وضعیت سنجی دویست و سی و ششم: آیا ایران باید بهای بحران مالی سال ۲۰۲۰ را بپردازد؟
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی پیش بینی کردهاند که اقتصاد امریکا در سال 2020 دچار بحران میشود. دو اقتصاددان، نوریل روبینی Nouriel Roubini استاد مشهور اقتصاد امریکایی و دیگری برونلو رُزا Brunello Rosa اقتصاددان ایتالیایی، دلایل دهگانه بروز بحران مالی در امریکا و بقیه جهان را بر شمردهاند و به این نتیجه رسیدهاند: باتوجه به این که امریکا توانایی حمله نظامی به کره شمالی را ندارد، تنها ایران میماند برای این که ترامپ توجه افکار عمومی امریکا را از بحران مالی و رکود و تورم و بیکاری منصرف کند. پرسیدنی است: آیا تشکیل کنفرانس در ورشو و حملههای هوایی و موشکی اسرائیل به «قوای سپاه قدس» در سوریه، زمینه سازی برای تشدید بحرانهای نظامی – سیاسی در منطقه نیست؟ چرا این بار، کنفرانس دائوس با استقبال روبرو نشد؟ زیرا چشم انداز اقتصادی امید بخش نیست و ترامپ و دیگر سران غرب نمیتوانند در این سرای ثروتمندان جهان که 26 تن از آنها برابر نیمی از مردم روی زمین پول دارند، حاضر شوند و دستآوردهای خود را به رخ یکدیگر بکشند. این بار، اگر حاضر میشدند، ناگزیر باید تقصیرها را به گردن یکدیگر میانداختند. نخست دلایل دهگانه را بشناسیم و بدانیم چرا اینبار دولتها برای رویارویی با بحران ناتوانتر هستند:
❋ دلایل دهگانه بحران و رکود اقتصادها در سال ۲۰۲۰ و ناتوانتر شدن دولتها برای رویارویی با آن:
1. سیاست رونق بخشیدن به اقتصاد از راه افزودن بر حجم بدهی دولت امریکا که ترامپ در پیش گرفته است، سبب شده که رشد اقتصادی 2 درصد بیشتر از توان اقتصاد امریکا باشد. این میزان رشد قابل دوام نیست. تا سال ۲۰۲۰، رشد از شدت میافتد و یک ترمز مالیاتی معتدل، سبب میشود که میزان رشدکمتر از 2 درصد بگردد.
2. زمان رونقبخشی نابجا بود. زیرا اقتصاد در رونق بود. نتیجه تشدید رونق، داغکردن موتور اقتصاد و افزایش میزان تورم بود. خزانهداری امریکا ناچار شده است نرخ بهره را از 2 درصد به 3.5 درصد، تا سال 2020 ، افزایش دهد. در نتیجه، احتمالاً نرخ بهره در کوتاه و دراز مدت افزایش مییابد و دلار گران میشود. در همانحال، میزان تورم در اقتصادهای بزرگ دیگر نیز افزایش پیدا میکند. بهای نفت هم بر بیشترشدن میزان تورم اثر میگذارد. این بدان معنی است که بانکهای مرکزی دیگر ناگزیر میشوند نرخ بهره را افزایش دهند. نتیجه آن است که نقدینه جهان کاهش میپذیرد و فشار برای آنکه نرخ بهره بالا رود بازهم بیشتر میشود.
3. تنش بازرگانی که حکومت ترامپ را با چین و ﮊاپن و اروپا و مکزیک و کانادا درگیر کرده است، محکوم به شدت است و سبب کاهش میزان رشد و افزایش بازهم بیشتر تورم میشود.
4. سیاستهای دیگر حکومت امریکا نیز مایه رکود توأم با تورم اقتصادی هستند. اقتصاد در رکود و گرفتار تورم، خزانهداری امریکا را ناگزیر میکند نرخ بهره را باز هم بیشتر کند. حکومت امریکا هماکنون سرمایهگذاریهای واردشونده /خارج شونده و انتقال تکنولوﮊی را محدود میکند و این امر سبب میشود که بنوبه خود زنجیرههای تغذیه کننده اقتصاد را مشوش میکند. حکومت امریکا ورود مهاجران جوان را نیز که با توجه به پیر شدن جمعیت امریکا، ورودشان ضرور است، محدود میکند. سرمایهگذاران در اقتصاد سبز را نیز دلسرد میکند. و بالاخره، هیچگونه برنامهای برای ایجاد زیرساخت ها که درمانگر گلوگاههای درحال خفقان عرضه هستند، نیز، ندارد.
5. آهنگ رشد اقتصادی در بقیه دنیا نیز کند میشود. هم به این دلیل که آنها نیز ناگزیر دست به حمله متقابل به اقتصاد امریکا میزنند. چین ناگزیر میشود آهنگ رشد اقتصاد خود را کند نماید و گرنه گرفتار ایست سخت میشود. و اقتصادهای تازه رشد یافته که شکننده هستند همچنان اثرات سیاست حمایت اقتصادی و ضیق پولی و مالی را باید تحمل کنند.
6 . اقتصاد اروپا نیز گرفتار کند شدن آهنگ رشد اقتصادی میشود. هم بخاطر کاهش نقدینه و افزایش نرخ بهره و هم بخاطر رویارویی بازرگانی با امریکا. سیاست اقتصادی عوامفریبانهای که حکومت ایتالیا در پیش گرفته است، این خطر را دارد که منطقه یورو، گرفتار پویایی قرضه مهار نکردنی بگردد. دور باطل – همان جبر تکرار و افزایش قرضه – قرضستانی که دولتها و نظام بانکی درآنند، سبب میشود موجودیت اتحادیه به خطر بیفتد. چرا که سبب میشود ایتالیا و کشورهای دیگر، اتحادیه اروپا را ترک گویند.
7. بازارهای بورس امریکا و جهان در رونقی به تمام هستند. میزان سود 50 درصد بیشتر از متوسط تاریخی است. افزایش بهای سرمایههای خصوصی بیش از اندازه شده است. بدهیهای دولت بس پر هزینه شدهاند. بخصوص که بازده قرضهها ناچیز است و عامل زمان را که در نظر بگیریم، بازده را منفی مییابیم. بدینخاطر که دولت قرضی را که میکند به سرمایه بدل نمیکند. اعتبارهایی که بازده بالا دارند بیش از پیش گران میشوند (نرخ بهره آنها بالا میرود) و این درحالی است که میزان بدهی کارفرماییهای امریکا به بیشترین اندازه در تاریخ رسیده است.
همین مشکل را اقتصادهای دیگر دارند. پیشبینی بحران سال 2020، دارندگان سرمایه را از هم اکنون بر آن داشته است که احتیاطهای لازم را بکنند که بنوبه خود سبب کاهش سرمایهگذاریها میشود.
8 . وقتی عوامل بالا عمل میکنند و خطر نبود نقدینه حال میشود، فروش از روی اجبار و به زیر قیمت، وضعیت اقتصادی را فاجعه بار میکند. دارندگان ذخایر دلار دسترسی به خزانهداری امریکا پیدا نمیکنند. در سالهای بعد از بحران، دیگر از بانکهای مرکزی نیز کاری ساخته نمیشود زیرا دیگر نمیتوان روی تور امنیت این بانکها حساب کرد.
9. هم اکنون که میزان رشد اقتصاد امریکا 4 درصد است، ترامپ به خزانهداری حمله میکند. میتوان تصور کرد در سال 2020 که سال انتخابات ریاست جمهوری است و بسا میزان رشد اقتصاد امریکا به زیر 1 درصد فرو خواهد آمد و کارگران بیکار میشوند، او چه خواهد کرد. چون دیگر دولت امریکا و دولتهای سخت مقروض دیگر توان آن را ندارند که چون بحران 2008، با اخذ قرضه بحران اقتصادی را مهار کنند، چاره ایجاد بحران سیاسی/نظامی میشود. ترامپ هم اکنون یک جنگ بازرگانی برضد چین به راه اندخته و بدینخاطر که کره شمالی مجهز به بمب اتمی است، جرأت حمله به کره شمالی را نیز ندارد. بنابراین، آماج مطلوب ایران است. با برانگیختن درگیری نظامی با ایران، ترامپ یک ضربه ﮊئوپلیتیک وارد میکند که رکود توأم با تورم، همانند ضربههای نفتی 1973 و 1979 و 1990، ببار میآورد. نیاز به گفتن ندارد که این اقدام، رکود اقتصاد جهانی را بازهم شدیدتر خواهد کرد.
10. و وقتی بحران روی میدهد، ابزارهای سیاسی که باید بکار فرو خواباندن آن بیایند، دیگر کارآمد نیستند. زیرا
10.1. باتوجه به بدهی سنگین دولتها، توانایی توسل به قرضه بس ناچیز شده است.
10.2.اتخاذ سیاست پولی غیر متعارف، بدینخاطر که ایجاد اعتبار از اندازه بیرون رفته و ناتوانی از کاستن نرخهای بهره هدایت کننده، نیز نامیسر میشود.
10.3. دولتهایی که راستگرایان عامه فریب رهبری میکنند، افزون بر اینکه دیگر نمیتوانند بر بار بودجه بیفزایند، تحت فشار مردمی نیز قرار دارند که ریاضت اقتصادی را بر نمیتابند.
10.4. به بنابر آنچه توضیح داده شد، زورآزمایی اقتصادی که اینک جریان دارد، هم عامل شدت گرفتن بحران است و هم دولتها را از حل بحران، پیشاپیش، ناتوان کرده است.
10.5. بر عوامل برشمرده دو اقتصاددان، زیادت عرضه بر تقاضا که پایه استبداد فراگیر سرمایهداری است، مدار بستهای را برای جهانیان پدید آورده است که یا باید در آن ماند و نفله شد و یا باید از آن خارج شد. وگرنه جبر تکرار و افزودن بر فاصله تولید از مصرف، بحرانی حلناپذیر میگردند و زندگی بر روی کره زمین را ناممکن میگرداند. این پیشخور کردن و از پیش متعین کردن آینده را باید درمان کرد که همراه است با ویرانگر بودن بخش روزافزونی از تولید و نیز تخریب بخش عمدهای از نیروهای محرکه در اقتصادهای جهان امروز.
بدینسان، افزون بر خطر خراب شدن بار سنگین بحران اقتصاد جهان بر سر اقتصاد نگون بخت ایران، خطر حمله نظامی به ایران نیز وجود دارد و این حمله اگر انجام بگیرد، بنا بر برآورد دو اقتصاددان، ضربه سختی به اقتصاد جهان وارد میکند. در آنچه به ایران و اقتصادش مربوط میشود، چه باید و میتوان کرد؟
❋ در آنچه به خطرها که متوجه ایران هستند، چه باید و میتوان کرد؟:
دو اقتصاد دان هشدار خود را در 10 اکتبر 2018، یعنی سه ماه پیش منتشر کردهاند. پیش و پس از آن، رﮊیم ولایت فقیه که ایران را در معرض خطرهای بزرگ قرار داده است، در چه کار است؟ در کار ادامه دادن به جنگهای 8 گانه است و حکومتش بودجه به مجلس برده است که نه تنها بیخبر از بحران اقتصادی در راه است که خود بحران ساز است و ناتوانی کامل رﮊیم را در مقابله با بحران اقتصادی، بطور کامل، گزارش میکند. ایران هم اکنون در بحران سخت اقتصادی ناشی از «جبر تکرار و افزودن بر حجم بودجه و بدهی» که اقتصاد را بازهم مصرف محورتر میکند، هست. حال اگر بحرانی روی دهد که حل آن از دست دولتهای کشورهای دارای اقتصاد مسلط برنیاید، رﮊیم بحران و مسئله ساز چگونه میتواند بحرانهایی را حل کند که خود ایجاد کرده است؟ مبارزه با تورم به شکست انجامید و شدت تورم هم اکنون دارد کمر مردم ایران را میشکند، سرمایهگذاری از رهگذر تن دادن به قرارداد وین (برجام)، روی نداد و هزینهها مهار نشدند و همچنان در افزایش هستند. بیکاری بیشتر شد و… هرگاه جبر تکرار تخریب و افزایش میزان تخریب، در طول چهل سال، سبب افزایش تخریب و برف انبار شدن مسئلهها نشده بود، هنوز میشد به مردم ایران باوراند که در رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، میتوان برای اقتصاد مصرف محور و بحران اقتصادی همه جانبه و بحرانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و بحرانهای خارجی (جنگهای هشت گانه) راه حل جست. راهکار یکی و آن بیرون بردن کشور از مدارهای بسته داخلی و خارجی است:
1. بدینخاطر که تنظیم کننده رابطه رﮊیم ولایت مطلقه فقیه با مردم ایران قدرت است، رﮊیم نیازمند شده است تنظیم کننده رابطه خود با قدرتهای خارجی را نیز قدرت بگرداند. در حقیقت، تنظیم کننده رابطههایش با همه دولتهایی که بکار ایجاد تعادل قوا میآیند، قدرت است. این است که خود در وسط مدارهای بسته داخلی و خارجی قرار گرفته و قدرتهای خارجی را محور سیاست داخلی و خارجی خود کرده است. بدینخاطر است که بحرانهای اقتصادی و نظامی و سیاسی با شدت تمام حیات ملی ایرانیان را به طوفان خویش گرفتهاند. این رﮊیم توانایی گشودن مدارهای بسته داخلی و خارجی را ندارد زیرا خود، آنها را پدید آورده است و آنها را عامل بقای خود میداند. بقای مردم ایران در این مدارها نیز آنها را محکوم به شرکت در خشکاندن ریشههای حیات ملی خود میکند. بنابراین، نجات حیات ملی بستگی قطعی پیدا کرده است که ایرانیان، اینبار، انقلاب را در جانشین قدرتکردن حقوق در تنظیم رابطه با خود و با یکدیگر کنند و از مدارهای بسته رهایی جویند.
2. بحران اتمی که تحریمها و بحران اقتصادی – که از گروگانگیری بدینسو، ایرانیان گرفتار جبر ادامه و شدتگرفتن آن هستند – و جنگهای هشتگانه همه فرآورده تنظیم روابط خارجی کشور نه بر اصل موازنه عدمی، بنابراین حقوق ملی که قدرت است. و اگر رﮊیم ناتوان، قدرت را جانشین حقوق ملی در تنظیم روابط خارجی کرده است، بدینخاطر است که کار دولت حقوقمند را که حل مسئله و نه ایجاد آن است، در مسئله سازی خلاصه کرده و مسئلههای داخلی را نیز خارجی کرده است. این تنها اتم نیست که مسئله خارجی کرده است، دولت و بودجه دولت و اقتصاد مصرف و رانت محور و ترکیب دو بخش نظامی و اداری دولت و رابطه دولت با ملت و دستگاه آموزش و پرورش را نیز خارجی گردانده است. این مشکلهای عظیم راهحلی جز داخلی کردن آنها و حل آنها در داخل کشور ندارند. و این راهحل با داخلیکردن دولت و رهاکردنش از مدار بسته فلج کنندهای است که، در آن، تنظیم رابطهها از رأس تا قاعده دولت، زور است. دولتی در قید این مدار بسته جز ویرانگری و افزودن مداوم بر ویرانگری نمیتواند کار دیگری بکند. دولتی حقوقمند و حقوقمدار دولتی است که، در آن، رابطهها را از رأس تا قاعده حقوق تنظیم میکنند.
3. افراد مسلح و کارکنان اداری دولت که با بکار بردن زور، خود و ایرانیان را گرفتار مدارهای بسته کردهاند، باید که جلو چشم خود را ببینند. ببینند که جهان گرفتار سلسله بحرانهای اقتصادی و نظامی است و از این منظر که بنگرند، چشماندازهای آیندههای نزدیک و دور را تاریکتر خواهند دید. آنها میتوانند خود را از بندگی زور برهند. وگرنه به آتش خشونتی که موظف شدهاند در سرتاسر ایران دائم شعلهورتر کنند، خواهند سوخت. راه نجات آنها و کشورشان در معرفت است بر اینکه وجود آنها برای این است که مردم ایران مستقل و آزاد زندگی کنند. یعنی تنظیم کننده رابطههاشان با خود و با دنیای خارج حقوق باشند و اگر آنها این تنظیم کننده را زور بگردانند، عامل مرگ و ویرانی میشوند و خود نیز نمیتوانند از جبر مرگ و ویرانی برهند.
4. با آنکه دین چون انقلاب و مردم ایران قربانی است و دین سالاران دین را توجیهگر عمل رﮊیم جبار کردهاند که قدرت را جانشین حقوق در تنظیم رابطهها کرده است، بر همه دین باوران و نیز بر همه آنها که به این و آن مرام باور دارند است که شدت خطر را اندر یابند و باورهای خود را از کار توجیه قدرتمداری و قدرت محوری برهند و بیانهای حقوق بگردانند و هشدار دهندگان به جمهور مردم ایران در از دست ندادن اندک فرصت بگردند تا مگر جنبش جانشین قدرت کردن حقوق بمثابه تنظیم کننده رابطههای همگانی بگردد.
5. یکبار دیگر باید خاطر نشان کرد که با بکار بردن قواعد خشونتزدایی است که میتوان مدارهای بسته را با جانشین قدرت کردن حقوق در تنظیم رابطهها گشود. این خشونتزدایی را هر شهروند در پندار و گفتار و کردار خود و شهروندان با جانشین کردن حق به جای زور در رابطه با یکدیگر و با طبیعت ایران باید انجام دهند تا که حیات ملی در استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی ادامه بجوید. انقلابی که در آن گل بر گلوله پیروز شد، این هدف را داشت. با متحقق کردن این هدف، هدف انقلاب است که متحقق میگردد.
6. وضعیت کشور خطرناک است و بحران اقتصادی در راه که ایرانِ گرفتار هشت جنگ را در معرض خطر حمله نظامی نیز قرار می دهد، حتی اگر حمله ای انجام نگیرد، عامل گریز استعدادها و سرمایه ها و سخت تر شدن بحران اقتصادی می شود که ایران در آن است. مراجعه به قدرت خارجی، ولو به بهانه رها کردن کشور از وضعیت خطرناک، خیانت و جنایت است چرا که مدار عمل مردم کشور را بسته تر می کند. ایران امروز نیازمند بدیلی اشت که الگوی استقلال و آزادی و دیگر حقوق، حقوق پنج گانه باشد تا که ایرانیان خویشتن را به بازکردن مدارهای بسته، به یمن جانشین قدرت کردن حقوق، توانا ببینند. تا هم مردم کشور، و هم بدنه لشگری و کشوری دولت استبدادی نیز، توانایی در عمل به حقوق را در خود بیابند و به یمن خشونت زدایی، همکار و مددیار مردم در زیستن در استقلال و آزادی، بگردند.