این دو نیاز از هم جدا نیستند و در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند. جنبش ها نقدهای گزنده به وضعیت هستند (مثلا نگاه کنید به کشاورزان اصفهان و نقد آن ها به وضعیت و علیه مداخلات هژمونی طلبانه رژیم ایران در سوریه (منطقه)، و یا تمرکزشان بر خطر اصلی که از درون کشور برمی خیزد…)، و این که چگونه این جنبش ها با همه کاستی ها و برخی محدودیت های خود در عین حال عناصری از گفتمان رهائی و چگونگی سازمان یابی خلاق و توده ای را با خود حمل می کنند. اگر به این خرده جنبش ها خیره شویم، مطالبات و فصل مشترک ها و خمیرمایه گفتمان مورد بحث را در آن ها مشاهده خواهیم کرد. از قدیم گفته اند خمیر بی مایه فطیر است. این جنبش ها مایه و عناصر سازنده جنبش های سراسری هستند. تمرین حرکت های سراسری در دل آن ها صورت گرفته و پرورده می شوند. چنان که کشاورزان اصفهان در بطن طرح مطالبات خود عناصری ولو اولیه از هر دو را نشان می دهند و در کازرون و یا در اهواز و…. هر کدام قطعه ای از پازل مطالبات و چگونگی سازمان یابی را مطرح می کنند. جنبش زنان، زنان خیابان انقلاب و بیانیه و آکسیون ۸ مارس امسال، طرح منسجم یافته تری از عناصر گفتمان نوین را به روی صحنه آوردند که در آن شالوده ای برای پیوند این جنبش با سایر جنبش ها کلید زده شد. جنش کارگری و معلمان و دانشجویان نیز هر کدام قطعات مهمی از این پازل را تشکیل می دهند. در یک کلام خیره شدن و مشارکت فعال در این نوع سازمان یابی خودجوش و خودکنشگر و عناصر اولیه گفتمانی نهفته در آن ها، برای چپ و نیروهای مدعی جهانی دیگر اهمیت ویژه ای دارند. یافتن و شفاف کردن و برجسته و سراسری کردن وجوه عام و مشترک نهفته در این جنبش ها مهم ترین وظیفه هر کنشگر آگاه و متعهد به جنبش را تشکیل می دهد. اکنون فصل جوانه زدن، رویش و گفتمان یابی جنبش ها و گره خوردن آن ها با یکدیگر است. جریان ها و طبقات و نیروهای دیگراجتماعی هم بیکار نیستند و به شدت در تکاپوی شکل دادن به گفتمان مورد نظرخویش با بهره گیری از امکانات و رسانه های نیرومندی که در اختیار دارند هستند. جنبش چپ– چپ اجتماعی و رزمنده- ناگزیر است در متن چنین آزمون خطیری هم با گذشته خود و هم با پراکندگی های نهادی شده و فرقه گرائی ها تصفیه حساب کند و هم برای مقابله با تلاش های بی وقفه جریان های بورژوائی و مستظهر به حمایت فعال قدرت های بزرگ برای کسب فرادستی در جنبش، آستین های خود را بالا بزند و خلاصه هر آن چه را از سرمایه فکری و اجتماعی دارد به صحنه آورد. در نیافتن اهمیت و مقام لحظه و گیج سری در حساس ترین شرایط داخلی و جهانی که با آن مواجهیم، تاوان سنگینی خواهد داشت. گشودن بحث های خلاق نظری سیاسی و راهبردی، بی گمان بخشی لازم و ضروری از کنشگری چپ اجتماعی و فرا فرقه ای و ضد قدرت را تشکیل می دهد.
تشکیل میزگردها و تریبون های گفتگو و دیالوگ در اشکال و سطوح و حوزه های گوناگون (حول مسائل واقعی و مبرم جنبش ها– مثلا بحران آب …- و یا محورهای مورد تاکید گفتمان رهائی در شرایط کنونی از طریق خیره شدن به جنبش ها، و نه حول کلیشه ها و دلبستگی های فرقه ای سترون شده، برای تبادل فکر و اندیشیدن در معنای بلند، بلند، فکر کردن و به مشارکت گذاشتن آن ها در شبکه ها، و نه با هدف زدن مُهر به این یا آن جریان، در کنار تلاش برای شکل گیری هرچه گسترده تر اقدام مشترک و اتحاد عمل ها، بی چشم داشت به تنگ نظری های فرقه ای، حول مطالبات مردم و دفاع فعال از مبارزاتشان، دو بازوی اصلی کنشگری را تشکیل می دهند. باید بتوانیم با همیاری و همبستگی با یکدیگر صدای ضعیف چپ را پژواک دهیم و رساتر کنیم. باز هم باید تاکید کرد که این کار تنها با مهار روحیه فرقه گرائی ممکن است.
در رابطه با مفهوم جنبش«ضداستبدادی-مطالباتی» نکات و ملاحظاتی از سوی اصغر ایزدی مطرح شده است که بهمراه پاسخ من به وی، می تواند در روشن کردن این مفهوم و اهمیت آن در شرایط کنونی مفید باشد:
اصغرایزدی: همان طور که از متن نوشته بر می آید، نمی توان “خرده جنبش های رو به رشد کنونی با سیمای مطالباتی” را صرفا ضد استبدادی خصلت بندی کرد که به “یک جنبش عمومی و فراگیر ضداستبدادی” فرا روید. این خرده جنبش ها، علاوه بر خصلت ضد استبدادی، حامل ضد تبعیض، ضد بهره کشی و علیه تخریب محیط زیست هم هستند که نمی توان همه آنها را ذیل خصلت ضد استبدادی یک کاسه کرد.
تقی روزبه: خوب شد که با طرح نظر و یادداشتتان فرصتی فراهم کردید که من قدری در مورد درک خودم از استبداد که مسأله کلیدی آن یادداشت است توضیحی بدهم. در بحث من، همه آن ها که شما مطرح کرده اید، مطالباتی، محسوب می شوند. مثل خواست های مربوط به بحران آب و یا ریزگردها و یا لغو حجاب اجباری و … . یعنی بستگی دارد به این که از مطالبات چه چیزی در نظر داشته باشیم. مطالبات اقتصادی یا فراتر از آن (در ادبیات سیاسی قدیم مطالبات را عموما اقتصادی در نظر می گرفتند و هم اکنون هم برخی همان نظر را دارند. اما امروزه حتی کارگران هم همین مطالبات زیست محیطی و یا تبعیض جنسیتی و.. .. را هم وارد مطالبات خود کرده اند و باید هم مطرح کنند). از سوی دیگر «استبداد» هم، درد مشترک و نقطه پیشروی جنبش سراسری است که باید کانونی شود تا بتواند ماشین قدرت موجود را درهم بشکند و در عین حال گام به گام در پیشروی خود تعمیق پیدا کند. اما نکته اصلی در نوشته من همان مفهوم جنبش ضد استبدادی- مطالباتی است. یعنی از پیوند تنگاتنگ آن ها، ما با یک جنبش ضد استبدادی با سیمای مطالباتی (چندگونه) مواجه هستیم و مواجه خواهیم شد که مثلا در قیاس با جنبش ضداستبدادی انقلاب بهمن که در آن با انتزاع مبارزه علیه استبداد (شاه) عملا مطالبات پایه ای لایه های مختلف جامعه بالکل منجمد شد و فرصتی فراهم ساخت که امثال خمینی ها و یا شیادانی از قماش او با فریب و وعده و وعید به توانند موج سواری کرده و آن را با سهولت بیشتری مصادره نمایند. در اصل و در حقیقت، صرفا یک جنبش ضداستبدادی با سیمای مطالباتی واقعیت وجودی دارد و هر کس و هر لایه و قشر اجتماعی از خلال سرکوب مطالبات و خواست های خود استبداد را با گوشت و پوست خود لمس می کند و نه آن انتزاعی که از استبداد برایمان می سازند که داستان آن طولانی و خارج از مجال این نوشته کوتاه است و از همین منظر است که پیوند آن ها با یکدیگر به جنبش ضد استبدادی غنای لازم را می دهد. این نوع درک از استبداد به نظرم خشت پایه ای است که از همان بدو امر ظرفیت تعمیق شدن دارد. ضمنا در این نوشته کوتاه تمرکز من بیشتر روی باصطلاح تاکتیک و یافتن ریل و کانالی برای پیوند جنبش ها و شکل گیری حرکت های مشترک است که یکی از دو مهم ترین نیاز لحظه کنونی از یکسو و به موازات آن مشارکت در شکل دادن به گفتمان جنبش– البته در طی یک فرایند- در همراهی با جنبش از سوی دیگراست. به فرض اگر بخواهیم پیشاپیش گفتمانی را در مقابل خود بگذاریم، نه فقط این گفتمان همان خمیر بی مایه است، بلکه بجای قدرت جمع کردن، عامل پراکندگی می شود. بخشی از این توضیحات ربط مستقیمی به آنچه که شما مطرح کرده اید، ندارد. اما لازم دیدم در توضیح نوشته خود به این نکات هم اشاره کنم.
اصغرا یزدی: توجه داشتم که نوشته شما اساسا بر کدام نیازهای اصلی متمرکز است، من اما خواستم صرفا بر یک نکته مبهم انگشت بگذارم. اکنون با یادداشت توضیحی بعدی و مبتنی بر مفهوم “جنبش ضد استبدادی با سیمای مطالباتی” نظرتان بهتر فهمیده می شود. بنظر می رسد مفهوم بکار گرفته شده که ناظر بر مفهوم ” استبداد”، از منظر “درد مشترک و نقطه پیش روی جنبش سراسری” قلمداد شده است، چندان کمکی به “واقعیت وجودی” نکند، از جمله آنکه خصلت ضد سیستمی (ضد سرمایه داری) جنبش را چگونه می توان در مفهوم “جنبش ضد استبدای با سیمای مطالباتی” گنجاند؟
تقی روزبه: همانطور که اشاره کردم جنبش ضداستبدادی- مطالباتی نقطه شروع است و خشت پایه که ظرفیت فراتر رفتن دارد. با تعمیق مطالبات است که جنبش می تواند فراتر برود، نه آنکه ما بتازانیم، با فعلیت بخشیدن به ظرفیت های بالقوه، خود جنش ها می توانند به تدریج خصلت ضدِ سیستم سرمایه داری پیدا کنند. یعنی ضدِ سیستم بودن، داده نیست، باید در فرایند مبارزه شکل بگیرد و آفریده شود (مثلا معلوم شود که حل بحران محیط زیست بدون مبارزه با مناسبات سرمایه داری ناممکن است، و قس علی هذا). تعاریفی که ما در انتزاع و تئوری برای خود می سازیم اعتبارشان صرفا برای خودمان است و الزاما ربطی به جنبش، یعنی تحولات عینی، ندارد و هدف من آن است که این تعاریف با واقعیت های عینی گره بخورند. البته همه این ها بخشی از همان ضرورت مشارکت فعال در گفتمان سازی مرتبط با جنبش است که باید باب دیالوگ آن گشوده شود و تعیین تکلیف پیشاپیش آن ها، نمی تواند پاسخی برای وضعیت باشد و صرفا اعتبارشان در حد دارندگان آن نظر است.
تقی روزبه،
۲۰۱۸/۰۴/۱۸