تلویزیون سپیده – پاسخ به بینندگان: راه حل اقتصاد ایران مدل اقتصادی چینی است ؟
خانم ژاله وفا: با عرض درود و سلام خدمت بینندگان محترم تلویزیون سپیده استقلال و آزادی؛ همچنین سلام خدمت شما آقای بنیصدر .
آقای بنیصدر: سلام بر شما و شنوندگان و بینندگان فارسیزبان هر جای جهان که میزیند.
خانم ژاله وفا: بینندگان محترم محبت میکنند سؤالهای خود را ارسال میکنند برای ما که با آقای بنیصدر مطرح کنیم. حدود شش سؤال اقتصادی آمده که از اولی شروع میکنیم که اتفاقاً موضوع جالبی است و به دردبخور برای مسأله ایران. سؤال کردند جنابعالی در تحیلهایتان میفرمایید در کشورهای بسته و دیکتاتوری رشد اتفاق نمیافتد پس در کشور چین این امر چگونه اتفاق افتاده؟
آقای بنیصدر: بله عرض کنم به شما اتفاقاً مسأله استبداد سیاسی و لیبرالیزم اقتصادی چین، موضوع سوءاستفاده بوده است در ایران توسط همین رژیم که بله مزاحمتی ندارد، بلکه به عکس رشد سریع را ممکن میکند استبداد سیاسی. دلیل چیست؟ اول پس درست شناسایی کنیم آنچه که اقتصاد چین هست. ببینیم که این چه بهایی داشته و این چه حاصلی داشته، چه آیندهای دارد؟ در دوران مائو پایه آنچه که امروز میگویند رشدِ شگفتانگیزِ اقتصاد چین گذاشته شد به لحاظ اینکه او بر این مبنای چینی کردن، اقتصاد را شروع کرد به ساختن، اقتصاد خودتکافو، برای اینکه میخواست از سلطه روس بیرون بیاید، شوروی آن روز، و تحت سلطه هیچ کشوری هم قرار نگیرد و یک کشور نیرومندی هم بشود. این پایه به این ترتیب گذاشته شد و آن البته بهای سنگینی داشت، خیلی سنگین از جهت انسانی که قربانی شد. در 1978 آقای دینگشیائوپینگ که مائو او را میگفت که این بورژوازیزده است و به اصطلاح در خط و ربط سرمایهداری و این چیزاست، این جانشین شد و حاکم شد و این طرح جدید را او آورد، به اصطلاح باز کند اقتصاد چین را به روی دنیا، جذب سرمایه و اینها. خب یک موانعی داشت این کار. اولیاش مالکیت خصوصی؛ این را قبول کرد، گرچه حالا بخش مهم اقتصاد چین مالکیت دولتی است ولی مالکیت خصوصی هم پذیرفته شد. بعد اینکه سرمایههای خارجی که ممنوع بود و آن شرایط که آنها بیایند فعال بشوند آنها را هم پذیرفت که این درست خلاف خط مائویی است. سه اینکه پذیرفت که اقتصاد چین بر پایه صادرات شکل بگیرد و این اهمیتاش از همینجاست. به این دلیل است که سرمایهها آمدند به چین برای اینکه هم میتواند خود سرمایه را آنچه که مازاد تولید میکند برگرداند، هم مثلاً امریکایی در چین سرمایهگذاری میکند با قیمت ارزان تولید میکند در خود امریکا عرضه میکند. خب اما تازه یک عوامل داخلی و خارجی هم هماهنگ شدهاند با هم سازگار شدهاند وگرنه ممکن نمیشد این. آن کدام؟ آن این است که در ایالات متحده و در انگلستان و نیز در اروپا، لیبرالیزم جای خودش را داد به نئولیبرالیزم.
خانم ژاله وفا: در زمان ریگان و تاچر …
آقای بنیصدر: آنها یک سیاستی را به اجرا گذاشتند که کار تولید صنعتی را کاهش میداد، مصرف را افزایش میداد، سرمایه صنعتی را با سرمایه مالی جانشین میکرد. نئولیبرالیسم این است.
خانم ژاله وفا: یعنی منظورتان این است که در سرمایه صنعتی میرفت در عالم بورس و …
آقای بنیصدر: آره میرفت به سرمایه بانکها و اینها. در فراوردههای مشتق و اینها، قلمروهای خیلی وسیع بهکارمیافتد. میگفتند جاهای دیگه مردم فقیرتری دارد آنجا تولید میشود ما مصرف میکنیم علاوهبراینکه ایجاد یک طبقه کارگر بیکار سبب میشود که مزدها در امریکا و اروپا پایین بیاید. فشار این بیکاران و اینکه خب مقررات اینها را هم همه را برداشتند پس این سرمایهدار میتوانست از این بیکارها استفاده کند با مزد کمتر.
خانم ژاله وفا: یعنی برای آن صنایعی که در ….. هست که در امریکا پایین میمانند، قیمت مزد را پایین میآمد باعث میشد که یک مقدار هم آنجا، بقیه هم که ارزانترها در چین و …
آقای بنیصدر: به این ترتیب به اصطلاح تحول در غرب زمینه مساعدی ایجاد کرد برای اینکه سرمایهها بروند در چینی که آنجا مزد ارزانترین است در دنیا، ارزانترین، حالا میرسیم به آن، آنجا تولید کنند بیایند در کشورهای خودشان مصرف کنند. عرض کنم به شما از اینجاست که این دو عامل که با هم جمع شد، محور سیاست اقتصادی چین شد صادرات. صادرات در عرض کنم که قبلاً ناچیز بود، در 1990 چهل درصد تولید ناخالص ملی چین شد. چهل درصد صادرات. پس یک اقتصادی است که این بازارش در بیرون مرزها قرار گرفته. آن طبقه جدیدی هم که ایجاد شده در چین، آخه این قرار بود کمونیست بود که نظام طبقاتی را بربیندازد دیگه، حالا خودش دارد طبقه جدید ایجاد میکند، این طبقه جدید هم بازارش در بیرون چین است. این اقتصاد اینجوری ساخته شده. خب پس آن استبداد اولاً یک منزلتهایی را پذیرفته برای قشرهایی از جامعه، نه برای همه. مثلاً حزب طبقه کارگر است دولت پرولتاریاست، طبقه کارگر است، ولی کارگرکُشترین رژیمهای جهان امروز است چین. حالا میرسیم به پیامدهایش. خب این طبقه جدید را چین به اصطلاح حکومت چین، خود را موظف دیده با تمام توان حمایت کند، به قیمتهای خیلی سنگین که این پیامدهای این رشد اقتصادی است که یک انتخاب اساسی است. این باید توجه کند ایرانی امروز. یک وقت هست شما میخواهید رشد انسان را و عمران طبیعت را یک برنامهگذاری لازم است، اینجا دولت حقوقمدار لازم است، انسان حقوقمند لازم است، رابطههای حق با حق لازم است. یک وقت نه، شما میخواهید قدرت، از رشد، قدرت سرمایه میفهمی که این بزرگ بشود، این یک سیاست دیگه لازم است. در این دومی یک بهای سنگینی دارد که هر اقتصادی نه، هر جامعهای نمیتواند این را بپردازد. چین یک میلیاردونیم جمعیت دارد، بعضیها میگویند یک میلیاردوششصدتا، و این بهای انسانی سنگینی میتواند بپردازد جامعه هشتادمیلیونی این بها را نمیتواند بپردازد، جامعههای کوچکتر از این اصلاً نمیتواند بپردازد. حالا این پیامدهای سنگینش را اینها را برمبنای کتاب تاریخ نئولیبرالیزم که یک فصلش مربوط به این چین است که چگونه این رژیم کمونیستی مجری طرح نئولیبرالیزم شده، نئولیبرال شده، از آن کتاب نقل میکنم. اولش نابودی محیطزیست و نابودی شهرها که میگوید پکن و شهرهای دیگر چین آلودهتریناند در جهان، به لحاظ اینکه یکی از عواملش این است که نیاز به انرژی زیاد است، آنها زغالسنگی دارند که کیفیتش خوب نیست و آن را میسوزانند برای تولید انرژی، تازه میگوید قسمتهای مختلف چین که یک مقداری خودمختاریهایی دارند آنها حاضر نیستند تا حالا که حکومت مرکزی بهشان میگوید که به اصطلاح کارخانههای تولید انرژی را، نیروگاهها را اینها را که با زغالها کار میکنند را جانشین کنید، آنها زیربار نرفتند با همانها دارند کار میکنند. نتیجه این محیطزیست قربانی شده. و رفته روی این خط که مثلاً در مورد چون این کارگر ارزان از جمله سبب شده در کشورهایی مثل آرژانتین و مکزیک بیکاری زیاد شود. برای اینکه اینها کالا میبرند آنجا ارزان، آنها نمیتوانند تولید کنند میخوابد، آنها خطاب به چینیها گفتند که شما نگران نباشید، شما فکر بازار چین باشید برای موادغذایی بروید موادغذایی تولید کنید برای صادر کردن به چین. چرا آن برود زمینش را فرسوده کند برای غذای تو را تهیه کند که تو بروی آنجا کارگر او را بیکار کنی! تنها در چین نیست ها، در بخش مهمی از جهان این بیکاری ایجاد کرده این اقتصاد چین. پس یکیاش این محیطزیست است که تخریب میشود، زمینهای کشاورزی است که از دست میرود. دو مصرفگرایی به لحاظ اینکه این جامعه یکمیلیاردوششصدمیلیون را همهاش که نمیشود با زور اداره کرد. پس ناگزیر اینکه در شهرها مصرفگرایی را باید تشویق کند که بازاری در درون وسعت پیدا کند برای تولیدات صنعتی که چهل درصد میرود خارج شصت درصد اینجا باید داخل باشد خب. اینها باید که مصرف بشوند. این هم یک فرهنگ مصرفی تا کجا میتواند برود؟ میتواند یک چینی به اندازه یک امریکایی مصرف بکند؟ اگر بخواهد بکند منابع دارد، ندارد، زمین دارد، ندارد، عرض کنم به شما بله یک دو سه تا کره زمین لازم است که مردم چین و هند بتوانند مثل امریکایی زندگی بکنند تازه دو کشور که آلودهکنندهتریناند در جهان از لحاظ محیطزیست، یکیاش چین است، یکیاش امریکا. خب سه نابرابری شدید میان شهرها و روستاها. درآمد شهرها و روستاها، محاسبهاش کرده، در عرض کنم که دوهزاروپنج، در فاصله دوهزار-دوهزاروپنج، این محاسبه انجام شده، درآمد در شهرها سه برابر روستاهاست.
خانم ژاله وفا: بله بسیار فقیرند روستاها.
آقای بنیصدر: به شدت فقیر. عرض کنم که این نابرابری میگوید که روزبهروز هم بیشتر میشود. در نتیجه سیل بزرگ مهاجرت از روستاها به شهرها، که میگوید تا 2002، صدوچهارده میلیون کارگر مهاجر که بیشتر هم زنها هستند، بیشترین فشار هم به زنها وارد میشود.
خانم وفا: تلویزیونها نشان میدهند، گزارش میدهد تلویزیون آلمان، خانوادههای چینی که از شهرشان مهاجرت میکنند میروند شهرهایی که کار هست، بعد بچهها را تا سنهای زیادی از بچگی پیش پدربزرگ و مادربزرگ بودند فقط ماهانه پول میفرستند، یعنی پیش پدر و مادرشان بزرگ نمیشوند.
آقای بنیصدر: میگوید صدوچهارده میلیون مهاجر. که میگوید تا سال 2020 خواهد شد سیصد میلیون. سیصد میلیون مهاجر از روستاها به شهرها. حالا که یک مسأله مهم روستایی ایجاد کرده، یک مسأله مهم شهری که اینها را باید آن حکومت حل کند، هنوز حل نشده. عرض کنم به شما پنج، موج بیکاری که میگوید امروز یکی از بزرگترین مسائلی که چین امروز با آن روبهروست، مسأله این موج عظیم بیکاری است. چون یا باید این را جذب کار کند، چقدر سرمایه میخواهد، تازه خود آن چقدر آلودگی محیطزیست ایجاد میکند، اینها تا بتواند این جمعیت عظیم بیکاران را جذب بکند یا باید حذف بکند، سرکوب کند، یعنی کشتار کند. یا به اصطلاح اینها مجبور بکند که اینها مهاجرت بکنند بروند جاهای دیگر دنیا. حالا کجا؟ هیچجایی نیست که در جهانی که امروز هست، هر جایی بیکاری بر کار فزونی دارد، هیچ جامعهای آمادگی ندارد که سیصد میلیون چینی بیکار را بپذیرد. شش مسأله لاوصولی بانکهاست. مثل ایران که رقم عظیمی هست که صاحبان نفوذ گرفتند و خوردند در چین هم این مسأله است. این میگوید که در یک مورد در 2003 دولت چین از محل ذخایر ارزی که داشته چهلوپنج میلیارد دلار به بانکها پرداخته برای جبران آن لاوصولیها. به این ترتیب آن طبقه جدید میگیرد، میخورد و نمیپردازد، بازپس نمیپردازد، برای اینکه آن طبقه جدید به تریج قبایش برنخورد، از جیب تولیدکننده چینی که تحمیل یک استثمار بسیارشدید به آن مردم، دولت آن پول را جبران میکند.
خانم ژاله وفا: در واقع نسبت به جمعیت چین یک اقلیتی است که رانت این را دارد و بقیه ندارند.
آقای بنیصدر: خب عرض کنم که میگوید در میزان این لاوصولیها در چین سیوپنج درصد تولید ناخالص داخلی است. سیوپنج درصد. اما میگوید خود این صاحب کتاب میگوید وقتی شما این را با امریکا مقایسه میکنید که اوراق بهادار فروشنرفته دولت فدرال و بدهی مصرفکنندگان سیصد برابر تولید ناخالص ملی است. سیصد برابر در امریکا. این شدت پیشخور است. این اقتصادی که یک استبدادی اداره میکند، حالا در امریکا استبداد سرمایهداری اداره میکند، در چین استبداد سرمایهداری و دولت استبدادی دوتایی با هم. هنوز این چین نرسیده به حد آن امریکا. خب برسد به امریکا فکر کنید چی از آب در میاد. پیشخور؟ چقدر پیشخور؟ سیصد برابر تولید ناخالص ملی؟ این بدهی است. من میگویم این ایالات متحده در حال انحطاط و زوال است هوایی که نمیگویم. این چقدر باید پیشخور کرده باشد، آخه سیصد برابر تولید ناخالصی یعنی سیصد سال است که پیشخور کرده. تازه ول هم که نمیکند با همان آهنگ دارد مصرف میکند یعنی بر همین خواهد افزود، خواهد افزود. تا کی این تحمل دارد اینها فرومیخوابد. اینهاست که سرمایهداری پایانش یک فاجعه عظیم است در مقیاس جهان، وحشتناک.
خانم ژاله وفا: مصداق شعر مشیری میگوید که “صحبت از پژمردن یک برگ نیست، وای جنگل را بیابان میکند.” در ایران هم همین است، اگر دقت بکنند عین همین پیشخورهاست. از نفت و از تمام ثروت دیگه …
آقای بنیصدر: بله حالا آنجا در امریکا با وامستانی پیشخور میکنند در ایران با فروش نفت. تازه وامستانی هم هست، دولت ایران چقدر بدهی دارد.
خانم ژاله وفا: بله الان اوراق مشارکت هم اضافه شد بهش.
آقای بنیصدر: حالا هفتمین پیامد به اصطلاح بهایی که این جامعه چینی میپردازد مسأله مزد است. میگوید مزد یک کارگر چینی سی سنت است. همین مزد در سال 2000 این سی سنت بوده، در کره جنوبی و مکزیک دووهفتادوپنج یعنی نُه برابر دلار، در هنگکنگ و تایوان پنج دلار یعنی هفده برابر، در امریکا ده دلار یعنی سیوسه برابر. یک چینی یک سیوسوم مزد امریکایی دریافت میکند. شدت استثمار را ببینید. این حالا حزب کمونیست است ها، مثلاً باید به این طبقه کارگر را، انسان جامع را متحقق میکرد، وقتی قدرت شد محور، مرام از خودبیگانه میشود. حالا خواهیم دید همین صاحب کتاب میگوید قربانی اول رژیم کمونیستی طبقه کارگر. همین رقم هم به شما میگوید دیگه.
