گروه های سپاه پاسداران
حامیان احتمالی کودتا در آینده ایران
نفس های نظام ولایت به شماره افتاده است
ایران در شمار اندک کشورهای دنیا است که گرفتار استبدادی است که هزینه دو نیروی نظامی و مسلح را به مردم خود تحمیل میکند: ارتش، نیرویی که حافظ مرزهای کشور است و سپاه پاسداران که توسط نظام ولایت تأسیس گشت و در دوران جنگ به بهانههای مختلف، با استفاده از ادامه خائنانه جنگ، توانست بر قوا و تجهیزات خود بیفزاید و حافظ نظام ولایت مطلقه فقیه و «دستآوردهای انقلاب» و… شود(البته نیروهای بسیج نیز زیر مجموعه این نهاد نظامی هستند).
در شرایط کنونی که نظام ولایت فقیه در شیب سرنگونی است، باید برای این نهاد نظامی که ساخته شد و در اختیار ولایت فقیه قرارگرفت و احتمالا در آیندهای نزدیک برای حفظ نظام از سرنگونی و نگهداری ولایت، یکبار دیگر با مردم رودررو میشود،چارهای اندیشید. در حقیقت، این نهاد است که نیازمند بازنگری در خویش بقصد سازگار شدن با مردم است. بدینخاطر، پیشنهاد راهکار ایجاب میکند که نخست، طیف های گوناگون فرماندهی آن شناسایی شود و با پیشنهاد راهکار از تجارب کشورهای دیگری که رﮊیمی همانند ایران داشتهاند، سود جست.
❋ نکات در خور یادآوری به خوانندگان:
نکته اول: نگارنده خود از نیروهای مسئول در این نهاد نظامی در سالهای گذشته بوده و از نزدیک با افرادی چون ابوشریف، محمد بروجردی، حسین همدانی، صیاد شیرازی، علی شمخانی، محسن رفیقدوست، محسن رضایی، مصطفی چمران، مصطفی ایزدی، محسن رشید، و…آشنایی داشته است.
نکته دوم: گزارش زیر با توجه به اخبار، اطلاعات، مواضع و گفتگوهای گوناگونی تهیه شدهاست که به صورت علنی و یا غیر علنی از سرداران جبهه های گوناگون به دست آمده. بنابراین، طیفهای مختلف بر اساس دادهها و اطلاعات مکسوب، طبقه بندی شدهاند. به جرأت میتوان گفت که این طیف بندی حاصل سالها مطالعه در باره مواضع سرداران این نهاد نظامی میباشد. با اینهمه، احتمال دارد طیف بندی از خطا مصون نباشد. برآگاهان است که خطاها را تصحیح کنند.
نکته سوم: اختلافات و تضادهای میان سرداران مختلف سپاه دلایل خاص خود را دارد که عبارتند از:
1. عامل اول اختلافات، طی نکردن مراحل و دورههای خاص نظامیگری و نگذراندن دورههای آموزش فرماندهی در دانشگاههای نظامی است. زیرا آنها تنها در دوران جنگ بر اساس آزمون و خطا و راهکارهای خود ساخته نظامی، در دوره خمینی، با شرکت در جنگ و کودتای برضد تجربه مردم سالاری و اولین رییس جمهوری و کشتار جوانان در خیابانهای کشور و بهره گیری از استخارههای امام خمینی و فرستادن نو جوانان به میدانهای مین و نیز برجسته کردن واژه شهادت برای هر کسی که به هر دلیل از جمله خطای فرماندهان،در جبهه کشته میشد ، در جه گرفتهاند و فرمانده شدهاند. به خصوص در دوره خامنهای، سرکوب مداوم مردم و شرکت در کودتاهای انتخاباتی و به خون کشیدن خیابانهای کشور، درجات خاص نظامی از جمله سرهنگی، سرتیپ دومی، سرتیپ تمامی و سرلشکری را از ستاد خود ساخته و «رهبری» و بخش نظامی بیت رهبری دریافت نمودهاند. هرگز در دورههای عالی ستاد و فرماندهی شرکت نکرده و برخی هم اصلا در جنگ حضور نداشتهاند. سپاه زاده بحرانهایی است که رﮊیم ولایت فقیه از روز نخست تا امروز بطور مستمر میسازد. از اینرو، سران آن با استفاده از امکان رانتخواری فربه شدهاند و در بحران سازی کارآیی پیدا کردهاند. هم اکنون نیز کشور گرفتارسختترین بحرانها است.
