چند سال پیش، تحت عنوان «نکاتی در چرایی و چگونگی روزه داری»، پیرامون ماهیت و فلسفه وجودی روزه و شقوق مندرج در آیه 184 بقره توضیحاتی ارائه دادهام، حال پس از اظهارات اخیر جناب ترکاشوند در این خصوص، برآنم ضمن تصحیح یکی از مدعیات پیشینم، بخشی از نظر جناب ترکاشوند را مورد نقد قرار دهم.
پیشتر دلالت «عَلَى الَّذینَ یُطیقونَهُ» (بقره 184) را بر کسانی دانسته بودم که در روزهداری طاقتشان طاق میشود، اما پس از توضیحات جناب ترکاشوند و بر رسی سایر آیاتی که از ریشه «طوق» در آنها واژهای بکار رفته و نیز با توجه به قسمت متأخر آیه که میفرماید «فَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ وَأن تَصُومُوا خَیْرٌ لَّکُمْ»، بایسته و شایسته است فهم پیشین خود از آیه را تصحیح نمایم و «یُطیقونَهُ» را دال بر کسانی بدانم که هرچند دارای طاقت روزهداری هستند اما نمیخواهند روزه بگیرند، نه اینکه وقتی روزه میگیرند توان به پایان رساندن آن را ندارند، چرا که در آیه 184 بقره، ابتداء تکلیف دو دسته از کسانی که به دلیل بیماری یا در سفر بودن نمیتوانند روزه بگیرند مشخص میشود مبنی بر اینکه باید در ایام پسینی به جای روزهایی که روزهداری نکردهاند، روزه بگیرند (فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ)، سپس تکلیف دسته سوم بیان میشود که باید فدیه بدهند و فدیهشان طعام مسکین است: «وَعَلَى الَّذینَ یُطیقونَهُ فِدْیَهٌ طَعامُ مِسْکینٍ». اگر در اینجا «یُطیقونَهُ» را دال بر کسانی بپنداریم که طاقتشان در روزهداری طاق میشود، این فهم با عبارتهای پسینی که میفرماید «فَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ وَأن تَصوموا خَیْرٌ لَّکُمْ»، همخوانی و انسجام ندارد، چرا که به کسی که نتوانسته علیرغم تمایلش روزه را به پایان برساند منطقاً نباید گفته شود که «پس آنکه از نیکوتری اطاعت کند پس برای او بهتر است و اگرکه روزه بدارید برای شما بهتر است»، چون او با اینکه خواستش روزهداری بوده نتوانسته آن را به پایان برد، و وقتی کسی به انجام امری توانایی ندارد، توصیه بدان صواب نیست.
از سوی دیگر؛ پیش از فعل «یُطیقونَ» از ادات نفی استفاده نشده است که معنای آن را منفی نماید و بار معنایی منفی نیز در بطن آن وجود ندارد چرا که در دو آیه 249 و 286 بقره، واژه »طاقه» که از ریشه «طوق» است با «لا» که از ادات نفی است بکار رفته و پر واضح است که در آن دو آیه «لا طاقه» بار معنایی منفی دارد: «قالوا لا طاقَهَ لَنا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ»، گفتند ما را امروز توانایی نبرد با جالوت و سربازانش نیست، «وَلا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَهَ لَنا بِهِ»، و بار نکن بر ما آنچه توانایی انجام آن را نداریم.
با این توضیحات روشن میشود که «عَلَى الَّذینَ یُطیقونَهُ» دلالت دارد برکسانی که طاقت روزهداری دارند اما بدان تمایل ندارند و خداوند بدانها میفرماید که پس به جای آن فدیه داده مسکینی را طعام دهند هرچند که اگر روزه بگیرند برای آنها بهتر است. با این اوصاف، به استناد این آیه، هرچند به روزهداری توصیه شده اما وجوب آن تخییری است و ایمان آورندگان بین روزهداری یا اطعام مسکین مخیّر شدهاند.
