back to top
خانهدیدگاه هاامین بیات: طرح "رفراندوم" یا "همه پرسی" و تجارب گذشته و...

امین بیات: طرح “رفراندوم” یا “همه پرسی” و تجارب گذشته و حال

 اخیرا نوشته ای تحت عنوان “بیانیه فراخوان برگزاری رفراندوم جهت تعیین نوع حکومت  آینده ایران” با امضای پانزده نفر از افراد سرشناس در ایران و خارج کشور (خانم ها نسیرین ستوده، شیرین عبادی، نرگس محمدی، و آقایان پیام اخوان، جعفر پناهی، محسن سازگارا، محمد سیف زاده، حسن شریعتمداری، حشمت الله تبرزدی، ابوالفضل قدیانی، محسن کدیور، محسن مخملباف، محمد ملکی، محمد نوریزاد، کاظم کردوانی) انتشار یافته است. 

 
همچنین روحانی در روز ۲۲ بهمن در طی سخنرانی خود  برای برون رفت از بن بست و معضلات عدیده ای که جمهوری اسلامی و روحانی با آنها روبروست، عوامفریبانه پیشنهاد همه پرسی کرد. 
 
در آذر ماه سال ۱۳۸۳ نیز فراخوانی با امضای ۷ نفر (خانم مهر انگیز کار، و آقایان  علی افشاری، رضا دلبری، محسن سازگارا، اکبر عطری، محمد ملکی، عبدالله مومنی) را با همین مضمون  و به ضرورت رفراندوم برای آگاهی به افکار عمومی، انتشار دادند. 
 
فراخوان هفت نفر در ایران و خارج از کشور، مورد استقبال و حمایت و مخالفت عده ای قرار گرفت و مقدار چشمگیری امضاء نیز جمع آوری شد. همچنین تعداد زیادی از طیف های مختلف از جمله سلطنت طلب ها، و نیروهای سیاسی چپ، ملی و دمکرات، از آن پشتیبانی و یا مخالفت خود را ابراز داشتند، امروز نیز بازار بحث و گفتگو در میان همان طیف ها به اضافه ی عناصری از درون رژیم، تنور”رفراندوم” را گرم کرده اند. 
 
همچون گذشته سئوال های بسیاری مطرح می شود، از جمله اینکه: این بار نیز بازی سیاسی  است؟ ائتلاف میان جمهوریخواه  و سلطنتت طلب است؟ طرحی است از جانب بیگانه؟ هدف از  رفراندوم چیست؟ آیا طرح از کانون داخل رژیم است و ترفندی جدید، یا طرحی خارجی؟ چرا رژیم اصلاح پذیر نیست و چرا رفراندوم؟ چرا هر دو روی “رفراندوم” را مردم نمی بینند؟ آیا  اپوزیسیون بی برنامه است؟ آیا رفراندوم شعاری برای  فریب دوباره ی مردم است؟ آیا شیوه ی رفراندوم، ابزاری دمکراتیک برای نافرمانی مدنی است؟ و بالاخره چرا امروز براندازی کلیت نظام نه؟ و چرا فردا بعد از این رژیم برگزاری رفراندوم بله؟ 
 
تعجب در این است که با آگاهی بر اعتراضات میلیونی مردم در دیماه امسال در خیابان های صد شهر ایران که فریاد زدند ما جمهوری اسلامی نمی خواهیم و کشته شدن بیش از سی نفر توسط  وزارت اطلاعات رژیم  و بازداشت بیش از پنج هزار نفر که بخش زیادی هنوز در زندان می باشند، عده ای فراخوان رفراندم می دهند و توضیح نمی دهند که چه هدفی دارند. 
 
اما آقای روحانی برای فرار از دست واقعیت، طرح عوامفریبانه ی “همه پرسی” را طبق اصل ۵۹  قانون اساسی به حریف سیاسی خود پیشنهاد می کند. مخاطبین روحانی معلوم است چه کسانی هستند که در درون رژیم با این طرح مخالفند، نوشته های عوامل قلم بدست نظام، این واقعیت را به خوبی نشان دادند، و حتی اظهار داشتند که این طرح مشکوک است. 
 
روحانی برای کسب دوستی و اشتراک بیشتر در پیشبرد سیاست نئو لیبرالی حکومت و حفظ  نظام اسلامی، این طرح را پیشنهاد کرده تا  طرف مقابل را از نتیجه چنین “همه پرسی”،  یعنی نه به جمهوری اسلامی، یا آری به آن، بترساند. به زبان دیگر طرح صورت مسئله برای حل اختلافات میان خامنه ای، سپاه و اطلاعات  است. این خود نشان از آن دارد که اینها تفاوتی ماهوی باهم ندارند و بر سر حفظ نظام تفاهم داشته و در ضمن وحشت از اجرای مواد مندرج در این قانون اساسی دست پخت خود دارند. همچنین به معترضین در خیابان ها القاء کنند که خواسته هایشان را در دستور کار خود دارند، تا افکارشان از ادامه ی اعتراضات فاصله بگیرد. 
 
جالب است که پس از طرح عوامفریبانه روحانی، گروه پانزده نفره– اکثر قریب به اتفاق  آنها  جزء شاخه خجالتی اصلاح طلب و حامی آنها در گذشته و امروز، هر کدام به نوعی  بوده و هستند، البته تکلیف محسن سازگارا از همه بیشتر معلوم است، از یکطرف در خط پیاده کردن اهداف نئولیبرالی و در محافل  امپریالیستی پرسه  می زند و حقوق می گیرد و از طرف دیگر گذشته او و مخملباف در خوش خدمتی به نظام خمینی  شهره ی خاص و عام بوده و هست-، طرح خود را در تکمیل طرح روحانی به سرعت انتشار دادند که ۸ نفر از ایران و ۷ نفر از خارج کشور آنرا امضاء کرده اند. 
 
قابل ذکر است که در دیماه امسال در هیچکدام از ۱۰۰ شهر ایران، برای مردم مسئله ی “همه پرسی” مطرح نبود، بلکه یک صدا مسئله ی رد کلیت نظام برای مردم در سرلوحه ی شعار  هایشان چشمگیر  بود. عکس العمل روحانی و ۱۵ نفر “اصلاح طلب” و حامیانشان، نشان از وحشت آنها از براندازی دارد. مردم خسته، ولی مصمم و آگاه از عملکرد جنایتکارانه ی چهل ساله رژیم، آگاهانه با شعار رفرمیستی “همه پرسی”،  آنهم با بودن رژیم جمهوری اسلامی در قدرت، هیچگونه  مشارکتی نمی کنند.  یعنی مسئله بر چیده شدن بساط ملاها، مستقیماً در دستور کار آینده ی مردم و نیروهای متشکل جامعه قرار گرفته و “رفراندوم” را به معنی خواست طبقه ی متوسط جامعه، رفرمیسمی در چهارچوب نیروهای مسالمت جو ارزیابی می کنند. چون مردم می دانند و دریافته اند که با نظام جمهوری اسلامی، مسالمت دیگر بی معنی است. 
 
طرح “رفراندوم ” روحانی، نشان از تأیید بن بست سیاسی- اجتماعی- اقتصادی رژیم دارد که توسط خود دولت ها و با مراجعه به همین  قانون اساسی اسلامی خونبار، کار را به اینجا  و امروز کشانده است. اما طرح محسن سازگارا، مخملباف، دارای دو جنبه است: اولی، ادامه ی طرح نئو لیبرالی دولت روحانی، و دومی، اغفال عناصری در درون، آنهم بعلت نا آگاهی و قرار گرفتن مستقیم  زیر فشار روحی و سیاسی از جانب وزارت اطلاعات و نشان دادن عکس العمل بعنوان مخالفت. 
 
با عنوان کردن برگزاری رفراندوم و طرفداری از آن– آنهم در نظام جمهوری اسلامی ایران که دارای پرونده ی خونین چهل ساله علیه مردم ایران از کلیه  اقشار جامعه می باشد و بدلیل اینکه جنایات بی شماری مرتکب  شده است و درحال حاضر کلیت اش مورد نفرت اکثریت مردم ایران می باشد- طراحان طرح رفراندوم بدون اینکه برخورد اصولی و کلی نسبت به رژیم بنمایند، تنها به تبلیغات در مورد تغییراتی در قانون  اساسی بسنده کرده و سرپوش روی عملکرد غیر انسانی در مورد زندگی میلیون ها کارگر و زحمتکش و میلیون ها بیکار در ایران، گذاشته و یکبار دیگر قصد فریب افکار عمومی را دارند. طبیعی است که در ایران، مبارزه ی اقشار مختلف در راستای منافع هر قشر برای خود پیش می رود. در اینکه جناح هوادار سرمایه داری هم همچون جناح کارگری و زحمتکشان، از این رژیم، هر کدام به فراخور حال و شرایط شان صدمه دیده اند، شکی  نیست. ولی این کجا و آن کجا، در حالی که کارگر نان شب ندارد، اما هواداران سرمایه و حکومت برای سرمایه بیشتر می توانند با اندک ترحمی که از طرف جناح روحانی فرضاً بشود و رفرمکی انجام بگیرد– که تا بحال فقط وعده بوده است، راضی شوند. هواداران سرمایه و حکومت، حتی صف بندی خود را امروز هم علیه منافع کارگران روشن کرده اند و تنها به منافع خود می اندیشند و برای طبقه زحمتکش پشیزی ارزش قائل نیستند و برای جلب نظر افکار عمومی، چه داخلی و چه خارجی برای برون رفت رژیم از بن بست میکوشند و آگاهانه از بیان سرنگونی وادامه ی راه انقلاب ۵۷، طفره رفته و سر باز می زنند. 
 
افرادی مانند محسن سازگارا، مخملباف، مهره های شناخته شده ی اول انقلاب در سپاه و اطلاعات جمهوری اسلامی، در داخل و خارج از کشور به تبلیغ “رفراندوم” پرداخته و با خواست تغییرات جزئی، در راه ادامه ی اصلاحات همت می ورزند. جالب است در میان  امضاء کنندگان فردی بنام کاظم کردوانی هم گنجانده شده است. ایشان زمانیکه از ایران از دست ظلم همین رژیم به خارج فرار کرد، حاضر نبود در محافل سیاسی حضور یابد، و وقتی از او سئوال می شد، چرا؟ می گفت من سیاسی نیستم. حالا دست نشانده فردی چون سازگارا و در کنار مخملباف نشسته، مبلغ حاکمیت سرمایه، آنهم از نوع  نئولیبرالیش، شده است. روشن است که این جریانات، آب به آسیاب حفظ نظام می ریزند. و الا چه دردی دارند که با مردم ایران که در همین دی ماه گفتند ما رژیم جمهوری اسلامی را نمی خواهیم، همراه نمی شوند؟ اینگونه افراد برای اینکه به نان و آب برسند، دست به دامن جناح  بورژوازی اخته شده ی ایران، با تفسیر و تحلیل های آبکی خود، آلت دست  و صحنه گردان معرکه ای چون “رفراندوم” از نوع سازگارا می شوند. تاکنون کلیه ی افرادی که طرح “رفراندوم” در صورت بودن این رژیم را ارائه داده اند، با شکست روبرو شده و پس از چندی دو باره سر از جایی در آورده و تکرار مکررات “همه پرسی” را مطرح می کنند و هیچوقت به ادامه ی انقلاب ۵۷ تکیه نکرده و نمی کنند. چرا؟ 
 
در رفراندومی که در سال ۵۷، آنهم با به رأی گذاشتن آری به جمهوری اسلامی، توسط جمهوری اسلامی برگزار شد، با اعلام ۹۸% آرا مردم فریب خوردند و به جمهوری اسلامی رأی دادند، چون محتوای این جمهوری برای مردم روشن نبود. 
 
رژیم، در آذر ماه  سال ۵۸ نیز رفراندومی دیگر برای قانون اساسی، برگزار کرد که بیش از ۷۵% رأی آورد. البته هیچگونه اعتماد و اعتباری به  صندوق های رأی در این نظام دروغ  و ریا، نباید داشت.                                                                                                             
 
در دوران رئیس جمهوری، آقای بنی صدر در مورد اختلافش با مجلس نیز برای برون رفت از بحران آن زمان مطرح کرد که “سالم ترین راه بدون بحران این است که همه موافقت بکنند به مردم مراجعه بکنیم و با رأی عمومی آنچه باید بشود، بشود”. دیدیم که خمینی و رژیمش قبول نکردند و نتیجه کار بنی صدر چه شد. 
 
خاتمی در دوران زمامداری خود که می خواست از مقام آبدارچی بالاتر برود، نیز پیشنهاد “تحقیق و تفحص در مورد انتخابات” را کرد که آن زمان از طرف “شورای نگهبان” رد شد.
 
احمدی نژاد هم از این ترفند برای طرح یارانه ها استفاده کرد. طرح او نیز ناکام ماند. 
 
درست است که در ایران و  رژیم اسلامی، بصورت ظاهر سه قوه، از هم جدا و حاکم اند و امور کشور را در دست خود دارند، اما در اصل ۵۷ قانون اساسی آورده شده که هر سه قوه زیر نظارت و امر “ولایت فقیه” قرار دارند. یعنی هر سه قوه بدون رابطه با هم، فقط در برابر “ولی مطلقه فقیه” مسئولند و به این ترتیب، مردم ایران صغیر محسوب شده و آخوند شیادی چون روحانی با آشنایی به این مضمون روشن قانون اساسی، رئیس جمهور ایران شده است. 
 
دفاع و حمایت از “همه پرسی”، قبل از سرنگونی رژیم و در حیات رژیم جمهوری  اسلامی، ترفند جدید  و کار عناصریست که در نهایت حافظ نظام می باشند. طفره  رفتن از ابراز نظر در مورد ساختار نظام آینده و جانشین نیز خود حکایت دیگریست جدا از مردم. 
 
بالاخره هر از گاهی محللی پیدا می شود یا گروهی بعنوان محلل می خواهند راست و چپ را با چسب اسکاچ بهم متصل کنند، برای خود طراحان نیز مسئله “رفراندوم ” روشن نیست. بهتر نبود کمی در مورد پیش شرط های این طرح به گفته خودشان ناپخته و با عجله، فکر می کرده و برای خود حداقل روشن می کردند که به راستی بدنبال چه هستند؟ آیا واقعاً بند ناف شما طراحان از “اصلاح طلبان”، ناگسستنی است؟ از براه انداختن چنین بازار مکاره ای چه هدفی دارید؟ شما نمی دانید که بنیان تئوریک “اصلاح طلبان” دولتی با اعتراضات میلیونی دی ماه امسال ورق خورده و آنها شکست خورده و بتاریخ پیوسته اند؟ اندیشه ای که از اول نادرستی آن در طی دوران طولانی تنها برای فریب مردم بوده است. امروز اکثریت مردم با دادن خسارت مالی و جانی فراوان دریافته اند که مشتی آحوند شیاد و “اصلاح طلب” دروغین بر آنها حکومت می کنند. در یک  کلام، ترس مبلغین رفراندوم در نظام جمهوری اسلامی از ادامه ی انقلاب و اهداف او نیست؟ 
 
سعی و تلاش ۱۵ نفر آیا آگاهانه برای جلوگیری از شعار “مرگ بر دیکتاتور” که اصلی ترین شعار مردم در دی ماه بود، و یا به حاشیه کشاندن و به فراموشی سپردن آن در افکار عمومی نیست؟ آیا اگاهانه سعی نکرده اند در مقابل این شعار رسا و روشن، شعار “رفراندوم” را عوامفریبانه مطرح کنند؟ 
 
می دانیم که جمهوری اسلامی در طول زمان حکومت ننگین خود، بارها از “همه پرسی” استفاده کرده و در عمل ترفندی برای بازی با افکار عمومی بوده، تا مسئله ی بحران را در زمان مشخص از سر بگذراند. امروز، رفراندوم برای چه؟ چه چیزی در ایران شرایط برگزاری آنرا دارد؟ آیا احزاب آزادند؟ کارگران، سندیکای مستقل دارند؟ آیا رسانه ها آزادند در نوشتن و بیان حقیقت؟ آیا حقوق اولیه ی شهروندی رعایت می شوند؟ آیا در عمل این ۱۵ نفر در راه خدمت به رژیم و ماندگاری آن نیستند؟ همه چیز توسط رژیم در ایران نفی و سرکوب می شود. قانون اساسی نظام، منشاء همه نابسامانی ها و فساد ها و سرکوب ها و سوء استفاده ها است. اما این خانم ها و آقایان بدون اینکه به محتوای ننگین قانون اساسی رژیم اشاره بکنند، از دولت و ولایت مداران رژیم می خواهند که اجازه  دهند رفراندم برگزار شود! از مردم می خواهند که بدون اطلاع داشتن از محتوای قانون اساسی آینده، به پیشنهاد نظامی به شکل “دمکراسی سکولار پارلمانی” رأی بدهند. مسخره نیست برای خود ۱۵ نفر و پشتیبانان آنها؟ سئوال برانگیز نیست که چه کسی یا چه ارگانی یا دولتی “همه پرسی” را برگزار می کند؟ البته که برایشان روشن است که رژیم استبدادی و تروریستی جمهوری اسلامی باید ناظران بین المللی را به ایران بیاورد و به دست خود بساط چهل ساله ی جهل و جنایت را منحل و برچیند. راستی اگر به نیروی مردمی دی ماه اعتقادی ندارند و یا ترس بر آنها غلبه نکرده، نمی خواهند به پشتیبانی و وعده های امریکا عمل کنند؟ سازمان ملل، آمریکا، داستان های صدام، قذافی، سوریه، عراق و … همه فراموش شدند؟ 
 
از طرفی بیان می کنند که نظام اصلاح پذیر نیست و از جانی دگر فریاد می زنند که البته شیوه ی مبارزه ی ما با رژیم، شیوه ی مسالمت آمیز است، شاهکار سازگارا- مخملباف و کردوانی و…، برای حفظ ساختار نظام استبدادی و آنهم از نوع مذهبی آن! به نظر من، این “مبارزه” ی مسالمت آمیز خانم ها و آقایان، اهانت به معترضین در یکصد شهر ایران در دی ماه امسال است که از چنین راه حل هایی گذر کردند. سازگارا  و شرکای او می خواهند آب رفته را برگردانند، و شعار درست “دیگه تمامه ماجرا” ی مردمِ به ستوه آمده خطاب به دو جناح رژیم را به حاشیه ی جامعه بکشانند. آیا این، دستور بیگانگان نیست، یعنی دستور نئوکان ها؟ 
 
چطور می شود به افرادی که در گذشته از مهره های کلیدی و از طراحان کشتار، شکنجه و اعدام بوده؛ همچنین عضو سازمان سرکوبگر” مجاهدین انقلاب اسلامی” و مبلغ “ولایت فقیه” بوده؛ از فیلم  سازانی که زیر نظر “سازمان اطلاعات و امنیت ” فیلم به نفع رژیم ساخته و مخملباف پاسدار بوده، شکنجه گر بوده و همکار لاجوردی، اعتماد کرد؟ گذشته از همه ی اینها، آیا هموطنان ۱۵ نفره که رفراندوم در نظام جمهوری اسلامی را پیشنهاد می کنند، نمی دانند که دو- سوم رأی مجلس شورای اسلامی، یعنی سپاه؛ رأی شورای نگهبان؛ و توافق” رهبر”، یعنی خامنه ای را باید یدک بکشند؟ 
 
نظام سرکوبگر اسلامی ایران طی چهار دهه ی گذشته با وحشیانه ترین شیوه ها نتوانسته مردم را از گرفتن حقوق خود منصرف کند. امروز که دستگاه بگیر و ببند و ایجاد وحشت در جامعه در همه ی زمینه ها، شکست خورده و با بحران ساختاری و ناکار آمدی خود روبرو شده و ترس مردم هم ریخته شده، رژیم با نیرویی مردمیِ با چهل سال تجربه در خیابان روبروست. این نیرو از رژیم برگشته و به این نتیجه رسیده که رأی اعتمادشان به رژیم را رسماً پس بگیرد. نیرویی که سر خورده، اما معترض و امیدوار است. ارتش بیکاران، گرسنگان و…، در حال سازماندهی برای برچیدن کلیت نظام، روز شماری می کنند. هیچ نیرویی قادر به جلوگیری از این ارتش نیست و نمی تواند در دراز مدت او را سرکوب کند. و هیچ  نیرویی، حتی به ظاهر خارج از رژیم، قادر نیست با هر ترفندی، حتی با داشتن التزام به قانون اساسی، نظام فاسد و جنایتکار آخوندی را حفظ کند. 
 
به هر حال می توان نتیجه گرفت که نظام پوسیده و خرافاتی جمهوری اسلامی، مشروعیت خود را در کلیه ی زمینه ها، در مقابل زنان، جوانان، کارگران، معلمان، کارمندان، کشاورزان، اقوام و…، بطور چشمگیری از دست داده است. 
 
همانطور که دیکتاتوری فردی و وابسته ی شاه، با بگیر و ببند و داغ و درفشِ ساواکش، نتوانست جلوی اعتراضات مردم به ستوه آمده را بگیرد و عاقبت سرنگون شد، شک و تردید نکنید که جنایتکاران وزارت اطلاعات و امنیت، سپاه و بسیج هم نخواهند توانست جلوی سقوط رژیم خامنه ای و روحانی را بگیرند. البته افراد و نیروهایی هستند که هنوز باور ندارند رژیم در سراشیب سقوط قرار گرفته و هر از گاهی ترفندی نو به بازار سیاست عرضه می کنند و این نوع آخرش (با ۱۵ نفر) از همه مسخره تر بوده، ترفندی ارزان برای جلوگیری از حرکت میلیونی مردم در مقابل حاکمیت بود. تا به اینجای قضیه بنظر می رسد بخشی از حاکمیت به ترد و نفی “ولایت فقیه” رضایت داده، اما قشرهای آگاه در خیابان، خواهان فردای بهتر هستند و دریافته اند که با ماندن حتی لاشه ی رژیم، غیر ممکن است به آزادی و دمکراسی دست بیابند. این قشرهای آگاه دریافته اند که با قوانین اسلامی و خرافات نمی توانند به جامعه ی مدرن برسند و جامعه  نیازمند تحول عمیق فرهنگی- سیاسی می باشد. راه برون رفت و خلاصی از این  شرایط مشقت بار و گذر از بحران ها با نفی کامل   سیستم نظام دینی و برکناری اجباری هیئت حاکمه ممکن است. 
 
چگونه می توان با وجود یک حکومت تمامیت خواه که دیکتاتوری بر تمامی عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن حاکم است؛ سیاست خشونت و سرکوب و ایجاد رعب و وحشت؛ روش قهر آمیز، جزو ذاتی  وجود کل سیستم او است؛ مردم را از حقوق اجتماعی خود که شاملِ آزادی اندیشه و بیان و قلم، برابری حقوق زنان با مردان، حقوق اقلیت ها، حقوق انتخاب مذهب، حق  پوشش و در ساده ترین شکل مدنی آن حق انتخاب آزاد، حق پرسش گری از حکومت و از حق اعتراض، محروم کرده؛ با روش مسالمت آمیز خواهان تغییرش شد؟ آنهم با فراخوان سازگارا، مخملباف و …؟  تعجب من در این است که چطور افرادی خوشنام مانند خانم ها (عبادی، ستوده و نرگس محمدی) حاضرشده اند با شکارچیان جان انسان و شکنجه گران و…، فراخوان مشترک امضاء کنند؟ آیا این هم ترفند وزارت اطلاعات و امنیت نیست تا عده ای را بدنام کنند؟
 
 Amin Bayat
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید