ماه گذشته مقاله ای تحت عنوان ایران بی بدیل و بدیلان نظام نا مقدس را نوشتم که ، سایت روشنگر انقلاب اسلامی ، سنگر پیروان استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی طبق معمول بزرگوارانه امر به انتشار آن نمود . با سپاس از همه همباوران و همراهان همیشگی ، البته که ظاهرا عده ای از یاد آوری این حقیقت که چه کسانی صادقانه تلاش بر سرفرازی ایران و ایرانی کردند و می کنند را خوش نیامد !! ابراز این غرور نا بجا از سوی در خواب خفته گانی که تنها خود را در آینه کدر ( خود ) نا بینی انسانی خویش روئیت میکنند و به اشتباه بر این باورند که تنها خواسته آنها می تواند بدیل نجات این ظلمت کده نظام ولایت فقیه باشد ؟! بر آنم داشت تا همانند گذشته برای کسب رشد و یافتن حقیقت ، متواضعانه بحضور قرآن کریم مشرف شوم .
باشد که ، این کتاب رشد با معرفی سر انجام شوم و جهنمی غرور ورزان ، آن عده از انسانهای خود نا بینی ( آن خودی که قرآن با حمل فطرت خدائی به آنها عطا فرمود ) که خود و همراهان خویش را به ورطه نابودی کشیدند !! چراغ هدایت و ارشاد مجدد این کوتاه قلم متواضع گردد . آمین .
بنا بر هدایت کتاب آفرینش از نتیجه اولین مغرور در زمین که سرنوشت آرام و آسایش آدم و فرزندان او را به جهنمی از نا امنی ، از خود بیگانگی و دوری از فطرت اهدائی خداوند به این تنها موجود مفتخر در زمین دچار کرد سخن را آغاز میکنم .
انسان مغرور فراموش میکند که ، بنا بر اراده خداوند ، فاصله عبور از حیاتی سلولی ، به یک حیات جاوید او تشکیل شده از حرکت یک نطفه ناچیز که از پشت مردی به بطن زنی انتقال یافته و پایان آنچه را که عمر نامش نهاده جسد بی جانی در اعماق خاکی بی مقدار و در کمتر از زمان تبدیل به مرداری متعفن شدن خواهد بود !!.
یادمان باشد زنده بودن را به بیداری بگذرانیم . چرا که زمانی دراز به اجبار خواهیم خفت .
قرآن کریم از قول شیطان مغرور میفرماید :
که او : ( قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین ) (سوره اعراف ) در پس ارتقاء انسان و کسب خلافت خدائی در زمین و امر خداوند به سجده ملائکه به آدم ، جناب شیطان مغرور را خوش نیامد و از پذیرش امر خداوند سر باز زد و از کافران و منکران حقیقت شد و معروض خداوند داشت که من از این موجود خاکی برترم ! تو او را از خاک پست و بی مقدار و مرا از آتش ( انرژی بر تر از خاک ) آفریدی !. و مغرورانه گفت : من به آدم خاکی سجده نمی کنم ! آنهم در برابر امر ارباب خود ؟ چه تعصب و غرور احمقانه ای !! واز جایگاه ملک مقرب سقوط کرد ، اما کار بدینجا تمام نشد ، جناب آدم ( صفت آدمیت هم شامل مرد میشود و هم زن ) را نیز به همران خود سوار بر مرکب غرور و تکبر و از خود بیگانگی کرد و همگان به این مکان بی آرامش هبوط کردند .
شیطان به این زوج خوشبخت که در آرامش زندگی میکردند وعده زندگی جاوید و خدا شدن داد ! در ابتدا آدم از او پیروی و از آدمیت عریان شد و سپس سخت پشیمان ، اما خداوند رحیم هم توبه را به او فرا داد و هم توبه اش را بزرگوارانه پذیرفت . تصور میکنید کار پیروی از شیطان در همان چند زمان هبوط تمام شد ؟؟ .
نه خیر، این منم زدنهای مغرورانه لعنتی جناب شیطان در یک جام زهر بلورین برای همیشه تاریخ نوشابه تلخ فریب همه رفقا و همنشینان او شد ، و پیروان او تا این جام زهر را سر نکشند بخود نخواهند آمد ! اما بقول قرآن : تا هنگامی که جان به حلقوم خاطی نرسد بر آن پیروی و این نوشیدن اصرار خواهند ورزید ، و چه مصیبت غیر قابل جبرانی و غیر قابل جایگزینی .
دومین مغرور تاریخ ، آقای فرعون بود ، هرچه حضرت موسی فریاد زد که این ره که تو میروی ، سر انجام به نوشیدن جام زهر می انجامد ، فرعون گفت ( ان ربکم العلی ) ، این منم ، برترین ارباب جهان ، آنقدر بر این غرور و تکبر پافشاری کرد و بر ظلم ادامه داد تا ، آب رود نیل به حلقوم او که رسید ، دست بسوی خداوند هستی دراز کرد که غلط کردم و غرق شد و بقول قرآن از زیانکاران شد . حتما هر کدام از ما از وجود چنین مغرورینی در اطراف خود آگاهیم !!.
