برایِ شنیدنِ صدایِ این مصاحبه اینجا را کلیک کنید
سؤال 1: چرا زنان ایران از داشتن این حق پوشش محروم هستند؟
آقای بنی صدر: عرض کنم که در جریان انقلاب ایران وقتی آقای خمینی در فرانسه بود از جمله مواضعی که ایشان گرفت و خطاب به مردم دنیا به وسیله وسایل ارتباط جمعی یکی این بود که زنان در پوشش خود آزاد اند. وقتی به ایران رفتیم همانطور که در مقدمه شما گفتید ایشان مقرر کرده بود که زنان کارمند باید حجاب داشته باشند. من به قم رفتم نزد آقای خمینی. این اول بار بود که او گفت که من از راه مصلحت در نوفل لوشاتو یعنی در فرانسه یک صحبتهایی کردم و حالا لازم باشد خلاف آنها را میگویم. گفتم شما مگر در فرانسه متعهد نشدید که زنان در پوشش خویش آزاد اند. گفت همینکه گفتم الان جواب داد که اینجور. من به او گفتم که این هذا ماکیاول. تازه ماکیاول هم گفت که رهبر باید چنان وانمود کند که به قول خود وفا میکند این دیگران اند که نقض عهد او را میکنند، او خبر ندارد. شما صریح و روشن میگویید که مردم نباید هیچ اعتمادی به تعهداتی که شما سپردید داشته باشند. بعد او گفت در قیامت من پاسخ ندارم به خدا بدهم که بگوید قدرت داشتی و چرا این حکم شرع را اجرا نکردی که حجاب باشد. گفتم چرا جواب خیلی روشن هم دارید خدا هم از شما راضی خواهد شد آن این است که بگویید که من چون تعهد کرده بودم در برابر دنیا و دین یعنی عهد، به عهد خود وفا کردم. و زنان مجبور نکردم در پوشش. گفت بسیار خوب به اصطلاح متعرض خانمها نشوم زنان نشوم. اما این حکم که متعرض نشوند در عمل شدند. حالا چرا شدند؟ این سؤال جواب جامعهشناسی دارد و یک امر واقع مستمر در تاریخ ایران است و در تاریخ اغلب جامعههاست و آن این است که هر استبدادی بنا بر اینکه بر اصل روابط قوا متکی است. سلسله مراتب دارد؛ سلسله مراتب اجتماعی ایجاد میکند. هرم اجتماعی به وجود میآورد که در رأسش آن قدرتمدار و قدرتمحور قرار میگیرد، در قاعده هم مردم عادی در واقع آنهایی که ضعیفتر انگاشته میشوند یعنی زنان! این است که در فلسفههای قدرت از یونان قدیم بگیرید تا دینهای از خودبیگانه در بیان قدرت اینها زن را ضعیفه تعریف میکنند و دون انسان، و بنابراین پوشش زن تعیینکنندهی نوع رابطهی قوای اجتماعی است، بیان مافوق که مرد است و مادون که زن است. دلیل جامعهشناسی این مسأله این است. اما این در مورد رژیم کنونی یک وجه دیگر هم پیدا کرده و آن این است که نه یک رژیمی است که با شکستن تعهدها حتی همان فقه سنتی حالا بهش خواهید رسید، این استبداد خویش را برقرار کرده و همان مرام یعنی همان دین سنتی را هم مرتب از خودبیگانه و میانتهی میکند، نیاز دارد به اینکه با سرکوب ضعیفترها، در تعریف خود او البته، این استبداد خودش را مداوم بکند. بنابراین سرکوب زنان بنابر طرز فکری متأسفانه طرز فکری که مردم ایران، یک اکثریتی از مردم ایران هنوز دارند، و این را رها نکردند این برایش آسانتر است این سرکوب. خوب وسیلهی سرکوب چیه؟ این است که شما بدحجابی، حجاب نداری، و عناوین دیگری از این نوع و بیشتر همین مسئله حجاب.
