back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هاپیام نوروزی و وضعیت سنجی/ کجا هستیم و بکجا خواهیم رفت؟، مصاحبۀ...

پیام نوروزی و وضعیت سنجی/ کجا هستیم و بکجا خواهیم رفت؟، مصاحبۀ تلویزیون سپیدۀ استقلال و آزادی با ابوالحسن بنی صدر

پیام نوروزی و وضعیت سنجی/ کجا هستیم و بکجا خواهیم رفت؟، مصاحبۀ مرتضی عبداللهی با ابوالحسن بنی صدر در تلویزیون سپیدۀ استقلال و آزادی:
                                                                              Banisadr-Aboualhasan-1                      

                                                                                 برای شنیدن صدای این مصاحبه اینجا را کلیک کنید

                                                                                 

 

 

آقای بنی صدر، فرا رسیدن سال نو را به جنابعالی و خانواده محترم و همه هم میهنان عزیز تبریک و تهنیت بگویم و آرزو کنم که ان شاءالله سال آینده همه ایرانیان در وطن جشن آبادی و آزادی ایران را بگیرند.

بنی صدر: چنان باد، آغاز میکنم سخن را با تبریک و اینطور عرض می کنم،

هموطنان عزیزم، فرا رسیدن نوروز را بشما مردم ایران تبریک می گویم و به همه دیگر مردمی که نوروز را جشن می گیرند نیز تبریک می گویم ، به همه آنها که بر حقوق خویش وجدان دارند و به این حقوق عمل میکنند و حقوند بمعنای نگهبان احقاق کننده حقوق هستند، زندگی انسانها را نو و روز هایشان را نوروز می کنند تبریک و صد تبریک می گویم ، بیادآوریم که ملی کردن صنعت نفت احقاق حق شد و به نوروز واقعیت بخشید، نوروز روز بازیافتن وجدان بر حقوق و عمل کردن به حقوق و نگهبانی و دفاع از حقوق است، امید که شما مردم ایران، نسل امروز چنین میکنید و از این پس نوروز ایران شما را ملت پیشگام در جهان بر استقرار حقوق، برخورداری از حقوق و حقوندی می گرداند، شادی و پیروزی شما را باد .

خیلی ممنون آقای بنی صدر،

آقای بنی صدر، میخواستم خواهش کنم که در رابطه با وضعیتی که هستیم و وضعیت سنجی که به کجا خواهیم رفت با هم میهنان ما در این روز اول سال نو صحبت بفرمایید.

بنی صدر: عرض کنم آن پیام تفصیلی که به نوشته درآمد و حالا هم به گفتار در می آید در واقع از اینجا شروع می شود که آنچه بر انسان گذشته در قرن بیستم مسیحی از استقرار استبدادهای فراگیر مثل نازیسم و استالینیسم و حالا سرمایهسالاری، جنگها و جبر روابط قوا یک رویارویی را بوجود آورده و واضح تر از هر زمان یک کسانی هستند که منکر حقوقند، می گویند طبیعت به انسان حقوقی نداده و انسان هم خود حقوقی ندارد، نشستند یک عده ای و گفتند که شما مردم این حقوق را دارید، حالا ما میگوییم ندارید، این جنایتی که در زلاند جدید روی داد و فراوان جنایتهایی که در اینجا و آنجای جهان روی می دهد، بقول فانون کوچه و خیابانی در جهان نیست که خون ریخته نشود، این حاصل تحولی است که در یک طرف این تحول کسانی قرار گرفتند که سلطه خود را بر جهان چون سابق ممکن نمی بینند. اینها دیگر علنی و آشکار و عریان از حذف به زور و جنگ سخن میگویند، اینکه آن جنایتکار آقای ترامپ را رهبر خویش، رهبر طرز فکری که معتقد است به برتری و سلطه نژاد سفید بر نژادهای دیگر می نامد، نه از راه اتفاقه از راه رویارویی همگانی در سطح جهان است.