هموطن عزیز و گرامی ، ایران روز های داغ و شب های یخبندان فراوان دیده ، ایران سر زمینی کم سختی کشیده نیست و بیدی هم نیست که از این باد ها بلرزد ، زیرا در تمام دوران حیات پر افتخارش حتا با تب بالای ۴۰ درجه از بستر احتضار بپا خواسته و مجددا سر فرازانه برای ماندن قد علم کرده زیرا ، حکما و طبیبان حاذق و عاشقی داشته و دارد ، در بسیاری از ادوار تاریخ که طبیبان نابخردی نسخه درمان نوشتند نوش داروی پس از مرگ سهراب بود و وطن در یک جراحی ناجوانمردانه و نا بخردانه مجبور به از دست دادن یکی از اعضاء بدن نازنین خود شد ( بخوانید قسمتی از تن ایران در حال احتضار قطع عضو شد ) اما کمتر زمانی بود که داروی اخلاق و جوانمردی ُبخاطر بی لیاقتی و خدعه و نیرنگ رهبران مذهبی در سراسر کشور بسیار کمیاب شود .
اما اینبار ایران خانم هم آبستن حوادث ناگوارداخلی شده و هم خارجی !! هم طوفانها از هر طرف در دره های ایران برای بر کندن ریشه های این کهن درخت نعره میکشند و هم اطباء نجات دهنده او هر کدام در چنان توهمی گرفتار آمده اند که تصور میکنند بردن این بیمار در حال احتضار به اطاق عمل به تنهائی و نجات او تنها از دست خودشان و اطرافیان مغرورشان بر آمدنی است ؟!!.
نجات ایران نیاز به یک تیم جراح حاذق و با گذشت با دیدی وسیع تر از یک ( من ) تنها دارد ، نجات ایران نیاز به یک جوانمرد و یا یک شیر زن با گذشت دارد که بجای دراز کردن دستهای خفت بار خود بسوی رهبران از خود فاسد تر غرب و شرق و شمال و جنوب ، یکبار برای همیشه رو به سوی مردم خویش و مخصوصا آن عده از فرهیخته گانی که دیده بصیرت نجات در سر و قلبی آکنده از عشق سر فرازی وطن در سینه دارند را دارد ، که صد البته خوشبختانه امروز از این نوع فرزندان عالم جوان ( شاید کم تجربه ) چه در درون و چه در برون وطن فراوان دارا می باشد و ، برای گرد آوری این جمع پراکنده نیاز به یک رهبر ، رهبری که در ۴۰ سال گذشته امتحان ایران شدنش را برهمه گان ثابت کرده دارد .
نیازی نیست زیاد بدنبال ورق زدن صفحات تاریخ دور دست ایران وقت کشی کنیم ! کافی است به اولین صفحات این کتاب قصه غصه این سر زمین رفت ، از فردا صبح بهمن ۱۳۵۷ که آقای خمینی در پاسخ به چرائی عدم به پایبندی و عمل به اقوال پاریس گفتند خدعه کردم ، بر این باور بودم که اطباء ایران دوست اگر عاشق ایران باشند و نه منم خویش ، امکان پاسداری و اجرای سه اصل انقلاب را امکان پذیر خواهند کرد ، وتمامی کسانی که حد اقل ادعای مدیریت این خاک را داشتند و هم به انقلاب و هم به بزرگی جستن ایران باورمند هستند دست در دست یکدیگر و بر سر کلاس نجات ایران از افتادن در کج بی راهه تباهی این سرزمین بدست روحانیت مرتجع جلو گیری خواهند کرد ، اما ؛
صد افسوس ، با نهایت احترامی که برای فرد فرد هر کدام از این ( مسلمین ) قائل هستم ، زمانی که به عمل کرد عدم همکاری با یکدیگر در ۴۰ سال گذشته شان نگاه میکنم ، بجز افزودن بار غم بر همه دردهائی که از درون و برون به جانم افتاده صدای دلنواز ساز همکاری با یکدیگر از هیچکدام از این ایران دوستان ، گوش سالخورده و منتظرم را نوازش نمی دهد .
عباس امیر انتظام که ، می توانست با یک آری خفت بار به رژیم ولایت فقیه ذلت بار مقام خود و جان آزادی خود را نجات دهد به همه ماها ثابت کرد که شهامتش از بسیاری در نه گفتن به استبداد والا تر بود و حتما در این استقامت برای همیشه بدیوار پر افتخار آزادگی تکیه خواهد زد ، مخصوصا زمانی که بزرگوارانه در بیمارستان پارس تهران از گیلانی جلاد حاکم خود عیادت کرد شاید به آنها که تصور میکنند تنها بدیل نجات ایران هستند درس گذشت را بیاموزد از میان ما رخت سفر بست و رفت .
هموطن عزیز و گرامی ، از ابتدای تیر ماه ۱۳۶۰ در پس کودتای خائنانه ولایت فقیه بر علیه اولین منتخب آزاد ایران ، بسیار کوشیدند که بنی صدر را حتی به یک خیانت متهم و آنرا اثبات کنند ، اما از آنجا که خورشید حق گوئی آفرینش برای همیشه در پشت ابرهای کینه استبداد باقی نخواهد ماند ، در این ۴۰ سال حتا در یک مورد هم موفق به اثبات چنین دروغی نشدند !! . شاید زمان آن رسیده باشد تا ملت ایران در بازگرداندن او برای ارائه آخرین خدمت صادقانه اش به وطن بهر طریق ممکن اعم از اعتصاب عمومی ، بیتتوته کردن در خیابانها ، و هر راه دیگری که قطعا مردم درون کشور از ما به انجام آن آگاه تر و توان تر هستند او را فریاد کنند ، باشد که آنهمه صداقت ، علم ، تجربه ، آزادگی و و طنخواهی او چراغ راهنمائی برای نسل جوان نجات دهنده ایران عزیز شود .
به امید فرا رسیدن روز آزادی ایران و آرامش ملت ما .
آمریکا ، شانزدهم جولای ۲۰۱۸ . نادر انتظام .