سود ۲۴۰ هزار میلیاردی در جیب ۱ درصدیها در (ایران)
جامعه شناس فرانسوی، نیکلا دووو Nicolas Duvoux بر این است که دو نوع فقر، یکی عینی و دیگری ذهنی وجود دارند:
❋ فقر عینی و فقر ذهنی:
● هرگاه فردی عضو خانوده ای است که درآمدش کمتر از 60 درصد متوسط درآمد خانوارها است، فقیر است. در فرانسه، اگر کسی کمتر از 1026 یورو در ماه داشته باشد، فقیر است و 14 درصد مردم فرانسه، گرفتار این فقر هستند. بدینقرار، کسی که در سال، کمتر از 12312 یورو درآمد داشته باشد، در فرانسه، فقیر خوانده میشود.
● اما فقر ذهنی هم وجود دارد و 13 درصد مردم فرانسه نیز گرفتار این فقر هستند. اینان، همه بیکار نیستند، یک سوم آنها کار دارند. اما گرفتار یأس از آینده و فاقد امنیتها هستند.
هرگاه این دو ضابطه را – که بهیچرو، گویای فقر واقعی انسان امروز نیستند – در مورد مردم ایران بکار بریم، چند درصد مردم ایران فقیر هستند؟ پرسش را که دقیقتر کنیم، این میشود: در ایران امروز، ایرانیانی وجود دارند که نه گرفتار فقر عینی یا مادی و نه گرفتار فقر ذهنی باشند؟ در خبر است (شرق، 3 دیماه 97) که «حدود ۷۰ درصد از میزان کل سپردههای بانکی متعلق به یک درصد سپردهگذاران است. این به آن معناست که ۷۰ درصد از سود ۳۴۰ هزار میلیارد تومانی که امسال سیستم بانکی باید به عنوان سود سپرده پرداخت کند، در جیب یک درصد سپردهگذاران میرود. این یعنی تجمع بزرگی از ثروت در دستان یک عده بسیار بسیار محدود.طبق این اطلاعات، یعنی در سال ۹۷ سیستم بانکی کشور باید ۲۴۰ هزار میلیارد تومان سود بانکی فقط به یک درصد کل سپردهگذاران پرداخت کند؛ یعنی رقمی برابر دوسوم کل بودجه عمومی یک سال کشور، در یک سال به جیب کسانی میرود که بدون انجام هیچ فعالیت اقتصادی و تنها با سپردن پول خود به بانکها، کسب ثروت کردهاند؛ بدون این که ریالی مالیات پرداخت کنند؛ بنابراین ما با یک چرخه عقیم اقتصادی روبهرو هستیم که از هیچ، تولید ثروت میکند. سیستم بانکی با جذب سپرده خلق نقدینگی کرده و پولهای منجمد در بانکها هیچ آوردهای برای تولید ناخالص داخلی ندارند؛ چراکه به جای سرمایهگذاری در بخش تولید در بانکها ذخیره شدهاند.از سوی دیگر سیستم بانکی توان بازپرداخت این حجم از سود سپرده را ندارد و با مطالبات معوق به مرحله ورشکستگی و عدم کفایت سرمایه نزدیک میشود اما سوی دیگر ماجرا ترکیب نابرابر سپردهگذاران است. ۷۰ درصد مجموع سپردههای بانکی متعلق به یک درصد سپردهگذران است و این یعنی تمرکز شدید ثروت؛ کسانی که فقط در یک سال ۲۴۰ هزار میلیارد تومان سود بانکی به آنها تعلق میگیرد، بدون این که فعالیت اقتصادی در چرخه تولید انجام دهند و بدون این که مالیاتی بپردازند.»
این سود عظیم هم گویای فقر شدید اقتصاد کشور است زیرا میگوید اقتصاد تولید محور نیست و مصرف محور است و چون پول در کمین رانتهای بزرگ است، میزان بهره پول، هم بخاطر رجحان نقدینه و هم بخاطر نرخ تورم و هم بخاطر نبود امنیتها، از جمله نبود امید به آینده نزدیک نیز، بالا است و به قول اقتصاددانی که خبر را به شرح بالا توضیح داده است، بدون آنکه پول سرمایه بگردد و از «هیچ ،340 هزار میلیارد تومان ثروت عاید کرده است که 70 درصد آن به جیب یک درصد میرود. اما در این «هیچ» در واقع تخریب ثروت ملی است (نفت و گاز و…) که درآمد آن و آنچه از استثمار قشرهای مختلف جامعه حاصل میشود، فرصتهای رانتخواری را پدید میآورد. حال بپرسیم، آیا این یک درصد از مردم ایران نه گرفتار فقر مادی و نه گرفتار فقر ذهنی است؟ نرخ بهره و حجم عظیم بهره میگوید، برای آن یک درصد نیز، نه امنیت وجود دارد و نه امید به آینده. در واقع، ایران سرزمین فقر سیاه است.
❋ محاسبه فقر مردم ایران با این دو معیار:
● در سال 1395، مجلس مبنای دریافت یارانه را نارسایی درآمد قرار داد و حکومت را موظف کرد یارانه سه دهک «پردرآمد» جامعه را حذف کند. بر مبنای 80 میلیون جمعیت کشور، 24 میلیون نفر از مردم ایران را از دریافت یارانه محروم میشوند. بنابراین، جمعیتی حدود 56 میلیون نفر از مردم ایران را نیازمند دریافت یارانه تشخیص داد.
● و مرکز پژوهشهای مجلس خط فقر را در تابستان 1397، در تهران، برای هر نفر در ماه، 1 میلیون و 10 هزارتومان قرارداد. اگر به نرخ یورو (12000 تومان ) در بازار امروز به یورو تبدیل کنیم، 91 یورو میشود. حکومت مدعی است که کالاهای اساسی را به ارز به قیمت رسمی وارد میکند. اما افزایش قیمتها از نرخ رسمی پیروی نمیکنند. باوجود این، بنابر نرخ رسمی (هر یورو 4750 تومان) نیز، خط فقر 212 یورو میشود. بدیهی است هنوز مقایسه خط فقر در فرانسه با خط فقر در ایران، صحیح نیست. چرا که فرانسوی که 1026 یورو درآمد دارد، از بیمه برخوردار است و کمک مسکن دریافت میکند.
● اما رسول خضری، «نماینده مجلس»میگوید خط فقر مطلق در یک سال اخیر از 12 درصد جمعیت کشور به 50 درصد بالغ شده است. بنابر قول او، اینک 40 میلیون نفر از مردم ایران گرفتار فقر مطلق هستند. و حسین راغفر که اقتصاد دان است، 50 میلیون از مردم ایران را گرفتار فقر مطلق میداند.
و اینک نوبت نقد نظر جامعه شناس فرانسوی است. چرا که فقر را نمی توان در یک رقم، رقم درآمد ماهانه و یأس از آینده، ناچیز کرد. چرا که عدم دسترسی به امکانها ناشی از توزیع نابرابر آنها در سطح جهان و در سطح هرکشور و فقر طبیعت بلحاظ افزایش میزان آلودگی و برداشت از منابع موجود در طبیعت که سبب کاهش منابع میشوند و استثمار اقتصاد مسلط از اقتصادهای زیر سلطه و فرار سرمایهها و استعدادها از جامعههای فقیرتر به جامعههای دارای اقتصاد مسلط و میزان فرآوردهها و خدمات تخریبی و نیز شدت پیشخورکردن و از پیش متعین کردن آینده در این محاسبه منظور نشدهاند. هرگاه این عاملها را به حساب بیاوریم، درآمد سرانه ایرانیان سخت منفی میشود. حتی اگر فروش ثروت ملی که نفت و گاز هستند و بیابان شدن کشور را در محاسبه منظور کنیم، درآمد سرانه ایرانیان منفی میشود:
❋ میزان فقر جهانیان شتاب گیر است و شدت شتاب فقر در کشورهایی چون ایران بازهم بیشتر است:
1. آیا میتوان گفت از جمعیت روی زمین، 10 درصد به همه امکانهای رشد انسان دسترسی دارند؟ حقیقت ایناست که پاسخ این پرسش منفی است. هرگاه بدانیم که انسان مجموعهای از استعدادها است و از مجموعهای حقوق برخوردار است و رشد، رشد او بمثابه این دو مجموعه است، یافتن انسانهای رشید و در رشد، تا بخواهی مشکل میشود. محرومیت اکثریت بزرگ از امکانها که دیگر نباید گفت نابرابر توزیع میشوند، روزافزون است. در حقیقت، امکانات به انحصار قدرتی در میآیند که سرمایهسالاری است؛
2. میزان مصرف منابع تجدیدناپذیر طبیعت و میزان تولید فرآوردهها و خدمات تخریبی و نیز میزان آلودگی محیط زیست، هم بر فقر کمی و هم بر فقر کیفی جمعیت روی زمین میافزاید؛
3. خارج شدن سرمایه از جریان تولید و تخریب دیگر نیروهای محرکه (بکاربردن نفت و گاز بعنوان سوخت یکی از زیانبارترین این تخریبها است) از چرخه تولید، هر سال بیشتر از سال پیش، جمعیت روی زمین را از شرکت در تولید محروم میکند؛
4. مصرف انبوه در بخشی از جهان (جمعیت کشورهای دارای اقتصاد مسلط سرمایه سالار) و نبود امکان برای اکثریت بزرگ در برآوردن نیازهای اساسی، غذا، مسکن، پوشاک، تعلیم و تربیت و بهداشت، جامعه بشری را گرفتار پیشخور کردن و بدان ناگزیر از تن دادن به جبر زندگی در فقری بیشتر در آینده کرده است،
5. این واقعیت که فعالیتهای اقتصادی، جریان نیروهای محرکه در سطح جهان و هزینه تولید و توزیع و بیمه، در سطح جهان شفاف نیستند و بسا در تاریکی انجام میگیرند، این عامل را از عوامل مهم فقر مادی و معنوی یا کمی و کیفی مردم جهان کرده است. در حقیقت،
6. از آنجا که فعالیتهای اقتصادی در مدار بسته روابط قوا انجام میگیرند، ابهام،به قویتر امکان میدهد بر میزان استثمار از ضعیفتر بیفزاید. چنانکه مرتب از سهمی از ارزش تولید که به کار تعلق میگیرد کاسته میشود. بنابراین، قشرهای زحمتکش بلحاظ کمی و کیفی، فقیرتر میشوند. بخصوص که
7. قانونی که اقتصادهای کنونی تحت سلطه سرمایهداری از آن پیروی میکنند، بالاتر از عرضه نگاه داشتن تقاضا است. از اینرو، جمعیت بیکاران دائم در افزایش است. نتیجه افزایش جمعیت بیکاران، از جمله، سنگینتر شدن بار تکفل است. هرگاه در مقایسه خط فقر در فرانسه با خط فقر در ایران، بار تکفل را هم لحاظ کنیم، شدت فقر در ایران را آشکارتر و دقیقتر مییابیم؛
8. تورم نیز ذاتی اقتصاد سرمایه سالار است. با این وجود، اقتصادهای مسلط با صدور تورم به بقیه جهان، آنها را استثمار میکنند. بنابراین، در سطح هر کشور و در سطح جهان، تورم وسیله استثمار است. بمیزانی که نرخ تورم بالا میرود، از درآمد اکثریت بزرگ میکاهد و فقر را شدت میبخشد. بدینخاطر است که رسول خضری میگوید در یک سال اخیر نرخ فقر مطلق از 12 درصد به 50 درصد افزایش یافته است. در اقتصاد مصرف محوری چون اقتصاد ایران، بودجه دولت و اعتبارات نظام بانکی و توزیع بس نابرابر قوه خرید و البته غیر عادی بودن روابط با دنیای خارج، از عوامل شدتگرفتن تورم، بنابراین، فقر است.
9. نقش نیافتن علم و فن در زندگی اکثریت بزرگ و نیز در بهره برداری از منابع و افزایش بهره وری کار، همراه با فقدان سامانه اقتصادی که از روابط داد و ستد رشتهها در هر بخش و نیز بخشهای بایکدیگر پدید میآید، ضایعات تولید و میزان تخریب فرآوردههای تولید شده را بیشتر میکند و فقر را بیشتر میکنند. در اقتصادهای تولید و مصرف انبوه، تخریب مازاد تولید بر مصرف را هربار که پدید آید و قانون فزونی تقاضا بر عرضه را نقض کند، ناگزیر میکند.
10. «جهانی شدن» که معنای واقعی آن سلطه ماوراء ملیهای بر اقتصاد جهان و به مهار درآوردن نیروهای محرکه و از پیش متعین کردن آینده است، از عوامل مهم افزودن بر فقر، بخصوص فقر کیفی است. بدینخاطر که
10.1. اکثریت بسیار بزرگ از جمعیت جهان را از خودانگیختگی که خلاقیت به یمن برخورداری از استقلال و آزادی است، محروم کرده است و مرتب بر شمار محرومان میافزاید؛
10.2. زمینه کار– بخاطر صدور منابع (نفت و گاز و فلزها و…و دیگر نیروهای محرکه)- اکثریت بزرگ را از بین میبرد. دستآوردهای علمی و فنی، با افزودن بر شمار بیکاران، عامل فقیرتر شدن انسانها شدهاند و میشوند. و
10.3. در هر کشور، مناطقی را منطقههای محروم میگرداند. مهاجرت از منطقههای محروم، هم میزان بیکاری و کارهای کاذب را در مناطق «نامحروم» افزایش میدهد و هم بار تکفل را افزایش میدهد. یک عامل از عاملهای بیابان شدن، که دارد عارض همه کشورها میشود، این عامل است.
11. مدار بسته رابطه قوا، مدار تخریب، بنابراین، فقر افزا است. در این مدار،
11.1. ترکیبی از علم و فن و پول و زور و… که در روابط قوا بکار میرود، جو خشونت را سنگینتر و آسیبهای اجتماعی را بیشتر، بنابراین، آلودگی محیط زیست اجتماعی را بیشتر و فقر را همگانیتر و روزافزون میکند؛
11.2. تبعیضها را پرشمارتر و نابرابریها را بیشتر و احساس کمبود، بنابراین، فقر کیفی را به شدت بیشتری از فقر مادی، افزایش میدهد.
از زمانی که ﮊوزه دو کاسترو Josué de Castro کتاب جغرافیای گرسنگی در جهان را منتشر کرد، 70 سال میگذرد، امروز، سازمان خوارو بار جهانی گزارش میکند که فقر در جهان افزایش یافته است. بنابراین، گرسنگی مناطق دیگری از جهان را فراگرفته است. هرگاه این 11 عامل را لحاظ کنیم، روشن میبینیم که جهان شتابان بکام فقر میرود. و اگر این عاملها را در محاسبه شدت فقر در ایران لحاظ کنیم، شدت منفی بودن درآمد سرانه ایرانیان باید ما را نگران خطر حاد که متوجه حیات ملی ما است، بگرداند و به عمل برانگیزد.
و حکومت روحانی، بودجه دولت که فرآورده منفی شدن درآمد ایرانیان و بس فقر افزا است را به مجلس داده است. بموقع خود، بودجه را نیز مطالعه میکنیم.