ای انسانها! یکایک شما از دو ساحت وجودی آفریده شدهاید؛ ساحت نخستین شما سرشت باطنیتان است که در همه شما همانند است و ساحت ظاهریتان از آن برآمده، گویی زوجی هستند در آغوش کشیده هم که تا هنگامه مرگ یکدیگر را رها نمیکنند، از آن پس؛ یکی به خاک سپرده میشود و دیگری تجربهگر زندگی جدیدی؛ شبیه آن حالاتی که در خوابید و در رویاهایی پَرسان… بگذریم. از آن دو ساحتی که هر یک از شمایید، از سالیان پیش تا سالیان پس، چون با هم درآمیختهاید، مانند شما، زنان و مردان بسیاری آفریده شده و میشوند. یادتان هست که یکایکتان، پیش از آنکه بر دیگری برتری جویی کند و زیادهتر از حقش بخواهد، در چه بهشت بیدغدغهای بود، اما هر بار که وسوسه شد و گمان برد که اگر به نحوی بیشتر بخواهد و بیندوزد، جاودانهتر خواهد شد، دلش آتش میگرفت و میسوخت؟ همه اینهایی که پیرامون شمایند، از درخت و گل و دشت و دمن تا کوهها و دریاها و حتی آسمانهای نزدیک خود را، همه و همه را میتوانید به اختیار خود درآورید و همگیتان از همگیشان بخورید و بیاشامید و بیاسایید و ببالید، مگر اینکه چشم تنگی کنید یا در پی فخرفروشی باشید، آنگاه است که دستانتان حتی به خونهاتان آلوده میشود، و هم خون تنهاتان را میریزید و هم جانهاتان را تباه میسازید، نکنید که پشیمان میشوید، مبادا که رویاهاتان کابوس شود! گمان نکنید که شرارتهای شما ریشه در ذاتتان دارد، نه! آنها ماحصل رویکرد شمایند به خودتان و هر آنچه پیرامونتان است، خوبی کنید خوبی میبینید، بدی کنید، بدی میبینید، هیچ یک از شما بد آفریده نمیشود، بد میشود چون بدی میکند، حتی اگر از بدو تولد، در تن و ذهنتان نقصانی باشد که آنهم دستاورد بدیهای پیشینیان شماست، باز هم بدانید که تکلیف شما به اندازه استعداد و توانایی خود شماست، و به تناسب بین آنها و آنچه دستاورد میسازید از آنها، داوری میشوید و پاداش میگیرید یا جزا داده میشوید. و باز حتی اگر آنها که در کودکی، شما را تربیت میکنند، بدسگال باشد، این شمایید که میتوانید خوبی را بجای بدی انتخاب کنید، چرا که وجدان شما همواره شما را آگاهی میبخشد اگر سرکوبش نکنید، علاوه بر آن؛ بسیاری از شما مانند ابراهیم پیشگام شدند تا انتخاب شدند برای اینکه گوشهای شما را شنوا گردانند و دیدگانتان را بینا. پس ای انسانها! ما سفره هدایت شما را به خیر و خوبی گسترانیدهایم، این شما و این سفره، هر که میخواهد مانند مریم طعام برگیرد و شکرش بجا آورد، هر که هم میخواهد تباهش کند و گمراه شود. (بخش اول از خداینامه (برداشتی آزاد از آیات قرآن)/ نیما حق پور 26 بهمن 96)
***
ای انسانها! به آفرینش خود نگاه کردهاید؟ دیدهاید که چه هماهنگید؟ آفرینش طبیعت پیرامونتان را ببینید، همه چیز، اگر در آن دخل و تصرفی نکرده باشید، میچرخد و میماند و میشود، هرچند که همواره زندهای از درون مردهای سربرمیآورد یا میمیرد، خود شما هم دمادم میمیرید و زنده میشوید، میمیرید آنگاه که فراموش میکنید از کجا آمدهاید و چرا آمدهاید و زنده میشوید هرگاه غبار از چشمانتان میزدایید و خویشاوندیتان را با من در نظر میآورید و کژیهای انفسی و آفاقی را از کژی میرهانید چرا که من چیزی را کژ نیافریدهام و نمیآفرینم، هر بار که زنده میشوید گویی از تاریکیها به نور درآیید و بینا شوید و هر بار که میمیرید گویی سر در پردههای تاریکی میبرید تا نبینید و بهانه کنید که ندیدهاید! آری! شما همواره میمیرید و زنده میشوید و ای کاش که در لحظه مرگ زنده باشید تا زندگیتان دو چندان شود، هر چند که تنتان به خاک سپرده میشود. گمان نکنید که این زوجی که آخر باید مدفون خاک شود و بپوسد و بپاشد، پس پست است و بی ارزش و نیازی به ملاطفت با او نیست، نه! اگر او در این پهنه خاکی، همسرتان نبود، شما چگونه جنین خود را رشد میدادید تا بزایید؟ مبادا بیازاریدش به این پندار که هرچه او را آزار دهید، جنینتان تنومندتر میشود و پروارتر زاییده میشود! نه! آفرینش من بر اساس یگانگی و یکدلی است، پس دوست باشید و در کنار هم، و نه دشمن و در برابر هم، تا ببالید. و ای انسانها! همانطور که باید در خود بسازید با یکدیگر نیز باید بسازید، چرا که شما گروهی نیازمند همزیستی هم آفریده شدهاید هرچند که سلیقههاتان با هم نخواند، سوداهاتان هریک سر به راهی داشته باشند و دل درگرو آمالی متعارض هم داشته باشید، با تمام این احوال؛ باید با هم سازگاری کنید، و هرگاه ناساز شدید؛ بروید به سراغ آنهایی که در میانتان برگزیدم و نامههایم را بدستشان سپردم تا بخوانندشان هم بر خود و هم بر شما، باشد که پند گیرید که من بهترین پند دهندگان هستم. وای به حال آنهایی از شما که پیکهایم را برنتافتید، وحتی تیغ بر آنها برکشیدید، و وای به حال آنهایی از شما که نامههایم را پاره پاره کردید، و پارهای را برگرفتید و پارهای را به دور انداختید، وای که خود را تباه کردید و چه گوهری را قدر ندانستید! اگر سر از پردههای تاریکی برون آورید و اشارتهایم را ببینید و نشانههایم را بپیمایید، راه از چاه میشناسمتان تا به سوی دیار سرفرازان، رستگار شوید. (بخش دوم از خداینامه (برداشتی آزاد از آیات قرآن)/ نیما حق پور 3 اسفند 96)
***
ای انسانها! هرگاه که جمعید و یکی ندایتان میدهد که بشنوید خبرهایش را از ما، پس بشنوید و اگر دریافتید که خبرهایش براستی از ما بود، آنها را آویزه گوشهاتان کنید که مبادا غافل شوید و از غفلت خود زیانکار، غفلت شما گوشها و چشمهاتان را میبندد و آنگاه راه از چاه باز نمیشناسید و سر در چاه به خود میآیید که چقدر زیانکار بودهاید! ای انسانها همه چیز دادنی و ستاندنی نیست، بلکه شما باید بشوید تا بمانید و باز بشوید تا بمانید، پس آن هنگام که خبرها آورده میشود، لختی داد و ستد روزمره را رها کنید و سراپا گوش شوید تا دریابید کجایید و کجا باید باشید، و آنگاه که حرف گفته شد و دریافتید که از راستی منحرف نیست، پس فقط نظارهگر آن نباشید یا آن را زینت خود نکنید بلکه با آن بزیید که آن حرف برای زیستن است نه زیستن برای آن! برای زیستنی است که در آن ببالید و دریابید که شکوفههاتان را چگونه به ثمر بنشانید، و ثمر بر ثمر بیفزایید، و اینگونه ما ثمرها را نصیبتان میکنیم، پس اگر بدانید همواره مرا یاد خواهید کرد! مباد آنکه ندای راستی و درستی میدهد، از بیم اینکه نفعی را از دست بدهید، ایستاده به پا تنهایش کنید و باز سرگرم روزمرهگی خود شوید که خود بی نصیب از روزی بهترین ما میشوید و نه او چرا که ما به شایستگی او اقبال کردهایم پس شما هم به او اقبال کنید تا اقبال ما شامل حالتان شود. (بخش سوم از خداینامه (برداشتی آزاد از آیات قرآن)/ نیما حق پور 16 اسفند 96)
***
پاسخ به نقدی بر برداشتهای آزاد از قرآن
سلام جناب حق پور، همواره از مطالب کانال شما استفاده میکنم، امیدوارم پایا و مانا به کار خویش ادامه دهید. سوال یا نقدی دارم: در تحلیل و یا تفسیر یا برداشت آزاد از آیات، اکثراً متن قرآن را از زمینهی تاریخی جدا میکنید، فی الواقع گویی از پیش برآنید تا قرآن را منطبق بر آموزههای اخلاقی و معرفتی مدرنیته و نیز با دستاوردهای دنیای مدرن همگون سازید، لذا بعد از خواندن برداشتهای آزاد جنابعالی از قرآن، یک دیندار مسلمان احساس میکند که احکام و آموزههای قرآن چقدر مدرن و پیشرفته بوده است و ما خبر نداشتهایم!!! باید توجه کرد که زمینه تاریخی و کانتکس و ساحت فکری قرآن با ساحت فکری عصر مدرنیته تقریباً متفاوت است، یکی منبعث از ساحت وجودی و قدسی و فراتاریخی (البته در تاریخ) و دیگری منبعث از عقل حسابگری و کانتی دکارتی، لذا انطباق یکی بر دیگری نتیجتاً ما را دچار خطای زمان پریشی خواهد کرد چرا که شما بهتر میدانید؛ مفاهیم، تاریخی هستند، لذا به نظر میرسد برای مواجه با سنت و مدرنیته، بهترین راه پیشنهادی؛ دیالکتیک و دیالوگ بین این دو پدیده است، دیالکتیکی که متفکرانه و پدیدارشناسانه انجام پذیرد، کاری متفکرانه که تنها متفکر اصیل از پس آن بر میآید. غالباً تحلیلهای شما در یک فضای آرمانی و انتزاعی صورت گرفته است که از زمینهی تاریخی منفصل گشته است. حال آنکه قرآن و علی الخصوص پیامبر، منبعث از آن فضای تاریخی و البته ساحتی فراتاریخی (و نه آرمانی و نه انتزاعی) تحولی شگرف را در دنیای عرب جاهلیت رقم زد. شاید ما هم امروزه محتاج همان جهد پیامبرانه هستیم. سپاس بیکران.
***
حق پور: با سلام و درود و سپاس از عنایت و لطف شما. بنده اخیراً اقدام نمودم به نگارش «خداینامه»ها که در ذیل آنها قید میشود «برداشتی آزاد از آیات قرآن» و به جز آنها تاکنون هیچ یک از مقالات و مباحث بنده در خصوص قرآن، برداشت آزاد نبوده، بلکه استوار بوده بر روش پازلی در فهم قرآن و در روش پازلی تمام کوششم بر این است که روشمند و دقیق، مفهوم و دلالت آیات الهی را استخراج و استنباط نمایم، حال چقدر موفق بوده باشم خدای داند. میفرمایید: «در تحلیل و یا تفسیر یا برداشت آزاد از آیات، اکثراً متن قرآن را از زمینهی تاریخی جدا میکنید، فی الواقع گویی از پیش برآنید تا قرآن را منطبق بر آموزههای اخلاقی و معرفتی مدرنیته و نیز با دستاوردهای دنیا مدرن همگون سازید». درست است که قرآن در بستر تاریخی زمان نزول نازل شده است و منتزع از آن نیست، اما آیا دلالت آیات الهی محدود به آن دوران است یا از زمان نزول تا ابد باید مصداق داشته باشد؟ آیا تمامی ظرفیتهای مفهومی و مصداقی قرآن در دوران پیامبر واقع شده است؟ آیا بستر تاریخی نزول کتاب، خالق عالم را دچار محدودیت در بیان نموده است؟ از نظر من اینگونه نیست و متن قرآن در نهایت دقت، همه زمانی و همه مکانی است و همواره مصداق دارد. اگر شایسته نباشد که بگوییم کف فهم قرآن در دوران پیامبر واقع شده، بایسته است که بگوییم سقف فهم در آن دوران محقق نشده است چرا در فهم قرآن نیز قاعده رشد جاری است. بنده به هیچ روی شیفته مدرنیته نیستم که بخواهم قرآن را منطبق با آن جلوه دهم، بلکه برآنم با دریافت جهان بینی درست از آیات الهی و روش زیست پیشنهادی آن در بهبود جهان امروز کوشش نمایم. برخی اصول حاکم بر مدرنیته نه برآمده از حق، که برآمده از قدرت است و از این رو تباهی بر تباهی افزوده است و خواهد افزود. آری! احکام و آموزههای قرآن در نهایت دقت و سنخیت با فطرت بشر و سرشت عالم زیست او میباشند و اگر درست و دقیق فهم شوند و بکار گرفته شوند، دنیای دیگری توسط ارادههای انسانیِ هم راستا با اراده الهی ساخته میشود. بنده در فهم قرآن از خود قرآن بیرون نمیروم چرا که برآنم اعجاز قرآن در خود تبیینی و دقت و انسجام آن است، از این رو در مقالات و مباحثم این رویکرد را عملاً بکار بسته و نتیجه گرفتهام. حتی در «خداینامه»ها که از سر احتیاط «برداشت آزاد» در آنها قید میشود، باز رویکردم چنین است اما چون قرینهها و مستندهای آنها به جهت ساختار متن و اهداف نگارش آن درج نمیشود، احتیاطاً قید میکنم «برداشت آزاد»، و گرنه «خداینامه»ها در واقع گویای فهم پژوهشگرانه و متأملانه بنده از آیات قرآن است، نه فهمی بیمبنا و نادقیق، بلکه کوشش میشود سراسر دقیق باشد.
***
با سلام… جوابتان را خواندم و استفاده کردم. درست است شما شیفتهی عقل مدرن نیستید اما آیا به لوازم و نتایج کارتان اگاه هستید؟ شما با کدام عقل و پیش فرضها به سراغ قرآن میروید؟ و این عقل در کدام ساحت و عالمیت زیست میکند و از آن متأثر است؟ دربارهی قرآن در این دو سه دهه کم نوشته نشده است، اما چرا کارکرد لازم را نداشته است؟ و همچنین بسیاری از کتب دینی دیگر… ببینید لب مطلب بنده این است، شما میتوانید برای تک تک آیات قرآن استدلال بیاورید و روشمند به نتایج اخلاقی و معرفتی دست یابید، اما ما با چه کتابی مواجه هستیم؟ با کتابی عقلانی یا وحیانی؟ مسلماً خواهید گفت وحیانی، چرا باید تلاش کنیم تا این کتاب وحیانی را صرفاً به کتابی عقلانی (حسابگر دودوتا چهارتا) تقلیل دهیم؟ چرا در این دوران معاصر تلاش میکنیم تا بعد از هر آیه یک «چرا» بگذاریم؟ سوال بنده این است؛ در چه ساحت و عالمیتی پیامبر قرآن را آورد؟ نسبت آن ساحت و عالمیت، با ساحت و عالمیت دوران مدرن چیست؟ ساحت و عالمیت مدرنی که بدون شک باید گفت هستی ما را در برگرفته است (ذهنی که در این فضا رشد کرده است). اصولاً قدسیت قرآن به چیست؟ چه چیز این متن، آنرا قدسی میکند؟ صرف آنکه پیامبر اعراب را به تحدی طلبید؟ یعنی اگر یکی از اعراب آیهای به مانند قرآن میآورد به قدسیت و معجزهی پیامبر خدشهای وارد میشد؟ لذا بحث بر سر این نیست که از قرآن نمیتوان استفادهی عقلانی، معرفتی، فلسفی… کرد، بحث اینجاست که کارکرد این قرآن برای بشر دیندار امروز در دنیای مدرن چیست؟ آیا تقلیل قرآن به متنی عقلانی و معرفتی میتواند نجات بخش بشر دیندار امروز باشد؟ لذا به نظر میرسد ما به جای مراجعه به آن ساحت و عالمیت و درک و فهم آن (به عنوان پیش فرضی کلان)، گویی دائماً در حال توجیه عقلانی و روشمند آیات هستیم تا به نحوی قرآن را تبرئه کنیم یا تناقضات، آشفتگیها و پیچیدگیهایش را با عقل کانتی دکارتی بر طرف و تنقیح کنیم، یا آنرا توسعهی عقلانی بخشیم، حال آنکه گویی از یاد بردهایم که ما اکنون در کدام ساحت و عالمیت زیست میکنیم و قرآن در کدام ساحت و عالمیت از طرف پیامبر و به تبع آن، خدای پیامبر خلق شد، یکی ساحتی وجودشناسانه و هستی شناسانه و دیگری ساحتی عقلانی، منطقی یا کانتی دکارتی. سپاس بیکران.
***
حق پور: با سلام و درود و سپاس از لطف شما. ترجیح میدهم به جای واژه «عقل» از «تعقل» استفاده کنم و چرایی آن را در مقاله «آزادی و نسبت آن با تعقل» توضیح دادهام، و در مقاله «تعقل قدرتمدار، تعقل حقمدار» آن ساحتی که آدمی بایسته و شایسته است در آن تعقل کند را تبیین نمودهام. اما اینکه علیرغم پرداختن زیاد به قرآن و مباحث پیرامونی آن در دهههای اخیر چندان کارکردی حاصل نشده، باید بگویم از نظر بنده مشکل در دستگاه فکری تناقضآلود متفکران و فعالان این عرصه بوده است که بیشتر متأثر از فلسفه ثنویتی یونان باستان بوده تا جهانبینی توحیدی قرآن که در خصوص توحید و ثنویت هم در مقاله «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنهها» توضیح دادهام. اما در مورد اینکه قرآن کتابی وحیانی است یا عقلانی، باید گفت از آنجا که آیات قرآن از حق مطلق صادر شدهاند پس خود حقند چرا که بنابر ویژگیهای حق، از حق، حق زایش میشود (رجوع کنید به مقاله «ویژگیهای قدرت، ویژگیهای حق») و از سوی دیگر هرگاه تعقل حقمدار باشد بین قرآن وحیانی با تعقل حقمدار بشری تضاد و تناقضی یافت نمیشود، بنابراین قرآن کتابی است هم سنخ تعقل حقمدار که با مکانیزم وحیانی به دست بشر رسیده است. حال قدسیت قرآن در همین تعقل حقمداری است که ارادههای انسانی را توحیدی میگرداند و هم راستا با اراده الهی. قرآن آمده است جهان بینی آدمیان را توحیدی گرداند تا بر اساس جهان بینی توحیدی بتوانند با خالق هستی همنوا شوند و رشد بر رشد بیفزایند. قرآن علیرغم دشواریهای ظاهریش متنی کاملاً و مطلقاً منسجم است که بر اساس ویژگیهای حق باید آنرا پازلوار فهمید (رجوع کنید به سری مقالات فهم قرآن به روش پازل). امیدوارم این توضیحات و ارجاعات مذکور روشن نماید که قرآن در چه ساحتی قرار دارد و نسبت آن با تعقل چیست.
نیما حق پور ـ 20 اسفند 96
www.t.me/pazeljahanbini