به هتل که رسیدم بمن گفتند که رئیس، یعنی ریس جمهوری امروز در شانگهای اقامت دارد. برایشان مهم بود. خیابانهای بسیاری را بسته بودند حتی روی رودخانه که همیشه پر از کشتی بود تنها چند قایق پلیس دیده می شد. وسط شهر شانگهای با نیویورک تفاتی ندارد، اگر انسان تنها به ساختمانها نگاه کند گمان می کند در نیویورک بسر می برد. البته شانگهای و یا چند شهر بزرگ دیکر ویترینهای چین هستند هنوز جا دارد که همه جای چین توسعه پیدا کند.
مثل دفعه قبل نه به فیس بوک دسترسی داشتم و نه به یوتوب و نه به گوگل. 90 درصد سایتهای فارسی زبان هم قابل دسترسی نیستند. تنها گویا نیوز و بالاترین باز می شدند که علتش را هم نمی دانم. از این نظر مقداری اذیت شدم از طرفی حتی به آژاندایی که روی گوکل داشتم دسترسی نداشتم و از سوی دیگر از اخبار ایران نیز دور مانده بودم. از آنجا که مانند جوانهای ایران فوت و فن دور زدن سانسور در اینترنت را بلد نیستم مجبورم آنچه را که الان می نویسم تنها زمانی که به پاریس باز می گردم پست کنم.
این موفقیت چین را که دیدم با توجه به اینکه رژیم حاکم هنوز خود را “سوسیالیست” می داند و فضای سیاسی نیز باز نیست و یک حزب حاکم وجود دارد، چگونه است که چین در کادر نظام خود توانسته است رفورم بخرج دهد و حداقل در زمینه اقتصادی چنین رشد کند اما جمهوری اسلامی در 40 سال دوران حاکمیتش این توانایی را پیدا نکرد. دلیل اصلی این امر را شاید بتوان در رابطه بین علم و ایدئولوژی حاکم دانست. رژیم چین خود را علمی می داند یعنی نه تنها ایدولوژی اش ضد علم نیست بلکه علم و ترقی را هم ستایش می کند. از سال پیش چین در تولید علم در جهان مقام اول را پیدا کرده است [البته باید جمعیت چین را نیز در نظر داشت] و تمامی داده ها بر این است که این رشد علمی ادامه خواهد داشت. در صورتی که پایه فکری رژیم ایران فقه است، و حتی قرآن هم در آن جایی ندارد بلکه 1400 سال داستانها و ساختهای روحانیت در حوزه ها و کتابهای فقهی مختلف اساس جمهوری اسلامی با بهتر بگوییم ولایت فقیه است. از اسم رژیم هم مشخص است که تنها به فقه استوار است ولی فقیه یعنی کسی که در فقه عالم است و باید حکومت کند. این باور با علم تضادهای فراوان دارد و در طول تاریخ هم اکثریت قاطع روحانیون با اصول علمی در افتاده اند حتی در باره مسائل ساده ای چون پاکی آب و غذا هرگز به داده های علمی مراجعه نکردند. این بود که در زمان قاجار بخشی از روحانیت که آب «کرّ» یعنی آبی در ظرفی حداقل به اندازه “سه و نیم وجب در سه و نیم وجب در سه و نیم وجب “را پاک می دانستند، با حمام و دوش مخالفت کردند. تا جایی که 150 سال بعد آقای روحانی که خود روحانی است اعتراف می کند: “میخواستند حمامهای خزانه را بردارند و دوش بگذارند چه بساطی به پا شده بود و برخیها میگفتند نصف دین از بین میرود. اگر لولهکشی شود و دوش بیاید… زمانی میخواستند ساعت را عوض کنند. میگفتند این کارها برای این است که دین از بین برود …..” روحانیون حاکم بر ایران با اینکه از پیامبر هم نقل می کنند که “برای تحصیل علم تا چین هم برو” اما خامه فکرشان همان چیزی است که شریعتی در باره آن گفته بود “اقیانوسی است با عمق 2 سانتی متر” که البته هر چه بیشتر ادله فضل می کنند معلوم می شود که آن اقیانوس در اصل برکه ای است از لجن. در ایران تضاد با علم و با روشهای علمی اجازه نمی دهد صاجبان علم و دانش بتوانند ابداع و اختراع کنند زیرا هر جا که باشند باید در زیر مجموعه ولایت مطلقه فقیه قرار گیرند. در باره چین، آینده خواهد گفت که تحولش بکجا خواهد رسید. از دید من آزادی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی لازمه رشد است و چین مجبور خواهد شد به آن تن دهد و یا با بحرانهای بسیار بزرگ روبرو خواهد شد. اما در باره ایران نیازی نیست که منتظر برنامه مسخره 50 ساله آقای خامنه ای شویم تا نتیجه را ببینیم. نتیجه کاملا روشن است. برای رشد ایران [اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی] باید مانع اصلی که ولایت فقیه است را کنار زد و به عمر جمهوری اسلامی با استقرار جمهوری ایران پایان داد.