در تمام این سالها، افزون بر ممنوعیتِ تجمع و تظاهرات، دیگر فعالیتهای جمعی دربارهی مسائل زنان نیز همچنان با محدودیت و ممنوعیت روبهرو بودند، به گونهای که فعالان زن برای حرکتهایی همچون «کمپین تغییر چهرهی مردانهی مجلس» و«کارزار منع خشونت خانگی» بارها احضار شده و مورد بازجویی و تهدیدهای شدید قرار گرفتند. در چنین شرایطی، بسیاری از فعالیتهای فردی و جمعیِ فعالان و گروههای زنان به صورت چراغخاموش و بدون نمود رسانهای انجام میشد، و بسیاری دیگر نیز به دلیل همین فشارها صدایشان را پایین آورده یا از کار کناره گرفته بودند.
چگونه حجاب اجباری شد ؟
زنان ایرانی این اجبار را به سادگی و با سهولت پذیرا نشدهاند. در پی انتشار سخنان آقای خمینی در ۱۶ اسفند ۱۳۵۷ مبنی بر اینکه زنان باید با حجاب سرکار بروند، 50 هزار زن معترض که اغلب آنها کارمندان ادارات دولتی و دختران دانشآموز بودند در روز ۱۷ اسفند مصادف با روز جهانی زن به خیابانهای تهران و برخی شهرهای دیگر آمدند. «ما انقلاب نکردیم که به عقب برگردیم»، معروفترین شعار این تظاهرات، تاریخچهی طولانی مبارزات زنان از دورهی مشروطه برای «رفع حجاب» را یادآوری میکرد و استمرار شش روزهی آن به رغم خشونت نیروهای حزبالله علیه زنان معترض، نشان از عزم جزم این زنان داشت. این اعتراضات در نهایت به دلایلی همچون اعلام نظر برخی مقامات و دولت مبنی بر اینکه «حجاب خانمها الزامی نیست»، همدستی مأموران کمیته با نیروهای حزبالله در حمله به معترضان و تنها ماندن زنان معترض و بالا گرفتن هجمههایی که آنها را به «خیانت» به انقلاب محکوم میکرد، به پایان رسید.
اعتراضات شش روزهی اسفند ۱۳۵۷ توانست تصویب قوانین حجاب اجباری را برای چند سال به عقب بیاندازد تا اینکه در سال ۱۳۵۹ «شورای انقلاب» با صدور بخشنامهای «ورود زنان بدون پوشش اسلامی» را به ادارات دولتی ممنوع کرد. این بار نیز زنانی، که البته به پرشماریِ اسفند ۱۳۵۷ نبودند، با پوشیدن لباس سیاه در برابر ساختمان نخستوزیری تجمع کردند. این اعتراض زنان اما با سکوت گروههای سیاسی چپ و ملیگرا مواجه شد و به دلیل حمایت نکردن آنها از خواستهی آزادیِ پوشش زنان بینتیجه ماند. نیروهای سیاسی که بسیاری از آنها در آن زمان منتقد و یا مخالف سیاستهای جمهوری اسلامی بودند، اعتراض علیه حجاب و حتی نقض حقوق زنان را یک مسئلهی فرعی و کماهمیت میدانستند و زنان معترض را تنها گذاشتند. زنان معترضی که با پوشیدن لباس سیاه علیه حجاب اجباری اعتراض میکردند اما حاضر به سر کردن روسری نبودند، و یکی پس از دیگری دستگیر، اخراج، و یا خانهنشین میشدند. اخراج ۱۳۹ زن از ارتش و ۴۳ پرستار در مسجد سلیمان، و بازداشت هشت تن از برگزارکنندکان تجمع زنان سیاهپوش، تنها بخشی از برخوردها با زنان بیحجاب است که در رسانهها منعکس شده بود.
در مهرماه همان سال، به مدارس نیز بخشنامه شد که دختران دانشآموز باید لباسی شامل روپوش بلند با دو جیب جلو، آستین بلند، شلوار گشاد، و روسری با یکی از رنگهای سرمهای، قهوهای، آبی، یا کرم بپوشند – پوشش اجباری که پس از چهار دهه برقرار است و، اگرچه رنگهای تیره و جیبهای جلویش حذف شده، بلندی و گشادی و پوشیدگیاش همانی است که بود: روسری جای خود را به مقنعه داده، و در برخی دورهها و برخی مدارس چادر سیاه نیز به همهی اینها اضافه شده است.
در همین حال، قانون مجازات زنانِ شاغلِ بیحجاب نیز از یک سال بعد به تصویب رسید، و بر اساس آن توبیخ، بازخرید، اخراج، و انفصال دائم از خدمات دولتی در انتظار زنانی بود که حجاب اسلامی را رعایت نمیکنند. به این ترتیب، در کمتر از سه سال پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، پوشاندن سر و تن به عنوان اصلیترین پیششرط تحصیل و اشتغال زنان تعیین شد. از سال ۱۳۶۲، دایرهی این اجبار، تمامی زنان را در برگرفت و اعلام شد: زنانی که بدون حجاب شرعی و بدون رعایت کردن موازین تعیینشده برای حجاب در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، با شلاق، حبس، و جریمهی نقدی مجازات میشوند.
این قوانین سفت و سخت فقط نوشتههای روی کاغذ نبودند، و ضرب و شتم های خیابانی نشان از عزم جزم حکومت برای مطیع کردن زنان داشت.
شعله های اعتراض به حجاب اجباری زبانه میکشد …
پس از سرکوب اعتراضات سراسری دیماه 96 فضای کشور بار دیگر امنیتی شده و با موج جدیدی از بازداشت فعالان مدنی و سیاسی روبهرو بودهایم. با این حال، به نظر میرسد این بار بخشی از جنبش زنان ایران، به جای هراس از فضای امنیتی و آمادهی سرکوب، با تکیه بر جو اعتراض در جامعه و تغییر سطح مطالبات و خواستههای معترضان، تصمیم گرفتهاند تا با شکستن ساختارهای امتحانشده در یک دههی اخیر، بار دیگر به خیابان برگردند.
افزایش نارضایتی مردم در جامعه و اعتراضات پیاپی آنها منجر به خیزش دیماه شد، و این اعتراضها هنوز هم ادامه دارد. در حقیقت، امسال مردم خیابان را بار دیگر از حاکمیت پس گرفتهاند، و هنوز خیابان در دستان قدرتمند مردمِ معترض است. جنبش زنان هم جزئی از مردم است و باید همراه با آنها در تصاحب هرچه بیشتر خیابانها به نفع مردم مشارکت داشته باشد.
در جنبش اخیر زنان، هیچ مطالبه و خواستی بر دیگری برتری ندارد . در جامعهای مثل جامعهی ایران که تقریباً هیچکدام از خواستهها جواب نگرفتهاند، نمیتوانیم بگوییم اکنون معیشت مهمتر است یا حق پوشش یا ازدواج کودکان . برای همین، این جنبش ضمن تأیید همهی این خواستهها، در راستای احقاق حقوق زنان نیز میباشد .
مسئلهی اشتغال زنان همواره از مواردی بود که مد نظر فعالان حقوق زنان قرار داشت، اما شرایط فعلیِ جامعه و افزایش فشار اقتصادی، بیکاری، و فقرِ زنان را بیش از پیش در نظر مردم پررنگتر کرده است. همچنین، با افزایش تلاش دولت روحانی در جهت خصوصیسازی، تبعات آن همهی مردم و در صدر آنان زنان را قربانی خود ساخته است، و این مسئله هم اهمیت موضوع اشتغال و معیشت زنان را بیش از پیش برجسته کرده است.
در بیان تأثیر اعتراضات سراسری دیماه 96 بر طرح مطالبات اقتصادی میتوان اشاره نمود به تجمعات زیادی از کارگرانی که به شرایط کاری معترضاند و همچنین اعتراضات بسیاری از مالباختگان، معلمان، بازنشستگان، و یا حتی بیکاران در سطح خیابانهای ایران در جریان است. جنبش زنان با مطرح کردن موضوع اشتغال زنان میتواند باعث اتحادی بین این نیروها شود، و همهی زنان و حتی مردانی که عدالتخواه هستند میتوانند حول این موضوع با یکدیگر اعلام همبستگی کنند. از طرف دیگر، خیزش مردم در دیماه امسال نشان داد که مردم در سراسر کشور از شرایط موجود ناراضیاند و برای تغییر حاضر به پرداخت هزینه هستند. در واقع، امروز کشور در شرایطی است که نیاز جنبشهای اجتماعی به اتحاد با یکدیگر و همچنین اتحاد مردم با یکدیگر به شدت ملموس است.
شرایط سخت زنانی که پشت درهای بستهی استخدامی میمانند و به بازار کار غیررسمی رانده میشوند، زنانی که با سقف شیشهای مواجهاند و امکان ارتقای شغلی چندانی ندارند، و زنانی که امنیت شغلی متزلزلی دارند و هر آن ممکن است به خاطر پوشش و رفتار خود امرار معیشتشان با مشکل مواجه شوند. «شرایط وخیم اقتصادی» بیشترین آسیبها را به زنان زده، و آنچه باید مورد پرسش واقع شود این است که چرا جنبش زنان تا کنون به «خواستهای تا این حد عمیق و جدی و فراگیر» به اندازهی کافی اعتنا نکرده است.
مسائل اقتصادی، موضوع اشتغال، بالا رفتن نرخ بیکاری، و خالی شدن جیب کارگران و اقشار کمدرآمد بحث مهمی است، و اعتراضات دیماه 96 نیز به دلیل فقیرتر شدن مستمر مردم بود. زنان که نیمی از جامعهی ما را تشکیل میدهند هم با همین معضلات درگیر هستند، و به نظر میرسد باز هم زنان باید برای مسئلهی نان و وضعیت معیشتیشان تجمع کنند.
علاوه بر پررنگ بودن توجه به مشکلات معیشتی و اقتصادی، اعتراض به حجاب اجباری از نکات مهم است . هرچند برخی این انتقاد را مطرح کردهاند که، پس از حرکتهای دختران خیابان انقلاب و بازداشت و سرکوب آنها از سوی پلیس، فعالان داخل کشور توجه لازم و کافی را به این مسئله نداشتهاند، و به نظر میرسد حجاب همچنان در فهرست اولویتهای جنبش زنان ایران قرار نگرفته است. البته، نباید فراموش کرد که مخالفت با حجاب اجباری همچنان یکی از خط قرمزهای حکومت است که میتواند هزینهی سنگینی را به مخالفانش تحمیل کند.
هر بار به بهانهای حق مالکیت بر بدنهایشان نادیده گرفته میشود؛ گاه با حجاب اجباری، گاه با ایجاد محدودیت و ممنوعیت در دسترسی رایگان به وسایل پیشگیری از بارداری . ما زنان باید از حذف و به حاشیه راندن خود در فضاهای عمومی بگوییم یا از این حق بدیهی که باید بتوانیم خود پوششمان را انتخاب کنیم ؟!!! زنان و دختران ما در همین خیابانها به جرم بدحجابی بازداشت شدند ، در همین خیابانها روی سکوها ایستادند ، و با استخوان خردشده به زندانها برده شدند .
ما میدانیم که :
زنان ایرانی پس از استقرار جمهوری اسلامی، بیشترین و فراگیرترین آزار و اذیتها را به خاطر حجاب اجباری و مقاومت در برابر آن تجربه کردهاند. در جنبش زنانِ داخل ایران نیز اگرچه شاهد حرکتی مشخص و جمعی برای اعتراض به حجاب اجباری و در اولویت قرار دادن این خواسته، نبودهایم، اما صدای روشن مخالفت با حجاب اجباری و خواستهی صریح آزادی پوشش زنان، که در تمامی این سالها در گوشه و کنار جنبش به گوش رسیده، چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. قرار دادن «پوشش اجباری» به عنوان یکی از خواستههای «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز» (حتی در انتهای فهرست خواستهها و با تأکیدی کمتر از دیگر قوانین) و کتابها و مقالات صریحِ برخی فعالان شناخته شده در مخالفت با حجاب اجباری نمونهای از این تلاشها است.
اما برای بسیاری از زنانی که از همان سال ۵۷ به صورت خودجوش به حجاب اجباری اعتراض کردند، این مبارزه اولویتی است که هزینهی آن را در تمام این سالها پرداختهاند. هزاران زنی که در این چهار دهه از سوی گشتهای ارشاد بازداشت شدهاند و فردای آن روز، با وجود نگرانی از بازداشت مجدد و شماتت خانواده و اخراج از محل کار، دوباره با شالی که فقط نیمی از موهایشان را پوشانده به خیابان آمدهاند، نمادی از این خواستهی زنان برای تسلیم نشدن به باید و نبایدهای حکومتی دربارهی پوشش خود هستند
این روزها زنان و دخترانی، شجاعانهتر از هر زمان دیگری، یکی یکی با روسریهای بر سر چوب آویزان در تهران، مشهد، شیراز، اصفهان، و اهواز بر بالای بلندی رفتند، در پی ویدا موحد، زن جوانی که اوایل دیماه امسال روسریاش را بر سر چوب کرد و در خیابان انقلاب بر بلندی ایستاد. حبس یک ماههی ویدا موحد و بازداشت و صدور وثیقهی ۵۰۰ میلیون تومانی برای نرگس حسینی، دومین دختری که در خیابان انقلاب حجاب از سر برداشت، نه تنها بقیه را نترساند، بلکه در کمتر از چند روز حدود بیست زن و یک مرد نیز به این حرکت اعتراضی پیوستند.
اعتراضها به حجاب اجباری اگرچه کوتاه و محتاطانه است، این امید را ایجاد میکند که فعالان جنبش زنان نیز همگام با زنان کوچه و خیابان و «دختران خیابان انقلاب»، تابوی حجاب را بشکنند و از خط قرمزی که حکومت دور مسئلهی حجاب اجباری کشیده رد شوند.
زنانی که در اعتراض به حجاب اجباری، در شلوغترین خیابانهای شهر بر روی سکوهای بلند میرفتند و روسریشان را بر سر چوب میزدند، زنانی که پیش از این اسم هیچکدامشان را نشنیده بودیم و به نمایندگی یا با حمایت هیچ گروه سیاسی و مدنیای بر روی سکوی اعتراض نرفته بودند، اما خواستهشان شفاف و مشخص بود و توانستند در کمتر از چند هفته زنان و حتی مردان دیگری را نیز با خود همراه کنند و مسئلهی نخواستن حجاب (و نه فقط «بدحجابی» و عقب راندن مرزهای حجاب تحمیلی از سوی حکومت) را به مسئلهای تبدیل کنند که در تریبونهای رسمی و مطبوعات داخل کشور نیز بازتاب یافت و مقامات بلندپایه را مجبور به واکنش کرد.
صدای این زنان که، در سکوت، روسری از سر برداشتهاند بلندترین صدای اعتراضی است که پس از اسفند ۵۷ و تیر ۵۹ در مخالفت با حجاب اجباری به گوش میرسد. صدایی که این بار، نه جابهجا کردن مرزهای حجاب تعیینشده از سوی حکومت، بلکه رفع حجاب را نشانه گرفته، و میخواهد انسان بودن و حقوق انسانی زن، بدون پیششرط پارچهای که باید خودش را با آن بپوشاند، به رسمیت شناخته شود.
در مجموع، تمامی این تغییرات نشانههایی از پوستاندازی جنبش زنان و تغییر راهکارهای آن دارد، تغییراتی که البته همچنان نیازمند شناخت و هماهنگیِ بیشتر با تحولات عظیمتری است که در بطن جامعه در حال رخ دادن و عمیقتر شدن است و مشهودترین نماد آن «دختران خیابان انقلاب» هستند.
اندکی صبر ، سحر نزدیک است …….