پوران شریعترضوی همسردکترعلی شریعتی روزجمعه ۲۶بهمن بعلت سکته مغزی درسن ۸۴ سالگی درگذشت.
بیبیفاطمه شریعترضوی معروف به پوران شریعترضوی به سال ۱۳۱۳ در شهر مشهد به دنیا آمد. پدرش حاج علیاکبر از تاجران شهر مشهد و اصالتا خراسانی بود. مادرش پری نام داشت.
«برادر بزرگتر پوران، علیاصغر شریعترضوی، معروف به طوفان، در جریان حمله قوای بیگانه و اشغال کشوربه سال ۱۳۲۰در یک درگیری با نیروهای روسی کشته شد. برادر دیگرش مهدی شریعت رضوی وی در جریان اعتراض دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران، همزمان با ورود نیکسون به کشور،همراه با مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی روی پلههای دانشکده فنی دانشگاه تهران کشته شد.»
«او به سال ۱۳۳۴ وارد دانشسرای عالی تهران شد و تحصیل در رشته ادبیات فرانسه را برگزید. با افتتاح دانشکده ادبیات در مشهد به تصمیم پدرش و علیرغم خواست و اراده خودش و در حالی که دو ماه در کلاسهای دانشسرای عالی حضور یافته بود، وارد کلاسی شد که علی شریعتی نیز یکی از دانشجویان آن بود.
علی شریعتی که در سال ۱۳۳۶ به دلیل فعالیت در نهضت مقاومت ملی مشهد به همراه عده زیاد دیگری از فعالان نهضت مقاومت ملی و از جمله پدرش استاد شریعتی، طاهر احمدزاده و … بازداشت شده و به تهران فرستاده شده بود، بعد از آزادی از زندان و بازگشت به مشهد یکسال قبل از آن پوران را به عنوان همسرش انتخاب کرده بود، سرانجام موفق شد تا در 24 تیرماه سال 1337 موافقت پوران شریعترضوی برای ازدواج را بدست اورد.»
پوران خانم درباره شب عقد اینگونه شرح می دهد: زمانی که عاقد میخواسته خطبه را بخواند، علی آقا به دنبال شیرینی رفته بود و هنوز برنگشته بود. وقتی هم آمده چنان ظاهر شلخته و نامناسبی داشته که رضایت نمیدهد آن طوری با مرد زندگیاش پای سفره عقد بنشیند. البته مادر پوران که به نظر میرسد پیشبینی چنین وضعیتی را کرده، کتوشلوار مرتبی به شریعتی میدهد تا بالاخره جواز نشستن پای سفره عقد را کسب کند. شیرینی خریدن آقای داماد هم چندان موفقیتآمیز نبوده و منجر به مسموم شدن چند نفر میشود. قصه غیبتهای علی شریعتی در زندگی زناشویی از شب عقد شروع میشود و تا همیشه ادامه پیدا میکند.»
یک سال بعد، دکتر شریعتی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پوران نیز بعد از چندی به وی ملحق شد. او در دانشگاه سوربن پاریس به ادامه تحصیل پرداخت و موفق به دریافت مدرک دکترا در رشته ادبیات فارسی شد. موضوع پایاننامه او که در سال ۱۹۶۳ به راهنمایی ژیلبر لازار از آن دفاع کرد.
دکتر شریعت رضوی پس از بازگشت به ایران تا سال ۵۲ دبیر دبیرستانهای مشهد بود و بعد از آن در تهران راهنمای تعلیماتی بود.
پوران خانم شخصیت مستقلی داشت و در تربیت فرزندانشان ، تلاش در کار اجتماعی و فرهنگی و حمایت او از مبارزات فرهنگی و سیاسی همسرش نباید نادیده گرفت بدون شک در شخصیت دکتر شریعتی نقش بزرگی داشت.
او می گوید: «من با شرایط سختی در ایران زندگی میکردم. شریعتی در فرانسه بود که من باردار بودم. خانه پدرم زندگی میکردم. پدرم بیمار شده بود و برای درمان برده بودندش پیش برادرم. پدر و مادرعلی هم مریض بودند و تهران بودند. برادر دیگرم آلمان بود و حتی یک مرد در زندگی من نبود. دوستان برادرم من را به بیمارستان بردند. زایمان خیلی سختی هم داشتم و مجبور به سزارین شدم. به لحاظ روحی آسیب دیده بودم و وقتی نامه علی 15 روز بعد از تولد احسان به من رسید و گردنبند هدیهای هم همراه با نامه برایم فرستاد، حس خوشحالی در من ایجاد نشد.»
یا در جای دیگری اشاره میکند: «هر کسی مشکلات من را داشت گاهی عصبی میشد و جوش میآورد. برای همین است که برایم مینوشت نُهمن شیر لگدزنِ فلان … سر تولد سوسن و سارا در پاریس زندگی میکردیم که علی خانه نبود[ بادوستان مبارزه اش در سفر بود] و من در حال زایمان مانده بودم چه کنم.
«سوسن»، «سارا»، «احسان» و «مونا»، حاصل ۱۹ سال زندگی پوران و علی هستند. ماجرای نامگذاری مونا از زبان پوران، شنیدنی است: «در شب سخنرانی «فاطمه فاطمه است» در حسینیه ارشاد، فرزند چهارممان «مونا» در مشهد به دنیا آمد. من که در آن زمان به علت تدریس در مشهد مجبور بودم تنها بمانم، به او خبر ندادم و سخنرانی در دو شب متوالی انجام شد. بعد از سه روز، علی خبردار شد و به مشهد آمد. ما تازه به فکر تعیین اسم بچه افتاده بودیم. علی اسم «مهراوه» را بسیار دوست میداشت. مهراوه، اسم اولین زن بودایی بود که علیرغم قانون بودا که ایمان آوردن زنان را به دینش قبول نداشت، با اعتصاب و اعتراض، این حق به دست آورد. به این ترتیب مدتی این اسم را برای بچه گذاشتیم ولی دوستان گفتند که مخالفین علی که کم هم نبودند، اگر بفهمند، بهانه تازهای به دست خواهند آورد و خواهند گفت «دیدید بودایی است و اسم بودایی برای دخترش انتخاب کرده است؟» این بود که اسامی دیگری از جمله پوپک و … را مطرح کرد تا اینکه تصمیم گرفت از فرهنگ لغت اسم خوبی انتخاب کند. المنجد را باز کرد و به اسم «منیه» برخورد، به معنای آرزو و عشق، ایمان و جمع آن مونا. علی که در آن زمان چندین بار به مکه سفر کرده بود، از این اسم بسیار خوشش آمد و بالاخره پس از یک ماه برای بچه شناسنامه گرفتیم! »
زنده یاد خانم شریعت رضوی در گفتگویی به خاطره ای در دوران زندگیش با علی شریعتی اشاره می کند: خاطرات من علاوه بر عشق و دوستی، مربوط به فراز و نشیب های زندگی سختمان است. ما همدیگر را خیلی دوست داشتیم. خاطراتی که مربوط به آشنایی مان در دوران دانشجویی در دانشگاه مشهد است ، البته فراموش نشدنی است. جوانی شوخ طبع و بذله گو و در عین حال متفکر و شاعر پیشه. همان موقع هم به دلیل نسبتش با استاد شریعتی و البته ترجمه ابوذر غفاری و سلسله مقالاتی که در روزنامه خراسان می نوشت در میان دانشجویان شناخته شده بود. خیلی وقتها سر کلاس نمی آمد و یا دیر می آمد و استاد از ما می خواست که برویم و از کافه تریای دانشگاه صدایش کنیم.
جلسات شعربرگزار می کرد و به بسیاری از دانشجویان در کار درسی شان کمک می کرد. شخصیت محبوبی در دانشکده بود. به سر و وضعش هم بی اعتنا بود. این بی اعتنایی به زندگی روزمره و مشغولیت مدام فکری و سیاسی، گاه مشکل آفرین می شد. ببینید مثلا در دوران دانشجویی در فرانسه سالهای۶۰ ما درسخت ترین شرایط بودیم. پسرم احسان که دو ساله بود شدیدا تب کرده بود، درد می کشید، من واقعا نمی دانستم چه باید بکنم و علی در جلسات سیاسی و مبارزاتی بود. فردای آن روز احسان در بیمارستان بستری شد و تازه بعد از دو روز علی باخبر شد و آمد. یادم می آید من کمی داد و بیداد کردم و از حواس پرتی او شکایت کردم و او با لبخند می گفت: “خوب مرا ببخش. من الان چه کار باید بکنم؟ آیا خودم را داخل حوض بیندازم؟” می خواست از دلم درآورد. بعضی وقت ها آرامشش مرا به سر حد جنون می رساند.
مثلا می گفتم خانه خریده ایم و باید سر ماه قسطش را بدهیم. اصلا حواسش به این چیزها نبود. من چک داده بودم. او البته با خرید خانه قسطی چندان موافق نبود و می گفت من زندگی ام را پیش فروش نمی کنم. بی اعتنایی عرفا را به زندگی داشت و به قول خودش « از سقف، نظم و تکرار» بیزار بود. مثل یک چریک زندگی می کرد، همیشه در حرکت، حرفه ای و دربست در اختیار یک پروژه و احتمالاً از همین رو عمری کوتاه.»
علی شریعتی درنامه ای عاشقانه به همسرش اینگونه احساسش رابیان می کند:« ناگهان دختری که دو سال خیال آمیخته با ایمان من بود و دو سال بعد دوست صمیمی من شد و بعد یک سال معشوق بدخوی و ناآشنا و پرقهر و دوستداشتنی من گردید و هجده روز است که به همه هستی من بدل گشته است، گرد و غبار سالها را از چهرهام شست و مرا در هم ریخت و آدم دیگری ساخت و مرا امیدوار کرد که به جای آنکه دور از وطنم در کناره مدیترانه یا سرنوشت مبهم و وحشی خویش دست به گریبان باشم میتوانم در کنار او زندگی نرم و پرشهد دوستانهای داشته باشم.»
خانم پوران شریعت رضوی در سال ۷۷ بنیادی با نام دکتر علی شریعتی راهاندازی کرد.از جمله آثار زنده یاد دکتر پوران شریعت رضوی :
1 – «طرحی از یک زندگی، جلد اول: زندگینامه»، پوران شریعترضوی، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۶
2 – طرحی از یک زندگی، جلد دوم: نقدها و نظرها»، پوران شریعترضوی، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۶
3 – «یادگاران مانا»، پوران شریعت رضوی (گردآورنده)، تهران: انتشارات ژرف،۱۳۷۶
پیکرپوران شریعت رضوی روز یکشنبه ۲۸ بهمن ساعت ۹ صبح از حسینیه ارشاد تشییع و درامامزاده عبدالله و در کنار مزار برادرش مهدی، و همچنین احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا، سه دانشجوی کشته شده ۱۶ آذر ۳۲ به خاک سپرده خواهد شد.
یادش گرامی باد.