اعطای امتیاز رویتر به انگلستان حرص و طمع روس ها را زنده کرد و آنها نیز به دنبال کسب امتیازی مشابه از سران قاجار افتادند. یکی از بخش های مهمی که روس ها می توانستند از آن امتیاز کسب کنند، شیلات شمال کشور بود، روس ها از کسب امتیاز شیلات به دنبال دو هدف بودند: یکی هدف سیاسی که افزایش نفوذ در شمال ایران بودT و دیگری هدف اقتصادی؛ یعنی کسب عواید بسیار از منابع سرشار شیلات دریای خزر در سواحل ایران.
در دوران سلطنت محمدشاه قاجار، کسر بودجه و فقر عمومی ایرانیان از یک طرف و بیکفایتی صدراعظم وقت، حاجی میرزا آغاسی از طرف دیگر سبب شد تا دولت به فشار سفارت روسیه تزاری تسلیم شود و بهره برداری از آبزیان دریای خزر را به یکی از اتباع روسیه تزاری به نام عبدلT واگذار کند. پس از آن در زمان ناصرالدین شاه این امتیاز به یک تبعۀ روسیه به نام لیانازوف داده شد.
دولت شوروی پس از مدتی کشاکش حقوقی با مدعیان امتیاز لیانازوف، به لغو این قرارداد در نوامبر ۱۹۲۲ (۱۳۰۱ خورشیدی) مبادرت کرد و حقوق وی را از مارتین لیانازوف خریداری کرد. سرانجام در اکتبر ۱۹۲۷ (آبان ماه ۱۳۰۷)، رضا شاه با تأسیس شرکت شیلات ایران و شوروی به مدت ۲۵ سال موافقت کرد.
با روی کار آمدن دولت ملی دکتر محمد مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰، دوره و برهه ای جدید در تاریخ سیاسی ایران آغاز شد، برنامه های جدیدی در حوزۀ سیاست خارجی در پیش گرفته شد. این رویکرد جدید را موازنۀ منفی نامیده اند. سیاست موازنۀ منفی در واقع اصل سیاست خارجی دکتر محمد مصدق و منطق روگردانی از این و آن دولت یا سیاست بی طرفی در میان نیروها و قدرت های بزرگ جهانی بر اساس حفظ منافع ملی بود. این سیاست در مقابل رویکرد موازنۀ مثبت در پیش گرفته شد. موازنۀ مثبت بدین معناست که برای ایجاد توازن میان قدرت های بزرگ باید در مواقعی که به یک کشور امتیازی داده می شود، به دیگری نیز امتیاز مشابهی داده شود، تا بدین وسیله میان آنها موازنه، ایجاد کرد.
چهارم بهمن ۱۳۳۱، دکتر محمد مصدق اعلام کرد: «روسها از پنج روز دیگر در شیلات ایران و منابع دریای مازندران مسئولیتی ندارند و برکنار می شوند.»
مصدق در خاطرات خود پیش بینی کرد که دولت شوروی به دلیل عدم تمدید قرارداد شیلات، از پرداخت ٨ تن طلا بعنوان ضرر جنگی، امتناع خواهد کرد [که این گونه هم شد.]
در ۱۴ بهمن ۱۳۳۱ «به سوی آینده» (روزنامه حزب توده) نوشت: «واقعیت امر این است که دولت ایران نمایندۀ فئودال ها، زمینداران بزرگ و سرمایه داران عمده ای است که وابسته به امپریالیسم اند. به همین جهت نمی تواند با سیاست دولت شوروی همراه شود، سیاستی که تأمین صلح، آزادی و خوشبختی توده های تمامی مردم جهان را بر عهده دارد». این روزنامه در مقالۀ بعدی اش، مصدق را «نوکر گوش به فرمان اربابان امپریالیستش» نامید.
این گونه بود که امتیاز شیلات شمال ایران پس از سالیان درازی به پایان رسید و حتی عده ای آن را انقلاب دوم دولت ملی مصدق نامیدند: یعنی اول ملی شدن صنعت نفت جنوب، و دوم ملی شدن شیلات شمال. پس از آن نیز با تصویب مجلس شورای ملی سازمانی به نام شیلات ملی ایران تشکیل شد. حتی به شکرانۀ این موضوع، مدارس تهران و سایر شهرستان ها تعطیل شدند.صیادان ایرانی به نام ایران و در جهت منافع ایرانیان به صیادی در دریای خزر مشغول شدند و بتدریج آوازۀ ماهیان شمال ایران– بویژه خاویار ایرانی- شهرت جهانی پیدا کرد.
منابع:
– روزنامه دنیای اقتصاد، شماره ۱۷۲۳ ، تاریخ هفتم بهمن ۱۳۸۷
– تاریخ شیلات در ایران، افشین پرتو، ص ۹۵
***
احمد رناسی: زنده یاد و نام،به هنگام آمدن کافتارادزه برای گرفتن امتیاز نفت شمال، ابتدا و پیش از آمدن او، رادمنش در مجلس پیشنهاد لغو قرار داد نفت جنوب را که رحیمیان در مجلس طرح نمود می پذیرد و توده ای ها و در رأس آنها رادمنش سخنرانی کرد و از طرح رحیمیان دفاع نمود و گفت که ایران می تواند صنایع نفت خود را چون راه آهن، خود براه اندازد، که دکتر مصدق رحیمیان را گوید که فعلأ طرح خود را مورد بحث در مجلس بکار نبرد! اما زمانی گذشت کافتارادزه از سوی شوروی به ایران آمد و خواستار نفت شمال گردید و حزب توده و در رأس آنان رادمنش و کمیته مرکزی آنها، روی به تظاهرات خیابانی بردند و از قرارداد نفت شمال، در پناه ارتش سرخ که هنوز ایران را ترک ننموده بودند، دفاع می کنند! سپس مصدق لایحه ای به مجلس بُرد و مبنی بر آن هرکس، از نخست وزیر، وزیر و وکیل بر آن شود که قراردادی با دولت های خارج به زیان منابع و منافع ایران ببندد، از چند سال تا چند سال محکوم به زندان خواهد شد و…، که لایحه تصویب شد و…! اما پس از پیشنهاد ملی شدن صنایع نفت از سوی زنده یاد حسین فاطمی، و کمیسیون نفت پذیرفت، و دولت ملی مردمی مصدق بر سرکار آمد، و او همراه با یاران و همگامانش، طرح ملی کردن «شیلات» را هم در مجلس می برد و سپس دنبال کردن و شیلات را ملی کرد، علیرغم زهر پاشی های حزب توده درخیابان ها به سود شوروی، دولت ملی و مردمی مصدق پیروز و شیلات هم ملی خوانده شد و…!؟
***
بررسی امتیاز شیلات شمال ایران/ چرا مرحوم محمد مصدق امتیاز شیلات شمال را تمدید نکرد؟
با اعطای امتیاز رویتر به انگلستان، عده بسیاری سپهسالار را اسباب دست انگلستان خطاب می کردند؛ از همین رو وی درصدد برآمد با اعطای امتیازی به روسیه دهان منتقدان را ببندد؛ بنابراین امتیاز شیلات شمال با هدف ایجاد موازنه بین انگلستان و روسیه اعطا شد؛ به عبارت دیگر، هدف دولتمردان ایرانی از اعطای این امتیاز ایجاد نوعی توازن قدرت میان انگلستان و روسیه در ایران بود.
وقتی از تاریخ مراودات و مناسبات ایران و روسیه در دوره قاجار سخن به میان می آید، دو عهدنامه گلستان و ترکمنچای به ذهن متبادر می شود. با انعقاد این عهدنامه ها به دنبال دو جنگ میان ایران و روسیه، نواحی بسیاری از مناطق شمالی ایران از این کشور جدا و محدودیت های بسیاری بر ایران تحمیل شد، اما این معاهدات تنها عهدنامه هایی نبودند که دولت روسیه موفق به کسب آنها در ایران شد. در این دوران، دولت روسیه– همانند انگلستان- امتیازات اقتصادی و انحصاری بسیاری از دولت درماندۀ قاجار گرفت که یکی از نمونه های مهم آن امتیاز شیلات شمال بود. این امتیاز را سپهسالار– صدر اعظم ایران- در سال ١٢٩٣ ق، به لیازانوف روس اعطا کرد. این مقاله به بررسی این امتیاز و دلایل کسب آن در زمان قاجار و تمدید نشدنش در زمان دکتر مصدق اختصاص یافته است.
امتیاز شیلات شمال ایران:
اعطای امتیاز رویتر به انگلستان، حرص و طمع روس ها را زنده کرد و آنها نیز به دنبال کسب امتیازی مشابه از سران قاجار افتادند. یکی از بخش های مهمی که روس ها می توانستند از آن امتیاز کسب کنند، شیلات شمال کشور بود؛ زیرا آنها از گذشته در این حوزه فعال بودند و می دانستند شیلات دریای خزر می تواند برای آنها منبع ارزنده کسب منافع سیاسی و اقتصادی در شمال ایران باشد. میرزا سپهسالار در اعطای این امتیاز به لیازانوف روس نقش مهمی داشت. در واقع با اعطای امتیاز رویتر به انگلستان، عده بسیاری وی را اسباب دست انگلستان خطاب می کردند؛ از همین رو وی درصدد برآمد با اعطای امتیازی به روسیه دهان منتقدان را ببندد (١)؛ بنابراین امتیاز شیلات شمال با هدف ایجاد موازنه بین انگلستان و روسیه اعطا شد (موازنه مثبت)؛ به عبارت دیگر، هدف دولتمردان ایرانی از اعطای این امتیاز ایجاد نوعی توازن قدرت میان انگلستان و روسیه در ایران بود. در این میان، استپان (یا استفان) لیازانوف، تاجر روسی، بهترین گزینه ممکن برای کسب این امتیاز کرد. لیازانوف بلافاصله پس از بدست آوردن امتیاز شیلات شمال ایران در سال ١٢٩٣ ق، تأسیسات متعددی در سواحل شمالی کشور ایجاد کرد (٢)، و امر بهره برداری از شیلات این منطقه را آغاز نمود. او در مدت چند سال عواید هنگفتی را نصیب خود و دولت روسیه کرد.
اما در کنار اهدافی مانند ایجاد موازنه، دلایل دیگری نیز به اعطای این امتیاز به روس ها منجر شد. در واقع، در این دوران دولت روسیه قدرت و نفوذ بسیاری در دربار و میان دولتمردان ایرانی داشت و به قول ابراهیم صفایی «پادشاه حقیقی ایران آن شاهی نبود که در ارک تهران زندگی می کرد، بلکه آن مرد سیاستمداری بود که حوالی ارک نزدیک بازار منزل داشت؛ یعنی وزیر مختار روس» (٣)؛ بنابراین عجیب نبود که درخواست روس ها برای کسب این امتیاز مورد تأیید دربار و دولت ایران قرار گیرد. روس ها از کسب این امتیاز به دنبال دو هدف بودند: یکی هدف سیاسی که افزایش نفوذ در شمال ایران بود، و دیگری هدف اقتصادی؛ یعنی کسب عواید بسیار از منابع سرشار شیلات دریای خزر در سواحل شمالی ایران. این مسئله وقتی پررنگ تر می شد که بدانیم در آن زمان روس ها در صید ماهی مهارت و امکانات بسیاری داشتند و صیادی و ماهیگیری از کارهای اقتصادی سودآور برای آنان بود (۴). اما بی تردید این دو هدف نیز هماهنگ با هدف عمده تر عقب نماندن از انگلستان و رقابت با قدرت و نفوذ این کشور در ایران بود.
روس ها از کسب امتیاز شیلات به دنبال دو هدف بودند: یکی هدف سیاسی که افزایش نفوذ در شمال ایران بود، و دیگری هدف اقتصادی؛ یعنی کسب عواید بسیار از منابع سرشار شیلات دریای خزر در سواحل شمالی ایران.
به هر ترتیب قرارداد شیلات شمال در سال ١٢٩٣ ق، بین سپهسالار و استفان لیازانوف منعقد گردید و بر اساس آن، شیلات شمال ایران به مبلغ پنجاه هزار تومان به این تبعه روس اجازه داده شد. البته از همان ابتدا اختلافاتی میان ایران و شرکت لیازانوف پدید آمد و حتی در مقطعی، امتیاز لغو شد، اما پس از رفع اختلافات، دوباره همه چیز، از سر گرفته شد. این امتیاز با کش و قوس های فراوان تا زمان انقلاب اکتبر ١٩١٧ روسیه و تشکیل اتحاد شوروی سوسیالیستی تداوم داشت. با پیروزی انقلاب کمونیستی در روسیه، این امتیاز به دولت شوروی منتقل شد و شرکت مختلط ایران و شوروی برای صیادی در سواحل شمالی ایران تأسیس گردید. این امتیاز و شرکت یاد شده تا زمان بر سر کار آمدن دولت ملی دکتر محمد مصدق پابرجا بود و دولت شوروی از عواید آن برخوردار میگ ردید. اما در این زمان عمر امتیازنامه به پایان رسید و با وجود تمایل روس ها، دولت ایران حاضر نشد آن را تمدید کند (۵).
سیاست موازنه منفی و عدم تمدید امتیاز شیلات شمال:
با روی کار آمدن دولت ملی دکتر محمد مصدق در اردیبهشت ١٣٣٠، دوره و برهه ای جدید در تاریخ سیاسی ایران آغاز شد. در این دوره، سیاست ها و برنامه های جدیدی در حوزه سیاست خارجی و روابط دیپلماتیک ایران در پیش گرفته شد. محققان این سیاست و رویکرد جدید را موازنۀ منفی (یا عدم تعهد که بعدها در جهان سوم مرسوم شد) نامیده اند. سیاست موازنۀ منفی، در واقع اصل سیاست خارجی دکتر محمد مصدق و منطق روگردانی از این و آن دولت یا سیاست بی طرفی در میان نیروها و قدرت های بزرگ جهانی بر اساس حفظ منافع ملی بود. همچنین منظور از واژۀ منفی، نفی نیروها و انگیزه هایی بود که آزادی ایرانی ها را در ادارۀ خانۀ خودشان (ایران) نفی می کردند (۶). این سیاست در مقابل رویکرد موازنۀ مثبت– که برخی در ایران به آن معتقد بودند و در گذشته به کرّات مورد استفاده قرار گرفته بود- در پیش گرفته شد. موازنۀ مثبت، بدین معناست که برای ایجاد توازن میان قدرت های بزرگ، باید در مواقعی که به یک کشور امتیازی داده می شود، به دیگری نیز امتیاز مشابهی داده شود تا بدین وسیله میان آنها موازنه ایجاد کرد. اما دکتر مصدق مخالف این رویکرد بود و در مقابل کسانی که بر درپیش گرفتن این سیاست برای ایجاد موازنه میان انگلستان و روسیه در ایران اصرار می ورزیدند و معتقد بودند ایران باید امتیاز نفت شمال و برخی امتیازات دیگر را به شوروی بدهد (عمدتا تودهای ها)، می گفت: «نه تنها به شوروی امتیاز نمی دهیم، بلکه حقوق ایران را نسبت به نفت جنوب نیز که در اختیار انگلیس است، طلب می کنیم» (٧).
بدین ترتیب هماهنگ با این سیاست، نه تنها به کشورها و قدرت های خارجی امتیازی داده نشد، بلکه امتیازات داده شده که به ضرر منافع ملی ایران بودند نیز لغو گردید. مهمترین امتیازی که در این دوره لغو شد، امتیاز نفت جنوب بود که دولت دکتر مصدق پس از کش و قوس های فراوان، آن را ملی کرد و بدین ترتیب دست انگلستان از منابع نفتی جنوب ایران دور شد. حتی به خاطر در پیش گرفتن همین رویکرد و سیاست بود که دولت مصدق حاضر نشد به هیچ وجه در مقابل ملی شدن نفت ایران کوتاه بیاید و همین مسئله نهایتاً به کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ علیه وی و دولتش، منجر شد.
همچنین هماهنگ با سیاست موازنۀ منفی بود که دولت ایران در تاریخ نهم بهمنماه ١٣٣١ به سادچیکف سفیر شوروی اطلاع داد مدت قرارداد شیلات دریای خزر به پایان رسیده است و دولت ایران حاضر به تمدید امتیاز آن نیست (٨). مصدق در دیدار با سادچیکف دربارۀ این مسئله گفت: «این اقدام نباید باعث دلخوری شوروی شود. ما دیگر قرار نداریم که منابع خود را در اختیار دیگران بگذاریم. فروش تولیدات مازاد بر مصرف داخلی، نه تنها مانعی نخواهد داشت، بلکه بر پایۀ بهای عادلانۀ جهانی و حفظ منافع ملی، تشویق هم خواهد شد» (٩).
این گونه بود که امتیاز شیلات شمال ایران پس از حدود نیم قرن به پایان رسید و حتی عده ای آن را انقلاب دوم دولت ملی مصدق نامیدند: یعنی اول ملی شدن صنعت نفت جنوب، و دوم ملی شدن شیلات شمال. پس از آن نیز با تصویب مجلس شورای ملی، سازمانی به نام شیلات ملی ایران تشکیل شد و ادارۀ شیلات شمال و سایر شیلات ایران را بر عهده گرفت. حتی به شکرانه این موضوع مدارس تهران و سایر شهرستان ها تعطیل شدند. پس از این اتفاق، صیادان ایرانی به نام ایران و در جهت منافع ایرانیان، به صیادی در دریای خزر مشغول شدند و بتدریج آوازۀ ماهیان شمال ایران– بویژه خاویار ایرانی- شهرت جهانی پیدا کرد (١٠).
نتیجه گیری:
در دوران قاجار، امتیازات متعددی به نفع دولته ا و قدرت های خارجی– بویژه انگلستان و روسیه- اعطا شد و تا حدودی بسیار زیادی حاکمیت و استقلال دولت ایران از بین رفت. یکی از امتیازات مهم اعطایی در این زمان، امتیاز شیلات شمال کشور بود که به استفان لیازانوف روس داده شد. این امتیاز با کش و قوس های فراوان تا زمان دولت ملی مصدق ادامه پیدا کرد، اما دولت مصدق حاضر به تمدید آن نشد و شیلات شمال– همانند نفت جنوب- ملی شد و به سازمان ملی شیلات ایران واگذار گردید. این اقدام دکتر مصدق هماهنگ با سیاست خارجی مبتنی بر موازنه منفی و با هدف کاهش و نابودی قدرت و نفوذ کشورهای خارجی در ایران انجام شد. در واقع دولت مصدق معتقد به پیگیری سیاست موازنۀ منفی در مقابل موازنۀ مثبت بود؛ بدین ترتیب در این دوران هیچ امتیازی به قدرت های خارجی اعطا نشد و برخی امتیازات عمده از قبیل نفت جنوب و شیلات شمال نیز ملی گردید و تحت اداره و مالکیت دولت ایران قرار گرفت.
پاورقی ها:
۱. فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون (عصر سپهسالار)، تهران، نشر سپهر، ١٣۵۶، ص ۳۵۵.
۲. یاسنت لویی رابینو، ولایت دارالمرز ایران، گیلان، ترجمه جعفر خمامیزاده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ١٣۵٠، ص ١۵۵.
۳. ابراهیم تیموری، عصر بیخبری، تهران، چاپ اقبال، ١٣٣٢، ص ٢۵٣.
۴. همان، ص ۲۹۰.
۵. عبدالله ملتپرست، شیلات گیلان، در: کتاب گیلان، ج ۳، تهران، گروه پژوهشگران ایران، ١٣٧۴، ص ٢٨۵ .
۶. علی آقابخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، ۱۳۸۳، ص ۴۴۷.
۷. علیرضا عطاری، «سیاست موازنه منفی دکتر مصدق و بازتابهای خارجی آن»، فصلنامه علمی ـ تخصصی تاریخنامه خوارزمی، سال سوم (بهار ۱۳۹۵)، ص ۴۶.
۸. هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی: ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۷، تهران، نشر البرز، چ دوم، ۱۳۷۴، ص ۲۰۰.
۹. «سالروز ملی شدن شیلات دریای مازندران»، روزنامه دنیای اقتصاد، ش ۳۹۶۹، تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۰۹.
۱۰. افشین پرتو، تاریخ شیلات در ایران، تهران، فرهنگ ایلیا، ۱۳۹۱، ص ۹۵.
منبع:
مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران