❋ خبرها و هشدارها و اعلان خطرها، گویای شدت گرفتن بلبشو در ایران و منطقه هستند:
یک چند از واقعیتها که از مردم پنهان نگاه داشته میشدند، اینک موضوع مقالهها شدهاند و واقعیتهای دیگری مدعاهای سران رﮊیم ولایت مطلقه فقیه را تکذیب میکنند. یکچند از عنوانهای خبرها و هشدارها و تحلیلهای روزنامهها در تاریخ 27 شهریور 97 برابر 18 سپتامبر 2018 ما را از شدت بلبشو آگاه میکنند:
● حوزه اختیار دولت (= با قوه مجریه) بخصوص در قلمرو اقتصاد محدود است. پیش از این، در 21 شهریور 97، محسن هاشمی گفته بود: «تخریبهای دولت سایه، که نه سیاست خارجی میشناسد، نه سیاست داخلی، به مراتب از موازیکاری بدتر است». و در 25 شهریور (در 27 شهریور همچنان در سایت درج بود)، پایگاه خبری آفتاب، قول لعیا جنیدی، معاون حقوقی روحانی را در باره «دولت موازی» اینسان آورده است: «لعیا جنیدی، معاون حقوقی رئیس جمهوری، در باره گستره موازیکاریها در جمهوری اسلامی، با اشاره به اینکه این مشکل در برخی دیگر از کشورها هم هست، اما در ایران ما به صورت گسترده با این مشکل مواجه هستیم، گفت: این معضل از گذشته مرسوم شده است، به این معنی که کنار هر نهاد دولتی، میبینیم که یک نهاد موازی هم وجود دارد و در همان زمینهای که آن نهاد دولتی فعالیت میکند، فعالیت میکند.»؛
● رکود در راه است؛
● بهای دلار همچنان در افزایش است. در باره این عنوان، خاطرنشان باید کرد که در حال حاضر، دلار سه نرخ دارد: نرخ دولتی (هر دلار 4200 تومان) نرخ در بازاری که حکومت ایجاد کرده است و قیمت دلار در آن بیشتر از نرخ رسمی و کمتر از نرخ در «بازار آزاد» است و نرخ در بازار آزاد که حدود 14 هزارتومان است؛
● چهار برابر شدن بهای دلار سبب شده است که همسایهها، بیشتر عراقیها و افغانیها، دارو و فرآوردههای نفتی و حتی لبنیات از ایران بخرند و بکشورهای خود ببرند. هشدار مقام اتاق بازرگانی که قحطی در راه است، سبب خرید بمیزان بیشتر از نیاز روزمره شده است.
● مردم بیاعتمادند و به قول و قرارهای مسئولین نظام، اعتماد نمیکنند؛
● محکوم شدن مشائی به شش سال و نیم زندان هم گویای بلبشو در رﮊیم و هرکس زورش رسید هرکار خواست با مخالف خود میکند و هم گویای شدت بیاعتمادی در رأس و بدنه رﮊیم است. بدینخاطر است که روحانی برای تصدی وزارتخانههای بدون وزیر و وزارتخانههائی که باید وزیرانش تغییر کنند، وزیر پیدا نمیکند.
● توافق نفتی روسیه و سعودیها که وزارت نفت رﮊیم میگوید قصد روسیه تصرف بازارهای نفتی ایران با استفاده از تحریم امریکا نیست؛
● کاهش خرید نفت از ایران: وزارت نفت رﮊیم میگوید: اگر امریکا سابقه و تجربه تحریم را دارد ما هم سابقه و تجربه دورزدن تحریم را داریم!؛
● اوضاع واقعاً وخیم است. روحانی و حکومت او دست و پای خود را گم کردهاند؛
● در جلسه شورای حکام آﮊانس بینالمللی انرﮊی اتمی، وزیر انرﮊی امریکا پیام ترامپ را قرائت کرد: ما طالب توافق جامع با ایران هستیم و دو تضمین میخواهیم: برنامه اتمی ایران بطور دائم صلحآمیز بماند و ایران هرگز سلاح هستهای تولید نکند؛
● در همان جلسه، صالحی گفته است: خروج امریکا از برجام ریشخند به اصول اساسی حقوق بینالمللی است. برجام در خطر است، اروپا به تعهدات خود عمل کند. اما خاویر سولانا، مسئول پیشین سیاست خارجی اروپا میگوید: اروپا نمیتواند در برابر امریکا از برجام حمایت کند و ناگزیر است به تحریم ایران بپیوندد؛
● پوتین و اردوغان بر سر ادلب توافق کردند. قرار بر ایجاد کریدور امن شد. بنابر این، حمله ارتش سوریه به این منطقه انجام نمیگیرد. 10 روز بعد از کنفرانس سه جانبه تهران، این دو، توافقی میکنند که اگر رﮊیم با آن موافق بود، در تهران بعمل میآمد؛
● یک هواپیمای روسی بر فراز سوریه سرنگون شد. روسیه اسرائیل را مسئول میشناسد. گرچه هواپیما را ضد هوائی سوریه به اشتباه زده است اما در همان زمان، هواپیماهای اسرائیل به لاذقیه و دو منطقه دیگر حمله برده بودند. چون گفته شده بود در این حمله، نیروی هوائی فرانسه شرکت داشته است، فرانسه خبر را تکذیب کرد. روسیه میگوید حق تلافی را برای خود محفوظ میدارد؛
● دستور جلسه شورای امنیت تغییر کرد و ترامپ از اینکه، در آن، «مسئله ایران» را طرح کند، منصرف شد. قرار بر رفتن ظریف و روحانی به نیویورک است؛
● رویارویی رﮊیم ولایت مطلقه فقیه و امریکا در عراق: رﮊیم خود را پیروز میداند بخاطر تعیین رئیس مجلسی که مخالف تحریم ایران توسط امریکا است و توافق بر سر عادل عبدالمهدی، برای تصدی مقام نخستوزیری عراق. اما خبرهای واصل از عراق حاکی از مذاکرات طولانی است که به توافق انجامیدهاند؛
● بیرون کردن سفیر فلسطین از امریکا به دستور ترامپ و قرارگرفتن «دنیای عرب» در باره فشار شدیدی که اسرائیل و امریکا به فلسطینیها وارد میکنند؛
● کتاب وود وارد با عنوان «ترس» و مقاله یک مقام حکومت ترامپ که در نیویورک تایمز انتشار یافت، آغاز انتشار خبرها و گزارشها در باره بلبشو در کاخ سفید و در اداره کشور است. از جمله، نطقی برای ترامپ مینویسند و در آن، این جمله هست: وضعیت اقتصاد امریکا در 10 سال گذشته، هیچگاه به این خوبی نبوده است. یکی از کارکنان کاخ سفید که باید به اندازه کافی نزدیک به او باشد که بتواند در نوشته دست ببرد و یک صفر بیافزاید، یک صفر میافزاید و 10 سال اخیر را ،100 سال اخیر میکند. مضحک اینکه ترامپ نیز متن را میخواند و وسائل ارتباط جمعی دستش میاندازند.
با توجه به این واقعیت که از بسیاری موارد، یکی دو مورد در وسائل ارتباط جمعی خارج از امریکا موضوع خبر و مقاله میشود، گفته میشود اسرائیل بخاطر سودمندی بیمانند ترامپ برایش، عامل سانسور است.
غیر از اینکه خبرها و هشدارها و اعلان خطرها گویای وضعیت بلبشو است، وقتی در باره رابطه آنها با یکدیگر تحقیق کنیم، میتوانیم وضعیت داخلی و منطقهای ایران را روشنتر و دقیقتر تشریح کنیم:
❋ ناتوانی روزافزون رﮊیم آن را از سه ثبات محروم کرده است:
1. خبرها و هشدارها و اعلان خطرها، در رابطه با یکدیگر، میگویند و در شفافیت کامل که وضعیت ایران در منطقه و در جهان، پیآمد بلاواسطه و بلافاصله وضعیت کشور و وضعیت درونی رﮊیم و وضعیت حاصل از رابطه رﮊیم با مردم ایران است. توضیح اینکه
1.1. در درون رﮊیم، جنگ همه با همه است و استعدادها از این جنگ میگریزند و اگرهم تنی چند از آنها ناگزیر از قبول مقامهائی بشوند که به آنها «تکلیف» میشود، هم مایل نیستند ابتکار عمل را حق خود بشناسند و هم بخاطر حضور «دولت موازی» در همه سلسله مراتب، اختیار لازم را ندارند. ماشین تقسیم به دو و حذف یکی از دو، شتاب نیز گرفته است. در نتیجه، رﮊیم فاقد ثبات درونی است.
