سالخورده ، رو به بالا کرد و گفت چه میشد که ما نیز دراین کهولت سن صاحب فرزندی میشدیم ؟ تا یادمان این خاندان عشق زنده بماند ، دعای پیر مرد در نهایت ناباوری مستجاب شد .
زکریا ، خداوند ترا به داشتن پسری مژده میدهد و حتی به اداره ثپت احوال هم دستور داده نام یحی را که تا به حال بر احدی نهاده نشده بود بر او مبارک دارند . پیر مرد همراه با همسر فرسوده اش در این سن و سال صاحب فرزند پسر شدند . سپاس از تو که به دعای ما جامه عمل پوشاندی . ( سوره آل عمران )
در محراب دیگری در شهر، دخترک با شمایلی رو برو شد که گفت ، روحم ، روح خدا ، آمده ام تا ترا فرزندی عطا کنم !! من ؟ دختر باکره ؟ که هرگز دست هیچ مردی تنم را لمس نکرده ؟ فرشته گفت من روح خدایم و سر انجام لطافت آن روح رحمت چهره دین خشن موسی را درتبسم کودک سخن گوی در کهواره به یکباره عوض کرد . عیسی پسر مریم حامل روح خدا عشق را به انسانیت عرضه کرد .( قرآن مجید )
او از پلکان طیاره با ابروان در هم کشیده خود پا بر خاک ایران زمین میگذاشت .
به پیره زن گفتم اسم رهبر انقلاب ما هم روح خداست ، هم اسم پسر مریم . پیر زن تبسمی موئمنانه کرد و گفت : اسمش روح الله هست ، هم اسم پسر مریم؟ و ابرو در هم کشید و گفت جوان خامی هستی ، امروز دهنه اسب رحمت و اسب قدرت در دست اوست ، تا طلوع فجر فردا منتظر بمان ، اگر دهنه اسب قدرت را رها کرد و بذر رحمت و بخشش پاشید او هم شایستگی حمل روح خدا را دارد ، ولی اگرسم اسب قدرتش بر قلوب این ملت تازید ، آنگاه این توئی که بازنده ای .
روزی که بخاطر نجات از اعدام از ایران هجرت میکردم ، به هنگام عبور از حضور پیر زن تنها با سکوت بازنده ام از او پوزش خواستم و از آن روز همه شب در دعایم برای روح آگاهش تقاضای رحمت میکنم .
اکنون چهل ( ۴۰ ) سال هست که برای سران این رژیم می نویسم که ، اگر به انسانیت و کرامت انسانی باور دارید ، با این ملت با کرامت عمل کنید .
اگر ادعای پیروی از قرآن میکنید ، به هدایت خدای قرآن به هستی بنگرید .
و اگر شیعه علی هستید ؟ بنگرید که ، علی چگونه حال و روز امروز شما را دیروز در ایمانش ، رفتارش ، کردارش و گفتارش برای هر گوش شنوائی بیاد گار گذاشت !!.
علی گفت ” روی سخنم با شماست ! شمائی که به نا شایستگی
میان پیروان خدا فرمانروائی میکنید ، علی گفت ؛
” بد آئین ترین کسان نزد یزدان دو تن هستند : آنکه پروردگار ، او را در کردار و اندیشه خود آزاد گذاشته ، از اینرو ، دل به ناراستی بخشیده و قدم در گمراهی نهاده ، زبان عصیان و کفران گشوده ، و آدمیان را با سخنان دلفریب ، به فتنه و سرکشی وا داشته است .همانا چنین کسی برای هر که دل بدو بخشد افسونکاری فتنه ساز است . چنین عاصیان کفران طلب از هدایت و رستگاری پیشینیان نیز غافل و نا آگاهند و همه کوردلان بی خردی که در حیات و ممات پیرویش کنند ، از زیانکارانند و گمکرده راه.
اینان بار توانفرسای گناه را به سختی بدوش میکشند ، و پیوسته خود گروگان خطا کاریهای خویشند
دیگری کسی است که در گرداب جهل و نادانی گرفتار شده ، و پای فرارش در اعماق منجلاب فتنه و فساد مانده ، و چشم جانش از نگریستن به فروغ رستگاری کور و عاجز است . ابلهان ، دانایش انگارند !! ، حال آنکه بر آنچه میکند و می اندیشد کاملا نادان است .
هر بامداد که سر از خواب بر میگیرد دلش در هوای افزونی گناهانی است که بمراتب اندکش بهتر است و کثرتش بد تر . جام جانش از گندابهای جهل و بی خبری لباب است ، و با این حال بر کرسی دادگستری میان مردم تکیه زده و مدعی چیزیست که بر غیر او هم ، عیان و آشکار نیست .
آنزمان که در کار ناشناخته ای گرفتار شود و تلاش نماید تا مساله ای را حل کند ، بدستاویزهای سست و بیهوده چنگ میزند که از اندیشه کودکانه و خامش تراوش مییابد و بلاهتش تا بدان پایه است که بر پاسخ خود اعتقاد و ایمانی وافر دارد !!
او در تارهای عنکبوتین نادانی و گمراهی خود تلاشی سخت ابلهانه دارد و بر رای خود نه به درستی اطمینان دارد و نه اعتقادی بنا راستی آن ، و اگر قدم براه راستین نهاده باشد بیم از آن دارد که مبادا نابجا سخنی گفته باشد از اینرو پیوسته دل به این آرام میکند که ، قدم در راه صدق و راستی نهاده است.
نادان است و در ابلهانه کردارش سخت در اشتباه و گناه .
در مثال بدان سوار کاری میماند که نه اشترش چشم بینا دارد و نه خودش را دیده ایست راه یاب .
بدلیل همین نا آگاهی سخنش را نفوذ و قاطعیتی نیست و مانند توفان گمکرده راه پائیزی که بی درنگ بمیان برگهای پژمرده و خشک بوزد . گفتار و روایات پیشینیان را بدست باد یغماگر اندیشه های خام خود میسپارد و جز این چاره و گریزش نیست .
خدا گواه است که چنین کسی در پاسخ به مسائل گوناگون بسی بی مایه و تهی مغز است و شایستگی آنچه را که به او ارزانی شده ندارد . حتی آن شعور و درایتش نیست که دانائی و بینائی دیگران را درک کند ، و بیش از آنچه که اندیشه محدود و چشم نزدیک بینش را توانائی باشد مرغ فکرش را طیرانی و افق دیدش را عرصه پهناوری نیست . اگر پای استدلالش در مشکلی و معضلی بشکند ، این شکستگی و بلاهت را از دیگران فرو میپوشاند و در پنهان کردنش میکوشد .
چه بسیار خونها که بر اثر فرمان ظالمانه اش ریخته و چه بسیار ناله های حزین و مویه های غمین که از کردار خصمانه اش بپا شده و بسا میراثهای غارت شده ای که از دست او به آوای بلند شکوه و نفرین سر میدهند .
بی شک من از جور و جفای این ستم آفرینان که به نادانی زندگی میکنند و به گمراهی رو به پرتگاه دهشزای مرگ میگذارند به آفریدگار بی همتا شکایت می کنم و داد دل از او میخواهم .
آنزمان که به آئین پاک و با بیانی صاف بی هیچ خطا و آمیزه ای ناپسند کتاب خدا را برای اینان میخوانند ، همانا در چشم این بیمایگان جفاپیشه ، کالائی بی مقدار تر و سودائی بی بها تر از این کتاب بزرگ وجود ندارد .
اما زمانیکه این کتاب را به رای ناپسند خود دگرگون کنند و در بازگو کردن آن از شیوه تحریف و تبدیل سود جویند . آنوقت این کتاب بنظرشان متاعی پر ارج و رایج مینماید .
بدینسان نزد آنان هیچ چیز پلیدتر از راستی ، و نیکوتر از رشتی نیست “.
هموطن با کرامت و عزیز. من بار دیگر از ستمی که به نام خدا ، قرآن و علی بر شما روا میدارند با تمام وجودم از تک،تک شما داغداران ، زندانیان ، بی خانه مانان ، بیکاران ، محصورین و آوارگان پوزش میخواهم .
آنچه را در ۴۰ سال گذشته برای شما نوشتم از این کتاب بود و از زبان همین علی ، امروز که جان صبر شما به لب رسیده یکبار دیگر به کلام سراسر رحمت خداوند و به پند علی نگاه کنید ، آیا در آنچه این ناشایسته گان به نام خدا و علی بر شما روا میدارند ، با این نوشتار هم سوئی دارد ؟ .
عزیزان جان ، راه نجات ما از این همه ظلم و ستم ، تنها به خدا باوری و خود باوری خودمان بستگی دارد . هیچ کس خارج از چهار دیواری ایران عزیز و همت شما ملت گرامی آنهم در یک همبستگی و رحمت بر یکدیگر بر ، برخوردار شدن از نعمات استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی از ما بر ما دلسوز تر نخواهد بود .
عمل ۴۰ ساله خارج نشین نانی که سر در آخور تسلیم به قدرت های در مانده خارج دارند ، ضرر و زیانشان کمتر از فاجعه تخریب سردمداران ایران فروش داخل کشور نیست . به امید قیام متکی به خدا و خود . پیروز باشید .
چهاردهم ژانویه ۲۰۱۸ . آمریکا . نادر انتظام .