یک زمان بود که مردم کشورهای ما خود را در بن بست فکری، علمی می دیدند، الان این جهان است که خود را در بن بست می بیند و برای بیرون رفتن از بن بست اندیشمندان کشور های مختلف جهان به این فکر رسیدند که جز از موضع حقوق نمی شود با این بلای عظیم و هستی سوز رویارویی کرد. شگفتا انقلاب ایران آغازگر این حق جویی بود، انقلاب ایران بود که با استقلال و آزادی، با حقوق انسان راه افتاد و در مرحله نخستین به نتیجه رسید، بازسازی استبداد کار را بجایی رساند که اکنون در همان کشور سخن گفتن از حقوق انسان جرم است،خانم ستوده را به همین دلیل به ۳۸ سال زندان محکوم کردند، در این رویارویی تعریف جدیدی از انسان ضرور است، آن تعریفی که در غرب پیشنهاد کردند به جامعه شناسان و فیلسوفان این است که انسان موحودیست خقوقمند و خلاق، هرگاه وجدان پیدا کند، شعور پیدا کند، آگاهی پیدا کند به خود بعنوان حقوقمند و خلاق این می تواند در برابر این خطر حمله عظیم بایستد و از آن عبور کند، تجددبه همین معنا می گویند، آن تعریفهای سابق همه نادرست بود و کار را به این بن بست کشاند، تعریف جدید به حقوقمندیست وجدان بخود است بعنوان خلاق، موجود خلاق،

خوب حالا ما یک سوالی در اینجا از خودمان بکنیم، ما می گوییم که یکی از روایتها در باب نوروز این است که در دوران جمشیدی، مرگ نبود زندگی بود، پیری نبود جوانی بود، گرسنگی نبود سیری بود،غم نبود شادی بود،یاس نبود امید بود و همه جا بهار بود. خوب آدمی از خود می پرسد که مردم ایران این اسطوره و داستان را که هیچ واقعیتی به ظاهر در او نیست، را چگونه به اصطلاح برای جشن نوروز مبنا قرار دادند و بگویند چون زندگی چنین شد و جامعه ای پیدا کردیم که در آن مرگ نبود زندگی بود، پیری نبود جوانی بود، گرسنگی نبود سیری بود،غم نبود شادی بود ما این را جشن گرفتیم، اما خوب که تامل کنیم می بینیم که اگر انسانها به حقوق خود وجدان پیدا کنند و به این حقوق عمل بکنند این جامعه را پیدا می کنند. پس این اسطوره و داستان خالص و نابی هم نیست و واقعیت هم تویش هست، اگر با حقوق خویش را بشناسیم و به آن حقوق عمل کنیم این تامل این واقعیت زمان این رویارویی در سطح جهان ما را بر آن داشت که تامل کنیم در راه چاره جویی، این تامل ما و کسانی که در انقلاب ایران شرکت کرده بودیم، وفا کردیم به اصول راهنمای آن انقلاب حاصلش شد حقوق پنجگانه بدین حهت مردم ایران بر جهانیان تقدم دارند و این راهکار، راهکاریست که امکان می دهد به انسان امروز که در برابر خطری که حیات را بر روی زمین تهدید می کند بایستد و بر این خطر غلبه کند. حالا آن نظری که در غرب اظهار شده است یک دیدی داره نه اینکه با اصطلاح دیر باشه، می گوید که انسان خودش را خالق خویش بداند اما چگونه میشود انسان خلاق باشد آنهم در این حدی که خود را خالق خویش هم بداند، در اینجا باز می گردیم به یافته موازنه عدمی که یافته ایرانیان بوده و از روزگاران بسیار پیش تا این زمان، آن اینکه انسان خلاق نمی شود مگر وقتی که این همانی پیدا میکنه با هستی، هستی محض در این این همانی با هستی است که توانا می شود به خلق و این توانایی و این لحضه که آزادیست، موازنه عدمی همین است، پس این یافتن موازنه عدمی که ایرانیان آن را یافته اند به یمن او توانستند منتجه قوا را در مرزها صفر بکنند و مصون بمانند از انیران و مهاجمان بیرونی و حیات ملی را تا امروز ادامه بدهند، نوروز بدین خاطر جشن شد.

هموظنان عزیزمن حالا بیاییم ببینیم که راجع به این حقوق که ما حقوق داریم، آنها که منکرند یک دلیل می آورند و دلیلشان اینه که این را یک انسان ساخته، میگه شما این اعلامیه جهانی حقوق بشر را یک عده ای نشستند و نوشتند و می گویند انسان این حقوق را دارد که جهان شمول هم هست. خوب من میگویم ندارد و نتیجه آن حقوقی که شما گفتید مردم جهان دارند این است که آن بخش قابل پیشرفت که به اصطلاح می داند زندگی چیست و ابداع میکنه، ابتکار داره و دانش و فن و پیشرفت می کنه این داره یواش یواش در محاصره و محاط اگثریت بزرگی در میاد که فقط شکل انسان را دارند. حالا شما بما می گویید که من همان حقوقی را دارم که آن چند میلیاردی که معلوم نیست که اصلا از زندگی چی می فهمند و ادعایشان اینه. در واقع هم اگر بگوییم انسان خود خالق این حقوقه و خود انسان است که این حقوق خود ساخته را میگه من دارم و جهان شمول است خوب این اولا می بینیم که انسانها که یم دست نیستند و آن اقلیت حاکم هم برای خود یک حقوقی قائل می شوند از جمله اینکه من بر جهان باید مسلط باشم و حق طبیعی من است، میگه که از آقای هگل بپرس منم که حق دارم از حقوق برخوردار باشم و بثیه بشر چنین حقی نداره، حالا اگر آمدیم گفتیم نه ما خالق حقوق نیستیم برای اینکه ما خودمان موجودی بسبی هستیم، اگر خلق کنیم آن خلق ما هم نسبی است دیگه مطلق که نیست چگونه بگوییک که جهان شموله برای اینکه جهان شمول باشه و هستی شمول باشه اولا باید حق به ویژه گیهایش تعریف بشه ثانیا یک نسبتی داشته باشه با حیات ما، بعضی آمدند و گفتند آقا اینها که طرفدار حقوق طبیعی هستند، این حقوق را انسان خلق نکرده، طبیعت به موجود انسانی داده چون کل انسانها هم مخلوق طبیعت هستند پس همه از این حقوقی که طبیعت به آنها داده برخوردارند، خوب حالا میاد اینجا که خوب اگر بگیم این طبیعت این حقوق را داده خوب طبیعت گیر ما انسانها ما انسانها تعبیر می کنیم و می گوییم این ظبیعت این حقوق را داده از آن انسانها یکی آقای ارسطو است که می گوید این نخبه ها خلق شدند طبیعت خلق کرده برای رهبری و اکثریت بزرگ هم خلق شدند برای اطاعت، آنها ملحق به حیوانند پس حقوقی که طبیعت داده یکسان نمیتواند داده باشد. بدلیل نا یکسانی ها که انسانها دارند که بعضی خلق شدند برای رهبری و بعضی هم خلق شدند برای اطاعت. تازه خود این انسان این بلاهارا سر این طبیعت آورده الان خود طبیعت میگه آقا این حقوق من را رعایت کن و گرنه من می میرم، اگر من بمیرم توی انسان هم نمی توانی زنده بمانی. خوب این طبیعتی که ما داریم به حقوقش تجاوز می کنیم خودش یک حقوقی به ما داده که ما آن حقوق را بکار نمی بریم. سهله و به حقوق طبیعت هم تجاوز می کنیم و پدر طبیعت را هم در می آوردیم. پس این حقوق را بگیم که طبیعت داده، راه باز میشود برای بسیاری از این طرز فکرهایی که به استناد همان طبیعت تبعیض ها قائل میشوند، تبعیض های نژای، تبعیضها میان مرد و زن، تبعیض ها میان نخبه و غیر نخبه. این نقد که حالا من دو تا از طرز فکرها را که رایج ترینش بود موضوع بحث قرار دادم. نقد این نظر ها راجع به حقوق که رابطه اش با انسان ما را رساند به اینجا که این حقوق ذاتی حیات است به این معنا که اگر بهش عمل بکنی زندگی شما کاملتره، نکنی ناقصند، اگر همه اش را نکنی مرگه بعضیها یشان آنقدر اهمیت داره که نکنی درجا می میری مثل نفس کشیدن پس این حقوق ذاتی حالا دیگه ما نه مشکل انسان حقوق خلق کرده داریم که هر کسی بگوید من حقوق را اینجوری خلق کردم و نه مشکل این حقوق طبیعی را داریم،راه بر نابرابری و تبعیض در آنچه به حقوق مربوط می شود بسته می شو، این دست آورد هم نوروز است اگر بهش عمل بکنیم همه روز ما نوروز است، خوب حالا بیاییم یک آزمون و امتحانی با هم انجام بدهیم و یک رابطه هایی که با هم داریم را شناسایی کنیم، اگر اینکار را بکنیم متوجه می شویم که این رابطه هایی که ما داریم یا رابطه قوا هستند یعنی دو طرف به تناسب زوری که دارند علمی که دارند فنی که بلدند ثروتی که دارند بالا و پایین هم نسبت به هم قرار می گیرند زیر و زبر یا نه مثلا دوست هستند با هم که در این دوستی دیگه آن عامل زور نیست، خوب در این رابطه قوایی که ما داریم بکار میبریم، اگر برای این سوال جوابیدا کنیم کار خیلی ساده می شود. و خواهید دید که یک عنصر یک مولفه از مولفه هایی که در این رابطه قوا بکار می بریم زور است. حالا یک امتحان دیگر هم بکنیم، اگر که ما با هم دوست باشیم که خصوصا دوستی باشیم که هم حقوق خود را بشناسیم و هم به حقوق خودمان عمل کنیم هم حقوق دیگری را بشناسیم و او هم به حقوق خود عمل کنه و حقوق ما را بشناسد، آنجا چه ترکیبی بکار می بریم. قطعا زور تویش نیست. علم هست و با هم مبادله علمی می کنیم، فن هست که از هم یاد می گیریم و همکاری در کار اقتصادی هست کار هست و اینجور کارها، حالا اگر اینجا این دوتا تجربه را انجام بدیم یک مسئله اساسی بدست ما میاد آن اینکه ترکیب اولی که زور تویش هست در این دوستی کارایی ندارد اگر بخواهید بکار ببرید دوستی را میکند دشمنی و دشمنی هم همینجوری پدید می آید، در این ترکیب دومی که زور تویش نبود این هم در آن روابط قوا کارایی ندارد چون زور تویش نیست خوب این تجربه را شما انجام بدید در سطح جامعه اگر شما وجدان پیدا کنید در همین دو تا رابطه که یکی را قدرت تنظیم می کند و یکی را حقوق تنظیم می کنه که زوز تویش نیست اگر دومی را رابطه هایشان را با حقوق تنظیم کنید شما جامعه ای می شوید رها از فقر اول فقر فرهنگی که فقر مادی دنبلش است، رها می شوید از استبداد برای اینکه انسانهای مستقل و آزاد می شوید، خلاق می شوید بعنوان مجموعه ای لز استعداد ها نه تنها یک استعداد خلاقه استعداد علمی استعداد فنی استعداد هنری استعداد اندیشه راهنما استعداد سیاسی استعداد افتصادی استعداد تعلیم و تربیت استعداد انس و… فراوان استعداد و فضل دارد انسان ، مجموعه ای از همه اینها می شوید، آنوقت شما قاضی القضاتی پیدا نمیکنید که شاگرد آقای رهبر بوده باشد و در این جهان و با آن سابقه تاریخی طولانی ایران با آن فرهنگ موازنه عدمی مردم ایران بگوید که امنیت بر عدالت مقدم است، امید من این است که شما مردم ایران این پیام را که فراخواندن شماست به حقوق پنجگانه حقوق انسان حقوق شهروندی شما مردم ایران حقوق طبیعت حقوق ملی شما مردم ایران حقوق شما بعنوان عضو جامعه جهانی،

بزرگی ایران در این نیست که در جنگ های منطقه ای و فرا منطقه ای دائم شرکت بکند، بزرگی ایران در این است که راهبر جهانیان به حقوقمندی و حقوقوندی باشد. نوروز این چنین روزیست.

شما را فرا میخوانم به شناسایی این حقوق، به وجدان در این حقوق و بازیافتن خود بعنوان مجموعه ای توانا به زیست در استقلال و آزادی، شاد و پیروز باشید.

مصاحبه تلویزیون سپیده با آقای بنی صدر،چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید