ساخت و ساز در بن بست ولایت فقیه علت مسلوب و مصلوب شدن اصلاحات در ایران پس از انقلاب۵۷است! آنچه که اصلاحات را پس از تاسیس جمهوری اسلامی به انسداد و ناتوانی رسانده ماهیت ایدئولوژیک آن است! موضوعی که اصلاح طلبان حکومتی در مورد آن خود را به کوچه ی علی چپ می زنند و نمی خواهند وارد آن شوند!؟
این نظام (همانطور که خامنه ای اخیرا گفت) “بر اساس سنت الهی وظایفی بر عهده اش هست”که مجری آن هم ولی فقیه ست و قانون اساسی آن نیز بر پایه ی آن بنا شده و توسط شورای نگهبان از قانون خداوند حفاظت می شود ونمی گذارد چیزی جز قرائت آنان از اسلام در اداره ی شهر دخالت کند.
اینجا (در جمهوری اسلامی) دولت (State)آن مفهوم واقعی خود را ندارد.
نظام مبتنی بر ولایت فقیه، نه نظام توتالیتر است و نه از انواع دولت های خودکامه،دیکتاتوری،اقتدارگرا،الیگارشیک؛و هم هست.معجونی ازاین هاست.
آن نظام ها چنانچه اصلاح شوند،اصلاح پذیری آنها بدلیل غیر دینی بودنشان است.ولی درنظام های مبتنی بر سنت الهی که قوانین در آن لایتغیر و ثابت هستند و ایضا تنها قرائت یک شخص (ولی فقیه)معتبراست. اصلاحات جز با برداشتن این دیوار و زمینی کردن اداره ی شهر ممکن نیست.
اصلاحات واقعی در اندیشه است.جامعه ای که”فواید دمکراسی”را نداند و برای فهم آن تعلیم نبیند و تلاش نکند، در یک دور باطلی از اصلاحات از نوع تجدد خواهی چرخ خواهد خورد.
اینکه زمانه و تکنولوژی (مثل ماهواره، اینترنت)به اصلاحات کمک می کند دلیل اصلاح طلب شدن حکومت ها و افراد و احزاب نیست!!
همین نشتی اطلاعات و اخبار ناشی از این تکنولوژی، وقتی هم قرنطیه شود و انحصار بر آن حاکم باشد(همانطورکه در این۴۰سال رسانه ها در ایران در اختیار و انحصار دو جناح قدرت بوده است)به پروسه اصلاحات هیچ کمک ریشه ای نخواهد کرد.صرفا قطره چکانی و از نوع فست فودی ست!!
این نشتی اطلاعات_که بواسطه قدرت تکنولوژی توزیع می شود_یک جبر زمانه است که اگرحاکمیت و(دولت) ها ازآن پند گیرند به ادامه حضور خود کمک کرده اند وگرنه سرنگونی وتغییر سراغشان خواهد آمد!
همانطورکه علیرغم سرعت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در دروه سلطنت محمد رضا پهلوی،بدلیل انسداد سیاسی و عدم چرخش قدرت،انقلاب بوقوع پیوست؛سرنوشتی که برای محمدبن سلمان(ولیعهد عربستان سعودی)هم می توان پیش بینی کرد!
سرعت اصلاحات او در عربستان سعودی، شباهت زیادی به سرعت اصلاحات در دوره محمد رضا پهلوی و آن تمدن بزرگ دارد!!
هم چنین،اجبار زمانه آدم ها را صد در صد اندیشه ورز نمی کند.بیشترشبیه یک نوع غذای فست فودی ست که فقط وقت منگی ونشئه گی را زیاد می کند تا زندگی سخت نگذرد!!
اصلاحات دوره ی رضا شاه و فرزندش در ایران قبل از انقلاب،اصلاحات در دایره ی تجدد خواهی بود،ولی در همان حال انسداد سیاسی هم سرعتش بیشتر می شد و همین دلیل انقلاب شد.
تا جامعه به وجود پلیس نیاز دارد و پلیس مجبور شود و یا خود را مختار بداندکه در هر امری دخالت کند و مجری و قاضی شود،جامعه مدنی نیز بوجود نمی آید.
نظام جمهوری اسلامی که پس از بهمن۵۷ تاسیس شد یک نظام “شترگاوپلنگ”است؛یعنی تمام لوازم یک جامعه مدنی را دارد و آنرا در این ۴۰سال، اجرایی هم کرده؛ (انتخابات،احزاب متعدد و تنوع مطبوعات!!) ولی اساس و بنیانش بر”غش در معامله”است؛فریبی بنام “نظارت استصوابی”؛ و انطباق قوانین مصوب” با قانون شرع که احکام وفتاویش بر عهده ی ۶فقیه است که آنها(شورای نگهبان)به خود حق می دهند با “نظارت حراستی” به حال و احوال درون(مثل دریافتی های شنود) و حال و احوال بیرون (مثل نطق ها وحرف هایی که اینجا و آنجا می زنند) برای آینده ی یک فردتصمیم بگیرند که آیا حق”کاندید”شدن را دارد یا نه؟!
اصلاح طلبان حکومتی چگونه می خواهند با همین قانون اساسی و همین شورای نگهبان با چانه زنی از بالا و فشار از پائین پروسه اصلاحات را سرعت دهند؟!! وچه چیزی را می خواهند اصلاح کنند؟و با کدام پائین؟
پائینی که نتوانسته اند آموزش دهند، تربیت کنندواحزابش که فقط زمان انتخابات(آنهم بدون اجازه ی عبور از صدهاخط قرمزی که هست)،فعال هستند و صرفا در محدوده ی بدست آوردن قدرت سیاسی.آنهم با چانه زنی از بالا، _که در اصل لابی گری ست_ برای بدست آوردن جایگاه و کرسی بیشتر قدرت که چی؟که بتوانند بواسطه ی آن قدرت افزوده ای که گیرشان آمده مثلا شورای نگهبان را هم وادار به آن کنند که به خواسته های اصلاح طلبان تن در دهند؟!! وبه این شکل مثلا پروسه اصلاحات را به پیش برند!!
آیا مگر در دوره ی ۸ساله ی ریاست جمهوری سید محمد خاتمی بخشی از جامعه مدنی و اصلاحات عملی شد؟خیر.
حاکمیت در شوک انتخاب،مدت کوتاهی عقب نشینی کرد و سپس با پاتک های متعدد، خاتمی و دولت و مطبوعات وابسته را وادار به عقب نشینی و سکوت کرد تا جایی که همان درجازدن ها و عدم شجاعت سیاسی، خود دلیل رای آوردن فرد گمنامی چون”احمدی نژاد”بدلیل سخنان پوپولیستی شد!
اصلا جناح چپ(چون هنوز آنزمان مساله ای بنام اصلاح طلبان نبود)هیچ قصد و برنامه ای نداشت و انتخاب خاتمی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری صرفا تیری در تاریکی بود که اتفاقا به هدف خورد و آقایان را نشئه کرد و اصلاحات هم از این نشئه گی متولد شد!!
صرفاسخنان روشنفکرانه خاتمی _که از جنس آخوندی نبود_مثل جامعه مدنی_(که همان رای دهندگان از دانش آن هم مطلع نبودند وصرفا بخاطر اعتراض به وضع موجود به وی رای دادند)سبب برد در انتخابات شد.و ازآنزمان به بعد بود که همه ی این آقایان به فکر اصلاحات افتادند!!
ولی جزآنچه که بخاطر نشتی اطلاعات بود،_وکارآنها هم نبود و الزام زمانه بود_ در امر اصلاحات نه تنها کار شاقی انجام ندادند،بلکه دائم عقب نشینی هم کردند و کار اصلاح طلبان حکومتی صرفا شد لابی گری،برای حفظ یک آب باربکه ای از قدرت،چنانچه به حداقل هایی از آن در دولت اعتدال حسن روحانی هم رسیدند.
در این سال ها اصلاح طلبان حکومتی برای تبرئه خود و ایضا ماندگاری؛با همین فریب و غش در معامله،(پروسه ی اصلاحات)خود را کِش داده اند تا کِشت شوند!!
و در این میان یک عده ی خاص که_سلبریتی اصلاح طلبان هستند_دائم در نقش”محلل”سعی دارند این انشقاق بین حاکمیت و مردم را کم و یا از عمیق شدن شکاف و فاصله جلوگیری نمایند؛چون در درجه ی اول حفظ وضع موجود، به حفظ و ماندگاری خودشان یاری می رساند.
مطالب و سخنانی از این دست(یادداشت اخیر سعید حجاربان با عنوان:”چهارراه اصلاحات”)چیزی جز یک افیون نیست که آنهم صرفا به زبان روشنفکری ست و عوام را بکارنمی آید!
یعنی اگر سفسطه بواسطه ی فلسفه درخشش پیدا نمی کرد،معلوم نبود این دست سخنان و نوشته های مطبوعات اصلاح طلب(که صرفا پز روشنفکری ست و فقط بکار خودشان هم می آید)به چه درد خواهدخورد؟
اصلاحات(آنهم چهار راه زدن!!) در کوچه ی بن بست ولایت فقیه آب در هاونگ کوفتن است؛وگامی به عقب؛آقایان ابتدا باید فکری برای این کوچه ی بن بست کنند تا بتوانند ازآن خارج شوند؛واین اولین گام اساسی در پیشبرد اصلاحات است.
والسلام
محمد شوری
(نویسنده و روزنامه نگار بیکار)
چهارم خرداد1397