در حالت طبیعی در یک جامعه، هر پدیدهای از دیگری تاثیر میپذیرد و همانگونه که موفقیتها، پیشرفتها و رشد یک جامعه مرهون یکی شدن و همکاری همه عوامل، نیروها و جریانهاست و شکست، عقب ماندگی، در راه ماندن جامعه و بیابان شدن طبیعت نیز حاصل نبود همکاری، عدم انسجام و تخریب است. بدین علت وقتی در یک سیستم یا نهاد مشکلی بوجود میآید باید در اولین گام، از بیرون آن سیستم به مساله نگاه کنیم تا نوع مشکل و ارتباط آن با سایر مسائل و عوامل را بیابیم. اگر نوع مشکل را تعیین کنیم و بگوییم که این مشکل اقتصادی یا اجتماعی یا تکنیکی هست ولی اگرخواسته یا ناخواسته از تعیین ارتباط آن مساله با سایر عوامل و مشکلات غافل شویم، یقیینا” در حل آن مشکل نیز ناتوان خواهیم بود. چون به تمامی عوامل بوجود آورنده مشکل توجه نکرده و راه حل نیافتهایم. اگر راه حل مسائل را تنها در خود آن بجوییم، بایستی یک شرط اساسی را داشته باشد و آن اینکه، از بیرون مداخلهای در آن نباشد که در این جهان غیرممکن است. پس به همه جوانب بایستی با دقت توجه داشت، چه بسا تاثیر عواملی در خارج از خود آن مساله باعث مشکل شده باشد و یا اینکه بیشترین عامل در خارج باشد. پر واضح هست اگر شرایط عادی و رابطه حق با حق برقرار نباشد این تاثیر چندین برابر خواهد شد چرا که زور جایگزین حق شده و با افزایش مشکلات بجای حل آنها، در تخریب کل جامعه ایفای نقش خواهد نمود. مشکلات اقتصادی نظیر تورم، فقر و کاهش سرانه تولید نیز از این قاعده مستثنی نیستند. یعنی اگر در جامعهای مانند ایران مشکل اقتصادی وجود داشته باشد، نباید صرفا” از دید اقتصادی نگاه کرد و روشهای اقتصادی بکار بست همانطور که گفته شد در حالت طبیعی و عادی جامعه، که زور بی اثر است، همه مسائل به همدیگر ارتباط داشته و از هم تاثیر میپذیرند، حال که شرایط ایران از لحاظ کاربرد زور و حضور قدرت در جامعه بسیار ویژه است ، بایستی اقتصاد ایران بسان یک بیمار معاینه شود که همه اعضا و جوارح او در زد و خورد و تصادفات، آسیبهای جدی و گاهی مثل طبیعت جبرانناپذیر دیده است. بنابراین قبل از آنالیز اقتصادی، باید با دیدی باز عوامل و نیروهای مداخلهگر در اقتصاد را یافت و پس از خنثی کردن آنها هست که علم اقتصاد و سیاستهای اقتصادی محل عمل پیدا میکنند. حتی با مطالعه نه چندان عمیق اقتصادی نیز، میتوان دریافت که ریشه مشکلات نه اقتصادی بلکه دخالتهای بیرون از اقتصاد است. در حالت عادی اگر اقتصاد دچار مشکل شود می توان روشهای اقتصادی برای آن تجویز کرد. اما در شرایط امروز جامعه ایران، نه تنها روشهای اقتصادی نمیتوانند راه حل باشند بلکه خود به مشکلی دیگر تبدیل میشوند. چرا که مشکلات امروز، زاییده عوامل اقتصادی نیستند بلکه حاصل استبداد و تکرایی هستند؛ چه برای حاکم کردن استبداد و دیکتاتوری در یک جامعه به حتم باید در تمامی امور کشور از جمله اقتصاد مداخله کرد و این دخالتها به سبب هدف مداخلهگر در استقرار حکومت تک محوری، جز تخریب نمیتوانند کاربردی داشته باشند. از این رو، علاوه بر اینکه اقتصاد کشور با نابودی روز افزون مواجه میشود، راه حلهای اقتصادی هم بدین دلیل که توسط همان اخلالگر بکار بسته میشوند خود، این آسیبهای اقتصادی را افزایش میدهند. بنابراین یگانه راه حل رهایی از مشکلات اقتصادی کشورهایی نظیر ایران، استقلال و آزادی است. در سایه دموکراسی بر پایه عدالت اجتماعی هست که بنگاهها میتوانند فعالیت صرف اقتصادی بکنند و آنگاه در صورت بروز مشکلات اقتصادی، این علم اقتصاد میباشد که پاسخگو و راهحل خواهد بود. در یک کلام، اگر ایران ما امروز درگیر صدها مشکل از جمله مشکلات اقتصادی است راه حلی جز استقرار آزادی وجود ندارد تا همه نیروهای محرکه و عوامل اقتصادی با برخورداری کامل از استقلال و آزادی، حقوق خویش را باز یافته و به فعالیتهای سازنده بپردازند. چرا که نیروهای محرکه و بنگاههای اقتصادی در حضور استبداد، کاملا دست و پا بسته در تلاش برای زنده ماندن هستند که مسلما هر روز با رشد فاصلهای قابل توجه خواهند یافت. بدین خاطر است که در شرایط حال، برجستهترین اقتصاددانان نیز توانایی خود را در اصلاح امور کشور از دست میدهند لذا راه حل، روشهای اقتصادی نیست. نخست باید عوامل بوجود آورنده مشکل را حذف کرد تا خود و کشور از زنجیر استبداد رها شود سپس به حل مشکل پرداخت. باشد که کشوری آزاد و مستقل به دور از همه تعصبات و افراطی گریها داشته باشیم.
شاد و پیروز باشید.