لوموند دیپلماتیک :تصمیم دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا درمورد خارج شدن از توافق هسته ای با ایران می تواند عواقبی فاجعه بار در آینده خاور نزدیک داشته باشد. به این دلیل اروپا باید هرکار ممکن را برای نجات این توافق انجام دهد.
از میان همه تصمیم های خیره سرانه دونالد ترامپ برای از بین بردن میراث سیاسی باراک اوباما، خروج از توافق برنامه هسته ای ایران تصمیمی است که بی تردید سنگین ترین عواقب را برای منافع آمریکا، روابط دوسوی اتلانتیک و نیز سراسر خاور نزدیک خواهد داشت.
توانایی فوق العاده ای برای چشم بستن بر واقعیت ها لازم است تا کسی توافقی که عملکرد مناسب دارد را زیر پا بگذارد و تن به خطر بالاگرفتن درگیری نظامی بدهد تا جلوی حکومت ایران برای پیشبرد برنامه ای هسته ای را بگیرد که مهار آن از راه دیپلوماسی میسر شده بود، یا خطر آتش افروزی در منطقه ای را بپذیرد که هم اکنون نیز دستخوش تنش های شدید است. خلاصه، ازسرگیری تحریم های آمریکا علیه ایران غیرمسئولانه، بیهوده و خطرناک است. اکنون زمان آن است که اروپا و ایران با هم کار کنند و «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) که در ١۴ ژوییه ٢٠١۵ امضاء شده را نجات دهند و جلوی وخیم تر شدن اوضاع را بگیرند.
توافق هسته ای هدفی خیلی روشن داشت: جلوگیری از دست یابی حکومت ایران به سلاح اتمی. گروه مذاکره کنندگان آمریکایی که من در آن نماینده کاخ سفید بودم نیازی به افشاگری های بنیامین نتانیاهو برای دانستن ماهیت نظامی برنامه هسته ای حکومت ایران نداشت. تحریم ها و نفس مذاکرات آشکارا این واقعیت را نشان می داد و انکار ایرانی ها بخشی از حال و هوای مذاکرات بود. به این دلیل است که هریک از واژه های توافق آغشته به عدم اعتمادی است که دوجانبه هم بود. به این ترتیب بود که ساز و کار بازرسی هایی بی سابقه تدارک دیده شد؛ سخت ترین نظام بازرسی هایی که تاکنون یک حکومت مستقل پذیرفته و مقرراتی سفت وسخت درباره تعلیق و حتی عقب نشینی از برنامه هسته ای ایران پیش بینی شد.
«آژانس بین المللی انرژی اتمی» (AEIA) تا به حال نتوانسته ایرادی بگیرد: ایران دقیقا به تعهداتش عمل کرده است. توافق، دستکم تا آنجا که به تعهدات تهران مربوط است داشت کار می کرد. درمورد مسئولیت های آمریکا وضع به گونه ای دیگر بود و دستگاه دولتی آمریکا که مصمم به برهم زدن آن بود، مدام از مقررات توافق تخطی می کرد و در راه بازرگانی با ایران سنگ می انداخت.
سناریوهای خطرناک
بنابراین، تصمیم رییس جمهوری آمریکا مبتنی بر هیچ استدلال و منطقی جز اکراه و انزجار او از رییس جمهوری پیشین و خود شیفتگی سیاسی بیمارگونه ، و در مورد برخی از مشاورانش قطع این رشته ارتباطی با تهران با رویای فروپاشی رژیم ملایان نیست. این تصمیم، چنان که سرسری گرفته شود، عواقب سنگینی خواهد داشت.
چندین سناریو امکان پذیر است. خطرناک ترین این است که رهبران ایران، تحریک شده براثر خروج آمریکا از توافق، به نوبه خود از آن بیرون روند و برنامه هسته ای خود را ازسر گیرند. این گزینه ای غیرمحتاطانه و خطرناک است که می تواند موجب حملات نظامی آمریکا یا اسراییل شود و بحرانی در رابطه با اروپا پدیدآورد که چندان هم بعید نیست. برای برخی از مقامات رسمی ایران، خطرناکتر از نادیده گرفتن این دغدغه ها به نمایش گذاردن آنها است. برمبنای این نظر، واکنش نشان ندادن به خروج آمریکا از برجام نشان دهنده ضعف و دعوت به واردکردن فشارهای بیشتر است.
گزینه دیگر، که احتمال آن بیشتر است این است که حکومت ایران با پاسخگویی غیرمستقیم حضور آمریکا در عراق را مورد تهدید قراردهد یا با بالا بردن فشار ضد اسراییلی در سوریه (که رویدادهای روزهای اخیر نمونه ای از آنها است)، یا علیه عربستان سعودی در یمن اقدام کند. این واکنش معمول حکومت ایران است: عملکرد نامتقارن و کشاندن نبرد به میدانی که تهران در آن مزیت نسبی دارد. در اینجا نیز، به ویژه در جو کنونی، این گزینه ای خطیر است که برخی – در راس آنها اسراییل – احتمالا خواهند کوشید از آن برای تسویه حساب یک بار برای همیشه با ایران بهره ببرند.
آخرین و مطلوب ترین گزینه این است که ایران بدون شتاب زدگی به رعایت مفاد توافق ادامه داده و (شاید کمی بیش از دو سال…) در انتظار بماند که جوواشنگتن روشن شود و همراه با اروپا بکوشد به جای رودررویی به مخالفت آشکار با واشنگتن بپردازد. این گزینه ای است که رییس جمهوری حسن روحانی و وزیر امور خارجه اش محمد جواد ظریف هوادار آن هستند و کشورهای قاره کهن می توانند بیشترین نقش را در تحقق این گزینه ایفا کنند.
حفظ گفتگو با تهران
این کار آسان نخواهد بود. ازنظر سیاسی، و به رغم اراده ابراز شده رییس جمهوری امانوئل ماکرون برای سعی در انجام گفتگو برای یک توافق جدید – این بار وسیع تر و دربرگیرنده مسایل موشک های بالیستیک و سیاست های منطقه ای حکومت ایران -، اروپا می باید به روشنی به ایالات متحده اعلام کند که بدون رعایت توافق موجود، یا دستکم کاهش قابل ملاحظه تحریم های آمریکا، نمی توان به توافقی تازه دست یافت. بر همین روال، اروپا (جز درصورت تحریک از جانب ایران) قبل از تشدید تحریم های خود، اعم از این که درمورد موشک ها یا سیاست منطقه ای حکومت ایران باشد، باید دوبار فکر کند. این کار از هراس رهبران ایران که نگران پیوستن سریع اروپا به واشنگتن، ازیادبردن عدم تبعیت از آمریکا و سرفرود آوردن سریع آن دربرابر فشارهای آمریکا هستند می کاهد.
در عرصه دیپلوماتیک، قاره کهن – و به ویژه سه کشور امضاء کننده توافق؛ فرانسه، انگلستان و آلمان وظیفه دارند به گفتگویی فشرده و مداوم با تهران درمورد مسایل منطقه ای بپردازند. این امر با توجه به تحرکات کنونی، فرض تنش فزاینده بین ایران و اسراییل و درگیری نظامی در سوریه، لبنان و یمن اهمیت بیشتری می یابد.
و بالاخره از جنبه اقتصادی، هدف متقاعد کردن رهبران ایران به این است که بهتر است مشارکتی هرچند محدود با اروپا دربرابر ایالات متحده داشته باشند تا این که دربرابر آمریکا بدون حمایت اروپا تنها بمانند. برای انجام این کار، فرانسه و شرکایش باید راه هایی، در دنیای جهانی شده ای که همچنان تحت سلطه دلار است، بیابند که برای ایران به رغم اِعمال مجدد تحریم ها از سوی آمریکا منافعی به قدر کافی مهم با اثر فراسرزمینی داشته باشد، راه هایی که از موسسات اروپایی که می خواهند به کارکردن با ایران ادامه دهند به قدر کافی حمایت کند و به آنها تامین بدهد.
موسسات مردد
این چالشی بزرگ و دشوار است. درواقع، حتی پیش از اعلام خروج آمریکا، رهبران ایران منافع توافق سال ٢٠١۵ را زیر سئوال برده بودند. عدم اطمینان درمورد ازسرگرفته شدن تحریم ها و کارزاری که دولت ترامپ (باید تکرار کرد در تخطی از مفاد توافق) به راه انداخته بود، شماری از موسسات که در فکر سرمایه گذاری در ایران بودند را بدبین کرده بود. بنابر یک نظرسنجی انجام شده توسط «گروه بحران های بین المللی» در ژانویه ٢٠١٨، ٧٩ درصد از موسساتی که مورد پرسش قرارگرفتند برنامه های سرمایه گذاری خود دربازار ایران در دوسال گذشته را به تعویق انداخته بودند. برای اکثر این موسسات، دلیل اصلی این تردید بیم از تحریم های آمریکا بوده است. کسانی که در ایران توصیه می کردند که توافق محترم شمرده شود، دارند به سود صداهای ستیزه جوتر اعتبار خود را ازدست می دهند.
پس از پا پس کشیدن آمریکا، حتی اگر اروپا بهترین اراده و بیشترین حد هوشمندی ممکن را نشان دهد، منافع ایران به مقداری قابل ملاحظه کاهش خوهد یافت. در واقع، برای یک موسسه دشوار است که خطر از دست دادن بازار پر رونق و سود آمریکا را برای بهره مندی از بازار راکد و کوچک ایران بپذیرد. اما امکاناتی – که در یک گزارش اخیر «گروه بحران های بین المللی» جزییات آن شرح داده شده – وجود دارد. بر عهده اروپا وایران است که این امکانات را به کار گیرند و آنها را گسترش دهند.
مسئله بزرگی است. خروج آمریکا از توافق، وعده تحریم های جدید آمریکا علیه ایران، درگیری های بیش از پیش آشکار بین ایران و اسراییل در قلمرو سوریه، تمایل عربستان سعودی به گسستن پیوندها با تهران، سرشاخ شدن سیاسی بین عمل گرایان و تندروها در ایران و ورود جان بولتون هوادار تغییر رژیم به کاخ سفید؛ خطرهای بالاگرفتن درگیری های منطقه ای را در نقطه اوج و دیپلوماسی را تقریبا درحد مشرف به موت قرارداده است. برای اجتناب از وخیم تر شدن اوضاع و پرهیز از گسترش درگیری به حد فرا منطقه ای لازم است که حکومت ایران از خود میانه روی و خویشتن داری نشان دهد؛ اروپا پشتکار، یک پارچگی و قاطعیت داشته باشد؛ روسیه اراده میانجی گری بین اسراییل و ایران را داشته باشد و اسراییل خویشتن دار باشد. شرط بندی روی این موارد شهامت زیادی می طلبد. آنچه می ماند این که بدترین حالت یک فاجعه خواهد بود و عدم انجام هرکاری که از دست برمی آید نهایت بی مسئولیتی است. همه چیز با کوشش برای نجات آنچه از توافق هسته ای مانده آغاز می شود. نوبت بازی اروپا است.
منبع : لوموند دیپلماتیک فارسی ماه مه 2018
برگردان اقای شهباز نخعی