در چه شرایطی انسان می تواند شهروند حقوقمند بگردد ؟
عامل مهم خود انسان است که باور به آزاد و مستقل بودن را بیابد . و خود را از روابط خشونت زا آزاد کند و حقوقمند زندگی کند .
دیگر اینکه جامعه آزاد و مستقل بگردد . جامعه نیاز به مدیریتی دارد که اصل راهنمای این مدیریت بر اساس رعایت استقلال و ازادی و دفاع از حقوق شهروندان شکل گرفته باشد . بنا بر این نیاز جامعه به قانون اساسی است که اصل استقلال و ازادی و حقوقمداری رکن اصلی آن باشد .
تجربه کشور ما در نظام فعلی و نظام قبل از آن بر یک محور اصلی بنا شده است .
تمام قدرت و اختیار جمع شده و به یک نفر داده شده است . یا این فرد شاه بوده است و یا ولی فقیه که در حال حاضر ولی فقیه با اختیارات بیش از حد بر جان و مال و ناموس مردم بسط ید دارد . در این استبدادها قانون اساسی بگونه ای نگارش یافته است که محور آن یک فرد قدرتمند در میان و در اطراف او مجموعه ای ساخته شده که استبداد را استوار نگاه دارد . چه در نظام پیشین و چه در این نظام اگر حرفی از حقوق بشر زده شده و می شود از این بابت است که خشونت استبداد را کمی زیبا نشان دهند .
چگونه می توان روابط را حقوقمدار نمود ؟
مجموعهای از حقوق که 5 دسته هستند و استبدادها هیچگاه از آنها صحبتی نمی کنند زیرا ضد قدرت آنهاست و آن اینکه ، حقوق انسان و حقوق شهروندی او و حقوق ملی و حقوق طبیعت و حقوق هر جامعه بعنوان عضو جامعه جهانی 5 دسته حقوق هستند که هر انسان در سطح جهان امکان برخوردار شدن از ان را باید بیابد .
حقوق انسان ذاتی حیات انسان هستند. این بدین معنی است که بقیه حقوق کیفیت حیات را شامل می شوند و در واقع با برخوردار شدن از هر حقی حیات کامل است . مثلا حق داشتن خانه و کاشانه و حق کار و حق ازدواج و … اینها امکان زندگی را ممکن می گردانند . اگر کسی کار نکند نمی تواند درآمد داشته باشد و نمی تواند امکانات زندگی را فراهم نماید . اگر هوای کثیف تنفس کنیم بیمار می شویم و سلامت ما به خطر می افتد پس کمبود در هر حقی ، کمبودی در کیفیت حیات و یا ادامه حیات می باشد .
هر انسان به عنوان شهروند نیز باید از حقوق شهروندی برخوردار بشود و نیز حق طبیعت نیز باید رعایت شود و هر شهروند در وطن زندگی می کند باید حقوق وطن نیز رعایت شود و هر جامعه ای در جهانی زندگی می کند که باید حقوق جامعه جهانی نیز رعایت شود .
در رعایت حقوق جامعه جهانی همه انسانها حق دارند . مثلا کثیف کردن آب دریاها و یا هوا به تمام بشریت مربوط است . زیرا حیات انسان و زندگی بر روی کره زمین حق هر انسان است . کشوری حق ندارد بگوید من آبهای جهان را کثیف می کنم . من درجه هوای کره زمین را بالا می برم . من هوای جهان را کثیف می کنم و به کسی مربوط نیست . این حق همگان بر روی کره زمین است که از او بخواهند رعایت حقومق بقیه مردم جهان و مردم خود را بکند .
در حال حاضر نیاز به دولتی است که امورات جامعه را مدیریت نماید . این مدیریت باید حقوقمدار بشود .
در عمل نیاز به بستری از حقوق داریم که قانون اساسی است و حقوق موضوعه که برای اداره جامعه نیاز است باید بر اساس این قانون اساسی وضع شود . قوانینی که در مجلس و در قوه قضاییه وضع می شوند بایستی بر اساس قوانینی که در قانون اساسی حقوقمدار نوشته شده است وضع بگردند . روح قوانین موضوعه بایستی از حق شهروندان دفاع کند و استقلال وازادی را در وضع قوانین اساس کار خود قرار دهد .
مثلا در حال حاضر در کشور ما ایران محور قانون اساسی ولایت فقیه است . دیگر قوانین برای نگاهداری قدرت مطلق فقیه وضع شده اند . قوانینی که وضع می شوند نباید در تضاد با اصل نظام قرار بگیرند .
برای اینکه شهروند از حقوق خود برخوردار بشود ، دولت باید خالی از هر گونه مرام چه دینی و چه غیر دینی باشد . البته باید پر باشد از حقوق پنج گانه . این حقوق پنجگانه بایستی در خدمت جامعه مدنی باشد . زیرا این شهروند است که دولت در خدمت برخوردار شدن او از حقوقش می باشد .
اساس رابطه ها بجای رابطه قدرت با مردم به رابطه حق با حق بایستی تغییر یابد . تا روابط از خشونت آزاد شوند .
هر انسان عضو جامعه است و حقوق شهروندی ذاتی حیات اوست . و حقوق ملی ذاتی حیات جامعه است و حقوق طبیعت ذاتی حیات طبیعت است و حقوق هر جامعه به مثابه عضوی از جامعه جهانی ذاتی حیات جامعه جهانی است . بنا بر این رابطه ها باید حق با حق باشد . رشد انسان بر میزان عدالت اجتماعی باید ممکن بگردد و آبادانی طبیعت چه در سطح شهر و چه در سطح کشور و چه در سطح جهان وظیفه ای عمومی بگردد .
در حال حاضر انسان دچار مشکل اصل راهنماست
متاسفانه انسانها به حقوق مثل شئی خارجی نگاه می کنند .
تضاد حق و منفعت در بین انسانها و روابط آنها حل نشده است . بسیاری برای رسیدن به منافع ، حق را به آسانی پایمال می کنند . قدرتها نیز برای رسیدن به منافع که در واقع برای رسیدن به منافع قدرت است حقوق ملی را نادیده می گیرند . در این میان حقوق طبیعت از همه ضعیفتر است و به آن بیشتر تجاوز می شود به گونه ای که حیات جهان در خطر است .
از همه مهم تر حقوق جامعه های تحت سلطه نادیده گرفته می شود و گویی آنها حقی بر زندگی و طبیعت و منابع خود ندارند .
راه نجات این انسانها در گرو قبول حقوق پنج گانه در سطح جهان و تغییر رابطه ها از تجاوز به حقوق دیگری به رعایت حقوق دیگری است . در این رابطه این انسان است که باید باور به حقوق خود بیابد و آزاد و مستقل بگردد .
شهروند کیست ؟
شهروند کسی است که اضافه بر حقوق انسان که باید از آن برخوردار شود ، به عنوان عضو جامعه از حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز برخوردار است .
لازم است توضیح داده شود که در دمکراسیها ی کنونی آزادی گفتار و رفتار که به دیگری زیان نرساند مبنای حقوق شهروندان است . بنا بر این تعریف قدرت در تنظیم رابطه ها نقش تعیین کننده دارد . اما نباید فراموش کرد که قدرت حاصل نقض حقوق است .
در تعریف آزادی در دمکراسیهای امروزی ، آزادی هر شخص تا آنجاست که آزادی دیگری را محدود نکند . آزادی را دادنی و یا ستاندنی تعریف می کنند . در صورتی که آزادی داشتنی است .
آزادی برای رهایی از بند قدرت تعریف حقوقمند می خواهد .
حقوق پنجگانه و از جمله حقوق شهروندی بر اساس استقلال به معنای وضعیت رها از هر گونه اجبار در گرفتن تصمیم و آزادی به معنای توانائی انتخاب نوع تصمیم تعریف می شود .
بنا بر این تعریف آزادی و استقلال کسی استقلال و آزادی دیگری را محدود نمی کند . بلکه استقلال و آزادی هر شهروند عرصه استقلال و آزادی شهروندان دیگر را نیز می گستراند .
حقوق در قانون اساسی پیشنهادی به قدرت تعریف نشده است بلکه بر آزادی تعریف شده است .
در حال حاضر در ایران دولتی داریم که از نظر اقتصادی مردم وابسته به دولت هستند .
اقتصاد در ایران یعنی قرضه از خارج و فروش نفت و چاپ اسکناس . حجم پول در ایران بیشتر از 3 برابر دوران احمدی نژاد شده است .
از لحاظ اجتماعی ، مردم را محدود می کنند . از نظر دینی نیز محدود می کنند . از لحاظ فرهنگی و هنری نیز مردم محار می شوند . این نظام علاقه فراوانی دارد که توتالیتر عمل کند . این فرهنگ ایرانی است که به او اجازه و این امکان را نمی دهد . جمهوری اسلامی و محور ولایت فقیه بر ضد حقوق انسان در تمام 5 دسته حقوق عمل می کند . دولت ایران و نظام ولایت فقیه ضد استقلال ایران در مقیاس فرد و مقیاس کشور عمل می کند . در عمل این رژیم مردم را از استقلال محروم کرده است . و در نتیجه از آزادی نیز محروم کرده است .
ما مردم از آبان سال گذشته شاهد اعتراضات مردم در اشکال مختلف بوده ایم . برای بسیاری یک سوال تا امروز جواب دقیق نیافته است . و آن اینکه چه کسانی می توانند مدیریت کشور را بر عهده بگیرند که دوباره استبداد جدیدی جانشین نگردد ؟ حقوق پنجگانه به ما مردم این امکان را می دهد که مسئله بدیل در ایران حل شود . تا امروز ایرانیان تعریف مشخصی از حقوق خود از دهان بخش بزرگی از اپوزیسیون ایران نشنیده اند . این حقوق پنجگانه و قانون اساسی تدوین شده بر اساس این حقوق ، امکان به ملت ایران می دهد که خواهان چه نوع حکومتی و چه نظامی در آینده باشند . و چه کسانی می توانند امکانات این حقوق را در ایران فراهم نمایند .
در کتاب حقوق پنج گانه ( اصول حاکم بر قانون اساسی پیش نهادی ) 233 حق به عنوان حقوق حاکم بر قانون اساسی آمده است .
5 ضمیمه در انتهای اصول حاکم آورده شده است . بدین شرح
ضمیمه اول : روشهای بهرهکشی و دزدی و… که امرهای واقع جهان شمول هستند:
55 روش یهره کشی و دزدی جمع آوری شده است
ضمیمه دوم : نابرابریها مرد با زن که باید از میان برداشته شوند
30 نابرابری جمع آوری شده است
ضمیمه سوم در ویژگیهای فرهنگ استقلال و آزادی
20 ویژگی جمع آوری شده است
ضمیمه چهارم در اصول راهنمای اخلاق استقلال و آزادی
این قسمت 7 بخش دارد که اصول راهنمای اخلاق استقلال و ازادی توضیح داده شده است .
ضمیمه پنجم در ویژگیهای زبان آزادی
24 ویژگی برای زبان آزادی جمع آوری و توضیح داده شده است . آمده است