با درود به آقای فرهنگ وسپاس ازسوسیالیستهای مصدقی، که باآوردن اینگونه نوشته ها، آشکار مینماید رشد فرهنگ سیاسی دروغ را درمیان همه باشندگانِ گیتی که «نیازوآزِ» رسیدن به قدرت دارند و با خود داشتِ برخورداری به دیگرنماد منفی چون «دروغ»، به راحتی روی میآورند و کُت خود ازاینرو به آن روپوشیدن رادنبال میکنند.
آقای رضاپهلوی خوب میداند که رضا شاه، پدربزرگشان چه قدرتِ استعماری و چگونه «تاج»برسراو گذاشت و او هم هرگونه خیانت وجنایتی که ممکن بود،برای برسرِقدرت ماندن ومال اندوزی رادنبال داشت. سپس همان کسانی که او را آورده بودند، پس ازدیدن عکسِ امضأ شده«هیتلر» که برای او فرستاده بود، بوسیله آقای اسفندیاری، او را از ایران بیرون کردند و فرزندش راجای اونشانیدند!؟ نیز پدرشان پس از به پادشاهی رسیدن با اصرار آقای فروغی و درپیش این نخست وزیر و درجلوی همه مجلس نشینان،سوگند یادکرد که قانون اساسی ومتمم آن را گرامی بدارد وپای ازآن نگرداند و سوگند شکست. ونیز برعهده گرفت تمام اموالی را که پدرش به زور ازکسانی گرفته بود، به صاحبانش پس دهد. تنها دردوره دولت ملی ومردمی مصدق بودکه املاک دراختیاردولت نهاده شد. اما با کودتای 28مرداد و بَرگشتِ پدرِفراری ایشان، بدست کودتاگران و با آنان بوده گان، استبداد وابسته به بیگانه را چون پدرخود – که پدربزرگ آقای رضای پهلوی باشد -، دنبال داشت و بنیاد «پهلوی» را، پدید آورد. سرانجام باگسترش مبارزه مبارزان و جان باختگان راه «استقلال و آزادی»ملت ایران، و باورداری به دادگریهای اجتماعی، برای هرتیره وآئین ودینی تساوی زن ومرد، قیام مردم ببارنشست و ناگزیر پیش از22 بهمن از ایران بیرون رانده شدند. البته با صددرصد خواستِ آورندگان ایشان؟! بدرستی دردآور است اینگونه خود را به کوچه علی چپ زدن و دروغ گفتن و از یاد بردن، بخاطر«نیاز و آز» رسیدن به قدرت. بسیاراست گفتنی و نوشتنی در مورد ایشان و پدرو پدر بزرگشان. بنابراین، ما ایرانیان تجربه را تجربه گیریم ودرسطل آشغال نریزیم.
با درود به همه میهن دوستان ومردم گرایان.