●به موارد زیر توجه فرمایید:
مورد اول: سردار حسین علایی میگوید: «یکی از عملیات خوب و موفق ما فتح المبین بود، عراق 48 ساعت قبل از شروع عملیات به خطوط اول ما در شوش حمله کرد و آرایش خطوط دفاعی ما را به هم ریخت، به طوری که این مسئله مطرح شد که «اصلا عملیات بکنیم یا نه». من رئیس ستاد قرارگاه مرکزی کربلای سپاه بودم، آن قدر ابهام بالا بود که میپرسیدند چه کار کنیم. آقا محسن رضایی و شهید صیاد شیرازی هم میگفتند «نمیدانیم». نهایتا جمع بندی این شد که بهتر است از امام خمینی سئوال شود. آقا محسن با فانتوم نیروی هوایی ارتش به تهران رفت و با امام دیدارکرد. اما امام نظری در باره انجام دادن یا ندادن عملیات نداد. آقای محسن باز از امام خواست که «استخاره کنید». امام گفت: «استخاره ندارد، بررسیهایتان را انجام دهید و سپس تصمیم بگیرید». آقا محسن که به قرارگاه برگشت، بعد از بحث و تبادل نظر تصمیم بر این شد که عملیات انجام شود».
حسین علایی باز میگوید: «ما در جنگ، شیوههای دفاع و جنگیدن را یادگرفتیم. ارتش هم علاوه بر آموزشهای قبلی، خیلی از حضور خود در جبههها مطالب جدیدی یاد گرفت و بر تواناییهای خود،افزود. خیلی مسائل و تاکتیکها را قبل از جنگ بلد نبودیم و در ایام جنگ از شرایط محیطی آموختیم.
…آموزههای ارتش ایران بر اساس دکترین کشورهای غربی بود ولی ارتش عراق بر اساس آموزههای شرقی و شوروی، تاکتیک های خود را بکار میگرفت.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم بیشتر از واقعیتهای عینی جبههها و از هر دو دکترین، میآموخت. مثلا ارتشیهای ما برای دفاع، زمین را میکندند و داخل زمین میرفتند و با این روش خود را در مقابل آتش دشمن حفظ میکردند. اما عراقیها بیشتر خاکریز میزدند. ما همان ماههای اول جنگ، خاکریز زدن را از عراقیها یاد گرفتیم و دیدیم چه کار خوبی است.
نکته دیگر آنکه ارتش ما از نیروی داوطلب نمیتوانست براحتی استفاده کند چون ساختار هرمیاش اجازه نمی داد. ارتش یادگرفته بود سرباز وظیفه به کار بگیرد و سلسله مراتبی فرماندهی کند. قاعدتا نیروی داوطلبی که با انگیزه شخصی به جبهه ها میآمد، فرماندهی و سازماندهیاش متفاوت از روشهای ارتش رسمی است بنابراین یگان های ارتش به سادگی قادر نبودند نفرات داوطلب را به کار بگیرند. نخستین دلیل این بود که به نیروی بسیجی داوطلب نمیتوان هر دستوری را داد بلکه باید اول او را از نظر عقیدتی و تاکتیکی قانع کرد. دوم این که هر بسیجی برای عمل به تکلیف شرعی و حفظ دینش به جبهه میآمد برای همین هم خیلی از آنها قبل از شروع هر عملیاتی، غسل شهادت میکردند یا وصیت نامههای اخلاقی و عرفانی مینوشتند. سوم این که بسیجیها باید فرمانده خود را از نظر رفتاری و فرهنگی و تاکتیکی قبول میداشتند تا از او فرمانبری کنند. بنابراین بکارگیری آنها نیاز به رفتارها و شیوههای خاص داشت. مثلا ارتشیها برای حفظ امنیت نیروهای رزمی، سنگرهای خطوط مقدم را با ارتفاع کوتاه در جبهه ها درست میکردند .
بنابراین در این سنگرها براحتی نمیشد ایستاده نماز خواند.نماز خوانده میشد اما سخت بود. برخی نیروهای بسیجی که در عملیات با نیروهای ارتش ادغام میشدند، به این مسئله انتقاد داشتند و میگفتند ما این طور نمیتوانیم نماز دلنشین و با حضور قلب بخوانیم. در مقابل، سپاه سنگرهای بلند قدی میساخت که با فرهنگ نیروهای بسیجی همخوانی بیشتری داشت و حتی گاهی اوقات در خط مقدم نیز در بعضی از این سنگرها نماز جماعت برگزار میشد تا روحیه رزمندگان افزایش یابد و با ذکر خدا دلهایشان آرامش یابد».
2. دوری و نزدیکی سرداران به طیفهایی که بیان خواهد شد بستگی به عقاید شخصی، میزان باور مذهبی، تضاد با سرداران دیگر، فساد اخلاقی، میزان آلودگی مالی، روابط خانوادگی با دیگر سرداران و…دارد. برخی واکنشها به دلیل همین وابستگیها میباشد.
3. خود بزرگبینی، غرور و برتری طلبی و توهم همسویی با رهبری موجب گشته که فرماندهان مواضع گوناگون و متضاد بایکدیگراتخاذ کنند که اغلب کشور را با مشکلات روبرو میکنند. مانند تضاد گفتههای سردار جعفری فرمانده کل سپاه با سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس در ارتباط با پاکستان بعد از انفجار اتوبوس نیروهای سپاه و کشته شدن حدود 30 تن از پاسداران در بهمن ماه سال 97 . و نیز، تضاد گفتههای سردار جعفری فرمانده کل سپاه با سردار حسن فیروزآبادی رییس سابق ستادکل نیروهای مسلح در رابطه با اجتناب ناپذیر بودن جنگ با اسراییل از سوی سردار جعفری. باز، تضاد سردار حسین علایی فرمانده اسبق نیروی دریایی سپاه پاسداران با دیگر سرداران در رابطه با تقلب در انتخابات سال 88 .
اختلاف در گفته های سردار محسن رضایی و سردار زاکانی در رابطه با میزان آرای افزوده در انتخابات سال 88 و برخورد سردار حسن فیروز آبادی رییس سابق ستاد کل نیروهای مسلح با نشریات وابسته به نهادهای نظامی به دلیل حمله به حکومت حسن روحانی. اختلاف مواضع علی شمخانی و علی لاریجانی با سرداران غیبپرور، حاجی زاده و حسین سلامی. این سه میگفتند: هیأت آﮊانس بینالمللی انرﮊی اتمی اگر بخواهد تأسیسات نظامی را تفتیش کنند، با سرب داغ از آنها پذیرایی میکنیم. البته جرأت این کار را نیافتند.
اختلاف میان سردار ضرغامی با سردار وحید حقانیان در رابطه با انتخاب دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی.
پرونده سازی سرداران محمد حسین باقری و محمد علی جعفری بر ضد سردار قاسم سلیمانی. تضاد سردار محسن رضایی و سردار محمد کوثری و برخی دیگر از سرداران با سردار حسین علایی و سردار محمد حسین باقری و سردارمحسن رشید در رابطه با پذیرش قطعنامه 598
اختلاف سردار محسن رضایی و برخی دیگر از سرداران با سردار علی شمخانی و علی لاریجانی بر سر قرارداد وین که بر آن برجام نام نهادند.
تضاد سردار حسین علایی وسردار روح الامینی با سردار احمدی مقدم و سردار رادان وسردار حسین فدایی و زاکانی در رابطه با زندان کهریزک و کشته شدن فرزند روح الامینی.
تضاد سردار سلیمانی با حسین طائب در رابطه با خورد و بردهای سپاه قدس . تضاد سردار جعفری با حجت الاسلام علی سعیدی نماینده رهبری در سپاه پاسداران که به حذف علی سعیدی انجامید .
تضاد سردار محمد باقر قالیباف با سردار حسین باقری در ارتباط با خورد و بردهای سرداران نزدیک و وابسته به قالیباف. اختلاف سردار سلیمانی و سردار سابق محمود احمدی نژاد در ارتباط با حمید بقایی. تضاد برخی سرداران سپاه در ارتباط با سخنان سردار مشفق . اختلاف برخی سرداران با جعفری در ارتباط با فیلم ویدئو سردار جعفری در باره دخالت در انتخابات. این فیلم از سپاه پاسداران به خارج آن فرستاده شد و لو رفت. در همین رابطه، یادآور میشود که فیلم علی سعیدی در جلسه مهندسی انتخابات سال 88 نیز از سوی برخی سرداران در ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح لو رفت.
و حمایت بخشهایی از تیپها و لشکرهای سپاه از حسین علایی در برابر سردارانی که به او نامه نوشتند و در نامه، به او حمله کرده بودند.
و….
این اختلافها و مواضع متضاد تنها برخی از اختلافات و تضادهای قدیم و جدید و سربسته این سرداران با یکدیگر هستند. به نظر نگارنده، دلیل آن دودوزه بازی و پنهان کاری و برقراری روابط پوشیده و تضادآفرین توسط خامنهای و بیت و نزدیکان او با سرداران این نهاد نظامی میباشد .
❋ روشی که از سوی مردم برای رهایی از استبداد در قبال نیروهای مسلح در این و آن کشور بکاررفتهاست . شکافها میان فرماندهان سپاه:
● رهبران جنبش ضددیکتاتوری در شیلی با اتخاذ تدابیر فراوان و با ایجاد شکاف میان نظامیان و بیطرف گرداندن بخشی از آنان، توانستند رژیم پینوشە را از میان بردارند و نظامیان را بە پادگانها برگردانند. اینک نظامیان در شیلی در جایگاە خودشان قرارگرفتەاند و دوران سیاە حکومت نظامیان بە گذشتە پیوستە است.
● در اسپانیا جنبش ضدفاشیستی توانست بر بستر تغییر و تحولاتی کە در جامعە اسپانیا ایجاد شدە بود، با محدود کردن تدریجی قدرت نظامیان و جلب بخشی از آنها بە روند تحولات، دمکراسی را در اسپانیا احیا کند.
● در پرتقال، افسران دموکرات ارتش را از دست مستبدها رهاندند و در روند استقرار دموکراسی شرکت کردند.
● در ترکیە، حزب رشد و عدالت توانستە است پس از پیروزی در انتخابات با یاری وحمایت بدنە ارتش و بخشی از فرماندهان، قدرت و نفوذ ارتش در دولت را محدود کند. حق انتخاب فرماندە ارتش کە قبلا در اختیار شورایی مرکب از ژنرالها بود، از آنها گرفته شد و به رئیس دولت داده شد. رهبری شورای امنیت ملی نیز بە یک غیر نظامی واگذار شد.
راهکارها در این کشورها به ما میآموزد چرا باید قبل از هر اقدامی، طیفهای مختلف فرماندهان حاکم بر این نهاد نظامی و دوری و نزدیکی آنها با ولی فقیه مطلقه از یک سو و مردم از سوی دیگر شناسایی شود. تا بتوان با گروههایی از آنها ارتباط بر قرار کرد و شرایط را برای گذار بدون خونریزی و جنگ داخلی از استبداد به حاکمیت مردم را فراهم کرد.
سرداران این نهاد نظامی آموختهاند که، در هر شرایطی، باید حامی ولی فقیه مطلقه باشند. اما به دلیل ضعف و عدم بصیرت رهبری، شکاف میان آنها تشدید شدهاست. به گونهای که هر کدام از سرداران راهبردهای خود را بهترین میداند و میخواهد بر کشور تحمیل نماید. همانگونه که محسن رضایی از تحمیل راهبرد سپاه به مسئولان غیر نظامی و نظامی جنگ سخن رانده است. شبیه همین کاری که او هم اینک در رابطه با قوانین پولشویی و تروریستی در مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام میدهد .
