بیش از یک قرن است که بدنبال نهادینه کردن و نهادینه شدن دمکراسی،عدالت اجتماعی و آزادی سرگردان هستیم و در حال دویدن!
از زمان انقلاب مشروطیت که با نزاع مشروعه کردن مشروطه شروع شد و سرانجام در دوره ی سلطنت پهلوی استحاله، و منجر به انقلاب57 شد تا پس از انقلاب بهمن و تاسیس اولین جمهوری در تاریخ ایران که چهل سالگی آن سپری شده و می بایست بالغ عاقلی شده باشد!هنوز اندرخم یک کوچه ایم.
انقلابی که بدلیل کم فهمی مردم و اعتقادات مذهبی، استبداد دینی را بر نهاد خانواده و اجتماع تثبیت کرد تا ما همچنان در بحران زندگی کنیم:بحران آب،بحران غذا،بحران آنارشیسم اطلاع رسانی،وبحران آلترناتیو.آلترناتیوی ی که بر محور فردگرایی نباشد و بتواند بر زخم سالها استثمار،استحمار و استبداد این ملت مرهمی باشد!
اصلاحات در ایران دل و دماغ ندارد،همچنانکه مردم نیز هوس انقلاب کردن ندارند.
مردم بخاطر فساد وفلاکت اقتصادی( که ناشی از انحصار مدیریت درقدرت است)درحال دویدن برای امرار معاش،هم عقل معیشتی و هم عقل سیاسی شان آسیب دیده،و وقتی اینجا و آنجا،یا با آنتریک افراد پنهان دولت سایه و یا خودجوش و از سر استیصال و درماندگی و خستگی به صحنه و کف خیابان می آیند،خود نمی دانند که چه بخواهند و چه بگویند و چه نباید گفت شان و چه باید کردشان مشمول نرخ روز بازار بی در و پیکر و از هم گسیختگی سیاست است که چون اخلاق نمی شناسد اختیارش جای دیگری ست…
احزاب که می توانند رهبر و هدایت کننده و بالا برنده ی عقل و شعور سیاسی باشند و نقش اول و آخر را در بسیج مردم داشته باشند،بدلیل سابقه ی بد در تاریخ ایران، و دراین چهل سال بدلیل ایدئولوژی حاکم بر جمهوری اسلامی که «جمهور»را به یک جمهوری آخوندی ولایت فقیه با دو باصطلاح حزب اصلی و حاکم و انحصارطلب، یعنی اصولگراها (راست سابق )واصلاح طلبان(چپ سابق )تبدیل کرده که می خواهند ادای نظام حاکم بر آمریکا یعنی جمهوری خواهان و حزب دمکرات را هم دربیاورند و کاش هم همانجوربودند و دیگران هم آزادی آنها را داشتند!!-درامتداد در دنباله و طول ولایت فقیه قصد آن را دارند که با چانه زنی از بالا و فشار از پائین عقیده ی جانشین خدا در روی زمین را(یعنی ولی مطلقه فقیه)را تغییر داده تا قدرت چند صباح بیشتر از رقیب دراختیارشان باشد.
درحالی که احزاب همه جا باید در عرض قدرت و حاکمیت حرکت کند و با نقد قدرت و ارائه ی برنامه، در یک انتخابات آزاد جایگرین شوند.
در کشوری که همه ی راه ها به ولی فقیه ختم می شود و مدیریت کلان کشور مستقیم و غیر مستقیم(نظارت استصوابی) منصوب اوست اصلاحات را باید از کجا شروع کنیم؟
حالا نه اینکه این اپوزیسیون هم خیلی علیه السلام هست؟ ومی توان به آنها برای اصلاح کشور امید بست؟نه…
آنهابرخلاف رژیم گذشته (که مخالفینش از دل حاکمیت وحکومت و نهادهای قدرت و رسانه هایش بیرون نیامده بودند)،از دل قدرت خروج کرده اند!
شاید بتوان گفت اکثر این اپوزیسیونی که معرکه در خارج از مرزها گرفته اند صادرات رژیم جمهوری آخوندی ولایت فقیه هستند. آنها یا هم از توبره می خورند و هم از آخور(بستگی به چرخش زمان و معالات پنهان وآشکارسیاسی دارد)،یا نه مستقیم وابسته به نهادهای امنیتی و حکومتی و نهاد قدرت در ایران(که من نامش را دولت سایه می گذارم) هستند.
اگر در دوره ی پهلوی انتشار یک یادداشت شروع یک انقلاب بود، این اپوزیسیون خارج از مرزها نبود که عامل آن بود،بلکه آنها به آن شروع حجم دادند و چون وابستگی و مسبوق به سابقه حکومتی نداشتند و غالبا نان از عمل خود می خوردند در بیان عقیده و برنامه هم صادق بودند.
اما این اپوزیسیون(صادراتی)نه آن پختگی لازم را دارد و نه آن سواد سیاسی و نه سابقه…آنها با کمک سلف واتحادنامقدس وپنهان و مستقیم وغیر مستقیم شان با اصلاح طلبان داخل کشور رسانه های داخل و خارج را قُرق خود کرده و به انحصار خود درآورده اند و غالبا هم به خورد مردم -که اینک برخلاف گذشته دسترسی راحت و آسان و با سرعت بالا به اطلاعات را دارند- یک غذای فست فودی که خوش طمع و لذیذ و طرفدار بیشتر دارد عرضه می کنند تا یک حقیقت ناب و حالا نه کامل؛چون حقیقت کامل در دست همگان است.اما غالبا حقیقتی عرضه می شود که بخشی از حقیقت باضافه کمی از جعل حقیقت است و مبتنی بر واقعیت زمانه ی خودش نیست و …
پس باید هیزم اصلاحات یا حتی براندازی(برانداری مصلحانه و نه انقلاب کور و آنارشیسمی که حاصلی جز ارتجاع وباز گشت به ابقای قدرت فردی را ندارد) را درداخل ایران زیاد کرد.
مثلا آن مرجع تقلید اصلاح طلب خوش فکر (آیت الله صانعی)که کاری جز ابراز بیان و دعا نمی تواندانجام دهد بجای آنکه دعا کند خدایا محصورین ما را(کروبی و میرحسین)را از حصر آزاد کن، باید فریاد بزند که خدایا! سایه ی سلطنت فقیه را از سر مردم کم کن. زیرا چون که صد آمدنود هم پیش ماست!
آن سلبریتی های سیاسی وعالم سیاست،که با جمع کردن امضاها(که در همین امر هم بُخل و انحصار وخودشیفتگی شان را نشان داده و عرضه می کنند و فقط به دنبال این هستند که اسامی عده ای خاص که اولا همیشه به عنوان کاکُل و راس باشد و ثانیا محصور شدن افراد در نام افرادی خاص) اینگونه می خواهند اصلاح طلبی خود را خالی کنند!! و بعدش هم یک آخیش بگویند!!و لابد یک آروغ هم بدنبالش بزنند!!بجای آن بیایند با نامه های متعدد خود (و بمباران نامه)، بطور مستقیم رهبری و ولی فقیه را نشانه بگیرند و به ایشان بنویسند و خطاها و اشتباهات وی راگوشزد کنند تا شاید وی بخود آید وعقب نشینی کند.رهبری که در هرموضوع ازجمله پوشاک بچه(که احتمالا نوه اش با کمبود آن مواجه شده) اظهار نظر و دخالت می کند!!
چرا باید اصلاح طلبان(آنها که به ضرب رسانه شهره ی این نام شده اند) بگذارند کسی که خودش آلوده است و همچون آن دزدی که وقتی دید رسوا می شود پشت سر مردم پنهان شد و فریاد زد آی دزد! آی دزد! بگیرید آن دزد را…!معرکه گیر میدان سیاست شود؟گیریم که وی ازحمایت پنهان برخورداراست و لذا این نترسی و این شجاعت را بدست آورده؟پس کو شجاعت اصلاح طلبان؟!کوشجاعت سید محمد خاتمی؟!!
می گویند پاکدست هستند؛گیریم که باشند؛اما آیا پاکدستی به تنهایی کافی ست یا شجاعت در بیان حقیقت هم لازم است و هم اولی!؟
اگر بخواهیم نیُت خوانی کنیم اصلاح طلبان حکومتی انتظار فوت آقای خامنه ای را می کشند تا در این بلبشوی سیاسی و فساد ناشی از آن،بدلیل محبوبیتی که سید محمد خاتمی دارد و مرضی الطرفین هم هست،شاید همه برای ولی فقیه شدن وی (مثلا یک ولی فقیه خوب!!)و برای نجات کشور به ایشان رجوع کنند! و آنگاه آنان از این نمد کلاه ساخته و به امر اصلاحات سرعت بخشند!!
جمهوری اسلامی بدون وجود ولایت فقیه که اصل تغییر ناپذیر قانون اساسی ست یعنی تن بدون سر. و لذا در این بحران فقدان رهبری، باید سری تراشیده شود و چه کسی بهتر و قابل قبول تر از خاتمی؟!
شاید هم جناب سید محمد خاتمی بوی ولی فقیه شدن را حس می کند و منتظر است…اما به چه قیمت؟…
همیشه تحلیل ها و پیش بینی های سیاسی بر وفق مراد ما نیست.شاید یک حادثه ی ناچیز چه در داخل و چه در خارج می تواند همه ی این پیش بینی ها را کن فیکون، و پنبه ها را رشته کند!!
از کجا معلوم که تمام این معرکه گیری های فعلی و بحران سازی های داخلی برای آن نباشد تا سپاه پاسداران بعد از مرگ خامنه ای رسما برای حفظ و نجات باصطلاح انقلاب کودتا یا چیزی شبیه آن انجام دهد و قدرت را یک کاسه در اختیار خود قرار دهد؟
می گویند قانون اساسی ظرفیت هایی دارد که اعمال نمی شود.یکی از آنها رفراندوم در مسائل مهم است.
خُب،ما اینجا پیشنهاد می دهیم بجای آنکه آقای سید محمد خاتمی آن محبوبیت خود را فقط صرف حضور مردم در انتخابات کند و بایک نوار ویدئویی و یک«تکرار می کنم» (در این بیایان برهوت وکویر لوت سیاسی که دیدن یک لنگ کفش کهنه هم غنیمت است!)مردم را بسیج کند تا به یک لیست از افراد خاص رای دهند که در آن امثال ری شهری هم هستند!!،چرا از این محبوبیت برای کارهای دیگر استفاده نمی کند؟ و با نوارهای ویدئویی خود رهبر را مستقیم مخاطب قرار نمی دهد؟
یا چرا پیشنهاد رفراندوم در مورد موضوعات مبتلا به کشور را نمی دهد و قس علهیذا….
اصلاحات این زمان دل و دماغ ندارد.نگذاریم معرکه گیران و ابن الوقت ها ی داخل و خارج ازایران بازی گردان شوند و ما را از این چاه(چاهی که استبداد دینی درست کرده است ) به چاه دیگر و ارتجاعی دیگر برگرداند.
هنوز انسان های آزاده و سالم و دست نخورده و بی سابقه ی بد چه در داخل و چه در خارج از مرزها داریم.
باید از حداقل امکانات برای رسیدن به آزادی -که مسیر رسیدن به عدالت اجتماعی و توازن و برقراری اقتصاد سالم است- از جاهای ناممکن شروع کرد و جمهوریت را ارتقا داد.
والسلام
محمد شوری(نویسنده، روزنامه نگار)
چهارم مهرنودوهفت