1.2. بیثباتی درونی، آنهم در وضعیت بنبست، ناتوانی رﮊیم را بیشتر و تا بخواهی، بر مردم ایران و قدرتهای خارجی نمایان کرده است. بدینخاطر است که در منطقه و در جهان، طرفهای رﮊیم، در معامله با آن، این ناتوانی را لحاظ میکنند.
2. جنگهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی رﮊیم با مردم ایران، دست کم از گروگانگیری بدینسو، رﮊیم را از ثبات دوم و اساسی محروم کرده است. در حقیقت، رﮊیم تک پایهای – یعنی پایه بنیاد دینی – که تازه شکسته نیز هست، بیش از پیش محتاج ثبات خارجیش کرده است. برای اینکه وضعیت جنگ رﮊیم با مردم را از زبان خبرها و هشدارها و اعلان خطرها – که عنوانهای آنها را نقل کردهایم و در مواردی با توضیح نقل کردهایم – بشنویم، آنها را در رابطه با یکدیگر قرار میدهیم تا زبان بازکنند و واقعیت را بازگویند:
2.1. بالارفتن قیمت ارز و حضور همسایههای دلار به دست در ایران و رفتار اقتصادی مردم ایران گزارش میکنند که رﮊیم از حمایت مردم برخوردار نیست. بیاعتمادی به رﮊیم بیاعتمادی منفعلانه نیز نیست، بلکه بیاعتمادی به رﮊیمی است که با این مردم در ستیز است. از اینرو، مردم تنها نسبت به قول و قرارهای مقامهای اول رﮊیم، ناباور نیستند، بلکه وقتی مشاهده میکنند واقعیتها دروغ بودن قول و قرارها را گزارش میکنند، مطمئن میشوند که وضعیت بدتر نیز میشود. بنابراین، این اعلان خطر که «رکود در راه است»، تنها حاصل برآورد وضعیت اقتصادی نیست، بلکه گویای اطمینان مردم از بدتر شدن وضعیت نیز هست.
2.2. یک اطلاع از درون رﮊیم حاکی است که جناحها، در ستیز با یکدیگر، جدا جدا، بکار برآورد میزان تحمل مردم مشغولند. حزب سیاسی مسلح، یعنی سپاه و مافیاهای نظامی – مالی، دست به یک رشته تغییرها در این حزب زدهاند. از آنجا که پیش از هر «انتخاباتی»، متناسب به مهندسی آن «انتخابات» اینگونه تغییرها بعمل میآمدهاند، این حزب از هم اکنون خود را برای مهندسی «انتخابات» مجلس در سال آینده و «انتخابات» ریاست جمهوری در سال 1400 آماده میکند. از منظر این حزب، جامعه ایرانی زیر بار فشارهای اقتصادی و ترسها – که جنگهای هشتگانه، بخصوص جنگ اقتصادی آنها را تشدید میکنند – به آن اندازه فعلپذیر میشود که این حزب و مافیاها بتوانند بطور کامل دولت را از آن خود کنند و جانشین خامنهای را هم معین کنند. تشدید سرکوبها، که افراد گروهبندیهای درون رﮊیم نیز از آن معاف نیستند، هدفهای چندگانهای دارند: خنثی کردن نیروهای محرکه ( دانشجویان و دانشگاهیان و زنان فعال و… ) و نیز گرایشهای موجود در رﮊیم، بنابراین، بازداشتن مردم از جنبش و برداشتن موانع همه جوره از سر راه.
در برابر، گرایشهای «اصلاحطلب» و «اعتدالیون»، به این ارزیابی رسیده است که کاسه صبر مردم دارد لبریز میشود. اگر حکومت روحانی به رویه کنونی ادامه دهد، ولو مردم به جنبش بر نخیزند، در «انتخابات» مجلس، از آنها رویگردان میشوند. این عنوان «اصلاحطلبان مرغ عروسی و عزا»، بطور شفاف، شدت نگرانی آنها را نمایان میکند. ارزیابی آنها این است که هرگاه مردم به جنبش برخیزند، آنها نیز چون «اقتدارگرایان» قربانی میشوند. راست بخواهی، دو طرف به یکدیگر اعلان خطر میکنند که همه ما سوار یک کشتی هستیم و اگر کشتی غرق شود، همه با هم غرق میشویم.
خبرها و هشدارها و اعلانخطرها میگویند: جنگ با مردم رشتهها را پاره کرده و رابطهای که برجا مانده است، رابطه تقابل است. میان تهی شدن «نظریه ولایت مطلقه فقیه» توسط رﮊیم، آن را از وسیله توجیه خود محروم کرده است، سهل است، حوزههای دینی نیز خود را ناگزیر میبینند، حساب خود و «اسلام فیضیه» را از حساب رﮊیم جدا کنند. سخنان مصباح یزدی، گویای نزدیک شدن حوزهها به بریدن از رﮊیم و ترس او و اقلیت وابسته به رﮊیم و دستگاه ولایت فقیه است.
2.3. پیش از این، مهاجرت استعداد از کشور را رﮊیم بسود خود میدید زیرا جامعه از نیروی محرکه تغییر محروم میشد. این زمان، داوطلبان مهاجرت بیشتر نیز شدهاند. باوجود این، مهاجرت همراه است با فرار سرمایهها و میزان این دو بسیار کمتر است از میزان شدت فقر و بیکاری. و شدت یأس از رژیم بازهم بیشتر است. جامعه هیچ علامتی از اینک رﮊیم حتی آتش بس دولت به ملت را بدهد، نیز نمیبینند. بلکه شاهد یکه تاز تر شدن «دولت در سایه» هستند. وسعت و شدت نابسامانیها و آسیبهای اجتماعی هم بنوبه خود، گویای عصیان راه گم کردهاند.
حاصل اینکه مردم از تنها شدن رﮊیم آگاه شدهاند و آینده خود را، آیندهای باوجود این رﮊیم تعریف نمیکنند. لذا، رﮊیم از ثبات دوم و اساسی، بسیار بیشتر از گذشته محروم است.
3. اما ثبات خارجی که به قول ولایتی، مشاور خامنهای، باید از راه گرایش به شرق، حاصل شود. ترامپ بیش از پیش بیاعتبار میشود، هم در درون امریکا و هم در سطح جهان. بنابراین، بیش از پیش، نیازمند بدست آوردن پیروزی در سیاست خارجی است. در آنچه به کره شمالی مربوط میشود، خود را بدان دلخوش کرده است که کیم جونگ اون، به او نامه فدایت شوم نوشته و خواستار دیدار دومی با او شده است. در 19 سپتامبر، رؤسای دو کره در باره برچیده شدن دوپایگاه اتمی و موشکی توافق کردند بشرط اینکه امریکا به تعهدهای خود عمل کند. ترامپ اظهار خوشحالی کردهاست. اما آیا به تعهدها عمل میکند و کره شمالی اسلحه اتمی و موشکهای خود را هم از بین میبرد؟ پاسخ این پرسش را آینده خواهد داد. ایناست که ترامپ، عجله دارد رﮊیم ایران را ناگزیر کند به خواستهاش تمکین کند. حساب کرده بود خود ریاست شورای امنیت را تصدی کند و «مسئله ایران» را پیش بکشد، اما حسابش غلط از آب درآمد و منصرف شد. جنگ تبلیغاتیش در آنچه به «برنامه اتمی ایران» مربوط میشود، در امریکا و در جهان، موفقیت آمیز نبوده است. حملههای کری به او، برپایه ناکامی ترامپ در جنگ تبلیغاتی و محصول این ناکامی هستند.
باوجود این، قطع کمکهای مالی و رابطه سیاسی با فلسطین، یعنی این که ترامپ و حکومت او، در منطقه، بطور کامل یکجانبه نگر است و این یکجانبه نگری با رفتار خصومتآمیز با طرف دیگر، توأم است. این واقعیت است که توضیح میدهد چرا، از دید حکومت روحانی، بهر قیمت، نباید اتحادیه اروپا را از دست داد.
4. سخنگویان حکومت روحانی و نیز ارگانهای تبلیغاتی که خامنهای سیاست نفتی روسیه و سیاستش در سوریه را توجیه میکنند که نه نادیده گرفتن «ایران» و نه بطریق اولی، ضد «ایران» است. اما واقعیت زبان دارد و خود خویشتن را اظهار میکند: 10 روز پیش از 26 شهریور 97 (17 سپتامبر 2018) ، پوتین و اردوغان و روحانی در تهران، گفتگو کردند و در پایان آن، بیانیه صادر کردند. اردوغان مخالفت کرد و پیشنهاد کرد، دربیانیه، آتش بس قید شود، اما رضا داد. اگر توافق پوتین و اردوغان همان است که رﮊیم ولایت مطلقه فقیه با آن موافق است، پس میتوانست در تهران بعملآید و اعلان شود. هرگاه این توافق در تهران بعمل میآمد سبب اعتبار رﮊیم ایران میشد. اما حالا که در تهران بعمل نیامد و پوتین و اردوغان، در روسیه، آن را بعمل آوردند، سبب بیاعتباری ایران شد و واقعیت مهمی را بر مردم ایران و منطقه معلوم کرد:
4.1. پوتین و اردوغان از دو بیثباتی رﮊیم، یکی در درون خود و دیگری در رابطه با مردم ایران آگاهند. از وخامت وضعیت اقتصادی رﮊیم آگاهند. از موقعیت رﮊیم در منطقه و در قبال امریکا و نیز اروپا، آگاهند. بنابر این، هم میدانند که ضعیف است و هم میدانند بشدت نیازمند ثبات خارجی است. بنابراین، میان خود توافق کردهاند و رﮊیم ولایت فقیه را در برابر امر انجام شده قرار دادهاند. میماند این پرسش: چرا در تهران، رﮊیم را ناگزیر از قبول توافق نکردهاند؟ در تهران، پوتین تن به خواست اردوغان نداد. اما موضع روحانی نیز همان موضع پوتین بود. آیا اگر خامنهای اجازه داده بود، روحانی میتوانست توافق در روسیه را در تهران به انجام رساند؟ نخست اینکه خامنهای نمیتوانست با آن موافقت کند. زیرا جنگ 8 ساله و به دنبال آن، بحران اتمی و در پی آن، شرکت رﮊیم در جنگ سوریه و سپس در جنگ عراق، برای ایجاد کمر بند سبز و رسیدن به مدیترانه بود. اگر ادلب از اختیارش خارج شود، هستی سوخته و بجائی نرسیده میشود. سپس اینکه برفرض که این پرسش محل داشته باشد و پاسخ آن این باشد که بله میتوانست، نتیجه ایناست که ثبات خارجی رﮊیم نیز تا بخواهی متزلزل است. بنابراین، رﮊیم به روسیه و چین و نیز هند و ترکیه و… باید باجهای بزرگتری را بدهد.
بدینقرار، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه از سه ثبات در حال محروم شدن است. در این وضعیت، در کوتاه مدت، در خود رﮊیم، «دولت در سایه» دست بالا را پیدا میکند و در برابر مردم، نقش اول را قوای سرکوب پیدا میکنند. با توجه به خطرها که حیات ملی را تهدید میکنند، جامعه ملی برای اینکه ابتکار عمل را از آن خود کند، نیازمند همگرایی و توحید است و این توحید را از راه وجدان بر حقوق پنجگانه و عمل به این حقوق میتواند ممکن کند. اتحادی فرآورده وجدان بر حقوق و عمل به حقوق، به بدیلی نقش میدهد که میتواند کار تغییر را به انجام رساند.