“هرکس نغمه تجزیه طلبی در این استان (خوزستان) ساز کند به شدت او را سرکوب می کنیم”
دریادار احمد مدنی
اساس جوامع مدرن و دموکراتیک مبتنی بر حقوق برابر شهروندان بنا شده است. این حقوق به عنوان حقوق پایه و طبیعی تمامی شهروندان را جدای از قومیت، رنگ و نژاد و مذهب در بر گرفته و به آنها یکسان می نگرد. بر این اساس بسیاری از اعتراض های شهروندان و منتقدان به حاکمیت جمهوری اسلامی از زاویه نقض حقوق شهروندی می باشد. راقم خود بارها از این نگاه به نقد اعمال و رفتار حاکمیت پرداخته و سعی بر آن داشته تا صدای حق طلبی اقلیت های قومی و مذهبی باشد. به عنوان نمونه می توان به مطلبی تحت عنوان “عرب های خوزستان و حقوق ملی” که چند سال قبل در دفاع از حقوق هموطنان عرب مستعربه خوزستان توسط راقم منتشر شد اشاره نمود. اکنون نیز به علت بی مبالاتی خواه یا ناخواه حاکمیت، هموطنان عرب مستعربه خوزستان به خیابان ها آمده و اعتراض نموده اند. اما راقم اینبار از حرکت اعتراضی اخیر حمایت ننموده، بلکه بالعکس آن را محکوم نموده و خواهان حرکت نیروی نظامی به خوزستان شده است. چرا که بلوای اخیر اعتراض به نقض حقوق شهروندی نبوده بلکه، بالعکس نغمه تجزیه طلبی سر داده شده است. بی شک بر مبنای موازین حقوق بین الملل تجزیه طلبی از شمول حقوق خارج و در حکم تعدی به حدود مرزی کشور قلمداد شده و می شود.
اما شواهد و استنادات:
در بلوای اخیر شعار “بالروح بالدم نفدیک یا اهواز” یعنی با روح و با خون ما فدای تو ای اهواز سر داده شده است. همچنین آقای “حافظ فاضلی” از اعضای حزب “تضامن دموکراتیک اهواز” در فیسبوک خود عنوان نموده است:
سکوت «چپ و راست، سلطنت طلب و جمهوری خواه، فدائی و مجاهد حکمتیست مستقل و تمامی آنهایی که خود را سراسری میدانند در مورد اعتراضات ملت عرب لکه ننگی است بر پیشانیشان که تا ابد آن را فراموش نخواهیم کرد. سکوت شما، رضایت است از آنچه بر ما روا می دارند. آن را فراموش نخواهیم کرد.مطمئن باشید در اقلیم عربستان هیچ جایگاهی نخواهید داشت»
همچنین “جبهه دموکراتیک مردمی اهواز” طی بیانیه ای از اهواز به عنوان اهواز اشغالی نام برده است. متن بیانیه چنین است:
«برای پنجمین روز پیاپی شهرهای الاحواز اشغالی از جمله پایتخت شاهد تظاهرات گستردهای میباشد.
طبق اخبار رسیده به مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی احواز، هم اینک مردم در شهرهای مختلفی هچمون حمیدیه، قلعه کنعان، عبادان و احواز پایتخت اقدام به تظاهراتهای مسالمت آمیز گسترده ای زده اند. شایان ذکر است که علی رغم دستگیری های فراوان که در چند روز اخیر از جانب مقامات اشغالگر صورت گرفته است، تظاهرات همچنان مستمر و در حال گسترش به دیگر شهرهای اقلیم احواز میباشد.
مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی احواز»
در این بیانیه سه مورد دال بر فتنه تجزیه طلبانه بوده که با شعار “جانم فدای اهواز” همخوانی دارد. اهواز اشغالی ، اهواز پایتخت و اقلیم اهواز.
اول: خلاف آنچه برخی از ملیت ها و ملت های ایران در رسانه ها سخن میگویند در ایران ملیت ها و ملت ها وجود ندارند. ایران دارای اقوام و قومیت ها میباشد. از ملت و ملیت در سپهر سیاسی تعریفی رسمی ارائه شده است. ملت و ملیت در ارتباط مستقیم با دو پدیده جغرافیای مشخص به عنوان کشور و دولت مستقر نمود یافته و میابد. فرد فرد شهروندان روابط خود را به گونه مستقیم و بی واسطه و جدای از قوم و نژاد و مذهب با دولت مستقر تنظیم مینمایند. به هویت جمعی مردم در این رابطه ملت و ملیت اطلاق می گردد. فی المثل در هیچ جای دنیا ملت فارس، ملت گیلک و ملت کرد و عرب و . . . معنی نمی یابد. به همین جهت است که ملیت بسیاری از اعراب با عنوان ملیت مصری، عراقی، لبنانی و . . . تعریف شده و می شود. ادبیاتی که توسط حافظ فاضلی با عنوان “ملت عرب” بکار گرفته شده است ادبیات تجزیه طلبانه است که اخیرا مفسدین تجزیه طلب در رسانه ها آن را استعمال می نمایند.
دوم: جریان های تجزیه طلب عربی در خوزستان با تحریف تاریخ معتقد بر این پندار اشتباه شده اند که نام اصلی خوزستان “عربستان” و ملک طلق طوایف عرب بوده که در زمان پهلوی اول به اشغال در آمده و به ناحق نام خوزستان بر آن نهاده شده است. بدین جهت است که تجزیه طلبان شعار “جانم فدای اهواز” سر داده و حافظ فاضلی از اقلیم عربستان نام برده و صاحبان اصلی این دیار را تهدید نموده است که در آینده جایی در آن نخواهند داشت. البته نا گفته نماند که توازن جمعیتی شهر اهواز و استان خوزستان به سمت لرهای بختیاری می باشد.
سوم: به گواهی تاریخ خوزستان از زمان صفویه از سوسی طوایف عرب خوزستان بدین نام خوانده و در زمان حکمرانی “شیخ خزعل” و توسط او به گونه غیر قانونی به عربستان تغییر نام داد. در بسیاری از متون تاریخ کلاسیک اسلامی مانند کتاب “صورت الارض” تألیف جغرافی دان بزرگ “ابن حوقل” و کتاب “معجم البلدان” تألیف “یاقوت حموی” از این ناحیه با عنوان خوزستان نام برده شده است. همچنین ابو ریحان بیرونی در کتاب ” الآثار الباقیه عن القرون الخالیه” و “ابوسعید سمعانی” در کتاب “الانساب” بارها از این ناحیه با عنوان خوزستان نام برده است. “خوارزمی” ریاضی دان، منجم و جغرافی دان عصر عباسی در کتاب “مفاتیح العلوم” از خوزستان نام برده و پیرامون زبان خوزی سخن میگوید.
“حاج عبدالغفار نجم الملک” در کتاب “سفرنامه خوزستان” در دومین سال حکومت “شیخ خزعل” پس از ذکر صعوبت و دشواری راه خرم آباد به دزفول که از میان رشته کوه های زاگرس می گذرد می گوید:
« . . . مادام که این دو راه ساخته و آباد نشده باشد، خوزستان را نمی توان جزو ایران شمرد، ملکی است جدا و اسما متعلق به ایران»
این سند گویای این مهم است که مردم ایران همچون سابق این منطقه را خوزستان نامیده و عربستان نام جعلی این منطقه بوده که مستعربه مهاجر به ایران بر روی این ناحیه نهاده بودند.
چهارم: جمعیت عرب خوزستان را طوایفی از عرب ها تشکیل می دهند که عموما از عشایر بوده و به گواهی متون تاریخی چند صد سال قبل به جهات مختلف از نواحی جغرافیایی دیگر وارد ایران شده اند. طوایفی مانند “بنی کعب” ، “بنی لام” ، “بنی تمیم” ، “بنی طریف” و دیگر طوایف عرب زبان. اصولا تاریخچه طوایف عرب ایران با مهاجرت های بسیار در طول تاریخ همراه بوده و سر انجام بخشی از این طوایف در ایران سکنی گزیدند.
پنجم: تجزیه طلبی در میان احزاب تجزیه طلب عرب ایران از پشتوانه تاریخی برخوردار بوده است. همان گونه که در بیانیه “جبهه دموکراتیک مردمی اهواز” در صدر مطلب عنوان شد تجزیه طلبان خوزستان را اشغال شده توسط ایران دانسته و معتقد میباشند اهواز پایتخت این کشور خیالی بوده است. به هر روی نگاهی به اسناد تاریخی نشان خواهد داد خوزستان هرگز کشور نبوده و همواره ملک ایران بوده و میباشد. در این مورد به چند سند در زمان والی گری “شیخ خزعل” در خوزستان اشاره خواهیم کرد.
*”انعام مهدی” نویسنده عرب در کتاب “الحکم الشیخ خزعل فی الاهواز” از ملاقات شیخ خزعل با فیلیپ “کیوری” کنسول انگلیس در بغداد میگوید:
«از ظاهر امر چنین بر می آید که احتمالا حکومت قاجار مضمحل خواهد شد. چون هرج و مرج بر تهران حاکم است و دولت ورشکسته شده. از این رو او بسیار علاقه مند است که مستقل باشد و در این راه به دنبال کسب تأیید انگلیسی ها است»
**”ویلیام تئودور استرانگ” در کتاب “حکومت شیخ خزعل” می گوید:
«خزعل پس از آنکه پاسخی در این خصوص (تجزیه خوزستان) دریافت نکرد باز دست از کار نکشید و همچنان در این راستا حرکت کرد. به همین دلیل به هنگام ملاقات با نماینده سیاسی بریتانیا در خلیج فارس، “سرهنگ مید” که برای دیدارش به خرمشهر آمده بود او را تحت فشار قرار داد تا نامه ای نوشته و در این خصوص به او بدهد. پس از آنکه نتوانست این نوشته را از مید دریافت نماید از تلاش باز نایستاد. خزعل به طور مستمر و روزانه به “مک داول” کنسول انگلیس در خرمشهر فشار آورد. او حتی کار را بدانجا رساند که برای اخذ تضمین از انگلیسی ها خود را کارمند آنها قلمداد کند»
دو سند فوق هر دو از یک مطلب خبر می دهند و آن اینکه، خوزستان هرگز حتی در زمان خزعل هم کشور نبوده و به همین علت شیخ خزعل خائن جهت اخذ تضمین برای تجزیه خوزستان به اجانب مراجعه نموده بود.
***”عبد النبی قیم” در کتاب “فراز و فرود شیخ خزعل” میگوید:
«همچنین در زیرکی شیخ خزعل همین بس که او به نام دولت ایران در خصوص رزمناو “کومت” در رود کارون اعتراضی رسمی تقدیم دولت انگلیس کرد»
سند سوم گویای این مهم است که خزعل نماینده دولت ایران در خوزستان بوده و از جهت حقوق حکومت مستقل نداشته است.
بنا بر اسناد فوق اهواز و خوزستان ملک طلق ایران بوده و میباشد.
خوزستان اشغال نشده و خوزستان خوزستان است نه عربستان.
آشوب های اخیر برابر اسناد ارائه اعتراض به نقض حقوق شهروندی نبوده، بلکه فتنه تجزیه طلبانی بوده است که خواهان تجزیه خوزستان از خاک وطن می باشند.
با تجزیه طلب باید با شدت برخورد شود چرا که تجزیه طلبی برابر موازین حقوق بین الملل از شمول حقوق خارج و خیانت مشهود می باشد.