مخدرروح وجسم آدمی رامتلاشی می کندوتنوع آنها،هرمبتلایی رادریک توهم ویژه،دچارروان پریشی وازخودبی خودشدن ودرحالت نشئه وخماری سرگردان و مبهوت،ودرتصمیم گیری واراده،کاملابی اختیارمی کند.
جمهوری اسلامی معجونی ست ازانواع موادمخدرکه توانسته دراین40سال هر فردعامی ودانایی را،روشنفکرو سیاستمداروسلبریتی ها(ازافرادمطرح درسطوح مختلف ورزشی،هنر،رسانه و روحانیت)رابه آن مبتلاکند.
این معجون نامش دین حکومتی ست.
آن دینی که پس از انقلاب57،دراختیار روحانیون حکومتی_که قدرت به همراه ثروت ملی رایکجابطورکامل درقبضه ی خود قرارداد_وتحت نام “ولایت فقیه” آنرابه انحصاردرآورد؛وتنهابایک اصل از اصول قانون اساسی _که تمامی قوانین بایدازنظرانطباق بااسلام،به تائیدشورای نگهبان برسد_ به یک افیون تبدیل کرد.
بدرستی و پیامبرگونه،انگاری اززبان وحی گفته است جناب “کارل مارکس “که:”دین افیون توده هاست“!
وقتی از دین می توان عقایدمتفاوت مختلف متضادمتناقض بیرون کشیدکه متولیانش به تناسب جهل وعلم آدمی،ازآن وحی منزل صدرصدعلمی”این است وجز این نیست’بیرون می آورند،اگربه قدرت برسنددرغرب”انگیزاسیون”می شودو درشرق،جنگ 72ملت؛که همچنان ادامه دارد.
اینجاست که درعملگرایی وواقعیت،افیون بودنش به تصدیق می رسد!
متولیان حکومت ولی فقیه درجمهوری اسلامی دراین توهم که آنهاادامه دهنده ی حکومت منقطع شده ی امام علی هستندوخودرانایب ونواب خاص امام زمان می دانندوبقول رئیسکل دادگستری استان خراسان:«مابه نمایندگی ازامام زمان وبه نمایندگی ازخدادرامورمردم دخالت میکنیم.ومجازات درجمهوری اسلامی ازعذاب اخروی مجرمان وزندانیان کم میکند».مردم رارعیت نادان وجاهلی فرض می کندکه همچون گوسفتدبرای حفاظت ازحمله ی گرگ،چوپانی اش رابکندوبرخوداین حق راقائل است که درامورخصوصی وعمومی مردم حتی با”نصربالرعب’و”دفع افسدبه فاسد” و زدن”بهتان”،وبا”غش در معامله” (نظارت استصوابی)دخالت کرده تاآنهارا ازعذاب الهی برهاندونگهبان درب جهنم شودتاکسی رابه آن راه ندهدوزورکی آدمی رابه بهشت ببرد،وبجای بکاربردن دانش و عقل اقتصادی ومدیریت کارآمدبرای معیشت برابروعادلانه، دادستانش می گوید:بجای زندان کردن سارقین،بایدحدودالهی_ که همان قطع دست است_اجراشود،قطعااین دین افیون است.
دین اگرازحصارزر،زوروتزویررهاشودمی تواندازآدمی یک انسان کامل تزکیه شده بسازدکه درهرجا ودرهرزمان که حضورداشته باشدودرهرموقعیت اجتماعی وشغلی که قراربگیرد،بدلیل همان جسم وروح پاکیزه اش،جامعه راهم سالم می کندودیگرنیازی به برقراری حکومت دینی هم نیست!
روحانیت آزاده،مستقل و متفکرغیر وابسته به”مثلث زر،زور،وتزویراگر واقعا دغدغه ی دینی اش، ایمان قلبی اش هست ودوست داردتاهرفرددیگری،دین و باورهای مذهبی اش راازروی اندیشه، آگاهی وبااختیارباشدوبااعتقادی یقینی و عقلی متحول وبارورشود،بایدبجنبد،که جمهوری اسلامی ولی فقیه ازدین یک افیون ساخته است!
وآن دسته ازروشنفکران که دربندقیدغیرنیستند(وآزادگی وحریّت که شرط شریف روشنفکری ست) بایدبرای خوشنامی واژه ی”روشنعکر”درهرزمان وهرجاکه هستندعلیه قدرت باشندوهمیشه نیمه ی خالی لیوان راببینندتااصلاحات دائم در پویایی به راهش ادامه دهد.
همواره برگزیدگانی ازاکثریتی ناتوان،ورهاازقیودات غیر،درلحظه ی اضطرارو استمحال واستیصال به دادمی رسندوبه قول آن یادداشت نویس روزنامه اطلاعات (5مهرسال1320)که نوشت:
«درهرجاآزادی نباشد،آنجاتاریکی حکم فرمایی می کند.هرجاتاریکی و فاقد فروغ دانش باشد آنجاسراسرفقروبیماری خواهدبود.ازروزگاران دیرین وازآن موقع که قدرت مطلقه بدست حکومت ها افتاد،پیوسته بین دو نیروی مخالف،یعنی یک اقلیت مقتدرویک اکثریت ضعیف وناتوان مجاهده و مجادله بوده وزمانی این غالب وآن مغلوب؛وگاهی آن غالب واین مغلوب بوده است.دنباله این کشمکش هیچگاه قطع نشده ودرهرموقع که نوبه فتح وظفر اقلیت رسیده توده های کثیراجتماع درزیرفشاراستبدادوبیدادگری نالیده ورنج برده اند.اکثریت برای خاتمه دادن به اساس فشارومظالم متجاوزان درهربارطغیان کرده و ازاین طغیان نهضتهاوانقلابها بوجودآمده است.اقلیت مقتدردراین کشمکش به چه وسایلی مجهز بوده است؟پول وثروت،قدرت نظامی ونیروی تامینه،همه وهمه دردسترس آنهاووسیله اجرای نیات و مقاصدآنهااست.اکثریت درمقابل آنها چه حربه ای دارد؟برگزیده ترین افراداین اکثریت مقهوروناتوان به پشتیبانی قلم به جنگ سرنیزه برنده و قدرت نظامی می روند.گاه تاثیر این قلم به حدی است که از دیوارهای آهنین و دژهای استوارخداوندان قدرت گذشته واساس نیروی آنهاراواژگون می سازد….درهروقت وهر زمان دوره حکومت مطلقه اقلیت ممتاز قبل ازاینکه اجتماع به کلی استعداداصلاح راازدست بدهدبه پایان می رسد.واگر چنین نباشدیک ملت وجامعه چنان درغرقاب فسادغوطه ورمی گرددکه نجات وصلاح آن محال.وانقراض آن قطعی است. دراین دوره های تحول،بازمسئولیت بزرگ متوجه صاحبان قلم است اینهامسئول بیداری مردم هستند.چراغ دانش وفضیلت بایدبدست آنهاوبه استعانت قلم آنهابرافروخته شود.این طبقه،مخصوصاآنهاکه دردوره انحطاط توانسته اندروح آزادگی وعفت قلم راازدست نداده وعلی رغم تمام سختی هاوفلاکت هاوگرسنگی قلم راوسیله زیرپاگذاشتن حقوق اجتماع قرارنداده وبانابودساختن عدالت اجتماعی برپایگاه قدرت انبیاء بوسه نزده اند،بایدبایک نقشه اساسی ومتین برای جبران زیانکاری های گذشته بکوشندو به ارشادعقول وافکار کمرببندند.»
آنهابه یک ملت وتمدن بادم مسیحایی خودحیات می بخشند.وراه اصلاحات هم همین است وبایدباتلاش سخت وفشارازپائین (ونه باچانه زنی ولاس زدن بابالا!)برآن استمرارداشت.
این یادداشت در26دی ماه 1397ودر سالگشت روزی که شاه رفت و جایش را به سلطنت فقیه داد،نوشته شد.
محمد شوری (نویسنده و روزنامه نکار(