back to top
خانهنویسندگانپژوهشگر: اگر ترامپ بگذارد

پژوهشگر: اگر ترامپ بگذارد

 trump 29072018   تهدید روحانی و تهدید متقابل ترامپ، به نزاع کودکان میماند. وزیر خارجه ترامپ، از ما بهتران «ایرانی» را در کتابخانه ریگان جمع میکند تا آنها را نسبت به سیاست حکومت ترامپ در باره تشدید تحریمها با هدف وادارکردن مردم ایران به عصیان بر ضد رژیم توجیه کند. اگر ایران رﮊیمی میداشت که ، در داخل، کار خود را رعایت حقوق انسان و حقوق شهروندی ایرانیان و حقوق طبیعت  میکرد و بر پایه موازنه عدمی، سیاست خارجی کشور را بر وفق حقوق ملی مردم ایران میگرداند، ایران در وضعیتی نبود که اینک هست. باز اگر، برآن میشد تا سیاست خارجی را بیانگر حقوق ملی ایرانیان بگرداندو بجای تهدیدی که جز بکار توجیه سیاست ترامپ نمیآید، بنا را بر حل مشکل با مردم ایران میگذاشت و بر آن میشد که توان مالی را از صرف شدن در تخریب اقتصاد، به بازسازی اقتصاد تولید محور، برگرداند البته ایران در وضعیتی نبود که اینک هست. مقابله با تحریم از بیرون جز با رشد تولید در درون، ممکن نیست. اما رﮊیم کمافیالسابق، بنا دارد بار تحریمها را بردوش مردم ایران بگذارد. چراکه از این راهاست که تحریمهای ترامپ رﮊیم را از سقوط حفظ میکند. در حقیقت، مردمی که چشم انداز روزها و هفتهها و ماهها و سالهای پیش رو را تاریک مییابند، به عمل بر نمیخیزند. تجربه کشورهای دیگر، از جمله عراق دوران صدام و خود ایران، جز این نمیگوید. تجربه ایران میگوید هر زمان ایران آبستن جنبش همگانی شد، سیاست امریکا سبب مرگ نطفه جنبش شد. این بار نیز، ایران آماده جنبش است و ترامپ به یاری رﮊیم آمده است تا از سقوط حفظش کند. گزارش زیر گزارشی روشن و روشنگر است:

 

نشانه های سقوط نظام ولایت مطلقه فقیه:

     هر چند حاکمان نظام ولایت، بسیاری از اموال  ملت را صرف آماده سازی نیروهای سرکوب نموده و آنها را تا دندان مسلح کرده و از نیروهای چماقدار، تفنگدار و چاقوکش به خوبی استفاده می کند و هر زمان که لازم شد اوباش را سازماندهی کرده و به جان مردم می اندازد  (همانگونه که سردار حسین همدانی در مصاحبه خود از سازماندهی اوباش در روز عاشورای سال 88 برای حمله به معترضین، سخن گفت)،  اما این روزها، نظامی که تخصص در ساخت بحران و رفع آن در شکست دارد،  بحران گریبانش را گرفتهاست. چنانکه  قادر به خروج از آن نیست مگر با کودتا یا سرکوب شدید و یا جنگ اگر مردم برنخیزند.

    از دیماه سال 96، که کیسه صبر مردم ترکید و به شدت فشار های مختلف اقتصادی،محیط زیستی،  سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و… را حس کردند و به خیابانها در آمدند تا به امروز، کمتر روزی بوده است که نظام ولایت فقیه بدون مشکل سپری کرده باشد. نشانه ها و علامتهای گوناگون بیانگر وضعیت بسیار سختی هستند که رﮊیم ،خود، خویشتن را در آن زندانی کردهاست.

    مقایسه شعارهای مردم در جنبشهای سال 88 و دیماه سال 96 با شعارهای آنها در جنبش سالهای 56 و 57 ، دوران انقلاب، ما را از همانندیهایی آگاه میکند که گویای همانند شدن جنبشهای بعد از انقلاب با جنبش همگانی هستند.  

    نشانه های فراوانی از جدایی مردم از حاکمیت و وحشت سران نظام ولایت فقیه از این جدائی  دیده میشوند.  برای نمونه، اعتراف سخنگوی کابینه حسن روحانی را یادآور میشود: او  گفت بر اثر فشارهای وارده، دولت مجبور شد 35 هزار میلیارد تومان از اموالی که صندوقهای شبه بانکی از داراییهای مردم خورده بودند را بازگرداند تا مانع از ادامه اعتراضات مال بردگان شود. این اعتراضات  هر روز ادامه داشت و هنوز هم دارد. فشارهای وارده بر مردم ایران، از بهار انقلاب بدینسو  و انباشت  آنها موجب ایجاد بحرانهایی شده است که حاکمیت توان حل آنها را ندارد چرا که اینک خود نیز در آنها زندانی است. بحران فساد یکی از این بحرانها است. میزان خورد و برد حاکمان نظام ولایت اعم از روحانیون ، سرداران، سیاسیون و فرزندان آنها، تنها از صندوقهای شبه بانکی و بانکی  بیش از 200 هزار میلیارد تومان است. بدینخاطر است که باوجود پرداخت 35 هزار میلیارد تومان از اموال مردم به عنوان خسارت بانکها و شبه بانکها به مال بردگان هنوز اعتراضات فراوانی در رابطه با پدیده شاندیز، میزان، آرمان، بانک دی، بانک سرمایه و… انجام می‌‍‌شوند. پس، این بحران ادامه دارد تا زمانی که نظام را وادار به تسلیم نماید. یکچند از بحرانها که رﮊیم خود خویشتن را بدانها گرفتار کردهاست:

 

اول:تضاد و دو قطبی شدن غیر قابل بازگشت میان مردم و حاکمیت در هدف و روش:

در سالهای 56 و 57 یعنی سالهای انقلاب، وجود شکاف بیبازگشت میان شاه و مردم به خوبی مشخص بود . این تضاد در شعارهای مردم به گونهای روشن، بازگو میشد. آن شعارها مستقیما حاکمیت ظالم را هدف قرار داده بودند. شعارها سمت و سوی خاصی بر ضد کل حاکمیت داشتند.شعار هایی مانند:

نصرُ من‌الله و فتحٌ قریب، مرگ بر این سلطنت پرفریب

نصر من الله و فتح قریب، مرگ بر این دولت مردم فریب

مرگ بر سلطنت پهلوی

پهلوی حیا کن مملکتو رها کن

زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی جان فدا می‌کنیم در ره آزادگی / سرنگون می‌کنیم سلطنت پهلوی / مرگ بر این شاه

برنامه خمینی برچیدن یزید است / کابینه بختیار یک حیله جدید است.

رژیم ظالم شاه سرنگون است

این ماه ماه خونه – پهلوی سرنگونه

نظام شاهنشاهی نابود باید گردد

مردم ما بیدارند، از سلطنت بیزارند

و…

 

در سال 88  شعارهایی شنیده میشدند که بیانگر نفی حاکمیت از سوی مردم بودند. اما در میان شعارها اختلالاتی بروز کرد که مردم را از هدف اصلی (سرنگون کردن نظام ولایت فقیه)دور ساخت. بعد از تقلب درانتخابات و اقدام به سرکوب و کشتار مردم، شعارهای سرداده شدند:

نصر من الله و فتح قریب، مرگ بر حکومت مردم فریب

مرگ بر اصل ولایت فقیه

تجاوز، جنایت، مرگ بر این ولایت

 مرگ بر جمهوری اسلامی

و…

     شعارهای سال 88 میگفتند که مردم تکلیف خود را با حاکمیت روشن کردهاند. باوجود این، بخشی از مردم فریب دستهای دیگر از نگاهبانان نظام ولایت فقیه، یعنی اصلاح طلبان را خوردند . هرچند  در برخی شعارها، رﮊیم را نفی میکردند، اما در برخی دیگر از شعارها، از بخش دیگر نظام، پشتیبانی میکردند. ماندن در محدوده رﮊیم و یا عمل کردن در بیرون آن محدوده، سبب شد وجدان عمومی به تغییر قطعیت پیدا نکند. شبیه همان فریبی که جنبش کنندگان بعد از حمله به کوی دانشگاه، در 18 تیر خوردند. وسط بازان ترسان از تغییر و حامی خاتمی واسطه میان «رهبر» سرکوبگر  رﮊیم جنایتکار و  دانشجویان و مردم شدند. آنها میخواستند ماجرا را به نوعی ماست مالی کنند و نظام را از زیر فشار خارج سازند. در نهایت، اروجعلی بیچاره به زندان افتاد .در سال 88 شعارها نیز نشان می دهد که برخی از دار و دسته اصلاح طلب که میخواستند  هدف جنبش تنها تقلب در انتخابات  باشد، شعارهایی در حمایت از خمینی،هاشمی، خاتمی، موسوی و کروبی و… سر دادند و شکاف و دودستگی در میان معترضین پدید آوردند. در آن حال که مردم  داشتند نفی اصل نظام ولایت فقیه را هدف میکردند، آنها با شعار «رأی من کو»و «اجرای بدون تنازل  قانون اساسی » و «بازگشت به دوران طلائی امام»، سبب ریزش جنبشکنندگان شدند. به گونهای که خود میخواستند مردم را از ادامه کار بازداشتند. برخی از شعارهای آن روزها  را باز میآوریم تا معلوم کنیم چگونه با شعارهای حمایت از افرادی از رﮊیم،  میخواستند نظام را به دو دسته خوب و بد تقسیم کرده (البته تغییر شعارها را علاوه بر بخشی از اصلاح طلبان میتوان کار بخش اصولگرایان نیز دانست برای ایجاد شکاف)، و مردم را به پشتیبانی از بخش خوب معتقدین به نظام ولایت فقیه – که خودشان بودند – بر انگیزند.  این تغییر در شعارها موجب شد که دستگاه ولایت مطلقه فقیه با سرکوب جنبش کنندگانی که کل نظام را نفی میکردند، ابتکار عمل را از آن خود کنند و کردند.  سرکوبگران همان «بخش خوب» جانبدار ولایت فقیه (اصلاح طلبان) را نیز به عنوان فتنه گران دستگیر  و محاکمه کردند. اما شعارها:

 

خمینی کجایی؟ موسوی تنها شده

صل علی محمد – نخست وزیر خمینی آمد

 هاشمی زنده باد، موسوی پاینده باد

درود بر خاتمی – سلام بر موسوی

تقلب حرام است این شعار امام است

هاشمی، هاشمی، حمایتت می‌کنیم

 رای ما یک کلام، نخست وزیر امام

هاشمی هاشمی، سکوت کنی خائنی

و…

    در شعارهای فوق دیده می شود که حتی از خمینی هم تقاضای کمک و حمایت شده در حالیکه اصل جنایت و خیانت از او سرچشمه گرفته و دهه طلایی او دهه جنایت بود و خیانت و دهه بعدی دهه هاشمی و خامنه ای نیز بدتر از او بوده است لذا به نظر می رسد با سیاست برخی از نیروهای نظام و سر دادن این شعارها جنبش و حرکت را مسئله دار و به بی سرانجامی کشاندند و آن جنایت های وحشتناک در زندانها و خیابان ها به وجود آمدند که به نظر علاوه بر نظام حاکم، اصلاح طلبان نیز بخشی از زمینه سازان سرکوب و شکست بودند و همین مسئله موجب گردید تا در اعتراضات سال 96 ، مردم با درایت و هوش خود اقدام به سردادن شعارهایی کنند که هم اصولگرایان و هم اصلاح طلبان و هم اعتدال گرایان را از خود برانند و نیازی به آنها احساس نکنند و دوباره فریب سالب 88 را نخورند.

     تصحیح راه مردم در سال 96 به دلیل آگاهی از راه و روش اصلاح طلبان از جمله خاتمی و یاران او، در جنبش سال 88 و از آن پس، تا سال 96 و حتی تا امروز بود.  گرچه شماری از اصلاحطلبان به خطا پیبرده و میدانند که شرکت در انتخابات و به دست آوردن مقام ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس و خبرگان رهبری، ره به جائی نمیبرد.  پیبردهاند که در این رﮊیم، نمیتوان کاری از پیش برد. دو نمونه از گفتههای  یکی از آن، گویای این پیبردن هستند.  گرچه مردم کار خود را میکنند و مسیر را خود تعیین میکنند و دیگر منتظر افرادی چون خاتمی، هاشمی فقید، موسوی ، کروبی،سید حسن خمینی، برخی مراجع و روحانیون و… نخواهند ماند:

در تاریخ اردیبهشت ماه سال 1396 قبل از انتخابات ریاست جمهوری، سید محمد رضا خاتمی برادر سید محمد خاتمی به میدان آمد و در حمایت از حسن روحانی گفت:

…ما تضمین روحانی هستیم؛ اگر روحانی ابقا نشود، وضعیت کشور از دوران احمدی‌نژاد هم بدتر خواهد شد؛ اگر به کارنامه روحانی نگاه کنیم حتماً او را رئیس‌جمهوری موفق و حتی فراتر از انتظار می‌دانیم؛ با این مجلس اصلاح‌طلب، کابینه دوم روحانی بهتر از کابینه اول خواهد بود.

    اما گویا او هم به همان نتیجهای رسید که مردم سال گذشته به آن رسیده بودند.  زیرا در تیرماه امسال گفت:

…دولت روحانی کارآمد نیست؛ اصلاحات نمی‌خواهد اعتبارش را خرج ناکارآمدی‌ها کند؛ روز به روز امید مردم به ما کمتر شده است؛ فراکسیون امید مجلس هم، امیدی میان مردم ایجاد نکرده است.

 

شعارهای دیماه سال 96 و بعد از آنکه برخی از آنها در سال 88 نیز سرداده میشدند، عبارتند از:

نصر من الله و فتح قریب، مرگ بر حکومت مردم فریب

استقلال آزادی جمهوری ایرانی

شعار ملت ما، دین از سیاست جدا

پیروزی نهایی، دموکراسی آزادی

مرگ بر اصل ولایت فقیه

 و شعار  اصلاح طلب، اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا

 

     این شعار را از آن رو سردادند که مانع از نفوذ نیروهای ویرانگر اصلاح طلب در این حرکت شوند. این شعارها  آنقدر بر نظام فریبکار و  جنایت پیشه گران آمد که دو تن از دانشجویانی که به دلیل سر دادن این شعار دستگیر شده بودند به 8 سال زندان محکوم کرد تا عمق عصبانیت و نگرانی خود از ناتوانی از فریب مردم  توسط اصلاح طلبان را نشان دهد. اینان نیز که مردم به آنها میدان عمل نداند، جنبشکنندگان را آشوبگرها و کرکسهای سرنگون ساز خواندند.