خانم ژاله وفا: نه مسکن درست، مثل قفس درست کردند دیگه.
آقای بنیصدر: بله نه مسکن، نه بیمه، حتی میگوید همین سیسنت هم نمیپردازند. اغلب شهرها کارگرهایی که حقوق نگرفتهاند تظاهرات میکنند. حقوق بازنشستگی نمیپردازند. در واقع یک انسان چینی قربانی میشود برای اینکه یک ابرقدرت نظامی-مالی واقعیت پیدا کند. شما مردم ایران میخواهید به همچین وضعیتی گرفتار بشوید؟ همین رژیم میخواست که شما را مدل چینی دیگه، این نتیجهای که الان به دست آوردیم. حالا یک نتیجهاش این است که شدت آن چیزی است که جهان نمیبیند، آنی که میبیند میزان رشد است میگویند نُه درصد در سال. بخشهایی از جامعه هم بله اینها امکانات مالی پیدا کردند اما یک اکثریت بزرگی در فقر سیاه زندگی میکنند.
خانم ژاله وفا: یک نکته هم آقای بنیصدر شما خیلی اهمیت میدهید بهش، آن کالاهای تخریبی است، تولیدهای تخریبی. الان حتی تولیدات مادی چین در کشورهای ما معروف است به بُنجل چینی، یعنی اسباببازی تا بچه دستش میزند میشکند باید بندازی سطل آشغال. یعنی بسیاری از سطح تولیداتش هم تولیدات مصرفی یکبار مصرف است.
آقای بنیصدر: بله آنها اصلاً میگویند در چین هم کارگر را میگویند کارگرهای یکبار مصرف، انسانش را کرده یک بار مصرف شما حالا فکر اسباببازی چینی هستید. کارگر یک بار مصرف اسم است، اسم کارگر چینی؛ یک بار مصرف. یعنی ممکن است امروز کار بکند مثل این روزمزدهایی که در کشور خود ما هم هست، یک روز کار کند بعد هم از فردا بیکار است. هشت، در خود چین چون این با این تفاوت مزد تولید میشود سرمایهدار ژاپنی میآید در چین تولید میکند. حتی کرهای میآید در چین تولید میکند. هند! هند میگوید بخشی را برده در چین، برای اینکه آنجا ارزانتر است آنجا تولید میکند. نتیجه در این کشورها بیکاری افزایش پیدا میکند. میگوید فقط در قسمت منسوجاتی که به بازار امریکا عرضه میکند سبب شده که مکزیک دویستهزار کارگر بیکار شود. بنابراین چین با این که شده اسمش رشد اقتصادی تنها در خودِ چین نیست، در بخشی از جهان هم در خودِ کشور ما هم همینطور است، بیکاری را گسترش میدهد. نُه، مازاد بازرگانی خارجی چین که عظیم شده این صرف میشود برای خرید اوراق قرضه دولت امریکا. در واقع بودجه دولت امریکا را چین تأمین میکند. چرا این کار را میکند؟ به لحاظ اینکه این مابهازایش این است که کالاهای چینی در بازار امریکا فروش بروند. پس یک مدار بسته است. فروش کالا، به دست آوردن ارز، سرمایهگذاری در اوراق قرضه امریکا، حالا کی پرداخت بشود خدا داند.
خانم ژاله وفا: البته یک سری تعرفه هم روی کالاهای امریکا برای ورود به چین بسته بود که دیروز یک کمی سرش را شل کرد.
آقای بنیصدر: آخه چون آن میگوید بخوای اینها را وضع کنی من هم آن اوراق قرضهات را نمیخرم، میمانی بدون بودجه. اینکه آقای ترامپ مالیاتها را میآورد پایین به یمن وجود این پولهای چینی و ژاپنی و این کشورهای نگونبخت نفتی است. که اینها اوراق قرضه امریکا را میخرند، بودجه ایالات متحده اینجوری تأمین میشود. ده تشدید نابرابری چین. میگوید چین یکی از نابرابرترین کشورهای جهان و مردم فقیر چین قابل مقایسه است با مردم فقیر افغانستان. یازده، شمار کارگران در سال 1978، صدوبیستمیلیون بوده در سال 2000، دویستوهفتادمیلیون کارگر دارد که اینها به شدت استثمار میشوند. هما نرخ مزد به شما میگوید که شدت استثمار. اما تنها نرخ مزد نیست؛ نرخ مزد هست، نپرداختن همان مزد هست، عرض کنم که نبودن بیمه هست، نبودن بازنشستگی و همه اینها هم هست.
خانم ژاله وفا: و انقطاع اجتماعی و فرهنگی، از خانواده دور…
آقای بنیصدر: از لحاظ اجتماعی عرض کنم که گفتم که دوازده شدت استثمار که میگوید این از لحاظ اجتماعی هم که دولت چین قدغن کرده که هر خانوادهای یک بچه بیشتر نمیتواند داشته باشد آن هم باید پسر باشد. یعنی خود خانوادهها ترجیح میدهند پسر باشد. خب سیزده، چهارده بیرون آوردن زمین از دست کشاورزان و انداختن در بورس و مستقلات، طبقه جدید همین کار را میکند در ایران هم همینکار را میکند. جنگلها از بین میروند، زمینهای کشاورزی تبدیل میشوند به زمینهای بورسی و ساختمانسازی. میگوید هفتاد میلیون کشاورز زمین خود را از دست داده. بالأخره پانزده حزب طبقه کارگر، گفتم که قدرت از خودبیگانه ساز است، مرامِ کمونیسم که از خودبیگانه شده، شده مرامِ نئولیبرالیزم، یعنی چی؟ ضد کامل! دولت طبقه کارگر شده ضد طبقه کارگر، کارش سرکوب شدید این طبقه است و استثمار شدید این طبقه و فقر این طبقه. آن مرام هم گفتم که کمونیسم هم تبدیل شده به. حالا شما مردم ایران ببینید این اسمش رشد است و میخواهید این را؟ بسیارخب! تازه این استبدادی که در کشور ما هست این از نوع استبداد چینی نیست. استبداد چینی اصلاً مایهاش، حزب کمونیسم، مایهاش رشد سریع است. آن روسها هم در آن دوره خروشچف گفت ما پانزده سال دیگر از امریکا میزنیم جلو، حالا شد این بدبختی که شده. این عاقبت هم ندارد، معلوم است که یک جایی متوقف میشود. خب آن استبدادی که پایهاش، اساسش بر رشد است فرق میکند با یک استبدادی که میگوید اقتصاد مالِ خر است، آقای خمینی گفت دیگه، در مقامِ تشویق ما هم میگفت که اقتصاد ایران را تولیدمحور را داشتیم راه میانداختیم. یا میگفت مردم برای اسلام انقلاب کردند بنیصدر میخواهد ایران را سوئیس و فرانسه بکند. این ضد رشد است، ماهیتاً ضد رشد است. این استبداد نمیتواند همان کار چین را در ایران بکند. یک دفعه آقای هاشمی رفسنجانی امتحان کرد، نوش جان کردید دیدید چه مزهای میدهد.
خانم ژاله وفا: به سوداگری همه را تبدیل میکند.
آقای بنیصدر: پس اگر شما میخواهید انسان رشد کند، طبیعت عمران پیدا کند، جامعه عدالت اجتماعی باشد، پولدار لذت نبرد از اینکه من آنم که پول دارم که میلیونها فقیر را خاک سیاه نشینند، انسان باشند مردم ایران، دولت حقوقمدار لازم است، جامعه حقوقمند، انسان حقوقمند، برخوردار از حقوق انسان، حقوق شهروندی، حقوق ملی، حقوق طبیعت و حقوق ایران به عنوان عضو جامعه جهانی. بنابراین اینکه من گفتم استبداد با رشد سازگار نیست تنها در مورد چین صادق نیست، در مورد ایالات متحده که استبداد فراگیر سرمایهداری است و در مورد تمام غرب هم صادق است. این اسمش رشد نیست. در غرب امروز تا بخواهی کتاب است، فریاد است که آقا ما این رشد را نمیخواهیم، اسطوره شکست، این اسمش رشد نیست، قدرت سرمایه است که بزرگ میشود. رشدی که اینقدر پیشخور باشد، سیصد سال است پیشخور کرده.
شاد و پیروز باشید.