● ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه، میگوید: برنامه موشکی ایران باید زیر نظارت بینالمللی قرار گیرد. روزنامه لوموند (20 فوریه 2018) مصاحبه خود با نوبخت، سخنگوی حکومت روحانی را انتشار داده است. نوبخت میگوید انتظار دارد که رئیس جمهوری فرانسه، موضع مسئولانهتر اتخاذ کند. او از اروپا میخواهد در باره برجام متحد باشند تا اگر امریکا از توافق وین خارج شد، نبودش جبران شود. و باز میگوید: ایران در باره امنیت و سیاست دفاعی خود، مذاکره نمیکند؛
● در همین تاریخ، تیلرسون، وزیر خارجه امریکا، در قبال «برجام»، رویه نرم تری اتخاذ کرده است؛
● سخن از تسلیم قطعنامهای برضد ایران توسط کشورهای امریکا و انگلستان و فرانسه و آلمان، بخاطر در اختیار قراردادن موشک بالستیک به حوثیهای یمن است.
● به گزارش خبرگزاری فارس، در 25 بهمن 1396، در آیین یادبود عماد مغنیه، قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، گفته است: «دشمن میداند، اما باید با جدیت بداند که قصاص خون عماد مغنیه، شلیک موشک و کشتن یک نفر نیست، قصاص این خونها، نابودی رژیم صهیونیستی [اسرائیل] است و دشمن میداند که این یک امر حتمی است؛ این وعده الهی است که حتما تحقق پیدا خواهد کرد.»
و در 30 بهمن 96، در حضور، ظریف، «وزیر» خارجه رﮊیم ولایت فقیه، لاوروف، وزیر خارجه روسیه، در همایش بینالمللی اندیشکده والدایی، مرکز مطالعات وابسته به کاخ کرملین، گفته است: اظهاراتی در مورد محو اسرائیل از نقشه دنیا پذیرفتنی نیست.
● ژنرال نیتزان آلون، فرمانده عملیات قوای اسرائیل، در مصاحبه با رادیو ارتش گفته است: «در سال ۲۰۱۸ احتمال برخوردهای نظامی وجود دارد. نه لزوما بخاطر تمایل هر یک از کشورهای طرف ما، بلکه بخاطر وخامت تدریجی اوضاع. به همینخاطر ما ابعاد آمادگی خود را افزایش دادهایم. اسد، با درهم شکستن آخرین گروههای مقاومت شورشیان در ادلیب، به تدریج، در جنوب غرب کشور، به مرزهای اسرائیل و اردن، نزدیک میشود. متحدان رژیم سوریه فرصتی خواهند یافت تا توجه خود را به اسرائیل معطوف کنند».
● سیاست جدید نظامی امریکا: افزایش هزینههای نظامی و تولید سلاحهای اتمی تاکتیکی جدید که ضعیف و با توان تخریب محدود هستند است و تهدید به بکار بردن آن برضد کشورهای غیر اتمی، در جنگ پیشگیرانه، خطر جنگ را افزایش داده و سبب نگرانی کشورهای متحد امریکا نیز شده است.
این خبرها هم گویای افزوده شدن بحرانی جدید بر بحران جنگهای هفتگانهاند و هم نقش رﮊیم و اسرائیل و حکومت ترامپ را در برانگیختن بحران جدید و خطر حمله نظامی به ایران، روشن، مینمایانند:
❋ سیاست نظامی جدید امریکا و تهدید ایران به حمله نظامی ؟:
● در 2 فوریه 2018، وزارت دفاع امریکا سیاست نظامی جدید امریکا را به این شرح، اعلان کرد:
1. افزایش بودجه نظامی امریکا،
2. تکامل بخشیدن به سلاحهای اتمی تاکتیکی با برد محدود و اثر تخریبی ضعیف،
3. تهدید کشورها به بکار بردن این سلاح، نه تنها در مقام مقابله، که بهنگام اقدام به جنگ پیشگیرانه و برضد کشورهائی نیز که فاقد سلاح هستهای هستند.
● بنابر ارزیابی کارشناسان، از جمله، روبرت بیبو Robert Bibeau کشورهای ردیف اولی که مد نظر سیاست نظامی امریکا هستند، عبارتند از:
– روسیه بخاطر آنکه کشور صادر کننده نفت و گاز است و بازوی نظامی ابرقدرت اقتصادی و مالی است که چین است؛
– چین بمثابه قدرت اقتصادی و نظامی رقیب؛
– کره شمالی بخاطر آنکه کشوری مجهز به سلاح اتمی است و میان دو غول، یکی امریکا و دیگری چین که در پی سلطه بر جهانند؛ قرار گرفته است.
– ایران بخاطر اینکه به چین نفت صادر میکند و بخاطر آنکه در برابر مقاصد سلطهجویانه امریکا ایستاده است. ایران از این که دلار تنها پول در مبادلات بازرگانیش باشد، امتناع میکند.
– اتحادیه اروپا، متحد امریکا، این اتمام حجت را از امریکا، دریافت کرده است: «در این ماجرای نظامی که سلاح هستهای میتواند بکار گرفته شود، یا با ما هستید و یا برما هستید». بدینسان، اروپا با این خطر روبرو است که چون دو جنگ جهانی پیشین، صحنه جنگ جهانی سوم بگردد. و تردید جدی وجود دارد که سران اروپا بدان تن دهند که کشورهاشان صحنه جنگ جدید بگردد.
– تمامی کشورهای دنیا، اعم از بزرگ یا کوچک، متحد یا دشمن امریکا، توسط وزارت دفاع امریکا تهدید به انتقام اتمی میشوند اگر جرأت ایستادگی در برابر سلطهجوئی امریکا را به خود بدهند؛
– خود مردم امریکا نیز اگر در مقام اعتراض به فقر روزافزون خود (در یک برآورد دقیق، فقیران امریکا یک جمعیت 120 میلیون نفری را تشکیل میدهند) برآیند.
❋ چرا سیاست نظامی جدید امریکا در این زمان ابراز میشود؟:
1-سرمایه داری امریکا و جمعی بزرگ از ﮊنرالهای امریکا متوحش شدهاند. زیرا میدانند که بنای اقتصاد امریکا در حال فرو ریختن است. دلار تهدید میشود و بدین تهدید، چوب بست بانکی اقتصاد امریکا تهدید به فروریختن میشود. بزرگی رقم قرضه امریکا، هوش ربا است؛ کسر بازرگانی خارجی امریکا کمرشکن است و کشتی اقتصاد امریکا را تهدید به غرق شدن میکند. فقر و بیکاری واقعی از اندازه بیرون است و تنشهای اجتماعی ناشی از آنها، هر روز ملموستر میشوند. جامعه امریکا در معرض متلاشی شدن است. در این نشانی، میتوان یک رشته مقالهها در باره وضعیت واقعی امریکا یافت http://www.les7duquebec.com ))؛
2. دونالد ترامپ انزوا طلب نیست، بلکه جانبدار سلطه امریکا بر جهان است. امریکا قراردادهای خود را باکشورهای دیگر دنیا، موضوع تجدید نظر کرده است. شاخ و شانه کشیدنهای دونالد ترامپ هدفی جز مجبور کردن دولتهای رقیب به تن دادن به شرائط امریکا ندارد؛
3. بنابراین، انتشار پر سر و صدای سیاست نظامی جدید امریکا و تأکید بر پرخاشگر بودن این سیاست، هدفی جز ناگزیر کردن قشرهای حاکم در کشورهای مختلف به حفظ دلار بمثابه پولی که بدان مبادلات بارزگانی را انجام میدهند و تمکین کردن از احکام بازرگانی امریکا (نمونه کانادا) ندارد.
❋نتایج سیاست نظامی جدید امریکا چه میتوانند باشند؟:
1. اعلان این سیاست اثر اولش این است که جبهه مخالف (چین و روسیه و ایران) را به یکدیگر، نزدیک میکند. موضع خامنهای بدون ابهام است: در برابر امریکا، به روسیه و چین است که باید نزدیک شد.
کشورهای چین و روسیه و ایران نیز روی به مسابقه تسلیحاتی خواهند آورد. این امر بهدر دادن نیروهای محرکه، نیروی کار و سرمایه و منابع در تولید تسلیحات و بنابراین، بدترشدن وضعیت اقتصادی این کشورها، بخصوص ایران، میشود. زیرا سرمایهها و دیگر نیروهای محرکه را از قلمرو اجتماعی به قلمرو نظامی میبرد؛
2. هم اکنون کشورهای اروپا برآن شدهاند که تجدید تسلیحات کنند. هم اکنون برخی از این کشورها بر بودجه نظامی خود افزودهاند. اتحادیه اروپا، نخستین قدرت اقتصادی و بازرگانی دنیا است. اما ممکن است این موقعیت را بخاطر تن دادن به فشار امریکا از دست بدهند؛
3. شماری از کشورهای دنیا که به سلاح اتمی مجهز نیستند، برآن میشوند که سلاح اتمی تهیه کنند تا که از خود در برابر تهدید اتمی امریکا محافظت کنند؛
4. بنا بر تحقیقهای جدید در باره علتهای اسلام ستیزی و اسلام هراسی که امریکا بطور خاص و غرب بطور عام، یکی در شمار مهمترینها ایناست که امریکا چون دیگر توانا به تفوق اقتصادی از راه رقابت نیست، بر آناست که مانع از رشد کشورهای دیگر دنیا بگردد. کشورهای مسلمان بیشتر باید تخریب شوند زیرا این کشورها منابع عظیم نفت و گاز دارند. رﮊیم ولایت مطلقه فقیه که حاصل سازشهای پنهانی با امریکا و غرب و نیز باج دادن به روس و چین و… است،، بخاطر از خود بیگانه کردن دین در بیان قدرتی که ولایت مطلقه فقیه است دستیار بزرگ امریکا و غرب در اسلام هراسی و اسلام ستیزی است. گروههای دیگری چون داعش و القاعده و… که امریکا و غرب پدید آورندگان آنند نیز، کار اسلام هراسان و اسلام ستیزان را آسان میکنند.
یادآور میشود که در دوران بنیصدر که او برنامه اقتصاد تولید محور را به اجرا میگذاشت، کیسینجر، وزیر خارجه اسبق امریکا که از طراحان گروگانگیری نیز بود، گفته بود: امریکا تحمل دو ﮊاپن در آسیا را نمیکند. و
5. با این سیاست نظامی امریکا، جهان به پرتگاه جنگ جهانی سوم نزدیکتر خواهد شد.
❋ آیا امریکا میتواند هدفهای خود را متحقق گرداند؟:
پاسخ این پرسش منفی است. زیرا
1. تهدید به سلاح اتمی، ادامه همان سیاست تهدید نظامی از قرن هژدهم، زمان تولد این قدرت است. نباید از یاد برد که این قدرت سلطهگر در جنگ دائمی در این و آن قاره است. عملاً ، امریکا هیچگاه در صلح نبوده است. اشخاص خوش باور میپنداشتند که با ورود افراد مسلح به صحنه جنگ، تحت پرچم سازمانهای شبه اسلامی داعش و القاعده و…، امریکائیان قوای خود را از افغانستان و عراق و سوریه بیرون خواهند برد. اما حکومت ترامپ اعلام کرد قوای خود را بطور نامحدود در سوریه نگاه میدارد. همین کار را در افغانستان میکند؛
2. از پایان جنگ دوم جهانی بدینسو، بودجه نظامی امریکا مهمترین بودجه نظامی در جهان است. باوجود این، از شکست امریکا در ویتنام (در 1973) بدینسو، امریکا عملاً هیچ جنگی را نبردهاست و این برغم کشتار عظیم غیر نظامیان کشورهای مختلفی که در آنها قوای امریکا وارد جنگ شدهاند. هراندازه بیشتر پول خرج تسلیحات میکند، اثر بخشی هزینهها کمتر میشود. مشکل ارتش امریکا تسلیحات آن نیست بلکه سربازان امریکائی هستند که دیگر حاضر نیستند بخاطر سرمایهداری بکشند و کشته شوند.
3. سیاست نظامی جدید بیانگر احساس یأس دستگاه مالی امریکا است که وحشت زده ناظر فروریختن نظام اقتصادی و مالی منحط این کشور است و مأیوسانه تقلا میکند مانع آن شود. و
4. برغم تحمیلها که سرمایهداران امریکا به قشرهای زحمتکش امریکا و جهان روا میدارند، اقتصاد امریکا دیگر توان رقابت با اقتصادهای دیگر را ندارد. این اقتصاد دارد فرو میریزد، در همانحال که قدرتهای اقتصادی متفوق (چین و متحدانش و اتحادیه اروپا)، دارند خلائی را پر میکنند که واپس روی اقتصاد امریکا، پدید میآورد.
❋ انحطاط دو ابرقدرت که نیم قرن پیش از این پیش بینی علمی شد و راهکار کشوری چون ایران:
1. واقعیت امروز که انحلال شوروی سابق، بمثابه ابرقدرت، و ورود ابرقدرت دیگر، امریکا، به مرحله انحطاط است، در 1970 ، وقوع نیافته بود. به یمن تحقیق، امری که اینک واقع شده است، مشاهدهکردنی شد. آن زمان، نه تنها تمایلهای جانبدار آن دو ابرقدرت، آن ارزیابی را که حاصل مطالعه دینامیکها بود، فهم نمیکردند و نمیپذیرفتند، بلکه آنها هم که خود را مستقل از آن دو میخواندند، «تئوری» بیرابطه با واقعیت می انگاشتند. هرگاه واقعیت امروز را آن روز، دست کم، واقع شدنی فرض میکردند، ایران نه در دام گروگانگیری میافتاد و نه گرفتار محاصره اقتصادی و جنگ 8 ساله میشد و نه کارش به افتادن در ورطه بس خطرناک جنگهای هفتگانه میکشید و، نه امروز، با شانتاﮊ اتمی امریکا روبرو میگشت.
2. یکبار دیگر، باید هشدار داد که راهکار، ورود در جبهه بندی روس و چین در برابر امریکا و متحدانش نیست. راهکار، برپایه موازنه عدمی، بنابراین، حقوق ملی، رابطه برقرار کردن با انیران است. از اتفاق، سیاست نظامی جدید امریکا، بدینخاطر که جبران ناتوان شدن اقتصادی با توسل به شانتاﮊ نظامی است، فرصتی دیگر برای کشوری چون ایران است که به جای تهدیدهای توخالی کردن که برای باج ستاندن غرب و شرق از ایران، دستمایه میشوند موقعیت را برای بنای اقتصادی تولید محور و بیابان زدائی، مغتنم بشمارد و از امکانهای بسیار که سیاست جدید نظامی امریکا، ایجاد میکند، سود جوید.
افسوس که عقل قدرتمدار خامنهای و عقلهای معتاد به زور گفتن و خورد و برد کردن که سران مافیاهای نظامی – مالی دارند، واقعیتها را اندر نمییابند. با وجود این، چاره مردم ایران ناچار نیست: اعتماد به توانائی خویش و برخاستن به استقامت برای بنای دولت و نظام اجتماعی بر پایه استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی گذاشتن، چاره کار است.