● عوامل عمده شکاف میان فرماندهان این نیرو اینها هستند:
اول: عامل جنگ: شکاف میان برخی فرماندهان این نیرو بعد از فتح خرمشهر که منجر به اختلاف میان ادامه دهندگان جنگ با فرماندهانی شد که خواهان پایان جنگ بودند .
دوم: عامل دوم قطعنامه: شکاف دیگر میان آنها را موافقت و مخالفت با پذیرش قطعنامه 598 پدیدآورد. پذیرش قطعنامه و سرکشیدن جام زهر توسط خمینی، موجب بروز اختلاف میان سرداران این نهاد نظامی شد.
سوم: حمله به کوی دانشگاه تهران: یکی از مهمترین اختلافات به هنگام حمله به خوابگاه دانشگاه تهران بروزکرد. در آن حمله، برخی از سرداران طی نامهای به خاتمی او را به گونهای تهدید به کودتا کردند. البته برخی از همان سردارانی که نام آنها در پایان نامه به خاتمیآمده بود دچار تحولاتی شدهاند، اسامی سرداران نویسنده نامه عبارتند از ( برخی از آنها کشته شدهاند یا فوت کردهاند):
غلامعلی رشید ـ عزیز جعفری ـ محمدباقر قالیباف ـ قاسم سلیمانی ـ جعفر اسدی ـ احمد کاظمی ـ محمد کوثری
ـ اسدالله ناصح ـ محمد باقری ـ غلامرضا محرابی ـ عبدالحمید رئوفینژاد ـ نورعلی شوشتری ـ دکترعلی احمدیان ـ احمد غلامپور ـ یعقوب زهدی ـ نبیالله رودکی ـ علی فدوی ـ غلامرضا جلالی ـ امین شریعتی ـ حسین همدانی ـ اسماعیل قاآنی ـ علی فضلی ـ علی زاهدی ـ مرتضی قربانی.
●امضاها واقعیتهای زیر را نیز آشکار میگردانند:
الف. برخی از سرداران بلند پایه سپاه آن نامه را امضا نکردند(علی شمخانی، حسین علایی، محمد ناظری، احمد سوداگر، سید کاظم توحیدی،مصطفی ایزدی،احمد سیاف زاده،محسن رضایی، محمد مهدی قاصدی، وفا غفاریان، عباس مهری، احمد منصوری، منصور ترکان، محمد باقر ذوالقدر و رحیم صفوی و….(سرداران صفوی و محسن رضایی را باید به گونه ای دیگر نگریست)
ب. برخی از سرداران امضا کننده تهدید نامه، بیانیههای افراطی دیگر را امضاء نکردند: غلامعلی رشید، علی اکبر احمدیان، حسین باقری، احمد غلامپور و…، نامهای را امضاء نکردند که شماری از سرداران برضد سردار حسین علایی نوشته و امضاء کرده بودند.
اسامی فرماندهانی که بعد از انتشار مقاله سردار حسین علایی، بر او شوریدند و به مخالفت با او پرداختند تا تبعیت کامل از ولایت و ذوب شدگی خود را به نمایش بگذارند. (هر چند که گفته می شود چند روز بعد به دلجویی از حسین علایی پرداختند):
جعفر اسدی، علی فضلی، محمد کوثری، اسماعیل قاآنی، مرتضی قربانی، حسین همدانی، علی زاهدی، مرتضی صفاری، محمد حجازی، غلامرضا جعفری، غلامرضا جلالی و سید علی بنیلوحی
اسامی شماری از این سرداران همان سرداران هستند که به خاتمی نامه نوشتند. اینان با گذشته 10 سال، همچنان آماده سرکوبگری بودهاند.
ج. برخی از سرداران افراطی نویسنده تهدید نامه به خاتمی، خود گرفتار اختلاف با یکدیگر شدند: قاسم سلیمانی، محمد باقر قالیباف، محمد علی جعفری و… با یکدیگر اختلاف پیدا کردند.
د. در سال های اخیر، افراطیتر از نویسندگان آن نامه نیز پیدا شدهاند که در این مطالعه، شناسایی میشوند.
