back to top
خانهدیدگاه هادرباره فروهرها، یادداشت احمد مسجد جامعی - دو جاودانه چهره ای تاریخی،...

درباره فروهرها، یادداشت احمد مسجد جامعی – دو جاودانه چهره ای تاریخی، از احمد رناسی

foruhar dariush parvaneh حدود سال ۴۹، ۵۰ ،بحرین که استان چهاردهم ایران شناخته می‌ شد از کشور جدا شد. این جدایی بیشتر خواست بریتانیا بود؛ بعد از کودتای ۳۲ توقعات انگلستان از شاه زیاد شده بود. طبیعی بود حالا دربار جلوی خواست‌ بریتانیا کوتاه بیاید. ‏
 
عجیب آن بود که وقت جدا شدن بحرین، هیچ واکنشی از سمت نیروهای ملی، تشکل‌ ها، سازمان‌ ها، روحانیان و شخصیت‌ های مستقل دیده نشد. البته یک حزبی به نام پان‌ ایرانیست‌ در مجلس بود که چهار پنج کرسی داشت و یک مخالفت‌ هایی کرد، اما بعد از رأی آوردن جدایی، آن‌ ها هم ساکت شدند و مسئله تمام شد.‏
 
سال‌ ها پیش مقاله‌ ای نوشتم و به این انفعال جمعی اشاره کردم؛ این‌ که آن‌ زمان هیچ‌ کس هیچ اقدامی نکرد، این‌که حتی در خاطرات بزرگان، از کسی ندای اعتراضی برنخاست. پایان مقاله پرسیده بودم اگر خلاف این مسئله هست، بگویید.
 
مدتی گذشت تا یکی از دوستانم که مقاله را خوانده بود، نشانی به من داد. این‌ که در کتاب «مرزهای ایران در دوره معاصر» نوشته دکتر ناصر تکمیل همایون، ردپایی از یک مخالفت هست. همان‌ روز کتاب را پیدا کردم و خواندم. دیدم در یکی از پاورقی‌ ها اسم کسی آمده که مخالفت خود را به شدت اظهار کرده: داریوش فروهر.‏
 
ماجرا تازه برایم جذاب‌ تر شد. متوجه شدم آقای فروهر و حزب او به نام ملت ایران (محل آن در ابتدای خیابان صفی‌ علیشاه، جنب انتشاراتی‌ ای به همین نام بود) در همان روزها راجع به این مسئله اطلاعیه‌ا ی هم داده‌ اند. آن زمان رسم بود برای محرمانه‌ نگه‌ داشتن مطلب، کلمات را با آب پیاز روی کاغذ می‌ نوشتند، کاغذ که روی حرارت شمع می‌ رفت، نوشته‌ ها ظاهر می‌شد. داریوش فروهر آن بیانیه مخالفت را به همین صورت می‌ نویسد و به خارج از ایران هم می‌ فرستد. ‏
 
گروهی از ایرانیان مقیم فرانسه اطلاعیه را منتشر می‌ کنند و بالاخره داریوش فروهر به سه سال زندان محکوم می‌شود. با پیگیری‌ های مجدد، چند نفر دیگر از اعضای حزب‌‌ شان هم محکومیت‌ هایی از سر می‌گذرانند.
 
این مسئله را با دکتر ناصر تکمیل همایون در میان گذاشتم و فهمیدم بعدها پس از استمرار زندانی شدن داریوش فروهر و اعتصاب غذای او که بازتاب گسترده‌ ای پیدا کرد، دکتر منوچهر اقبال (مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران) برای آزادی‌ اش تلاش می‌ کند. تا آن‌ جا که یک‌ بار هنگام یکی از سفر‌های خارج از کشور به شاه می‌ گوید: «اعلیحضرت آقای فروهر حرفی زده، اما نیت سویی نداشته‌، می‌ خواسته چیزی از اقتدار شما کم نشود.» شاه هم برافروخته می‌ شود و رو به دکتر اقبال پرخاش می‌ کند: «شما سن‌ تان بالا رفته، خنگ شده‌ اید که شفاعت او را می‌ کنید.»
 
من حالا یاد تماس تلفنی همین شاه از کاخ نیاوران به دکتر علی امینی (نخست‌وزیر دوران پهلوی و نوه مظفر‌الدین‌شاه) در پاییز ۵۷ می‌ افتم که در نهایت ضعف گفت: «ما داریم آب می‌ شویم.»‏
 
نزدیک چهل سال از مرگ شاه گذشته، بیست سال از قتل داریوش فروهر در خیابان هدایت تهران گذشته و ما، مایی‌که چهل سال و بیست‌ سال پیرتر شده‌ایم، فقط همین چیزها را به یاد می‌ آوریم، همین حس ایران‌ دوستی، همین حس حق‌ طلبانه آدم‌ هایی که از هر شفاعتی مبرا هستند.
 
منبع: رویداد ۲۴
 
***
 
دو جاودانه چهره ای تاریخی، از احمد رناسی
 
داریوش و پروانه فروهر، دو جاودانه چهره ای تاریخی، برخوردار بوده از ارزش های ملی و مردمی، و پیرو مصدق بزرگ و رهرو فرهنگ «سیاسی اجتماعی» نهضت ملی و تکیه به استقلال و آزادی، در همه پهنه های اجتمااعی،ب رای هر تیره و دین و آئین و دیدگاهی، که باشندگان ایران زمین داشته و دارند، برای عظمت میهن خود وگُسسته از وابستگی، به هرقدرتِ چپاولگر جهانی و استعماری را خواستارند!؟ یاد و نامشان جاودان در سینه تاریخ!
 
نیز در مورد پیاده شدن زنده یاد داریوش فروهر از پلِکان هواپیما، آقای بنی صدر در مصاحبه و نوشتاری، انگیزه و علت آنرا بیان و نوشته است!؟ نیزاین نمای پیاده شدن فروهرپ یش از آیت الله خمینی و پیروانش را تلوزیون ایران و روزنامه هایی نشان دادند، اما بختیار و دولت او، قدغن کرد، و از آن پس دیگر در روزنامه و تلویزیون، آورده نشد!؟ خواننده، خود به انگیزه اینگونه رفتار، داوری کند!؟
 
***
 
مصدق در برابر دشمنانش نیز هیچ ‌گاه اصول اخلاقی را زیرپا نگذاشت، برگرفته از سخنان لطف‌ الله میثمی بر سر مزار مصدق در زادروز او، اردیبهشت ۱۳۸۳
 
مصدق در برابر دشمنانش نیز هیچ‌ گاه اصول اخلاقی را زیرپا نگذاشت و از ضعف اخلاقی مخالفانش به عنوان حربه‌ ای برای از راه بدر کردن آنان استفاده نکرد. زمانی که مظفر بقایی به کاشانی پیوست و به مخالفت علیه مصدق پرداخت، مصدق کلمه‌ ای بر خلاف او نگفت، در حالی که به راحتی می‌ توانست با بازگو کردن واقعه‌ ای که در هلند اتفاق افتاد، او را در نزد کاشانی و هم ‌سلکانش بی‌ اعتبار سازد. ماجرا از این قرار بود که زمانی که مصدق به همراه هیئت اعزامی به لاهه رفته بود، خبر می‌ آورند که پلیس مظفر بقایی را در محله فاحشه‌ها با حالت مستی گرفته و به محل هتل اقامت ایرانیان آورده است. نقل است زمانی که حسین فاطمی این خبر را به مصدق می‌‌ دهد، مصدق سرش را می‌ گذارد روی میز و گریه سر می‌دهد. رو به فاطمی می‌ گوید: “ببین که ما با چه افرادی به جنگ انگلستان آمده‌ ایم.” گوشه دیگری از این اخلاق مصدق را کاظم حسیبی یار صدیق او تعریف می‌کند:
 
“زمانی که مصدق می‌خواست برای مذاکرات نفتی عازم امریکا شود، قرار بود حسین مکی هم در لیست همراهانش باشد، مکی از آبادان سوار هواپیما می شود و به تهران می آید، در بین راه متوجه می شود که اسم او در لیست همراهان دکتر مصدق نیست [به دلیل ندانستن هیچ زبان خارجی]، بسیار عصبانی می شود و از فرودگاه مهرآباد با سرعت به خانه دکتر مصدق می رود، در آنجا من و دکتر صدیقی و عده‌ ای از وزرا هم حضور داشتیم. در حضور ما فریاد زد: “من نفت را ملی کردم، این پیرِ سگ چه‌ کاره بود؟!” همه حاضران سکوت کردند. منتظر بودند ببینند مصدق چه واکنشی نشان می‌ دهد. مصدق نه تنها چیزی به مکی نگفت که دیگران را به سکوت دعوت کرد.
 
***
 
مصدق اینگونه بود
 
احمد رناسی: به درستی او اینگونه بود و نیز یاران نزدیکش و پیروان دارنده فرهنگ «اجتماعی سیاسی» نهضت ملی چون، فاطمی، الهیار صالح، صدیقی، شایگان، داریوش و پروانه فروهر، محمود نریمان و…! یاد و نام پاکشان، در سینه تاریخِ جاودان خواهد بود
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید