یکی از افتخارات ایرانیان. اینست که زمانیکه برای اولین بار در تاریخ این فرصت را برای خود ایجاد کردند که در شرائطی تقریبا آزاد در یک انتخابات سراسری شرکت کنند ، به فردی رای دادند که ضمن اعتقاد به استقلال و آزادی ، با نگرشی علمی در پی حل مسائل ایران و اداره کشور بود . اینکه شرائط آن انتخابات را ” تقریبا ” آزاد میگویم برای اینستکه بخاطر آنچه آنزمان تنگ نظری میپنداشتیم و بعدها تبدیل به انحصار و استبداد شد دو گروه یعنی مجاهدین و سلطنت طلبان از داشتن کاندیدا محروم بودند . با وجود این حتی اگر این محدودیت هم نبود در نتیجه نهایی آن انتخابات تاثیر گذار نمی بود .
باری یکی از چندین اشتباهاتی که در آنزمان رخ داد و شاید در آن شرائط با کم تجربگی مردم اجتناب ناپذیر بود ، تحمل همین محدودیت بود .
حال که دوباره موضوع اتحاد گروههای سیاسی برای رسیدن به آزادیهای مورد نظر مردم مطرح است بدیهی است که چنین اتحادی اگر شامل نمادی از همان انتخاب مردم نباشد نمیتواند مورد قبول اکثریت مردم ایران قرار گیرد .
حال با موضع صریحی که آقای دکتر بنی صدر اعلام کرده اند مبنی بر اینکه با وابستگان به قدرتهای خارجی متحد نخواهند شد این سوال برای مردم پیش می آید که مگر همه گروههای سیاسی مخالف سیستم موجود وابسته به قدرتهای خارجی هستند و به استقلال کشور اعتقاد ندارند !؟ اگر چه ممکن است در تعریف استقلال اختلاف نظر وجود داشته باشد لکن مسلما ایرانیان به وابستگان به قدرتهای خارجی روی خوش نشان نخواهند داد .
امروزه با توجه به ساختار سیاسی جهان اینکه کشورهای مختلف مخصوصا قدرتهای بزرگ برای نفوذ در سیستم اداری سایر کشورها تلاش میکنند از بدیهیات است و این وظیفه مردم و مخصوصا نخبگان ملی هست که با روشنگری عاقلانه مانع چنین نفوذها شوند . مسلما چنین نفوذهایی معمولا با تابلوی مشخص انجام نمیگیرد . ودر یک کشور آزاد هر روز ممکن است چنین گروههایی مانند هر گروه مستقل، خواهان فعالیت قانونی باشند .
در بین گروههای سیاسی موجود هم حتما هستند کسانیکه مایلند با کمک خارجیها صاحب موقعیتی در آینده ایران گردند ! از جمله گروهی که چنین شائبه ای از آنان در ذهن ایرانیان وجود دارد گروهیست که خود را طرفدار سیستم پادشاهی معرفی میکنند و سعی میکنند با بقدرت رساندن فردی از خاندان محمدرضا پهلوی از موهباتش برخوردار شوند ! البته نظام سلطنتی مربوط به گذشته است و در دنیای آزاد امروز خریدار ندارد . اگر در بعضی کشورهای پیشرفته امروز هم اسمی از سلطنت وجود دارد بنا بر مقتضیات خاص همان کشورهاست که در مورد ایران چنین نیست و آنجاها هم بسیاری در فکر پاک کردن دامن خود از آن هستند .
در این میان یک چیز برای من قابل هضم نیست و آن این است که چگونه ممکن است فردی از خاندان محمدرضا پهلوی با مشاهده آنچه بر پدرشان گذشت ، باز هم امید داشته باشند که با کمک خارجیها صاحب موقعیتی در آینده ایران گردند!؟ آیا فراموش کرده اند بر سر پدرشان چه آمد !؟ مسلما همسر و فرزند بزرگ او مصائب روزهای آخر عمر او را فراموش نکرده اند. همانطور که از زبان خودشان شنیده شد برای چند روز در بین زمین و آسمان معلق نگهداشته شدند و هیچیک از این باصطلاح قدرتها که سالیان دراز محمدرضا بعنوان یکی از بهترین دوستانشان معرفی میشد حاضر نبودند جای امن و آرامی برای آن مریض در حال احتضار اختصاص دهند ! من بعنوان یک ایرانی مخالف سلطنت زمانی که این داستان را از زبان خودشان شنیدم بسیار متاسف و غمگین شدم که چرا با یک ایرانی و زن و فرزندان بیگناهش چنین رفتار شد !
اگر فرضا آقای رضا پهلوی بخواهد در آینده کشورش موثر و فعال باشد باید قبل از هر چیز از گذشته ای که خود میداند پر از اشتباه بوده است فاصله بگیرد . من از رضا پهلوی حرفهای خوب هم فراوان شنیده ام و برای صاحب چنان حرفها برازنده نیست که سرنوشت خود و آینده کشورش را به گذشته ای که اشتباه بوده است وصل کند . باید دامن خود را از این تفکر کهنه موروثی بودن سلطنت پاک کند و علنا با صدای بلند آنرا اعلام نماید بعد مانند هر ایرانی دیگر برابر تواناییهای خودش به هر فعالیتی دست بزند. . مخصوصا از بانو فرح پهلوی که حتما خود میداند که ممکن است کسانی در فکر بهره برداری از موقعیت آنان باشند ، چنین انتظاری هست که در اینخصوص راهنمای فرزندانش باشد . در چنین صورت مطمئنا مورد توجه ایرانیان بیشتری هم قرار خواهند گرفت و کسی را باک نخواهد بود که از فعالیتشان پشتیبانی کند .
در بین گروههای سیاسی موجود ، جدا از دوستان آقای بنی صدر که میتوانند بعنوان آلترناتیو مطرح باشند، حتما هستند کسانیکه غیر وابسته و مستقل باشند ، که اگر غیر از این باشد فاجعه است !
یکی از دلایلی که گفته میشود اتحاد گروههای سیاسی لازمه اتحاد مردم است وجود همین جو سانسور در میان مردمست که مانع است از شناخت پیدا کردن آنها نسبت به وجود گروههای منسجم سیاسی که قادر به اداره کشور در صورت تغییر وضعیت هستند ! مخصوصا نسلهای بعد از انقلاب که مواجه با سانسور مطلق بوده اند فقط شنیده اند که مخالفین حاکمیت ضد انقلاب هستند بدون اینکه فرصت شنیدن از اهداف انقلاب را داشته باشند .
تنها راه آگاهی یافتن این نسلها وسائل ارتباط جمعی مجازی و ماهواره ها هستند . که اینها هم بخاطر کثرتشان ضدخود عمل میکنند و توده مردم اگر هم استفاده کنند فقط برای رهایی از کسالت های فراوان روزمره شان به نوع سرگرم کننده ها پناه میبرند . همان کانالی که آقای بنی صدر از آن نام بردند همانست که حتی مردم دهات هم به آن دلبسته اند بدون اینکه بدانند از کجا تغذیه میشود ! آیا همین مردم نیستند که باید آن جنبش همگانی بالای نود در صد را تشکیل دهند ؟
چنانچه اتحادی از مستقلین صورت بگیرد ، ترکیب شدن امکانات ارتباطی همه اینهاست که میتواند مردم را منسجم کند . اتفاقا گروه آقای بنی صدر متاسفانه از نظر مالی از فقیرترینند و اگرچه تلاش بسیار میکنند برای روشنگری ولی با توجه به کمبود امکاناتشان مستمعین فراوان ندارند و بقول معروف یک دست صدا ندارد !
از طرف دیگر فرض کنیم گروه آقای بنی صدر تنها گروه مستقل و آزاد باشد که بعنوان بدیل بلامنازع زمام امور کشور را بعهده بگیرد ، آیا میخواهد و قادرست برای همیشه زمامدار باقی بماند و کشور را برابر فکر راهنمای خود اداره کند و تضمین کند که هیچ گروه وابسته و یا متمایل به قدرت خارجی در کشور شکل نگیرد !؟ و بشود اسمش را هم گذاشت یک دولت آزاد و مستقل ؟ اگر مدعی هستیم که ایرانی صاحب فکر هست و فرهنگساز ، ایران آزاد آینده بعنوان عضوی از جامعه جهانی چه فکر نویی باید به جهان معرفی کند و چگونه ؟ آیا آن فکر نباید جهانشمول باشد ؟ چنین فکری باید در اولین مرحله دوستی همه مردم دنیا را هدف قرار دهد و دوستی مردم دنیا را هم نمیشود با مخالفت علنی و حمله به سیستمهای حاکم بر کشورها بدست آورد .
فقط با الگو شدن میشود جهانی شد . چنین الگو هم باید کاملا شفاف باشد و بگونه ای سازماندهی کرده باشد که ترس از نفوذ فکری بیگانه متخاصم نداشته باشد . حال اگر ما از ترس نفوذ قدرت بیگانه نتوانیم هیچگونه اتحادی را بین خودمان سازماندهی کنیم چه آینده ای را میتوانیم برای خود ترسیم نماییم !؟
چنانچه همانگونه که آقای بنی صدر فرمودند که در حین جنبش همگانی بدیل متناسب با جنبش پیدا میشود و مقبولیت جهانی هم پیدا خواهد کرد ، تصور کنیم گروههای زیادی به مخالفت با چنین بدیلی در سطح جهانی تبلیغ کنند آیا چنان مقبولیتی عملی خواهد شد ؟
مردم ایران انتظار ندارند اتحاد بین جمع اضداد شکل بگیرد اما آیا ممکن نیست اتحادی در بین چهره های موجه شکل بگیرد و با ارائه قانون اساسی و راه و کارهای از پیش تعیین و تایید شده به فعالیت بپردازد ؟