    گفتنی است که در شمار شعارهای سال 96 و بعد از آن، دیگر شعاری در حمایت از موسوی و کروبی و خاتمی و.. شنیده نمیشود. یعنی اینکه مردم اینک میدانند جنبش در محدوده رﮊیم، سرکوب و سبب تقویت دستگاه سرکوبگر ولایت مطلقه فقیه میشود.  با اینهمه، این روزها برخی از اصلاح طلبان همچنان در حال حمایت از دیکتاتور حاکم بر ایران هستند و به تلاش برای فریب مردم، مشغولند. (بعید است که موسوی و کروبی و خانم رهنورد با خروج از حصر بخواهند به اصلاح طلبان حتی خاتمی نزدیک شوند زیرا آنها در حصر متوجه شدهاند که در محدوده رﮊیم ماندن و برای اصلاح آن کوشیدن ره به جایی نمیبرد).

 

دوم: شناساندن آمر اول ظلم و ستم در ایران:

    در دوران انقلاب مردم به خوبی متوجه شخص اول کشور که عامل همه بدبختیها و ستمها بود، شدند و تمام شعارهای خود را بر ضد او سر میدادند. مردم به خوبی مشخص کردند که چه صاحب مقامی و چه رﮊیمی عامل و آمر ویرانی کشور است. از آن مستبد میباید خلع ید میشد و  رﮊیم باید  سرنگون میگشت. شعارها این دو واقعیت را بیان میکردند:

مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه

ای شاه خائن آواره گردی – خاک وطن را ویرانه کردی –کشتی جوانان وطن را و…

مرگ بر دیکتاتور

ای  امام زمان  رحمی به‌ما کن، ما را از دست این جلاد رها کن.

ای  شاه بی‌شرف حیا کن سلطنت را رها کن.

توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد

ای شاه دم‌ بریده، زمان قدرت مردم رسیده

الهی، الهی ولیعهدت جلو چشمت بمیره

ای شاه خائن آواره گردی / خاک وطن را ویرانه کردی / کشتی جوانان وطن را، آه و واویلا / کردی هزاران تن کفن آه و واویلا / مرگ بر شاه

ما می‌گیم شاه نمی‌خوایم، نخست‌وزیر عوض می‌شه! ما می‌گیم خر نمی‌خوایم، پالون خر عوض می‌شه! نه شاه می‌خوایم نه شاپور، لعنت به هرچی مزدور

و…

 

    در تظاهرات روزهای بعد از کودتای انتخاباتی سال 88 نیز همین شعارها بر ضد سید علی خامنهای به خوبی شنیده میشد و اگر نبود دودوزه بازی اصلاح طلبان، احتمالا آخر و عاقبت سید علی خامنهای تفاوت زیادی با شاه نمیکرد. اما همانگونه که اصلاح طلبان در سال 78 موجب حفظ او شدند در سال 88 نیز با کم کاری و اهمال و دوری از مردم سبب ادامه  حیات او شدند. به شعارهای سال 88 توجه فرمایید:

 

خامنه‌ای حیا کن مملکت رو رها کن

 این ماه ماه خون است، یزید سرنگون است

این ماه ماه خونه، سید علی سرنگونه

خامنه‌ای قاتله، ولایتش باطله

 ما اهل کوفه نیستیم، پشت یزید بایستیم

دیکتاتور بدونه، بزودی سرنگونه

 این همه لشکر آمده، علیه رهبر آمده

خامنه‌ای یزید شده، یزید روسفید شده

یزید حیا کن، سلطنت و رها کن

 مبارک،  بن علی ، نوبتِ سید علی

 ننگ ما، ننگ ما، رهبر الدنگ ما

 رهبر ما الاغه، یک دستش هم چلاقه

 رهبر ما جعلقه، ولایتش معلقه

 رهبری، رهبری، ننگ به نیرنگ تو، خون جوانان ما میچکه از چنگ تو

ما میگیم شاه نمی‌خواهیم اسمش رو رهبر می‌ذارن

مجتبی بمیری، رهبری رو نبینی

 ما اهل کوفه نیستیم، پشت یزید بایستیم

 سید علی پینوشه، ایران شیلی نمیشه

 خامنه‌ای ننگت باد، منتظری روحت شاد

 سیدعلی خائن، آواره کردی، خاک وطن را، ویرانه کردی، کشتی جوانان وطن، الله اکبر، کردی هزاران در کفن، الله اکبر،

دیکتاتور دیکتاتور این آخرین پیام است… جنبش سبز ایران آمادهٔ قیام است

ای رهبر آزاده، خمینی چشم براته

ای رهبر آزاده، تجاوز هم آزاده؟

 ای رهبر بی غیرت، بشنو  صدای ملت

 

    شعارهای سال 88 نشان میدادند که مردم رو به چه سمتی و چه مطالبهای داشتند. اما جبار، به همراه دیگر نگاهدارندگان نظام ولایت مطلقه، اصلاح طلبان و ساکتین آن روزگار که حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی و خاتمی هم جزء آنها بودند، مردم را در خیابانها تنها گذاشتند. آنها حتی کروبی و میر حسین موسوی و رهنورد را نیز در برابر جبار رها ساختند و به خانههای امن خود پناه بردند تا آنها دستگیر و حصر شوند و نظام حفظ شود و جوانان کشور در خیابانها کشته و زیر شکنجه به شهادت برسند.

    در شعارهای دیماه سال 96 به بعد بیشترین شعارها شخص خامنهای را مستقیم زیر حمله گرفتند. کار به جایی رسید که بر خلاف سال 88 که تنها در برخی از شهرها مردم به خیابان آمدند در بیش از 100 شهر مردم بیرون آمدند و یکصدا مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای را سر دادند. همین امر موجب شد «اصلاح طلبان» به میدان بیایند و برای حفظ نظام مردم را آشوبگر و کرکس بخوانند تا شاید بتوانند از اندک زمان باقیمانده عمر رﮊیم جبار بهرهای هر چند کم ببرند. مردم به خوبی در شبکههای اجتماعی با آنها برخورد کردند. جالب اینکه یکی از صاحبان اندیشه این طیف یعنی علیرضا علوی تبار در رابطه با تظاهرات دیماه سال 96 در نشریه اعتماد در 16 دیماه همان سال ، اینگونه می گوید:

   «…این طور نیست که معترضان خواسته‌های روشنی نداشته باشند بلکه استمرارطلبان نمی‌خواهند خواسته‌هایی را که با نظر اصلاح طلبان یا اصولگرایان در تضاد است ببینند. همه شعارها به طریقی می‌گویند “نه به جمهوری اسلامی”.

برخی شعارهای دیماه 96 از این قرار بود:

 

مرگ بر دیکتاتور

سید علی ببخشین، دیگه باید بلند شین

سید علی الاغه یک دستشم چلاقه

سید علی حیا کن مملکتو رها کن

سید علی قاتله ولایتش باطله

و…

 

   …شعارهای دوران  انقلاب نشانه نفرت مردم از شاه بودند و شعارهای سال 88 و دیماه 96 به بعد بیانگر نفرتی هستند که مردم از شخص سید علی خامنهای و فرزند او دارند. البته برخی دیگر از مقامات نظام نیز از این شعارها بیبهره نبودند به خصوص روحانیون و سرداران سپاه که حامیان اصلی نظام ولایت فقیه هستند.

 

سوم: ایجاد شکاف در نیروهای نظامی و امنیتی سرکوبگر

    نظام، بر خلاف آموختههایش، در جریان تشکیل نیروهای نظامی و امنیتی، هرگز فکر نمیکرد که بدنه تشکیل دهنده نیروهای سرکوبگر او مردمی هستند و اگر بخواهند به راحتی در میان نیروهای مردمی جای خواهند گرفت و از زیر بار فشار فرماندهان جنایتکار خود خارج میشوند. آنهم در زمانی که به خوبی متوجه میزان فساد در رده بالای فرماندهی سپاه و واواک و دیگر سازمانهای اطلاعاتی  شدهاند. علاوه بر این، بسیاری از نیروهای رده میانی سپاه و بسیج و نیروی انتظامی به خوبی دریافتهاند که نظام جنایت پیشه هرگز به فکر مردم خود نیست. مردم کشور را در فقر و گرسنگی نگاه میدارد تا که هزینه سنگین افتادن و ماندن در دام «ابرقدرت» منطقه شدن را بپردازد.

    در جریان کودتای سال 60 و اعتراضات سال 78 و سال 88 و نیز سال 96، خودداری بسیاری از نیروهای سپاه از  اجرای فرمان سرکوب، جبار و دستیاران او را به این فکر واداشت که از نیروهای معروف به اوباش و چاقوکشها و …در سرکوب مردم استفاده کند. کما اینکه در بحبوبه اعتراضات دیماه سال 96 سردار سلیمانی خواستار اعزام نیروهای ارتش به سوریه به جای نیروهای قدس شد تا قوای تحت امر او برای سرکوب مردم به ایران آورده شوند.  

    در زمان شاه مردم برای جدا کردن نیروهای نظامی آن زمان که ارتشی بودند از حاکمیت، دو گونه شعار را انتخاب کرده بودند اول شعار هایی که بر ضد استبداد سلطنتی و ساختار ارتش و فرماندهان آن بودند و دوم  شعارهایی که تلاش میکرد ارتشیها و سربازان را به سمت مردم بازگرداند. مانند:

ارتش تو بی‌گناهی آلت دست شاهی

ارتش تو هم با ما باش با ملت هم صدا باش / در راه حق به‌پا باش با دشمن آشنا باش.

ارتش تو خون ملتی تا کی اسیر ذلتی.

سرباز برادر ماست ارتش دشمن ماست.

فرمانده ارتشی توئی که آدم‌کشی، سرباز زحمتکش است.

ارتش جنایتکار است مزدور استعمار است.

ارتش دنیا دشمن‌کش است، ارتش ایران برادرکش است

ارتش به این بی‌غیرتی، هرگز ندیده ملتی

به گفتهٔ خمینی، ارتش برادر ماست

ارتش ایران حسینی شده،  رهبر ایران خمینی شده

ما به شما گل میدیم، شما به ما گلوله

و…

   در میان شعارهای سالهای 88 و دیماه 96 نیز، شعارهای گوناگونی در رابطه با نیروهای سپاه، بسیج و نیروی انتظامی و چماقداران سر داده میشدند. تقریبا شبیه شعارهای سال 57 بودند. با تفاوتهایی اندک و در مواردی در سالهای 88 و 96، برخی از نیروهای نظامی ایران که در سرکوبها شرکت نکرده بودند اخراج یا بازنشسته شدند. رﮊیم تا هم اکنون نیز نتوانستهاست نیرویی یکدست سرکوب گر را آماده سازد . به همین دلیل بود که فرماندهان سپاه در سال 88 مجبور به بهره گیری از نیروهای چاقوکش و اوباش در خیابانهای تهران، به خصوص در روز عاشورا، شدند. اگر تظاهرات مردمی در شهرهای ایران مدتی مانند سالهای 56 و 57 به طول بینجامد، آن وقت معلوم میشود که این نیروها تا چه زمانی قادر به برخورد با مردم هستند. آنهم  باوجود این که کوس رسوایی اخلاقی و مالی برخی از فرماندهان این نیروها،گوش فلک را کر کرده است. فرماندهان نیروهای سرکوبگر به این نتیجه رسیدهاند که از سیاستهای سردار حسین همدانی استفاده کرده وگروههای مختلف چاقوکش و اوباش را دسته بندی نمایند و برای مقابله با مردم آماده سازند. هر چند برخی از نیروهای بسیج و نیروی انتظامی نیز از همان اوباش هستند.

برخی ازشعارهای در این رابطه به شرح زیر است:

بسیجی با غیرت، حمایت، حمایت

بسیجی حیا کن مفت خوری رو رها کن

بسیجی شام نمیدن برو خونه تون

بسیجی واقعی، همت بود و باکری

پول نفت گم شده، خرج بسیجی شده

برادر بسیجی، بسه برادر کشی

بسیجی، تجاوز، دیگر اثر ندارد

حسین حسین شعارشه، تجاوز افتخارشه

ای وای از این جنایت، ارتش بیا حمایت

مرگ بر تو

توپ تانک فشفشه بسیج بره گم بشه

مرگ بر چماقدار

سپاهی حیا کن مملکتو رها کن

نیروی انتظامی حمایت حمایت

بی شرف بی شرف

بی ناموس بی ناموس

پلیس برو دزدو بگیر

و…

 

چهارم:خارج ساختن سرمایه برای خروج از کشور:

    در جریان اعتراضات مردم در سال 88 اخباری مبنی بر خروج دهها میلیارد دلار از اموال مردم در اواخر سال 87 شنیده شد و بعدها معلوم شد که به دلیل وضعیت آن روزها و مشاهده مخالفتهای مردمی با رهبری، مبلغ 18.5 میلیارد دلار از کشور خارج شده و در ترکیه نصیب دولت آن کشور شده بود و گویا هنوز هم نتوانسته اند آن را باز پس بگیرند. در اواخر سال 96 نیز بنا به گزارشات حدود 30 میلیارد دلار توسط برخی نهادها و افراد وابسته به حاکمیت از کشور خارج شده و به حساب های آنان در کشورهای مختلف واریز شده است و نشان دهنده این امر است که سران حاکم بر ایران شرایط را مناسب ادامه حیات نمی بینند و احتمال می دهند که کرکره حکومتشان توسط مردم پایین کشیده شود و باید به این نکته نیز اشاره کرد که در سال های 56 و 57 وابستگان  به دربار و ارتش نظام سلطنت نیز متوجه شرایط شده بودند و اموال و دارایی های خود را تبدیل به ارز کرده و به خارج از کشور فرستادند تا در زمان مناسب خود از ایران بگریزند.

    با توجه به خبر خروج 30 میلیارد دلار از کشور در اواخر سال 96، مهمترین اعتراف را محمود بهمنی رییس بانک مرکزی دولت احمدی نژاد کرد و گفت که 148 میلیارد دلار در حساب های فرزندان مقامات در خارج از کشور قرار دارد. خبری که برخی از وابستگان به نظام تلاش دارند آن را جعلی بخوانند، اینگونه بود :

…بهمنی  تازگی در مصاحبه‌ای با یکی از خبرگزاری‌های مطرح کشور با طرح این ادعا که دو سال ارز ناشی از صادرات به کشور بازنگشته است. در بخشی از سخنان خود گفته است :چرا امروز اعلام می‌کنند 148 میلیارد دلار موجودی حساب آقازاده‌های ما در بانک‌های خارجی است. ذخایر کشور ما اینقدر نیست، یعنی بیش از ذخایر ارزی کشور، موجودی حساب آقازاده‌ها در خارج از کشور است.

    به دنبال اظهارات محمود بهمنی، برخی از وابستگان به نظام تلاش کردند تا این خبر را جعلی بخوانند. اما شخص بهمنی وارد میدان شد (به دفاع عجیبی از خود پرداخت) و خبرگزاری ها سخنان او را انتشاردادند:…محمود بهمنی ،به گفته خودش دارای 47 سال سابقه فعالیت در امور بانکی و اقتصادی است ، مدعی است ،در زمانی که رکود مالی بر برخی از کشورهای غربی حاکم بود به دعوت بانک جهانی و بانک فدرال رزرو آمریکا «بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا»به این کشور رفته و طی جلساتی به آن‌ها گفته که چگونه می‌توانند از رکود و بحران خارج شد.  در سال 90 و 91 در شرایطی که وضعیت تحریم‌ها خیلی بدتر از امروز بوده به نحوی که اجازه نمی‌دادند یک دلار وارد ایران شود و تمام پول‌های تهران در بانک‌های خارجی بلوکه بوده است، توانسته تحریم‌ها را به بهترین شکل ممکن مدیریت کند.

       بسا بخاطر مدیریت او بوده که از 800 میلیارد ذلار درآمد نفتی گزارش درستی در دست نیست و معلوم نیست با آن پول ها چه کرده اند.  اما مشخص است که دهها میلیارد ارز کشور در حساب های برخی افراد وابسته به نظام حاکم در ایران، در بانک های خارج می باشد.

 

پنجم: فدا کردن نیروهای خودی برای نجات  جباری که خامنهای است :

    در اواخر حکومت پهلوی، برخی از مشاوران سلطنت با این اندیشه که با دستگیری ارتشبد نصیری(رییس ساواک)  و هویدا (نخست وزیر 13 ساله)، می توان گناه تمام خرابی و ویرانی ها را به گردن آنها انداخت و شاه را از زیر بار فشار مردم خارج ساخت، اقدام به دستگیری آنها کردند. اما مردم متوجه این سیاست ها شده و به تظاهرات خود علیه  شخص شاه ادامه دادند و مرگ بر شاه گفتن آنها پایان نپذیرفت تا سرنگونی شاه .

    اینک، سیاست برخی از مشاوران رهبری نیز در این روزها در دستگیری برخی از سرداران اختلاس گر و برخی از وابستگان به بیت رهبری همین می باشد تا شاید بتوان گناه ویرانی کشور را به انها نسبت داد، دستگیری سردارانی چون عیسی شریفی، سیف الله سجادی نیا، مسعود مهردادی، سید حسن بتولی و… و فردی مهم به نام دکتر سید ابوالفضل میر علی  (دیپلمه ای که خود را دکتر می نامید )، ابوالفضل میر علی مدیر عامل صندوق ثامن الحجج که از نزدیکان بیت رهبری بود و زمانی با اسلحه وارد بانک مرکزی شد و محمود بهمنی(رییس بانک مرکزی وقت)، را تهدید به قتل کرد و در موردی دیگر حکم بازداشت رییس بانک مرکزی را فراهم ساخته بود تا با تهدید از او مجوز بانک بودن صندوق خود را بگیرد .

    میر علی داماد حجت الاسلام ابراهیمی امام جمعه فقید سبزوار ،همان فردی است که شرکت نفت و پتروشیمی پولیسار ماه را با همکاری سید حسن خامنه ای(برادر سید علی خامنه ای در وزارت نفت) و منوچهر متکی(وزیر اسبق خارجه) دارد، او همچنین  رئیس هیات مدیره شرکت “متا میر” (مجتمع انرژی‌های تجدیدپذیر آینده) است. از سوابق وی ریاست بر مجتمع کشت و صنعت  دامپروری محبان امام رضا (ع) و ریاست هیات‌مدیره شرکت سرمایه‌گذاری “غدیر کوثر” ذکر شده است.

    جالب است بدانیم در افشاگری های اخیر در مورد ابوالفضل میر علی تا به حال هیچ اصولگرایی واکنش نشان نداده و تنها از برخی افراد که از وام های این صندوق استفاده کرده اند نام برده شده اند. به نظر میرسد حاکمیت و نگاهبانان نظام در تلاش هستند  تا وام گیرندگان این صندوق که معلوم نیست بیش از 13 هزار میلیارد آن را چه کسانی خورده اند ، افشا نشوند. البته احمد توکلی که زمانی از رانتخواران بوده و حال مؤسسه شفافیت و عدالت را برای حفظ نظام ایجاد نموده می داند که چه کسانی از این صندوق وام های کلان گرفتهاند.  اما اسامی آنها را لو نمی دهد که خود مسئله مهمی است، چرا که مرکز این صندوق  مشهد بوده و عوامل اصلی افراطی اصولگرا نیز در این شهر مستقر هستند و به راحتی می توانسته اند برای دوستان و یاران عزیز خود از جمله ماجد علم الهدی خریدار مهم سکه و ارز، وام دریافت کند.

     فرد دیگری که این روزها دستگیر شده حمید مظلومی یا همان سلطان سکه در ایران است که به همراه فرزندش محمدرضا مظلومی دستگیر شدهاند. این فرد یعنی حمید مظلومی در سال 91 دستگیر و به اعدام محکوم شده بود که برخی از وزارتخانه ها در آن زمان مدعی شدند که این فرد با ما همکاری داشته است و گفتند که با نظر ما این اقدام را کرده اند و حتی این موضوع رامکتوب کردند.( احتمالا او مانند بابک زنجانی بوده و از وزارتخانه هایی چون نفت، صنعت و تجارت، اقتصاد و بانک مرکزی)، تاییدیه دریافت کرده است.

    به گفته فرمانده انتظامی پایتخت  برخی از افرادی که به عنوان عوامل سلطان سکه دستگیر شده‌اند جزو ۹۰ نفری بودند که در ۲۵ اسفند ۹۶ دستگیر شده بودند و با قرار وثیقه ۸ و ۱۰ میلیاردی آزاد بودند. شاید  بتوان دستور دستگیری نامشخص سعید مرتضوی را نیز حلقه ای از این سناریو دانست .

 

ششم: واگذاری وام های سنگین و ارز های دولتی به خواص:

     یکی از علایم سقوط همانا فراهم ساختن سرمایه برای نزدیکان به حاکمیت یا رانتخواران است. آنهم زمانی که فردای نظام نامعلوم است به همین دلیل چه در دوران سلطنت پهلوی  و چه  هم اکنون حاکمیت تلاش می کند با بهره مند ساختن نزدیکان، آنها را آماده سازد در صورت بروز مشکل از کشور با سرمایه ای مناسب خارج شوند به همین دلیل به آنها مجوز دریافت وام های کلان را داده (مانند روحانیون، سیاسیون و فرزندان مقامات ارشد و قضات که هزاران میلیارد وام از صندوق ثامن، ذخیره فرهنگیان، فرشتگان، بانک دی، سرمایه، آرمان، کاسپین و…را گرفته و پس نداده اند ).

    علاوه بر این، امسال از فروردین ماه تا اردیبهشت ماه نزدیک به 20 میلیارد دلار ارز به قیمت دولتی به بسیاری از شرکت ها و افراد نزدیک به حاکمیت داده شده است تا با آن اجناس مورد نیاز را وارد سازند اما بنا به گزارشات بسیاری از این مبالغ را یا به خرید اجناس دیگر وا نهاده اند و یا بخشی از آن را کالا خریداری و وارد کرده اند و ما بقی ارز را به کشور بازگرانده و به دو برابر قیمت در بازار آزاد به فروش رسانده اند مثلا حدود 220 میلیون دلار ارز برای خرید موبایل پرداخت شده اما بنا به گزارشات تنها حدود 75 میلیون دلار آن را کالا (موبایل) وارد و ما بقی را به ریال یا سرمایه گذاری درخارج از کشور تبدیل نموده اند.

    تقریبا کلیه افرادی که از این ارز استفاده کرده اند از عوامل نزدیک به حاکمیت بوده اند چرا که برخی از آنها اقدام به تاسیس شرکت هایی کرده اند که تنها دو ماه از تأسیس آن می گذشتهاست. این امر نشان می دهد آنها از رانت اطلاعاتی برخوردار بوده و می دانستند که چه باید بکنند. زیرا برخی از این افراد یا شرکت ها اصلا کارشان واردات کالا نبوده ولی چون می دانستند دولت قرار است ارز واگذار کند اقدام کرده و شریک سفره 20 میلیارد دلاری حاکمیت شدهاند .

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید