دستکم از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در 1972 که سبب به ریاست جمهوری رسیدن نیکسون شد، بدینسو، در انتخابات امریکا، اکتبر سورپرایز، نقش پیدا کرده است. در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در 1980، آزادی گروگانهای امریکایی اکتبر سورپرایزی میشد بسود جمهوریخواهان و معامله پنهانی که سبب شد گروگانها بعد از آن انتخابات، در لحظه ادای سوگند ریاست جمهوری توسط ریگان، آزاد شوند. با توجه به این واقعیت که رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، بنابر معیاری که در غرب بکار میرود، راست افراطی است، نباید تعجب کرد که گرایش «ذوب شده در ولایت فقیه»، در واقع، مافیاهای نظامی- مالی، در همه انتخابات امریکا جانب نامزد راست افراطی، از جمله انتخابات میان دورهای 6 نوامبر 2018، جانب نامزدهای طرفدار ترامپ را بگیرند. در امریکا، ناظران بر آنند که ترامپ مجموعهای از «اکتبرسورپرایز»ها را دستمایه تبلیغات بسود نامزدهای حزب جمهوریخواه کرده است:
❋ اکتبر سورپرایزها که ترامپ دستمایه تبلیغات انتخاباتی خود کرده است:
1. یک اطلاع میگوید که مولر، قاضی مستقل که در باره دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، به سود ترامپ، مشغول است، آماده است نظر قضائی خود را در باره دو امر، اعلام کند: دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و مقصر بودن یا نبودن شخص ترامپ و مانع ایجاد کردن بر سر راه کار دستگاه قضائی.
ترامپ همین اطلاع را دستمایه کرد برای ترساندن امریکاییان: هرگاه دموکراتها در کنگره اکثریت شوند، عزل ترامپ از ریاست جمهوری را به جریان خواهند انداخت و این کار سبب برباد رفتن دستآوردهای اقتصادی امریکا و به زیان سیاست اقتصادی او در زیر فشار قراردادن اقتصادهای اروپا و چین برای آنکه مبادلات اقتصادی بسود امریکا شود. بدین ترتیب امریکاییان بسیاری کارخود را از دست خواهند داد.
برای مولر هم پرونده تجاوز جنسی ساختند که پیش از وارد بازار مکاره تبلیغات کردن، لو رفت. او نیز گفت: گزارش او پیش از انتخابات دو مجلس، داده نخواهد شد.
2. کاستن از مالیات قشرهای با درآمد متوسط در صورتی که حزب جمهوریخواه در کنگره اکثریت بدست آورد. ترامپ، چند نوبت در باره دست آورد خود در قلمرو اقتصاد (کاهش میزان بیکاری)، تبلیغ کرد. اما آن را با ایجاد ترس از موج مهاجران به امریکا، جانشین کرد. روزنامه فرانسوی لوموند علت را این میداند که ترامپ متوجه شد بهبود وضعیت اقتصادی برانگیزنده به رفتن پای صندوق رأی و رأی دادن به نامزدهای حزب جمهوریخواه نمیشود. این ترس است که مرفهترها را به پای صندوقهای رأی خواهد کشاند. دلیل دیگری هم داشته است و آن اینکه تبلیغ بسود اوباما و در نتیجه حزب دموکرات میشده است. چرا که امریکا و جهان را اوباما در بحران سخت اقتصادی از بوش تحویل گرفت و بحران را او بود که پایان داد و میزان بیکاری را تا 4.9 درصد پایین آورد. گرچه بهای سنگین آن، افزایش قرضه امریکا تا 20 هزار میلیارد دلار شده است، اما ترامپ نمیتواند این قرضه را وسیله تبلیغ برضد حزب دموکرات کند، زیرا خود بر میزان آن افزوده است.
3. «سیل» مهاجران که از امریکای لاتین برخاسته و قرار است به امریکا سرازیر شود. این «سیل» و «تحریم ایران» دو «اکتبر سورپرایز» از مجموعه اکتر سورپرایزها شدند. اینکه چگونه ناگهان مردمی به این فکر افتادند که باید پیاده بطرف امریکا راه بیفتند و استفادهای که ترامپ از آن، تا زمان رأی دادن امریکاییان، کرده است، مصداق واقعی اکتبر سورپرایز است. زیرا ناگهان و در ماه اکتبر «سیل» برخاست و درجا، دستمایه تبلیغاتی ترامپ شد. ترامپ آنها را جنایتکارانی توصیف کرد که چون سیل بطرف امریکا روان شدهاند و اگر دموکراتها در انتخابات کنگره پیروز شوند، آنها را به امریکا راه خواهند داد و آنها امریکاییان را از امنیت محروم خواهند کرد. اثر این «اکتبر سورپرایز» مهم بوده است. زیرا، پیش از آن، 11 درصد مردم امریکا در انتخاب خود، مسئله مهاجرت را لحاظ میکردهاند، اما پس از آن، 21 درصد لحاظ میکنند و سومین مسئله مؤثر در انتخاب امریکاییان شده است.
4. تحریم ایران ، نیز از نوع، انتشار خبر در باره طرح حمله هوایی امریکا به ایران که نیروهای هوایی اسرائیل و دولت سعودی هم در آن شرکت خواهند کرد. بنابر این، خبر 2300 حمله هوایی به همه تأسیسات نظامی و اقتصادی (تأسیسات نفتی و کارخانهها) صورت خواهد گرفت و حتی تأسیسات آب و برق نیز از آن مصون نخواهند ماند. خبر تهیه این طرح را Eric Margolis خبرنگار جنگی در ماه ﮊوئیه انتشار داده بود. اما تهدید به بستن تنگه هرمز سبب شد که در دمادم انتخابات امریکا، بعنوان راه امریکا و متحدانش در صورت اقدام ایران به بستن تنگه هرمز، دوباره موضوع به روز شد.
5. در این میان، چند رویداد به زیان ترامپ و جانبدارانش روی دادند: کشتن خاشقچی در استانبول و جنایتهای جنگی سعودیها در یمن و ارسال محمولههای پستی واجد مواد منفجره برای شخصیتهای مخالف ترامپ و مدیران روزنامهها و حمله به کنسیه یهودیان و کشتن و زخمیکردن شماری از یهودیان در امریکا.
اکتبر سورپرایزها، بخصوص دو اکتبر سورپرایز سوم و چهارم را باید میپوشاندند. ترامپ بتنهایی نمیتوانست اثر این رویدادها را خنثی کند. اینست که «دولت در سایه» وارد شد:
❋ هیچ امری به تنهایی واقع نمیشود، امرهای واقع، مجموعه هستند و با هم روی میدهند:
اعلان تحریمها توسط حکومت ترامپ و تهدید بولتون و پمپئو که همچنان تشدید خواهند شد، به تنهایی، نمیتواند «اکتبر سورپرایز» شود و بر رأی دهندگان امریکایی اثر بگذارند. وقتی این امر با امرهای دیگری مجموعه پدید آورد، این مجموعه «اکتبر سورپرایز» میشود و در نوع انتخاب امریکاییان اثر میگذارد. در واقع، این امر واقع همزمان است با مجموعهای از امرهای واقع که در ایران روی دادهاند:
1. سخنان علمالهدی، امام جمعه مشهد: «اگر قرار باشد نفت ایران صادر نشود، یک قطره نفت از خاورمیانه و تنگه هرمز نیز صادر نخواهد شد. تنگه هرمز مینگذاری شده و ایران تمام مینگذاریها را پاسداری میکند. اگر نفت ایران صادر نشود، ساعت ۵ صبح هر روزی که اراده کنیم ۳ کشتی نفتی عربستان مصادره شده و پرسنلشان را هم اسیر میگیریم! به محض دستور ایران، موشکهای قادر که به انصارالله داده شده، تمام تأسیسات نفتی عربستان را از کار میاندازد»!
دانستنی است که ترامپ و حکومت او، زمان اعلان تحریمهای جدید را جلو انداختند و 8 کشور را نیز از تحریم معاف کردند. بنابراین، محلی برای تهدیدی از این نوع نماند. این تهدید در امریکا مؤثر میشد. و نیز در از یاد بردن جنایت سعودیها در یمن موثر می شد. خواست حکومت ترامپ از دولت سعودی برای پایان دادن به جنگ ظرف یک ماه، اثر این تهدید را تشدید نیز میکند. چرا که از دید امریکاییان و نیز اروپائیان، تهدید تأسیسات نفتی عربستان، یعنی وضعیت غیر قابل تحمل.
2. «مجمع تشخیص مصلحت» بعد از پایان مهلت و هم زمان با 13 آبان، مخالفت خود را با مصوبه مجلس در باره پیوستن ایران به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم اعلام کرد و «شورای نگهبان» در روز 13 آبان، در آخرین مهلت، 23 اشکال بر مصوبه مجلس گرفت. درجا، پمپئو، وزیر خارجه امریکا «ایران» را بزرگترین حامی تروریست خواند و گفت باید 12 شرط او را بپذیرد وگرنه تحریمها را همچنان تشدید خواهیم کرد. «ایرانیها باید زجر بکشند»، استفاده از وجدان تاریخی امریکاییان (گروگانگیری و «تحقیر امریکا»)، برای توجیه سیاست ترامپ است. این تنها ترامپ و حکومت جمهوریخواهها است که میتواند تحریمها را با تهدید به جنگ همراه و تغییر رﮊیم در ایران را ناگزیر کند. بدینسان، تهدید کنندهای که ترامپ و حکومت او است، در امریکا برانگیزنده رأی دهندگان به نامزدهای حزب جمهوریخواه میشود و در ایران، مافیاهای نظامی – مالی که اینک نام «دولت در سایه» به خود دادهاند را مقتدرتر میکند. بخصوص که در تدارک تصرف کامل دولت نیز هستند:
3. ضرغامی از پرده بیرون انداخت که «دولت در سایه» آماده بوده است دولت را در دست بگیرد و خامنهای موافقت نکرده است. اما حالا، رئیسی، بعنوان تولیت آستان قدس، نیروی انتظامی «برای حفاظت» از تأسیسات متعلق به آستان قدس تشکیل میدهد. تدارک بعد از مرگ خامنهای حالا دیگر علنیتر انجام میگیرد.
4. در وضعیت تحریم اقتصادی و تهدید نظامی، در رﮊیم، موقعیت «دولت سایه» تقویت میشود. این «دولت»، به اتفاق سران سپاه، در کار زمینه سازی است:
● واکنشها به نامه محمد یزدی به آیهالله شبیری زنجانی، سرانجام، سران سپاه و شبکه تبلیغاتی دستگاه ولایت مطلقه فقیه و عوامل «روحانی» دولت در سایه در قم را بیپرده، وارد عمل کرد: روحانیت مستقل از ولایت مطلقه فقیه، حق وجود ندارد. واکنش آن در غرب، این است: رﮊیم ایران هیچ از داعش کم ندارد. در این رﮊیم که مقامهای اول روحانی نیز، از ابتدائی ترین حقوق خود محرومند.
● آدم ربایی و ترور که دامنه آن به آلمان و اتریش و بلژیک و فرانسه و سرانجام دانمارک کشید، قیافه «ایران» را بمثابه دولت تروریست پرور، مخوفتر نیز گرداند. بدیهی است که بر رفتار اروپا در قبال تحریم امریکا اثر دارد. چنانکه مجموعه تدابیر اروپا که قرار بود پیش از اعلان تحریمهای جدید امریکا اجرائی شوند، به تأخیر افتاده است و کیهان (15 آبان)، با بزرگترین عنوان، شادی خود را اظهار میکند: «واکنش اروپا به بدعهدی آمریکا /ابراز تأسف و دیگر هیچ!»
● شایعه مرگ روحانی، که یک «روحانی» جوان نیز خطاب میکرد چرا مرگ او را مخفی میکنید. مستند این شایعه، خبری است که بنا برآن، روحانی شکته کرده بوده است. از میزان صحت خبر سکته آگاه نیستیم، اما شایعه سبب تضعیف موضع روحانی و تقویت «دولت در سایه» میشود، چرا که بنابر سابقه، شایعه و خبر، زمینه ساز «مرگ در استخر فرح» (مورد هاشمی رفسنجانی) میشود. از هم اکنون، مطبوعات غرب تضعیف روحانی را تقویت تمایل «رادیکال» در نظام ولایت مطلقه فقیه میدانند و بدینخاطر سیاست ترامپ را نادرست توصیف میکنند.
امرهایی که در امریکا واقع شدهاند و «اکتبر سورپرایزهای ترامپ را تشکیل میدهند و امرهایی که در ایران واقع شدهاند، خود میگویند در رابطه با یکدیگر ایجاد شدهاند. اما چرا و چگونه امرهایی که در دو کشور روی میدهند، یکدیگر را ایجاب میکنند و اثر مجموعه آنها بر انتخابات امریکا چه میتواند باشد؟
❋ بود مدار بسته، نبود استقلال است و در این مدار، قویتر، ضعیفتر را به کارهایی که میخواهد وادار میکند:
نهضت ملیکردن صنعت نفت برای این بود که ایران از مدار بسته رابطه مسلط – زیر سلطه خارج شود. کودتای 28 مرداد 32، کشور را به همان مدار بسته بازگرداند. شاه نقش آلت فعل را در کودتا و در مدار بسته، ایفا کرد. یادآور میشود، که پدر او، رضاخان نیز در این مدار عمل میکرد و قرارداد نفت را به مدت 60 سال تمدید کرد. وزیر دارائی او، تقیزاده که امضاءکننده قرارداد 1933 بود، در مجلس گفت ما آلت فعل بودیم و جز ایفای این نقش نیز از ما بر نمیآمد.
انقلاب 1357 برای این بود که ایران از مدار بسته بدر آید و در جا، ایرانیان استقلال و آزادی خویش را بازیابند. طرح گروگانگیری، همچون یک «طرح انقلابی» توسط «دانشجویان خط امام» و در واقع سپاه پاسداران اجرا شد. از آن پس، ایران به مدار بسته بازگشت. در این مدار، قوی امریکا و ضعیف ایران است. نه تنها طولانی شدن گروگانگیری بمدت 444 روز و به بار آوردن تحریم اقتصادی و حمله عراق به ایران و سازش پنهانی که «اکتبرسورپرایز» نام گرفت و کودتای خرداد 60 و بازسازی استبداد، حاصل یک رشته امرهایی بودند که در امریکا و ایران وقوع مییافتند و آنچه در ایران واقع میشد، واکنش امرهایی بود که در امریکا واقع میشدند، بلکه مدت 40 سال است که امریکا محور سیاست داخلی و خارجی ایران است و بنابر موقع، رﮊیم ولایت مطلقه فقیه را به عمل و یا عکسالمعل دلخواه خود بر می انگیزد. نه تنها انقلاب را بلااثر و قربانی و مسبب وضعیت امروز ایران کرده است، نه تنها مدار باز استقلال و آزادی را که بدون آن، رشد انسان و عمران طبیعت ناممکن است، بسته است، بلکه رﮊیم را به بکاربردن نیروهای محرکه در تخریب ایران ناگزیر کرده است.
بدینقرار، استقلال که از آزادی جداییناپذیر است، نقش تعیین کنندهای در زندگی یک جامعه دارد. بدینخاطر مانع از قرار گرفتنش در مدار بسته روابط قوا، بخصوص با قدرتهای سلطهگر میشود. نه تنها جامعه و دولت را از استقلال در تصمیم و انتخاب نوع تصمیم برخوردار میکند، بلکه کاری بسیار مهمتر میکند و آن باز نگاه داشتن نظام اجتماعی، بنابراین، بکار افتادن نیروهای محرکه در رشد است. جامعه برخوردار از استقلال و آزادی، بدینخاطر که در مدار بسته زندانی نیست، ناگزیر نمیشود نقش آلت فعل را بازی کند و امرهایی که در بیرون کشورش رویمیدهند ناگزیرش نمیکنند، امرهایی را پدید آورد که با آنها مجموعه میسازند و بکار سلطهگر میآیند.
اینک که چرایی و چونی وقوع امرهای واقع در رابطه با یکدیگر را وقتی مدار بسته است، شناسایی کردیم، میتوانیم، اثر «اکتبرسورپرایز»ها را بر انتخابات ریاست جمهوری امریکا، برآورد کنیم:
در روز سه شنبه 6 نوامبر، ارزیابیهای جدی براین بودند، نتایج نامطمئن هستند (لوموند 6 نوامبر). حال آنکه پیش از آن، پیروزی دموکراتها قطعی ارزیابی میشد. نتایج انتخابات در 7 نوامبر معلوم خواهند شد. ارزیابی که با مجموعه امرهای واقع خوانایی داشته باشد، اینست: هنوز جامعه امریکایی آن رشد که «اکتبرسورپرایز»ها در انتخاباتش بینقش شوند، نجسته است. بنابراین،
1. برفرض که ترامپ در انتخابات مجلس نمایندگان شکست بخورد، بدان شدت نخواهد بود که اگر انتخابات سالم برگزار میشد. و
2. در آنچه به ایران مربوط میشود، اثر مجموعه امرهای واقع اینست که مجلسی با اکثریت دموکرات نیز نتواند با تشدید تحریمها مخالفت کند.
راهحل مسئله ایران که استبداد ولایت مطلقه فقیه است، داخلی است و تا وقتی این راهحل به عمل درنیاید، در مدار بسته رابطه با امریکا و دستیارانش در منطقه، رﮊیم آلت فعل باقی میماند.