بعد از پودر شدن رژیم صدام توسط آمریکا، طارق عزیز معاون صدام دستگیر شد. او در بازجوئی گفته بود که صدام در روزهای پایانی وقتی وارد جلسه کابینه میشد، اولین جملهاش این بود که «چند دقیقه پیش تماس تلفنی با پوتین داشتم و او گفت گول سر و صدای آمریکاییها نخورید و هرگز هم حمله نظامی اتفاق نخواهد افتاد و روسیه هم در کنار عراق به عنوان یک متحد خواهد ایستاد!»
آمریکا حمله کرد و رژیم بعثی عراق در ۲۱ روز برچیده شد و صدام هم به زبالهدان تاریخ پرتاب شد. اما پوتین یک قرارداد نظامی ۲۵ میلیارد دلاری فروش اسلحه با صدام داشت که میبایست جایگزینی برای آن پیدا میشد. طبیعی بود که بعد از عراق، پرونده رژیم ایران در روی میز کاخ سفید قرار میگرفت و این یک فرصت طلایی بود برای آقای پوتین.
پوتین که یک عنصر اطلاعاتی امنیتی لامذهب و به روایتی ضد مذهب است، خوب میدانست و میداند که چگونه باید خواسته و کالای خود را به آیتاللهها بفروشد: در سفر به تهران و ملاقات با آقای خامنهای، در هنگام خروج از بیت رهبری در یک شگرد حساب شده میگوید: در ملاقات با آقای خامنهای، احساس کردم در محضر حضرت مسیح هستم!
بلافاصله این موضوع به عرض رهبر معظم میرسد و تیتر روز خبر میشود و در یک اتفاق بیسابقه، پوتین در مسکو یک مسجد افتتاح می کند و در تهران هم یک جلد قرآن تاریخی را به رهبری هدیه میدهد. پوتین خیلی خوب شیوه بده – بستان سیاسی و ارزش کالای تملق، چاپلوسی و ریاکاری در بیت استبداد را میداند.
زمانی که در کسوت نمایندگی ملت بودم، پرونده پوتین همواره جزو کارها و پیگیریهای من بود و پنج سئوال و دوازده تذکر به سه وزیر خارجه و اقتصاد وقت هم حاصل این تلاش بود:
۱- قرارداد ۲۵ میلیارد دلاری خرید تسهیلات و تجهیزات نظامی عراق عینا به ایران منتقل و بسته شد.
۲- چگونگی طولانی شدن ساخت نیروگاه بوشهر (به مدت سی سال!) و میزان پرداخت ایران به روسها هرگز روشن نشد و یکی از اسرار نظام ماند.
۳- میزان سهم ایران در دریای خزر در سطح به ۱۱٪ و در عمق به ۷-۹٪ مورد موافقت دستگاه دیپلماسی کشور البته با دستور مستقیم رهبری تصویب شده بود که منتظر پروسه امضا و تصویب نهایی و آنهم بدون اطلاع و نظر مجلس معین شده بود.
۴- خرید موشکهای S300 علیرغم پرداخت هزینه آن، تحویل ایران نشده است و روسیه کارشکنی میکند.
در روزهایی که نامه رد صلاحیت شرکت در انتخابات را دریافت کردم، تلویحا گفته شد که ضدیت با پوتین یکی از خلافها و از دلایل حذف من از فضای سیاسی کشور بوده است.