سؤال 2: با توجه به کارنامه 40 ساله تأثیر فرهنگ موجود در جامعه چگونه خواهد بود؟
آقای بنی صدر: عرض کنم به شما اینکه یک رژیمی از این نوع محتاج این است که جو ترس سنگین باشد در جامعه تا آن بتواند ثبات پیدا کند و از ادامهی حیات خودش مطمئن شود. این است که یک رشته ترسها ایجاد میکند در جامعه. یکیاش از طریق همین زنان است که تنها این نیست که به جرم بیحجابی یا بدحجابی اینها سرکوب میکنند. شما میدانید که ایجاد ترس از تجاوز به زن و کارهایی که بعضی نمونههای وحشتناکش را تاریخ معاصر ما به خود دیده که بسیار بسیار کمسابقه است مثل شیوهی کشتن زهرا کاظمی، مثل شیوهی کشوتن موسوی، موسوی بود دیگه درست میگویم؟ دختری که در جنبش 88 دستگیر شد، ترانه موسوی. اینگونه نمونهها هیچگونه مقصدی جز ایجاد ترس شدید در خانوادهها نسبت به فعالیت سیاسی زنان ندارد. خوب حالا موفق بوده یا خیر اگر واقعیتهای روز را ببینیم، واقعیتها به ما میگوید که چندان موفق نبوده و در آنچه که به مجبور کردن زنان مربوط میشود ناکام شده. عملاً در ایران به قول خود این آقایان بدحجابی که به رواج است، اعتراضاتی هم که اخیراً انجام گرفته اینها بازتابی در مقیاس جهانی داشته و ایستادگی زنان سبب شده به اینکه رقابتی دربگیرد میان این رژیم و رژیم سعودی. حالا آن رژیم سعودی میآید یک مقداری یک کارهایی یک اجازههایی میدهد، اینها درمانده میشوند که خوب حالا چه کنند. بگویند نه، میگویند آقا اینها از آنها هم عقبماندهترند، ارتجاعیترند. بگویند بله، آن جو میشکند، آن جو ترسی که اینها میخواستند ایجاد بکنند، میشکند. پس از لحاظ واقعیت روز که نگاه کنیم درمانده شدند. اما حالا بیاییم از یک جنبهی دیگه نگاه بکنیم، ببینیم که خوب فرض کنیم که اینها بخواهند بپذیرند که این زن حقوقمند است و مرد هم ناچار باید بپذیرد، زن و مرد هر دو حقوقمندند و همین را بخواهند بپذیرند آن استبداد بیپایه میشود. حالا میآیند میگویند به اینکه اگر ما، بسیاری خواندم این روزها میگویند که این به اصطلاح بیشتر اصولگراها البته مقداری از این طرف هم، صحبتشان این است که اگر ما کوتاه بیاییم، خوب تکیهگاهی که فقه سنتی است و آن طرز باور دینی سنتی است آن را از دست میدهیم اگر آن را هم از دست بدهیم رژیمی که بیپایه شده، پایه اجتماعیاش بسیار سست شده خوب این در معرض سقوط قرار میگیرد. این است که دست به دامان آن معرفهای فقه سنتی شدند که شما میبینید این روزها آقای حسین همدانی که مدعی مرجعیت است، آقای مکارم شیرازی، پریروز هم دیدم یکی دیگهشان که گفته که چرا فیزیک و شیمیدان، مگر ما در فیزیک و شیمی اظهارنظر میکنیم که کسانی که