بمناسبت 38 سالگرد انتخاب ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری در 5 بهمن 1358، فیلمی از سخنان تامل برانگیز او را در دفاع از حقوق انسان در سال 1359 را باز پخش میکینم. این فیلم نشان می دهد که بیان آقای بنی صدر پس از رسیدن به پست ریاست جمهوری تغییر نیافت و حقوق انسان و ملت ایران را فدای قدرت و پست ریاست جمهوری نکرد. تداوم دفاع همه جانبه بنی صدر از حقوق و کرامت انسان، از آزادی و استقلال در دوران ریاست جمهوری و به قیمت از دست دادن این مقام، خطر مرگ و تبعید… نشان می دهد که مردم ایران در تنها انتخابات آزاد ریاست جمهوری که 122 نفر کاندید داشت، شخصی معتقد، صادق، آزادیخواه و استقلال طلبی را انتخاب کردند که هرگز به اهداف انقلاب بزرگ مردم ایران خیانت نکرد. سخنان بنی صدر بعنوان منتخب مردم، در دفاع از آزادیها، حقوق و کرامت انسان نشاندهنده این است که نه تنها بیان آزادی در انقلاب وجود داشته بلکه مردم به شخصی که از آن بیان دفاع می کرد، بالای 75 درصد رای دادند. دیوار سانسورها در حال فروپاشی است و دروغهای رژیم و دیگرانی که منکر وجود بیان آزادی در انقلاب هستند و انقلاب را مترادف با خشونت و استبداد تبلیغ می کنند برای مردم ایران، خصوصآ نسل جوان، بی اثر میشوند.
متن کامل سخنان بنی صدر: یک وقتی در اوائل انقلاب، در یک بعد از نیم شب، از خانه یکی از سرمایه داران صاحب مقام در رژیم سابق به من تلفن کردند، که ریخته اند به خانه ی ما، بی حکم قانون و این آدمی که به خانه اش ریختند، دو، سه سالی است در حال خود نیست. در اقما و بی هوشی است و بیمار است. من به کمیته مربوطه تلفن کردم که شما چرا این کار را کردید و مطابق کدام قانون کردید؟ یکی دو روز بعد از آن، در دانشکده بازرگانی، رفته بودم درس بگویم، دو سه تا جوان، آمدند، گفتند شما دفاع از سرمایه داری کردید که این سوابق را داشته. گقتم من آن سرمایه دار را در یک بعد نیمه شب نمی شناختم. حالا شما به من می گوئید که معلوم میشه همچین سوابق را داشته. به هر حال من دفاعی از او نکردم، دفاع از آن اصولی کردم که ما بخاطرش انقلاب کردیم. اگر قرار بود که ما هم در این ساعت به خانه یک بیمار بریزیم، در چه چیز با رژیم سابق فرق کردیم؟ و کار بد را، از بهترین نمونه ها شروع نمی کنند، قطعآ شما نمی توانید در این ساعت بریزید خانه امام. از بدترین شروع می کنند، یواش، یواش می آیند جلو. به بهترین می رسند و وقتی اصلی را در باره بدترینها، خوب اجرا کردیم، می توانیم مطمئن بشویم که در باره همه اجرا خواهیم کرد و بنا براین کشوری که در آن، انسان در طول تاریخ، هیچوقت منزلت نداشته، یعنی هیچوقت معلوم نبوده که حقوق او کدامند، تکالیف او کدامند، و چه تضمین قانونی برای این حقوق و تکالیف وجود دارند، انقلابی درش نشده. سابقآ، ترتیب این حقوق و منزلتها مورد تجاوز قرار می گرفتد، لاحقا، یعنی در دوره ما، بترتیب دیگری. اما اگر آنجا ایستادیم و از بدترینها در آنچه حق دارند، نه در آنچه حق ندارند، – آنچه حق ندارند، می روند محاکمه — در آنچه حق دارند دفاع کردیم، این اطمینان برای همه بوجود می آید که در باره همه از حقوق قانونی [ در این قسمت سخنان مفهوم نیست] از بد ها می رسه به خوب و خوبتر ها. و ما می شویم همان رژیم سابق. چه کسی ممکن بود باور کند که در روز عاشورا، در جمهوری اسلامی، در بهبوهه پیروزی انقلاب اسلامی، عده ای بریزند و مجلس وعظ و درس استاد شریعتی و آقای تهرانی را برهم بزنند با چوب و چماق. پس اگر آن وقت خوب ایستاده بودیم، کار به اینجا نمی کشید. حالا هم اگر نایستیم، به این حد نخواهند ایستاد. حالا به خودمان رسیدیم. آیا این درست است که من بعنوان رئیس جمهوری، خودم را قانع کنم به اینکه یا خود از همین کسان باشم و دلم را خوش کنم که فرمان من در همه جا حکمروا است و هر کس را می خواهم، می گیرم، می بندم، می زنم. و البته دیگران که این کار را می کنند، ناچار ما باید چشمهایمان را ببندیم. یا من باید بگویم محصول انقلاب، این رژیم است، و مرا به پاسداری منزلت انسانها گماردند و به این صفت رای دادند، و من باید بایستم در برابر این امور، در حدی که می توانم.