این روزها در داخل وخارج ایران همچنین در درون وبیرون حاکمیت گروهها وشخصیتهای مختلف وحتی متخاصم از راستهای حکومتی تا راستهای ضد حکومت، ومتصدیان در قوه مجریه ایران واصلاح طلبان درون وبیرون حکومت از رفراندم سخن بمیان می آورند. البته هر کسی از ظن خودیار رفراندم شده است و خواسته های خود را عنوان میکند. پیشنهاد رفراندوم “رئیس جمهوری” برای حل واصلاح مسائل درونی دو جناح حاکم آنطور که خود می گویند تا از دوگانگی های سیاسی اقتصاد و…بکاهند. همراهان این نظرِ درون حکومتی لیستی از موضوعات را پیش کشیده اند.این لیست موارد مورد مناقشه را از سیاست داخلی وخارجی جمهوری اسلامی تا رفتن سپاه به پادگانها تا نظارت استصوابی شورای نگهبان و…را در بر میگیرد.
افراطی های حکومت اما می خواهند از شر “انتخاب”مستقیم ریاست رئیس جمهوری خلاص شوند. زمزمه پارلمانی شدن حکومت را پیش کشیده اند.از رفراندوم در این زمینه ناخشنوند نیستند.
اما در این زمینه پانزده فعال سیاسی داخل و خارج ایران نامه ای تحت عنوان “رفراندوم تحت نظارت سازمان ملل، راه گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی به یک دمکراسی سکولار پارلمانی را منتشر کرده اند
بندهایی از این نامه بنوعی بیان واقعیت هستند.
اما درابتدا وانتهای نامه دو واقعیت نادیده گرفته شده است.
اول اینکه نویسندگان چهار دهه را یکسان نگاه کرده اند. سالهای 57 تا60 که مردم ایران در صحنه سیاسی ایران بودند. همچنین همراه مردم طیف وسیعی از گروهها، سیاسیون، شخصیتهای فرهنگی، سازمانهای سیاسی و جریان مصدق برای استقرار دموکراسی بر مبنای حقوق انسان فعال بودند.
برای نمونه دو حرکت، یکی نخست وزیری مهندس بارزگان و دیگری ریاست جمهوری دکتربنی صدر گویای تلاش ایرانیان برای رهاشدن از استبداد است. نادیده گرفتن یکی از حساسترین برهه های سر نوشت ساز تاریخ ایران قابل پرسش است. این پرسش زمانی پرزنگ می شود که انسانهای خوشنامی همانند سر کارخانم نرگس محمدی، نسرین ستود، شیرین عبادی و…آن نامه را امضاء کرده باشند.
باید به دوستان یاد آوربشود که هرگاه جنبش فراگیر مردم و انقلاب بزرگ ملتی که تا آن هنگام بالغ برصد سال برای استقلال آزادی وحقوقمند زیستن در جنبش بودند، در حکومت ولایت فقیه ناچیز شود. بر مردم ایران در نسلهای گذشته ونسلهای پیش رو جفا روا نداشته ایم؟ این نامه بنا حق بگونه ای به خواننده القاء میکند که حکومت جمهوری اسلامی برآمده از انقلاب 57 است!!! که این قلب یک واقعیت تاریخیست. قلب واقعیتی بسیار مهم از برهه ای سرنوشت ساز ایران است. حکومت جمهوری اسلامی برآیند انقلاب ایران نیست. این حکومت حاصل مهار وانحراف عمیق آن انقلاب بزرگ است. انقلاب ایران انقلاب صلح وگل بود حکومت ولایت فقیه حکومت خشونت وکشتار همه جانبه انسان و امکانات ایران است. هرگاه به تاریخ آن روزگار بنگریم. خواهیم دید حکومت کنونی حاصل کودتاست. آری این حکومت با یک کودتا علیه خواسته های مردم ومهارملتی که در پی تحقق خواسته های خود بودند بوقوع پیوسته است. نکته قابل توجه اینجاست، همه کسانی که همراه مردم ووفا دار به خواسته های انقلاب ومردم بودند را از میان برداشت.
حکومت ولایت فقیه براثر یک برنامه از پیش تدوین شده با کودتا روی کار آمد. این کودتا با گروگانگیری آغاز و در جنگ ادامه پیدا کرد در ادامه جنگ با کودتا برسرکارآمده است. حکومت ولایت فقیه تحت پوشش جمهوری اسلامی در سال 60 قدرت را یک دست کرد وبه تخریب ایران وایرانی کمر بست. این در مورد بند اول است.
اما دو بند آخر
.