تخصص ندارند در فقه اظهارنظر میکنند. بنابراین این است که دست به دامن آنها شدند برای توجیه رفتار رژیم در مورد حجاب زنان. اما اولاً به اینکه این مبنای فقه باید قرآن باشد دیگه. در قرآن حجاب بر زن واجب نشده، یک. دو فرض هم کنید که واجب شده باشد در جایی از این قرآن نگفته شده که اگر که زنی به این واجب عمل نکرد باید او مجازات شود. آقای مکارم شیرازی گفته است به اینکه آن لا اکراه فی الدین در دین اکراه نیست، مربوط به این است که کسی مسلمان نباشد بخواهد مسلمان بشود به زور نباید مسلمان بشود. ولی وقتی که شد بله دیگه اکراه در کار است. قبلاً هم در این مصاحبه گفتم که اگر اینجور باشد کدام عاقلی به این دین درمیآید؟ آنچه که در قرآن آمده شما باید به استناد آن بتوانید بگویید که این حجاب را مقرر کرده قرآن و نکرده. نکرده تا قرن هشتم هم حجابی به عنوان واجب دینی مطرح نبوده. از آن قرن مطرح شده. خوب خود من اولین کسی هستم که تحقیق کردم در قرآن و این را در کتاب «زن و زناشویی» توضیح دادم که قرآن حجاب را بر زن واجب نمیداند. توضیح کافی هم دادم. خوب این کتاب هم چندین چاپ شده، الان هم در سایت است، خوب این آقایان روحانیون که میگویند به اینکه این واجب دینی است خوب قاعدتاً باید یک چند کلمه نقد این کار را مینوشتند. میگفتند آقا اینکه شما میگویی آیه این را میگوید، نخیر آیه این را نمیگوید آن را میگوید. نه تنها آنها این کار را نتوانستند بکنند بلکه کسان دیگری هم وارد تحقیق شدند، آنها هم به همین نتیجه رسیدند. این است که اینها پایهای ندارد حرفشان. حالا برویم باز سراغ جامعهشناسی تاریخی. به لحاظ تاریخی که نگاه بکنید در این حجاب، از بیرون دین وارد دین شده، به لحاظ اینکه این دین توجیهگر قدرت حاکم شده، در مقام توجیهگری از جمله دونمنزلتی زن را هم پذیرفته و علامت این منزلت دونِ زن را هم حجاب شناخته و مقرر کرده، امر واقع این است. هیچ پایهی دیگری جز این ندارد. من روی این تحقیقی که انجام دادم که آن هم کتابی شد به عنوان «جامعهشناسی تاریخی زن و خانواده در ایران». در جامعههای دیگر هم تحقیق شده، دیگران هم به همین نتیجه رسیدند. به اصطلاح الان دیگه تحقیقها متعدد شده و آنها چون جوابی به این تحقیقها ندارند، خوب طبیعی است که به زور متوسل میشوند. اگرنه آزاد بگذارید محیط را، حرفها آنجا گفته بشود، آن نظرها ارائه بشود، جریان آزاد اندیشهها برقرار بشود، جامعه هم انتخاب کند. چه معنی دارد که شما زور در کار بیاورید، مگر میشود قانون وضع کرد که تحمیل کرد به زنان یک کشور که شما باید اینجور بپوشی یا آنجور؟ این شیوهی به اصطلاح استبدادهای فراگیر است.
سؤال 3: آیا راهکاری برای رسیدن به آزادی حق پوشش وجود دارد؟
آقای بنی صدر: بله چندین راهکار وجود دارد. اول اینکه خوب یک رشته نابرابریها تحمیل شده که این نه تنها زنان را مورد ستم قرار میدهد بلکه زندگی مردها را هم تخریب میکند. خوب میباید که این نابرابریها را بشناسند و بایستند بر حقوق خود تا این نابرابریها رفع بشود. اگر در محیط خانواده زنان بر حقوق خودشان بایستند و مردها هم بر حقوقشان، اینها رابطهشان رابطه حق با حق بشود، این از درون به اصطلاح از پایه آن ساختار استبدادی فرو میریزد. پس یک راهکار شناسایی حقوق خویش است و ایستادگی بر این حقوق است. حالا در این منشور جهانی حقوق که تهیه کردیم پنج دسته حقوق تشخیص دادیم: حقوق انسان، حقوق شهروندی او، حقوق ملی، حقوق طبیعت، و حقوق ایران به عنوان عضو جامعهی جهانی. زنان مستحقترند، سزاوارترند که این حقوق را بشناسند، خود مبلغ این حقوق بشوند در جامعه، در محیط خانه، در بیرون خانه، این یک تجددی است به معنای دقیق کلمه در جامعههای بشری نه تنها در ایران. متأسفانه هم اکنون که ما داریم با هم صحبت میکنیم هم دفاع از حقوق انسان و سازمانهای مدافع حقوق انسان اینها را بیشتر مردها تصدی میکنند. خوب ما چرا در ایران زنان شروع نکنند؟ و این یک کاری است که رژیم هم در ایران در برابرش ناتوان است، نمیتواند کاری انجام دهد. اولاً در چارچوب خانواده از بیرون راهی ندارد، در بیرون خانواده هم که صحبت حقوق بشود سرکوب او دیگه نمیتواند مستند بشود به حتی آن فقه سنتی هم، به آن هم نمیتواند استناد بکند. برای اینکه آنها هم میترسند از اینکه بگویند که ما با حقوق مثلاً دین با حقوق انسان مخالف است. این را یادآور میشود الان به این مناسبت در جامعههای اسلامی دیگه اگر هم چنین چیزی ممکن باشد در ایران ممکن نیست به لحاظ این تلاشی که شد. اول که این حقوق انسان در قرآن منتشر شد که الان به زبانهای مختلف منتشر شده، بعد یک روحانی به خارج کشور آمد و یک رشته سؤالها تهیه شد، او به ایران رفت و به آقای منتظری این سؤالها را طرح کرد و او جوابها داد به این سؤالها که شد جزوهی حقوق انسان که اولین مرجعی است که این جزوهی حقوق انسان را درآورده. پس دیگه آن به اصطلاح قُرُق شکست. یعنی فقه سنتی که تکلیفمدار است، یکی از شگفتیهای این از خودبیگانگی دینی همین است. فقه باید به حقوق بپردازد، خیر به تکالیف میپردازد! تکالیفی که عمل به آن حقوق هم نیستند اغلب. حالا یک مرجعی آمده گفته نه آقا انسان این حقوق هم دارد از زن و مرد. خوب پس اگر این ابتکار عمل را زنان ایران در دفاع از حقوق انسان و حقوق شهروندی و دیگر حقوقی که گفتم از آن خود بکنند، در واقع هم آن جو ترس را میشکند، هم طرز فکرها را تغییر میدهد، هم رژیم را از واکنش ناتوان میکند. این یک راهکار خیلی شدنی است و هرگاه زنان ایران این راهکار را در پیش بگیرند، نوآور هم میشوند برای جامعهی جهانی هم، جامعههای دیگر هم نقش پیشگام هم پیدا میکنند. راهکار دیگر این است که حکم زور را نباید پذیرفت. ببینید اصل قضیه در رابطهی زن با مرد این است که این رابطه یک رابطهای است که مبنایش عشق و علاقه است، دوستی است. در رابطهی دوستی زور بیمحل است. بنابراین هرگاه زنان روابط قوا، این طرز فکر را که متأسفانه هست نمیتوانیم بگوییم نیست، به لحاظ این تاریخ طولانی این روابط قوایی که زن در این روابط قوا نقش ضعیف را داشته، بهش تحمیل شده، یک نگاه منفی دارد به مرد. مرد هم به اظهار مثلاً بخواهد بگوید که من بزنم ، این منم زدن را در سلطه بر زن تصور میکند. خوب حالا اگر زنان مبنا را بر حق قرار بدهند و دوستی و عشق، یک تغییر اساسی ایجاد میکنند در رابطه با مردان و طرز فکر آنان را عوض میکنند. این هم باز از محیط خانواده و زناشویی میشود شروع بشود و بسط پیدا کند. و بالاخره راهکار سوم اینکه این در جهانی که ماه هستیم عقیده مردانه است، متأسفانه در غرب هم اینطور است نه اینکه فقط در کشورهای ما، عرض کنم به شما تصدی فعالیتهای اجتماعی-سیاسی هم مردانه است، خوب حالا این را باید بهم زد. چیز نادرستی است، روابط قوا درست میکند و زیاندهنده در این روابط قوا زنان هستند. زنان حق دارند بر عقیده، حق دارند از مردها بخواهند که آقا رابطهی ما با شما باید رابطه مغز با مغز باشد، نه رابطهی تن با تن. همین الان در غرب هر روز مسئله است. شما هم خبر دارید که چند ماهی است که مرتب این مسئله آزار جنسی و تجاوز جنسی و خشونت نسبت به زنان شده یکی از مسائل روزانهی خبرهای روزانه. چرا؟ یک دلیل عمدهاش این است که اندیشیدن، عقیده داشتن، آن فعالیتهایی که گفتم اینها در جامعههای بشری فرهنگ قدرت، بگوییم ضدفرهنگ قدرت، اینها را مردانه کرده. میشود اینها را زنانه کرد. گفت زنان هم حقی دارند بر این فعالیتها و نپذیرند این رابطه تحمیلیِ تن با تن را که خصوصاً سرمایهداری کنونی تحمیل میکند بر رابطههای زن با مرد در جامعههای بشری. این چند تا راهکار با شما الان در میان گذاشتم امیدوارم که زنان ایران پیشگام بشوند در به کار بردناین راهکارها و تغییر بکنند و تغییر بدهند و با تغییر جامعهی ایرانی جهان ما تغییر بکند.
سؤال 4: چگونه جنبش زنان می تواند آگاهانه برای مطالبه حق مسلم خود بسترسازی کند؟
آقای بنی صدر: اول بگویم که در غرب میگویند که من بر تن خود حق دارم اما حق میدانید که زور گفتن نیست. آدمی حق ندارد به خود بر تن خود زور بگوید. شدت این زورگویی، خودکشی است، میدانید که قانوناً در عموم جامعهها ممنوع است. پس برگردیم به اینکه من بر تن خود حق دارم معنایش این است که من نمیپذیرم که شما به نام دین من را در تن و تن را در سکس ناچیز کنید، من انسانم. فرض کنیم که این اعتراضهایی که شده و این روسری سفید را پرچم کردند به نشان اعتراض به اجبار، مسالمتآمیز، این دربرمیگیرد این حق را که من انسانم. به فریاد میگوید من انسانم. خوب هر جنبشی از ابتدا اگر همه درش شرکت بکنند که ما دیگر اصلاً کار انجام شده بود و این بحث هم الان بیمحل بود، پس هر جنبشی ابتدا آن را یک کسانی آغاز میکنند، هرگاه آنها توضیح بدهند که آنها چی دارند میکنند، یا دیگران این توضیح را بر عهده بگیرند، همین که الان من برای شما توضیح دادم، این میتواند آن اکثریت زنان ایران را قانع بکند و آنها را هم برانگیزد به اینکه بایستند و بگویند که ما انسانیم. نمیشود ما را در تن و تن را هم در به اصطلاح اغواگر جنسی ناچیز کرد. حالا که مطالعات بسیار هم انجام گرفته در کار اخیری هم که من نوشتم به آن مطالعات استناد کردم، دروغ است! زن اغواگر مرد نیست به لحاظ جنسی. وارونهاش هم درست است. این است که الان در این جامعههای غربی، مردها از زنها شکایت نمیکنند به لحاظ آزار جنسی یا تجاوز جنسی، زنها شکایت میکنند. خوب این دروغ را باید لو داد. گفت به اینکه آقا این شما مردم ایران این هم قرآن شما، کجای این قرآن گفته که زن شی جنسی است، کجا گفته که زن مرد را اغوای جنسی میکند. در تورات بله این را گفته، تازه در انجیل هم گفته که پاپ هم اخیراً یک تصحیحی انجام داده. یعنی آن غلط را هم این الان مذهبیهای مسیحی و یهودی هم خود را ناگزیر میبینند خود را تصحیح کنند. حالا که قرآن که اصلاً نگفته! شما رفتید از اسرائیلیات یعنی یک چیزهایی که در دینهای دیگه بوده، اینها را وارد کردید به اسلام حالا چسبیدی به اینکه زن اغواگر مرد است. خوب این دروغ است. اول باید خود زنها این دروغ را باور کنند که این دروغ است و باور کنند که انسانیت آنها در تن خلاصه نمیشود، تن اغواگر. اصلاً نیست، همچین تن اغواگری وجود ندارد. انسان وجود دارد آن هم زن است. این اگر با این توضیح همراه بشود کار این رژیم را در سرکوبگری بسیار مشکل میکند اما خوب طبیعتاً نباید انتظار داشته باشیم که شما ولو این توضیحات را زنانی که آگاهاند و این گفتگوها را میشوند، فرض کنیم در محیطهایی که دارند اینها را با دیگران در میان میگذارند، این مقدار طولانی است ولی اگر عمل نکنی، خوب میشود دائمی. بنابراین بهتر است عمل بکنیم ولو طول میکشد ولی نتیجهاش خوب است، نتیجهاش این است که زن و مرد ایرانی از یک باورهای قدرت فرمودهی کاهندهی زن و مانع رشد جامعهی ایرانی. شما میبینی که سرمایهی اجتماعی در ایران چقدر کاهش پیدا میکند از رهگذر رابطهی قوا بین زن و مرد. همین امروز نخستوزیر فرانسه میگفت پنجاه تا تدبیر به مناسبت روز زن حکومت سنجیده که به اجرا بگذارد، میگوید این نه به لحاظ تنها این حقوق و منزلت زن، ارتقاء حقوق و منزلت زن، بلکه به لحاظ اینکه ما تواناییهای اجتماعی خود را افزایش بدهیم. تا این غرب سرمایهداری که مبنایش براساس سرمایه است این را میفهمد، دارد میفهمد. جامعههای ما که خیلی بیشتر حق دارند بفهمند. بله این راهکاری است که من پیشنهاد میکنم.
سؤال 5: نقش زنان در ایجاد صلح بینالمللی چگونه است؟ و نقش مردان چقدر تأثیرگذار است؟
آقای بنی صدر: ببینید که در جامعهها هم فرهنگ استقلال و آزادی وجود دارد، هم ضدفرهنگ قدرت وجود دارد. حالا اگر آن ضدفرهنگ قدرت غلبه کند، آن جامعه ها عقب میمانند، واپس میروند، خشونت گسترش پیدا میکند در آن جامعهها. خشونت، تخریب میکند، تخریب هم مانع رشد میشود. طبیعتاً وقتی یک جامعهای گرفتار خشونت است مثل جامعه امروز ایران، نه زن و نه مرد نقشی در صلح پیدا نمیکنند. در یک آشتی همه با هم، در یک محیط صلح و تفاهم اجتماعی، در یک توحید اجتماعی، اینها نقش پیدا نمیکنند به لحاظ اینکه فرهنگش را ندارند. اگر زنان یک کشوری قدرت را ارزش دانستند، خوب این بچه را جوری بارمیآورند که به اصطلاح زورمند باشد، در روابط قوا درنماند، متوفق باشد، خشونت را بسا ارزش میکند، طبیعتاً مردها هم همینطور. بنابراین کار را باید از این فرهنگ آغاز کرد. فرهنگ استقلال و آزادی و ویژگیهای این فرهنگ را شناخت و زنان و مردان این فرهنگ را بیابند و آن مواد چرکینی که به اصطلاح در فرهنگها وجود دارد، فرآوردههای قدرت است، آنها را بخشکانند، تا جامعهها بتوانند در درون قواعد خشونتزدایی را به کار ببرند، جامعههای صلح و آشتی و همکاری باشند و در روابط بینالمللی هم همینطور. حالا از این به اصطلاح راهکار اصلی که بگذریم به واقعیتی که الان، واقعیتهای امروز جامعههای بشری که نگاه کنیم اول سؤال این است که خوب در جنگها که بیشتر از همه صدمه میبیند کیست؟ الان در سوریه کی بیشتر از همه صدمه میبیند؟ بدیهی است که زنان. چرا؟ هم به این لحاظ که مادر هستند و در این جنگها کشت و کشتار میشود و این کشت و کشتار یا فرزندان آنها کشته میشود، یا بردارهای آنها کشته میشود، یا شوهرهای آنها کشته میشود. هم به لحاظ اینکه مدار زندگی اقتصادی هستند. خوب اینها ویران میشود. پس طبیعی است که زنان جانبدار صلح باشند و خوشبختانه اینطور است. در عموم جامعهها زنان با جنگ موافق نمیشوند نه حالا نه در گذشته. خیلی نادر است، من خودم در کار تحقیق مداوم کردم یادم نمیآید که دیده باشم که در یک زمانی زنان مبلغ و مروج جنگ شده باشند. در جبه های جنگ میآوردند، سابق رسم بود برای تهییج مردها زنان می آمدند و به اصطلاح آن شیوهی هلهله و رجزخوانی و اینها مردها را برمیانگیختند به جنگ. اینها بوده اما اینکه خود جنگ را برانگیزند نه نبوده. امر واقع مستمری در تاریخ بشر نیست به عنوان اینکه زنها در جامعههای بشری مبتکر جنگ شده باشند و جنگ به راه انداخته باشند. بنابراین آنها این امکان را دارند که در مطالبهی صلح و کوشش برای اینکه در جامعهها صلح اجتماعی باشد که البته لازمهاش عدالت اجتماعی است، چون بدون عدالت اجتماعی که نمیشود صلح برقرار کرد، لازمهاش به اصطلاح برابر کردن نابرابریهاست، لازمهاش الغای واقعی تبعیضهاست. میپرسید که آیا زنان این ابتکار را به کاربگیرند، میگویم بله، این هم از ابتکارهایی است که میتوانند زنان به اصطلاح تصدی کنند. مردها هم در این ماجرا البته سود دارند. چون صلح اجتماعی در درون، برای اکثریت بزرگ، حالا اقلیت صاحب امتیاز ممکن است فکر کند امتیازاتش را از دست میدهد، ولی اگر او هم از خودبیگانه نشده باشد به اندازهای که نفهمد، میتواند دربیاید که در یک جامعهی برخوردار از صلح اجتماعی زندگی کردن واقعیت دارد. در حالی که در یک جامعهی پر از خشونت زندگی کردن واقعیت ندارد، یک نوع به اصطلاح خودتخریبی و یکدیگرتخریبی است. آن اکثریت بزرگ از زن و مرد این را میتواند مطالبه کند، خشونتزدایی را میتواند مطالبه کند، در این ارکان دموکراسی الان در ذهنم باشد باید بیستوشش قاعده، حالا اگر نه در این کتابی که به انگلیسی منتشر شد، کرامت انسان، بیستودو، بعد تحقیقات بعدی باز هم پیدا کردم، چهار تا اضافه کردم، این قاعدهی خشونتزدایی را میشود به کاربرد. جامعه ایرانی اگر این قواعد را به کارببرد، قلمرو همین رژیم را محدود و محدود و محدود میکند و بدون اینکه ترسی از تحول داشته باشد از شرش میخواهد آسود.
سؤال 6: ارزیابی شما از اعتراضات و جنبش اخیر زنان ایران و نقش فعالان خارج از ایران چیست؟
آقای بنی صدر: عرض کنم که هر مقاومتی از مبدا و منشاء حق این کارایی دارد. با آن توضیحی که عرض کردم اگر این جنبش با آن توضیح همراه بشود کارایی روزافزون پیدا میکند. این پاسخ سؤال اول شما. اما اینکه در خارج چه میشود کرد، اول این را بگویم به شما که این جامعههای بشری که بعضیهایشان دموکراسی پیدا کردند بعضیهایشان هم نکردند، مطالعهی این جامعهها به مطالعهگر میفهماند که تغییر طرز فکر دینی جامعهها، شرط دموکراسی است، نشود یک مانع بزرگ وجود دارد و آن مانع نمیگذارد که دموکراسی پابگیرد. پس تغییر طرز فکر دینیِ مردم ایجاب میکند که یک زبان دیگری به کاربرود. آنچه که درخور دشمنی است حالا بگوییم کلمه دشمنی اگر محل داشته باشد، قدرت است و روابط قواست. آن روابط است که طرز فکرها را از خودبیگانه میکند و الا دشمنی با طرز فکر از دینی و غیردینی به کلی عبث است، بیمعنی است. برای اینکه شما با یک کسی دشمنی میکنی، معنی دارد، رابطه قوا با او برقرار میکنید. مثلاً با دین چجوری میشود رابطه قوا برقرار کرد؟ نمیشود، ولی نقد میشود. نقد هم این است که شما غلط را شناسایی کنی و صحیح را پیشنهاد کنی. این راه را بر طرف مقابل که میخواهد دین را وسیله زورگویی کند میبندد. روشی که من در پیش گرفتم در طول نیم قرن، حالا که دارد میشود شصت سال. همین روش را پیشنهاد میکنم، در درون و بیرون مرزها. تا هم طرز فکر دینی مردم ایران تغییر کند و آنها دین را به مثابه بیان استقلال و آزادی بازشناسایی کنند، هم آنهایی که باور ندارند به یک طرز فکر دیگری باور دارند، آنها هم اشتراک پیدا کنند در آنچه که حقوق هستند. متأسفانه در وضعیتی که ما در کشور خودمان داریم آنهایی هم که به اصطلاح با اسلام بریدهاند یا قهر کردهاند یا طرز فکرهای دینیِ دیگر دارند، آنها هم در عمل رفتارهای قدرتمأبانه دارند. این تغییر همگانی ضرور است، آنهایی که در خارج از کشور هستند راحتتر میتوانند این کار را انجام بدهند اگر به اصطلاح از بازی قدرت باز بایستند و این نزاعهای عبث چشم بپوشند، روی بیاورند به نقد به معنای نقد به ترتیبی که توضیح دادم. میتوانند خیلی کمک کنند در شکستن آن به اصطلاح اسطورهای که رژیم بر او متکی و مستند است. که همینجور هم که اخیراً هم بعضی از این روحانیون قم گفتند که خوب اینجا را که گفتی بعد میگوید که فلان از آنجا عبور کن، بعد فلان جا آخرش میگوید دین نباشد. پس دارد یک ترس ایجاد میکند. آن نقد این ترس را زایل میکند نمیگذارد این ترس ایجاد کند. بعد هم هر انسان ایرانی میگوید این دین مال قدرت نیست مال دولت نیست، دولت این دین را از خودبیگانه میکند، مال هر انسان است. خوب تو خودت ببین این دینی که صبح تا شب به شما میگوید زور بگو زور بشنو، این واقعاً همان دینی است که پیامبر آورد، اگر نه انتقاد کن. خودت را از این زورباوری و زورگفتن و زورشنیدن رها کن. این روشی است که به آنهایی که در دروناند و آنهایی که در بیروناند به نظر من اگر همگانی بکنیم، موفقیت ما کامل میشود و سرعت میگیرد و ما امیدواریم و میکوشیم به اینکه وطن ما از این استبداد برهد، و جامعه ما همانجور در انقلابی که کرد قرار بود پیشگام نه تنها جامعههای اسلامی، بزرگترین حوزه تمدنی بشر، بلکه عموم جامعههای بشری بشود که این استبداد بازسازی شد. حالا این مانع را که برداریم آن امکان هنوز پابرجاست و ایرانی حق دارد که مشعلدار تمدن جدید، تمدن استقلال و آزادی بگردد.