چهارم. یکی از رویدادها که بر شکاف میان سرداران افزود، انجام تقلب در انتخابات سال 88 بود. در جریان آن کودتای انتخاباتی، علاوه بر انتشار مقاله علنی از سوی حسین علایی در مخالفت با کودتای انتخاباتی نظام ولایت، برخی دیگر از سرداران از کار برکنار شدند یا اجبارا بازنشسته شدند. تعدادی از آنها حتی به زندان افتاده شکنجه شدند. مانند سردار سابق حمزه کرمی که خود را اینگونه معرفی کرده بود:
«اینجانب شش سال از فرماندهان دفاع مقدس و جنگ بودهام و رئیس ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان تهران (منطقه ۱۰) و همچنین حدود شش سال فرماندار شهرستان ورامین و هفت سال مدیر کل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در زمان آقایان هاشمی و خاتمی بودم . مدتی نیز سمت مشاور سیاسی نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشتم»
نامه شکنجه او در سال 88 و اعتراض هاشمی و کروبی به رفتار سبعانه با او، در همان زمان، منتشر شد.
پنجم. اما در شرایط فعلی که یکی از حساسترین شرائطی هستند که رﮊیم در آن است، اختلافات شدید میان سران این نهاد نظامی قابل مشاهده تر هستند. مخالفت علنی گروهی از افراطیون سپاه با حکومت روحانی و ایجاد دولت سایه و درخواست موافقت با برکناری حکومت روحانی از خامنهای و این واقعیت که افراطیها خوشحالی خود را از شدیدترین تحریمها پنهان نمیکنند و طراحی کودتا برای برکناری حسن روحانی، با شرکت سه طیف مختلف و افراطی، که دو طیف آنها، یکی وابسته به محمد علی جعفری و دیگری وابسته به مصباح یزدی(جبهه پایداری) مستقیما حسن روحانی را نفوذی و وابسته به بیگانگان میدانند. به سخنان این دو سردار توجه فرمایید:
● سردار کریمی قدوسی از طیف وابسته به جبهه پایداری حسن روحانی را عامل انگلیس دانسته است. بنابر قول او، «روحانی از انتلیجنت سرویس انگلیس حرفشنوی دارد». او گفته است مستندات ادعایش شنود اطلاعات سپاه است: «اطلاعات سپاه با شنود تماسهای تلفنی حسن روحانی متوجه ارتباط او با دولت انگلیس شده و رابط یکی از پیامهای ارسالی خواهرزاده روحانی بوده است.»
● از سویی دیگر، سردار حاجی زاده از طیف وابسته به محمد علی جعفری اعلام کرد که عناصر نفوذی بیگانگان در نظام رخنه کردهاند و حتی نظام بانکی طبق فرامین خزانهداری آمریکا عمل میکند: «برخی بانکها بجای اجرای بخشنامههای بانک مرکزی به دنبال اجرای دستورالعملهای خزانهداری آمریکا در کشور هستند، موضوعی که من انتظار دارم و درخواست میکنم اطلاعات و سپاه آن را دنبال کند.»
او در عباراتی قابل تأمل گفتهاست: «اولین اقدام برای مقابله با کودتاچیان فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، شناسایی عوامل اصلی آنان در مرکز قدرت نظام اسلامی است، لذا وظیفهِ نیروهای امنیتی و پاسداران انقلاب اسلامی با نقشآفرینی عمارها و ابوذرها در پاکسازی عوامل دشمن از مراکز تصمیمگیر و تصمیمساز نظام اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار است.»
● سرداران قالیباف از یک سو و قاسم سلیمانی از سویی دیگر نیز حکومت حسن روحانی را تحت فشار قرار دادهاند.
بدینسان، میتوان نیروها و فرماندهان ارشد این نهاد نظامی را به طیفهای مختلف از خاکستری تا سیاه درجه بندی نمود و به ترتیب از گروههای نزدیک به مردم و در خط دوری از رهبری ولی فقیه و دیگر سرداران سرکوبگر تا خونخوارترین آنها به شکل زیر اشاره نمود، ناگفته نماند طیف گروههای خاکستری و نه سفید، به این دلیل که به هر حال حتی بهترین سرداران این نیروی نظامی هم در مواقعی اقداماتی بر خلاف خواست مردم انجام داده اند.
…ادامه دارد