● «…یکی از این موارد شکنجه، دختری است به نام «شلر» که محمد نوری زاد در وبسایت رسمی خود در موردش مینویسد. دختری که دانشجوی مقطع لیسانس علوم سیاسی بوده و تنها به جرم امضاکردن طوماری اعتراضی به وضعیت دانشگاه دستگیر و به سرنوشتی شوم دچار میشود.
منبع: ((دوماه سه ماه چهارماه. کمی به پنج ماه مانده است که اززندان اوین به پدرزنگ میزنند. که: بیا ودخترت را ببر.پدرسراسیمه به تهران میرود. به زندان اوین. بعد ازکلی معطلی، درِزندان گشوده میشود. بانوانی زیربغل شلر را گرفتهاند. روی پایش بند نیست.
ای خدا، این که شلرنیست. شلر برورویی داشت. چالاک و ورزشکار وکمی حتی تپل بود. این دخترکه چهل پنجاه کیلو بیشتر وزن ندارد. پدر، شلررا تحویل میگیرد. بشرطی که هروقت زنگ زدند وگفتند: بیاورش، بیاوردش. سال گذشته کمی پیش ازاین روزها، « برادران» زنگ میزنند که: شلررا بیاور. داستان تلفن را به شلر میگویند. که آماده شو. سه روز مهلت دادهاند. شلردو روز درخود فرومیشود. بازهمان سکوت و بُهت و زانوان لرزان. درانتهای روز دوم، که فردایش باید حرکت میکردهاند، شلررا میبینند
که خوابیده. این چه وقت خواب است؟ پدربزرگ، ازسالهای دور، یک تفنگ شکاری داشته که درخانهِ آنها نگهداری میشده است. یک حولهِ خیس، پیچیده برسرِلولهِ تفنگ، انگشت برماشه، و: شلیک!»
● پیمان کاوسی ، مهندس برق نیز یکی از قربانیان مورد تجاوز قرارگرفته در زندانهای سپاه پاسداران است. دو مورد دیگر که خودکشان کردهاند را میآوریم تا بگوییم که کشتن یا خودکشی کردن زندانیان برای حاکمیت فرقی نمیکند در مورد چه کسانی باشد، اگر لازم بود «برادران» به آن اقدام میکنند:
● روح الله حسینیان از قاتلان معروف و اعضای برجسته جنایت در ایران در مورد خودکشی سعید امامی در مدرسه فیضیه میگوید: «ما خودمان یک زمان قاتل بودیم، یک زمانی زندانبان بودیم. تاکنون صدها نفر واجبی خوردند و نمردند. آخه چه طور با یک استکان آن هم که شما میگویید که بلافاصله بردید به بیمارستان و شستشو دادید، این خورد و مرد؟
میگوید نه نمرد، ۴ روز زنده ماند و خوب شد. حتی تماس هم گرفتند با ما که بیایید و ببریدش که یک مرتبه اعلام کردند که ایست قلبی پیدا کرده و بیایید و ببرید که تمام کرد. گفتم آخه جای تحقیق دارد. اولاً من نمیگویم نخورده، شاید، شاید خط بهش دادند همان بازجوهایی که چپ بودند و کسانی که پرونده دستشان است، این کار را بکن، بیا بیرون نجاتت میدیم، چون خودش هم گفت، گفت آنجا داد و بیداد میکرد و میگفت آقا به داد من برسید، پدرم را درآوردند، کشتنم، شکنجهام میکنند. توی بیمارستان داد و فریاد میکرد. شاید واقعا همین خطی به او دادهاند و بعد آوردهاند بیمارستان، آمپول هوا بهش زدند، سکته کرده. تحقیق کنید، بررسی کنید. آخه سعید اسلامی آدمی نبود که خودکشی کند. ما میشناختیم. سعید اسلامی را. به هر حال جواب قانع کنندهای آقای نیازی واقعا برای این مسأله نداشتند و ندارند. همین هم پیشبینی شده. یکی از عواملی هم که باعث شد بنده به ختم سعید اسلامی بروم همین هست که همان وقتی که این جریان اتفاق افتاد به دوستان گفتم که اینها میگویند سعید اسلامی از جناح راست بود، متهم شماره یک هم بود و همه قتلها هم زیر سر ایشان بود و خودشان کشتنش که قضیه را تمام کنند و سرنخ را قطع بکنند. همین جور هم شد.
● در بیانیهای که نشان از درگیری میان نیروهای اطلاعاتی در مورد مهدی محمودی یکی از افراد دخیل در دزدیدن و خوردن دکل ها نفتی بوده است بخشی از نیروهای اطلاعات در حمایت از او اینگونه نوشته اند:
«مصطفی احدی معروف به مصی افغانی عضو اطلاعات سپاه و فامیل آقای دکتر سعید که هر پنج شنبه جلسات نهار و شام خانوادگی دارند ( و در خصوص پرونده های مختلف صحبت میکنند ) از شکنجه گران معروف اوین و با همکاری مهدی بادی و در حضور امیر حسین سلطانی و یاسینی در قسمتی از بند دو الف زندان اوین ( معروف به اتاق آخرت ) متهمین را با شیوه های خاص منجمله: نوشتن وصیت نامه ، تماس با خانواده برای خداحافظی ، پرکردن فیلم ویدئویی قبل از اعدام ، خوابیدن در قبر و …. تهدید به مرگ مینمایند. پس از آن از متهمین قبض روح شده هر آنچه که میخواهند و اهداف سیاسی و کثیفشان میطلبد را اخذ کتبی اطلاعات میکنند. این موضوع را مهدی محمودی بارها به مادرش در ملاقاتها گفته وایشان به اطلاع بازپرس دکتر سعید رسانده اما ایشان خود را به نفهمی زده تا جایی که محمودی تهدید کرده اگر به دادم نرسید دست به خود کشی میزنم ».
❋ چند نمونه در سالهای اخیر :
●زهرا بنی یعقوب پزشک و نفر ششم کنکور سراسری که در حین گفتگو با نامزدش در یکی از پارک های همدان در تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۸۶توسط نیروهای بسیج دستگیر و به بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهر همدان فرستاده شده بود. پس از ۴۸ ساعت، خانوادهاش که برای آگاهی از وضعیتش به نیروی انتظامی همدان مراجعه کرده بودند با خبر مرگ وی روبرو شدند. به آنها گفتند او خودکشی کردهاست.
شیرین عبادی میگوید: «من به اتفاق سه وکیل دیگر برای خواندن پرونده به دادسرای همدان رفتیم و از محل بازداشت زهرا دیدن کردیم. مسوولان به ما نشان دادند که زهرا چطور خود را حلق آویزکرده بود. اما آنچه ما دیدیم در واقع صحت ادعای خانواده زهرا مبنی بر اینکه خانم دکتر جوان خودکشی نکرده است را تایید میکند.چرا که زهرا ۱۷۵ سانتی متر قد و ۸۰ کیلو وزن داشته است و اگر این دختر پارچه را به چارچوب در یعنی جایی که به ما نشان دادند نصب کردهباشد، باید بلندی پارچه و چارچوب را هم در نظر بگیریم
که با این اوصاف پای زهرا هنگام خودکشی به زمین میرسیده و وی معلق نمیشده است».
در 19 تیرماه ۸۷ از طرف بازپرس شعبه سوم دادسرای عمومی و انقلاب دادگاه همدان حکمی به دست خانواده بنی یعقوب رسید که براساس آن «مرگ دکتر زهرا بنی یعقوب خودکشی تشخیص و پرونده مختومه اعلام شد». و «برای متهمان این پرونده قرار منع تعقیب صادر شد».
اما غلامرضا موحدیان رئیس این شعبه در ۲۸ بهمن ۱۳۸۸ با صدور حکم نهایی «محمد حسین قره باغی، رییس ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان را به «اتهام جعل در اسناد» و «بازداشت غیرقانونی» و همچنین به اتهام استنکاف از انجام دستور قضایی به دو سال زندان و شش ماه انفصال از خدمات دولتی و حسن مستقیمی دیگر عضو ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان و از نیروهای بسیج همدان که زهرا بنی یعقوب را در پارک دستگیر کرده بود به اتهام «توقیف اشخاص بر خلاف قانون در جرم غیر مشهود»، به یک سال حبسمحکوم کرد.
● ولی الله فیض مهدوی در مهرماه سال ۱۳۸۰ بازداشت شد و در ۱۵ شهریور سال ۱۳۸۵ مقامهای زندان اوین خبر مرگ او را به طور رسمی اعلام کرده و مدعی شدند که « ولیالله فیض مهدوی خود را در سلولش حلقآویز کرد و پس از انتقال به بیمارستان، در آنجا فوت کرد.
سهراب سلیمانی در حالیکه مهدوی کشته شده بود از او به عنوان «محارب» نامبرد و با این ادعا که «وضعیت مهدوی عادی بوده و هیچ گونه اعتصاب غذایی نبوده است»، گفت: «در حال حاضر وی در بیمارستان شریعتی بستری و تحت نظر است».
در همان زمان، خبرگزاری فارس به نقل از سهراب سلیمانی نوشت: مدیرکل سازمان زندانهای استان تهران:خودکشی یک عضو فعال منافقین در زندان ناکام ماند. دو روز بعد مدیر روابط عمومی سازمان زندانها از مرگ ولی الله فیض مهدوی خبر داد و برخلاف سازمان زندانها که ادعا کرده بود این زندانی در حمام زندان خودکشی کرده، این بار ادعا کرد که «ولیالله فیض مهدوی خود را در سلولش حلقآویز کرد و پس از انتقال به بیمارستان، در آنجا فوت کرد». (خبرگزاری ایسنا،۱۵ شهریور ۱۳۸۵)
● ابراهیم لطف اللهی فعال دانشجویی در شهر سنندج در ۱۶ دی سال ۱۳۸۶ بازداشت شد و تنها ۹ روز بعد در ۲۵ دی ماه ۱۳۸۶ ماموران امنیتی در تماس با خانواده او ادعا کردند این فعال دانشجویی در بازداشتگاه اطلاعات سنندج خودکشی کرده و جسدش را در گورستان سنندج دفن کرده اند.
● هاشم رمضانی،شهروندی کرد اهل مهاباد، در هفته دوم دی ماه 1387 از سوی ماموران واواک ارومیه بازداشت شد. ماموران پس از بازداشت وی باردیگر به منزلشان مراجعه کرده و کامپیوتر و دیش و رسیور دریافت شبکههای تلویزیونهای ماهوارهای موجود در منزل را با خود بردند. چهار روز بعد، ماموران در تماسی با خانواده هاشم رمضانی اعلام کردند برای تحویل گرفتن جسد او به واواک ارومیه مراجعه کنند. در مراجعه خانواده وی به واواک ارومیه، به آن ها اعلام شد که هاشم رمضانی در جریان بازداشت «خودکشی» کرده است.
❋کشته شدگان زیر شکنجه و مرگ با بیماری:
این اعمال و رفتار در حالی است که قانون در مورد شکنجه اینگونه مقرر کردهاست:
ماده ۵۷۸ قانون مجازات اسلامی که در مورد شکنجه است مقرر میدارد: «هر یک از مستخدمین و مأمورین قضائی یا غیر قضائی دولتی برای آن که متهمی را مجبور به اقرارکند او را اذیت و آزار بدنی نماید علاوه بر قصاص یا پرداخت دیه حسب مورد به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم میگردد و چنانچه کسی در این خصوص دستور داده باشد فقط دستور دهنده به مجازات حبس مذکور محکوم خواهد شد و اگر متهم بواسطه اذیت و آزار فوت کند مباشر مجازات قاتل و آمر مجازات قتل را خواهد داشت».
در زیر به برخی از جنایات نظام ولایت مطلقه فقیه در حق زندانیان بیدفاع اشاره میشود که برخی زیر شکنجه به قتل رسیدهاند و برخی به دلیل نرساندن به بیمارستان فوت کرده اند.
● امیر جوادی فر، یکی از بازداشت شدگان سال 88 که در زندان کهریزک به دلیل شکنجه و ضرب و شتم کشته شد
● محمد کامرانی، یکی از بازداشت شدگان سال 88 که در زندان کهریزک به دلیل شکنجه و ضرب و شتم کشته شد . او جوان ۱۸ سالهای بود که در درگیریهای ۱۸ تیر در میدان ولیعصر دستگیر شد از جمله قربانیان بازداشتگاههای ایران است. وی که به گفته خانواده اش تنها در حال عبور از میدان بودهاست، توسط نیروهای امنیتی دستگیر و پس از چند روز در بیمارستان لقمان در وضعیت وخیم جسمی به خانوادهاش تحویل میشود. مقامات ابتدا از خانواده او خواسته بودند که با اتومبیل برای تحویل گرفتن او به زندان اوین مراجعه کنند. اما با جنازه او روبرو شدند.
● محسن روحالامینی، یکی از بازداشت شدگان سال 88 که در زندان کهریزک به دلیل شکنجه و ضرب و شتم کشته شد، پدر او به دلیل وابستگی به مافیاهای امنیتی تنها کسی بود که قاضی مرتضوی را نبخشید و به دادگاه کشاند و به زندان محکوم کرد.
پدر محسن روحالامینی نیز بعد از دیدن جسد پسرش گفت او مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و دهانش را خرد کرده بودند. او گفت: «فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمیگفت. مطمئنم هر چه از او سؤال کردهاند، درست پاسخ دادهاست. آنها احتمالاً نتوانستهاند صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت کتک زده و زیر شکنجه کشتهاند.»
● رامین آقازاده قهرمانی، یکی از بازداشت شدگان سال 88 که در زندان کهریزک به دلیل شکنجه و ضرب و شتم کشته شد، او در زندان شکنجه شد و هنگامی که آزاد شد فوت کرد.
بعداز افشای جنایت در زندان کهریزک مسئولان هر کدام بهانه وتوجیه کردند که کار غلطی بوده است و عوامل باید محاکمه شوند .
حمید درخشان نیا،قائم مقام رییس دادگستری تهران،اعلام کرد که «تعطیلی بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک را از دو سال پیش درخواست کرده بودند و این بازداشتگاه زیرنظر سازمان زندانها نبوده است». ازبیتفاوتی دو ساله نسبت به تذکر رییس دادگستری تهران درباره تعطیلی این بازداشتگاه انتقاد کرد و «از دادسرای انتظامی قضات خواست تا با قضاتی که متهمان را به کهریزک معرفی کردهاند، برخورد کند». (خبرگزاری ایسنا،۷ مرداد ۱۳۸۸)
در ۲۱ دی ماه سال ۱۳۸۸، «کمیته ویژه مجلس شورای اسلامی برای پیگیری حوادث پس از انتخابات» گفتهاست: «فقدان جا و ظرفیت زندان اوین، مطلب صحیحی نیست و زندان اوین کاملا آمادگی پذیرش آن بازداشتشدگان را داشتهاست. علاوه براین علت مرگ بازداشت شدگان نیز ضرب و شتم و بیتوجهی مأموران و مسئولان بازداشتگاه، ازدحام زندانیان، ضعف امور بهداشتی، تغذیه نامناسب، انتقال نامناسب با اتوبوس و گرما بوده است».
● عبدالرضا رجبی به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق در سال1380 پس از یک درگیری مسلحانه دستگیر شد.ابتدا از سوی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. اما پس از چندی محکومیت او با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شد. عبدالرضا رجبی دوران محکومیت خود را در زندان دیزل آباد کرمانشاه،و بند ۳۵۰ زندان اوین و پس از آن اندرزگاه ۸ این زندان گذراند. او در 7 آبان 1387 از زندان اوین به گوهردشت (رجایی شهر) منتقل شد و همان شب خبر مرگ این زندانی اعلام شد.
● کاوه عزیز پور در سال 1385 وقتی ۲۳ سال داشت به اتهام ارتباط با احزاب اپوزیسیون کرد از سوی واواک مهاباد بازداشت شد.دادگاه انقلاب مهاباد او را به 3سال زندان محکوم کرد.این زندانی سیاسی اما در اوایل اردیبهشت ۱۳۸۷ پس از انتقال به بیمارستان ارومیه و ۲۰ روز کما، در27 اردیبهشت درگذشت.
کاوه عزیز پور در دومین سال از دوران محکومیت خود بر اثر آنچه که نزدیکانش «سکته مغزی در اثر شکنجه» اعلام کردند، در بیمارستان ارومیه بستری و دو بار تحت عمل جراحی قرار گرفته بود.گزارشهایی نیز علت بستری شدن او بر اثر”تومور مغزی” در بیمارستان و جراحی مغز حکایت کرده اند.
● ستّار بهشتی، کارگر و وبلاگنویس در تاریخ 9 آبان ماه 1391توسط پلیس فتا دستگیر شد. او به اتّهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکه اجتماعی و فیس بوک» بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده بود. در مدّت بازجویی به شدت از سوی پلیس فتا شکنجه شدو زیر شکنجه درگذشت و در گورستان رباط کریم (محل زندگیاش) به خاک سپرده شد. بر اساس گزارش ثبت شده در روابط عمومی بهشت زهرای تهران، بهشتی در13 آبان ماه فوت کردهاست.(یعنی در طول چهار روز باداشت با او کاری کردند که با دست و پای شکسته و بیضه های ترکیده به قتل رسید.
او در تاریخ 10 آبان 1391: وارد بند 350 زندان اوین شد. وی به شدت شکنجه شده بود و مچهای هر دو دستش به شدت کبود بود که نشان میداد جوجه شدهاست. (نوعی شکنجه که در پلیس آگاهی ایران مرسوم است. دستها را میبندندو مظنون یا متهم را مانند جوجه از سقف آویزان میکنند) این زندانی پیش از انتقال به بند در بهداری بستری بودهاست.
در 16 آبان ۱۳۹۱، سایت اصلاح طلب کلمه خبر مرگ این وبلاگ نویس را منتشر کرد و نوشت که به خانواده ستار بهشتی اطلاع داده شده که برای تحویل گرفتن جنازه او به پزشکی قانونی کهریزک مراجعه کنند
در تاریخ 20 آبان ماه 1391زندانیان سیاسی محمدعلی دادخواه، علیرضا رجایی و علیرضا بهشتی شیرازی گواهینامهای را امضا کردند. بنابر آن: «زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمتهای مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملاً دردناک و مجروحی قرار داشت.» زندانیان سیاسی امضاکننده این گواهینامه میگویند بهشتی از اوین به بازداشتگاه پلیس امنیت منتقل شده و هنگام انتقال نگران بوده و گفته: «اینها قصد کشتن مرا دارند.
در 21 آبان ماه 1391، احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس ضمن انتقاد از سکوت دستگاه قضایی نسبت به موضوع مرگ یک وبلاگ نویس در زندان گفت: «دولتهای خارجی در اینباره غوغا به پا کردند چرا وزارت خارجه و دستگاه قضایی در این خصوص توضیح نمیدهند، مرگی اتفاق افتاده و باید توضیح داده شود.
ستاد حقوق بشر قوه قضاییه، با صدور بیانیهای از عزم جدی دستگاه قضایی کشور برای برخورد سریع، قاطع و بدون اغماض با مقصر یا مقصرین فوت یک شهروند ایرانی در زندان خبر داد.این هم یکی از طنزهای قوه قضاییه و عدالت در کشور است که محمد جواد لاریجانی دلش برای زندانیان سوخته باشد.
در 9 دی ۱۳۹۱: ۵۰روز پس از مرگ ستار، در گزارش محرمانه پزشکی قانون فاش شد:ستار بهشتی براثر ضربه و شوک فیزیکی و متلاشی شدن، بیضهاش کشته شدهاست. همچنین آثار سوختگی نیز در ناحیه بیضههای وی نیز ثبت شدهاست.
در 18آبان ۱۳۹۲، دکتر رضا حیدرپور که پس از مرگ ستار بدن او را معاینه کرد و در گزارش خود آثار ضرب و شتم و شکنجههایی که روی بدن ستار بود را در پرونده وی درجکرده بود بازداشت شد و به بند ۲۰۹ انتقال یافت.
● محسن دکمه چی زندانی سیاسی در تاریخ 16 شهریور سال 1388 توسط واواک دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل شد و روز دوشنبه 8 فروردین ماه سال 1390 در گذشت و همسر او به خاطر حفظ جان فرزندش از پیگیری مرگ او خودداری کرد.
● حسن ناهید مهندس مخابرات در سال 1383 به اتهام «افشای اسناد طبقه بندی شده» بازداشت شد. او از سوی دادگاه انقلاب به 3 سال زندان و پرداخت 63 هزار یورو محکوم و دوران حبس خود را در بند350 زندان اوین گذراند و به دلیل ابتلا به سرطان و ممانعت مسئولان از مداوا در خارج از زندان در مراحل اولیه درگذشت
● زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی کانادایی به هنگام تهیه گزارش مقابل درب زندان به دستور سعید مرتضوی دستگیر و بعد از شکنجه و وارد شدن ضربه به سر او به قتل رسید اما کسی از این بابت مسئول شناخته نشد. اینک یونسی میگوید برابر تحقیق واواک، او جاسوس نبود اما مرتضوی پرونده را از واواک گرفت و او مسئول قتل زهرا کاظمی است.
او از زمان بازداشت (ساعت ۱۷ و ۴۰ دقیقه، ۲ تیر ۸۲)، تا ساعت ۲۰ دقیقه بامداد ششم تیر ماه که به بیمارستان بقیهالله الاعظم منتقل شده، به ترتیب در اختیار دادستانی،اطلاعات نیروی انتظامی و واواک بودهاست.
● اکبر محمدی فعال سیاسی در 10 تیر ۱۳۷۸ و در جریان اعتراضات دانشجویی دستگیر شد و از سوی دادگاه انقلاب به اعدام و پس از آن به ۱۰ سال زندان تعزیری و ۵ سال زندان تعلیقی محکوم شد.
بعد از گذشت نیمی از زندان جهت مداوا آزاد شد. اما در تاریخ خرداد 85 باردیگر دستگیر شد و اعتصاب غذا کرد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت و روز 8 تیرماه همان سال به طرز مشکوکی فوت کرد. رییس زندانهای تهران یعنی سهراب سلیمانی برادر سردار سلیمانی مدعی شد او در اعتصاب غذا نبوده است. وکیل مدافع محمدی، خلیل بهرامیان از قول زندانیان دیگر همبند موکلاش از جمله
علی افشاری گفت که محمدی در طول چند روز پیش از مرگ، بارها وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و آثار شکنجه بر بدن او به خوبی نمایان بودهاست.
● امیرحسین حشمت ساران از زندانیان سیاسی زندان گوهر دشت در کرج، جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۸۷ پس از چهار سال تحمل زندان،به مرگی مشکوک در زندان درگذشت. همسر ساران به دیده بان حقوق بشر گفت: «متخصص پزشکی که مراقبت از او را به عهده داشت به من گفت وی خونریزی مغزی کرده و عفونت ریوی داشت که به همه بدنش سرایت کرده بود و باید زودتر به بیمارستان آورده میشد. او موقعی به بیمارستان آورده شد که در واقع مرده بود»/
● امید رضا میرصیافی – وب لاگ نویس: او اولین بار در ۳ اردیبهشت سال ۱۳۸۷ به اتهام «توهین به علی خامنهی رهبر جمهوری اسلامی» در وبلاگش، «روزنگار»، بازداشت و پس از ۴۱ روز با تعیین وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. در آبان ۸۷ او از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به ۶ ماه و به اتهام «توهین به آیهالله خامنهای» به ۲سال زندان محکوم شد.
این وبلاگ نویس زندانی در ساعت ۱۲ ظهر ۲۸ اسفند ۸۷ در زندان اوین تهران «دچار افت شدید فشار خون» شده و به درمانگاه اندرزگاه شماره ۷ و پس از آن به بهداری زندان اوین منتقل و با تاخیری سه ساعته به بیمارستان لقمان حکیم منتقل شد. اما یک ساعت بعد در بیمارستان در گذشت و این بیمارستان علت مرگ امیدرضا میرصیافی را ” مسمومیت دارویی ناشی از ۵۰ قرص پروپرانولول ثبت کردهاست. اما معصومه میرصیافی خواهر امید میرصیافی پس از شناسایی جسد برادرش اعلام کرد: «گوش سمت چپ خونریزی داشت،
بینیاش پر از لختههای خون بود. صورتش کبود بود. پشت کتفها و کمر نیر آثار کبودی پیدا بود و ظاهرا قسمت پشت گوش، آن قسمت جمجمه شکستگی هم داشت».
ادامه دارد