حال جای این پرسش است که حکم آنهایی که تمایل دارند روزهداری کنند اما طاقت نمیآورند چیست؟ در نوشتار پیشین توضیح دادهام که «طاقت نیاوردن تا اتمام مدت روزه و در نتیجه شکستن آن، جوازی برای روزه نگرفتن در روزهای آتی نیست، بلکه باید مجدداً روزه گرفت و باز در صورت عدم طاقت، آن را شکست و فدیهاش را داد، چرا که روزه تمرین بالا بردن طاقت است.» در این نوبت نیز علیرغم تصحیح فهم پیشین خود از «یُطیقونَهُ» بر این نظر پیشین خود صحه گذاشته و آن را در انسجام با مندرجات آیه میدانم چرا که اولاً «روزه تمرین بالا بردن طاقت است». ثانیاً؛ نمیتوان گفت هر کس روزهاش را نتواند تمام کند چون اقدام به روزهداری کرده اما طاقت نیاورده فدیه بر او واجب نیست چرا که اگر چنین باشد شکیبایی در خور برای اتمام روزهداری پیشه نخواهد شد. و ثالثاً؛ آنهایی که طاقت روزه داری دارند اما تمایل ندارند، با این توجیه، ممکن است روزه بگیرند و بدون شکیبایی آن را بشکنند و فدیه هم ندهند، و بنابراین نه با روزهداری طاقت خود را تقویت کرده که متعاقب آن جامعه را از پرطاقتی خود بهرهمند سازند، و نه فدیه میدهند که از این طریق به بهبود امور نیازمندان جامعه کمکی کنند.
اما جناب ترکاشوند در اظهارات اخیر خود این نظر را مطرح نمودهاند که متعاقب توصیه به سه روز روزهداری در همه ماههای سال، بر مسلمانان سه روز روزهداری در ماه رمضان واجب شده است. ایشان اظهار میدارند:
«در عهد ظهور پیامبر گرامی و در زمان نزول قرآن، بخش عمدهای از مردم دچار «بحران غذا/خوراک» بودند و به معنای واقعی کلمه، نیازمند نانِ شب بودند. این واقعیتِ تلخ را در آیات متعددی از قرآن میتوان سراغ گرفت. متعهدان، متدینان و دغدغهمندانِ جامعه از پا ننشستند و از باب همدردی، هر ماه سه روز را روزهداری میکردند تا دردِ گرسنگان و بحرانزدگان را بچشند. قرآن ضمن تأیید این برنامه انسانی، بر کارکردِ آن افزود و شرکتکنندگان در این برنامه را مخیّر کرد تا یا ماهی سه روز همانند گرسنگان طعم بحرانِ خوراک را بچشند و یا سه روز غذا در اختیار همنوعان نیازمند قرار دهند. قرآن در هنگام بیان طرح ارتقائیِ خود، استثنائاً در خصوصِ نوبت ماه رمضان، آن تخییر را برداشت و به پاسداشت سالگرد نزول قرآن در آن ماه، خواهانِ لزوم روزهداری در آن شد. بنابراین برنامه روزه در قرآن از یک نگرانی اجتماعی سرچشمه میگیرد که با معنویتِ نزول قرآن در رمضان گره میخورَد. پس روزه کارکردگرایانه قرآن سی و شش روز است که از آن میان سی و سه روزش «واجب تخییری» بوده و سه روزش «واجب تعیینی» است.»
نگارنده به این بسنده میکند که جناب ترکاشوند شاهد قرآنی این سه روز را «ایام معدودات» دانستهاند و به نقل توضیحات مفصل ایشان در اثبات نظرشان نمیپردازد و مخاطبان این سطور را به استماع یا مطالعه اظهارات آن محقق ارجمند ارجاع میدهد و در اینجا تنها به نقد نظر ایشان مبنی بر وجوب سه روز روزهداری و اثبات نظر خود مبنی بر وجوب روزهداری در کل ماه رمضان میپردازد:
1ـ آیه 80 بقره و نیز 24 آل عمران که میفرماید: «قالوا لَن تَمَسَّنا النّارُ إلّا أیّامًا مَّعْدودَهً» حاکی از آن است که «ایام معدودات» در آیات قرآن الزاماً ناظر بر مدت «سه روز» نیست، بلکه به معنای «ایام اندک» است (و از این رو به آن «معدود» گفتهاند که به سهولت قابل شمارش و احتساب است). آیات 8 و 104 هود و 20 یوسف نیز گویای بار معنایی «اندکی» برای «معدود» است. بنابراین تمامی روزهای یک ماه نیز میتواند «ایام معدودات» باشد چرا که به سهولت قابل احصاء و احتساب است. پس اینکه آیه 203 بقره میفرماید: «وَاذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إثْمَ عَلَیْهِ وَمَن تَأخَّرَ فَلا إثْمَ عَلَیْهِ» نمیتواند دلیلی بر حصر دلالت «ایام معدودات» بر «سه روز» باشد، بلکه قید «فَمَن تَعَجَّلَ فی یَوْمَیْنِ» به جهت نشان دادن مطلق بار معنایی «اندکی» در «ایام معدودات» است، نه اینکه چون «معدود» جمع آمده نتواند مثنی را پوشش دهد. آیه میخواهد بگوید ایام اندکی، حال چه دو روز باشد، چه سه روز، چه بیشتر از سه روز. میگوید «فَمَن تَعَجَّلَ فی یَوْمَیْنِ فَلا إثْمَ عَلَیْهِ» که مخاطب نپندارد که چون از واژه «معدود» استفاده شده و این واژه از لحاظ ظاهری دلالت بر جمع دارد و نه مثنی پس حداقل باید سه روز باشد.
2ـ در قرآن هرگاه مرادش «سه روز» بوده باشد از «ثَلاثَهِ أیّام» استفاده شده نه «ایام معدودات». در آیه 89 مائده در خصوص کفاره سوگندهای تعمدی ناروا (یا پیمان شکنی) میفرماید: «کَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَهِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَهِ أَیَّامٍ»، در این آیه به صراحت لفظ «ثلاثه ایام» بکار رفته و این دلیلی است که «ایام معدودات» به خودی خود گویای مدت «سه روز» نیست، بلکه هرگاه مراد «سه روز» باشد، صراحتاً «ثلاثه ایام» آمده است. شایان توجه است که «ثلاثه ایام» در این آیه و نیز آیه 196 بقره برای «روزه» بکار رفته است. در آیه 41 آل عمران هم «ثلاثه ایام» استفاده شده است و نه «ایام معدودات».
3ـ آیه 187 بقره که میفرماید: «اُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ ٱلصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِکُمْ… عَلِمَ اللهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَخْتانونَ أنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفا عَنکُمْ فَالْآنَ باشِرُوهُنَّ…» با وجوب سه روز روزهداری در ماه رمضان تناسب ندارد، بلکه گویای طول مدت بیشتری است که نمیتوانستند از آمیزشهای زناشویی در آن مدت خودداری کنند. اگر مراد سه روز بود که پرهیز از آمیزشهای زناشویی در آن مدت عسر و حرج قابل اعتنائی نداشت.
4ـ عبارت «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ» در آیه 185 بقره گویای آغاز ایام روزهداری با آغاز ماه رمضان است چرا که میفرماید «فَمَن شَهِدَ»؛ هرکه شاهد شد، یعنی هرکه از آغاز ماه رمضان آگاه شد. مضافاً ضمیر در «فَلْیَصُمْهُ» راجع به «الشهر» است، بنابراین گویای طول مدت یک ماهه برای روزهداری است چون میگوید «روزه بداردش (آن شهر را)». عبارت «وَلِتُکْمِلوا الْعِدَّهَ»، و نیز عبارت «فَعِدَّهٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ»، حاکی از بازه زمانی بیشتر از سه روز است چرا که در آیه 1 سوره طلاق میفرماید: «إذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّهَ» و در آیه 36 توبه میفرماید: «إنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِندَ اللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْرًا» و در این دو آیه «عِدَّه» بیش از سه روز است.
ناگفته نماند که «فَمَن شَهِدَ» میتواند گویای این باشد که هرکس اهمیت و بایستگی روزهداری در ماه رمضان را درک کرد پس بایسته است آن را روزه بدارد و این معنا با وجوب تخییری آن در آیه 184 بقره همخوانی دارد و به همین جهت در آیه 185، دیگر «وَعَلَى الَّذینَ یُطیقونَهُ فِدْیَهٌ طَعامُ مِسْکینٍ» بعد از «مَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ» نیامده است چون بایستگی و بهتری روزهداری توسط ایمان آورندگان پذیرفته شده و آنها از این رو تمایل به روزهداری خواهند داشت و وقتی که آثار نیکویی آن را در بینش و منش خود محقق گردانند، به اطعام مساکین هم خواهند پرداخت.
5ـ در آیه 4 مجادله در مورد ظِهار نساء و در آیه 92 نساء در باره قتل غیر عمد در مقام فدیه، دو ماه روزهداری پیاپی و مستمر مقرر شده است که پیاپی بودن آن حاکی از اثربخشی روزهداری در صورت استمرار در واحد ماه است: «فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ». فلسفه وجودی روزهداری بالا بردن شکیبایی و طاقت و نیز درک حال نیازمندان است و این با روزهداری در مدت سه روز تناسب و سنخیتی ندارد.
نیما حق پور ـ 25 خرداد 1397
www.t.me/pazeljahanbini