ژاله وفا:
عباس آخوندی “وزیر” سابق راه و شهرسازی(در 15تیر 96 -فارس )جمعیت شهری ایران را حدود 59 میلیون نفر و میزان حاشیهنشینی و بد مسکنی در بافتهای فرسوده و سایر بافتها را حدود 19 میلیون نفر در سطح کشور اعلام کرد.
در واقع ساکنین بافت های حاشیه ای با جمعیت ساکن 11 میلیون نفر، بافت های فرسوده با جمعیتی بالغ بر 8 میلیون نفر،بخش اعظمی از جمعیت ایران را تشکیل میدهند.
در همان سال برأی اولین بار در سطح بودجه کشور وجود حاشیه نشینی توسط دولت برسمیت شناخته شد ،اما حکومت روحانی در بودجه ٩۶ تنها ٢٢٠ میلیارد تومان به امر مبارزه با حاشیه نشینی 19 میلیون نفر حاشیه نشین کشور، اختصاص داده است. اما برای سازمان تبلیغات اسلامی مجموعا ۳۷۷ میلیارد و ۵۵۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان در نظر گرفته است. این گونه تخصیص ها مرا بیاد فرازی بسیار نغز از کتاب مارشال برمن انداخت که در صفحه ١٨۵ (ترجمه فارسی آن کتاب ) مینویسد:
«هوسمان باتخریب حلبی آبادهای قدیمی قرون وسطایی سهواً باعث در هم شکستن حصارهایی شد که جهان نسبتا بسته و منزوی تهیدستان شهری به دور خود کشیده بود. بلوارها با ایجاد حفره هایی عظیم از میان فقیرترین محلات ، عملاً مستمندان را قادر میسازد با عبور از خلال این حفره ها و محلات ویران شده خویش، برای اولین بار در یابند باقی بخشهای شهر و زندگی دیگر مردم چگونه است. در میان فضاهای عظیم و زیر انوار درخشان راهی برأی چشم برگرفتن وجود ندارد! تابش زرق و برق شهر سنگ و کلوخها را روشن میسازد و زندگی تاریک مردمانی را روشن میکند که هزینه تابش درخشان این نورها از جیب آنان تأمین میشود!»
گرچه صرف نام “حاشیه نشینی” ربط مستقیم به کمیت و کیفیت مسکن دارد اما از آنجا که مساله حاشیه نشینی و مسائل و مشکلات عدیده آن گریبانگیر 19 میلیون نفراز جمعیت ایران همانا هموطنان ما میباشد و حکومتها کوچکترین اعتنایی به وضعیت دهشتناک اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی آنها ندارند، از زوایای مختلف و در دو شماره آنرا بررسی میکنم .
❋ تعریف حاشیه نشینی:
اصطلاحات و واژههای متعددی در سطح جهان برأی حاشیه نشینی از سوی صاحب نظران به کار برده شده است. همین امر نشان میدهد که تعریف و محدوده حاشیه نشینی از کشوری به کشور دیگر متفاوت میباشد .اما عباراتی همچون سکونت گاههای غیررسمی، سکونت گاههای خودرو، سکونت گاههای عدوانی، سکونتگاههای حاشیهای، اجتماعی آلونکی، زاغه نشینی، حلبی آبادها، اسکان نابهنجار، مفاهیمی هستند که در ارتباط با حاشیه نشینی شهری به کار برده شدهاند..
در تعریف، حاشیه نشینی به پدیدهای اطلاق میشود که در محلات فقیرنشین اطراف شهرهای بزرگ به وجود میآید و ساکنین این مناطق به علل گوناگون اقتصادی و اجتماعی نتوانستهاند وارد شهر شوند و از امکانات شهری استفاده کنند. همین طور نسبت به زمین اسکان یافته خود هیچ حق قانونی ندارند چرا که دولت آن مناطق را به رسمیت نمیشناسد. زاغهها در بدترین مناطق شهری از جمله نزدیک معادن سنگ، حواشی خطوط راه آهن و بزرگ راهها و نزدیکی کارخانهها و زمینهای رها شده و در جوار گورستانها ودرکنار مسیرهای فشار قوی برق و درحاشیههای محلههای فقیرنشین به وجود میآیند. قابل توجه است که غالباً حاشیه نشینان افراد مهاجرو روستا نشین و عشایرند وکمترشهری محسوب میشوند.
سابقه شکل گیری حاشیه نشینی شهری به تحولات اجتماعات شهری و روستایی جهان پس از انقلاب صنعتی و رخدادهای بعد از آن نسبت داده میشود. رابرت پارک نخستین کسی است که اصطلاحهای «حاشیه نشین» و «انسان حاشیه نشین» را به کار برد. او در مقاله «مهاجرت شهر و انسان حاشیه نشین» این مفاهیم را شرح میدهد.
حاشیه نشینی در واقع چالشی جهانی هست. در سال 2000 در سازمان ملل با 189 رأی مثبت کشورهای عضو، اهداف هزاره سوم تعیین و تصویب و عملیاتی شد و در بند 46 و 47 در بخش اهداف هزاره سوم، موضوع شهرهای بدون محله های فقیرنشین و بحث حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی با اجزای خودش مورد توجه قرار گرفته است .
مرور مختصری میتوان داشت بر تعداد شهرهای با جمعیت بالای یک میلیون نفر در سطح جهان که در سال 1950 حدود 75 شهر بوده و در سال 1999 در مرز هزاره سوم به 352 شهر رسید. تعداد کلان شهرها در حال حاضر بالغ بر 550 شهر در جهان هست که از این 550 شهر حداقل 7 شهر سهم ایران هست که آرام آرام ما به سمت10 شهر از نظر تعداد کلان شهرها در حال حرکت هستیم.
بر اساس تعریف اسکان بشر سازمان ملل 2005 un-habitat) )، سکونت گاههای غیررسمی با استفاده از معیارهای ازدحام، فقرخدمات پایه، سازههای ساختمانی نامناسب، شرأیط محیطی غیربهداشتی و خطرناک، حق اقامت نامطمئن، فقر و محرومیت اجتماعی شناخته میشوند و درصد جهانی خانوارهای ساکن در این زاغهها در حال دو برابر شدن است.
حاشیه نشینی، زاغه نشینی، آلونک نشینی، کوخ نشینی، کپرنشینی، جملگی مترادف یکدیگر هستند اگر بخواهیم تعریفی از این اصطلاح اراِئه دهیم و در وهلهٔ اول افرادی که در این مناطق اسکان دارند را هدف قرار دهیم باید گفت حاشیه نشینان کسانی هستند که در محدودهٔ اقتصادی شهر زندگی میکنند ولی جذب نظام اقتصادی و اجتماعی آن نشدهاند. (اصغری زمانی، ۱۳۸۳: ۳۹-۳۸).
حرکات جمعیتی معمولاً در دو بخش اساسی قابل بررسی هستند: یکی کنترل مرگ و میر و افزایش جمعیت و دیگری جابجایی جمعیت که همان مهاجرت از مکانی به مکان دیگر است و در جوامع جدید عمده این جابجایی از اجتماعات کوچک و منزوی به سوی اجتماعات بزرگ و از روستا به شهرهاست. در هر حال، افزایش جمعیت در اجتماعات کوچک و روستایی و بهم خوردن تعادلهای حیاتی در آنجا و از سویی میل شدید افراد به شهرنشینی و قرار گرفتن در اجتماعات بزرگ، گرایشی است که از قرن نوزدهم در اروپا و آمریکا و از نیمهٔ دوم قرن بیستم در کشورهای در حال توسعه باعث دگرگونی عمیق در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی کشورهای مزبور شده است.
❋اصطلاحات حاشیه نشینی در دنیا :
●آمریکای لاتین : فاولا ( favela) ، رانچو(rancho)
●آسیا : کامپونگ (kampong) ، بوستی(bustee)
●آمریکای لاتین : شانتی تاون (shanty town) ، بیدون ویل(bidon ville)
●ترکیه : گئجه گوندو(ساخت شبانه)
●ایران : زاغه – حلبی آباد- شلنگ آباد – حصیرآباد – حاشیه – خرابه – تپه – کپر-آلونک
●در فرهنگ جدید جغرافیا شانتی تاون را منطقه ای مسکونی زیر استاندارد که به طور غیر قانونی اشغال شده و خاص جهان سوم است تعریف میکنند ،در هندوستان که کشور حاشیه نشینهاست( در این زمینه با برزیل رقابت دارد.) حاشیه نشینان 31% کل جمعیت را تشکیل میدهند که از این 31% نیم ملیون نفر بیخانمان مطلقند ( در کنار خیابان میخوابند – میخورند – زندگی میکنند و در جوی کنار خیابان استحمام کرده و هر روز صبح جسد افرادی که در شب قبل از گرسنگی و بیماری در شب مردهاند جمع آوری میشوند.)
❋ آمار و مناطق حاشیه نشین در ایران:
۱۹ میلیون نفر و ۳۰۰۰ منطقه حاشیه و زاغه نشینی در ایران: خالی شدن نزدیک به ۳۳ هزار روستا و آبادی کشور از سکنه
همانگونه که در مقدمه ذکر آن رفت، عباس آخوندی “وزیر” سابق راه و شهرسازی (در 15تیر 96- فارس) جمعیت شهری ایران را حدود 59 میلیون نفر و میزان حاشیهنشینی و بد مسکنی در بافتهای فرسوده و سایر بافتها را حدود 19 میلیون نفر در سطح کشور اعلام کرد. او افزود: 35درصد جمعیت در وضعیت نابسامانی زندگی میکنند که تا 41 درصد متغیر است.
“وزیر” سابق راه و شهرسازی همچنین اظهار داشت: آمار سال 95 در مقایسه با سال 90 نشان میدهد که جمعیت روستایی 2 درصد کاهش و شهری 2 درصد افزایش یافته است و جمعیت روستایی بهصورت ملی نزول دارد.
ابوالفضل رضوی، معاون توسعه روستایی و مناطق محروم ریاست جمهوری در سال 1394چنین گفت:
نزدیک به ۳۳ هزار روستا و آبادی کشور تخلیه شده است.
مطابق اظهارات فرید براتی معاون مرکز پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور( 10 تیر 97 –ایسنا ): 3000 منطقه حاشیه نشین در کشور وجود دارد. و اغلب درحاشیه کلانشهرهای تهران، مشهد، تبریز و اصفهان ساکن میباشند.
● مناطق اصلی حاشیه نشین در ایران:
نمونه شهرکهای فقیر حاشیهنشینان در شهرهای ایران میتوان به این شهرکها اشاره کرد:
تهران: شهرکهای متعدّد در منطقه ۱۶ شهر تهران
استان تهران: مناطق حاشیهای در پاکدشت، قیامدشت، احمدآباد، حسنآباد، خلیج، بادامک و رامینک.
کرج: زورآباد (اسلامآباد).
تبریز: آخماقیه، خلیلآباد، داداشآباد، سیلاب، طالقانی، عباسی، کشتارگاه، لاله، مارالان، منبع و یوسفآباد
مشهد: خواجه ربیع.
اردبیل: ابراهیمآباد.
سنندج: عباسآباد، کانیکوزله، حاجیآباد و زورآباد
همدان: خضر، طالقانی، حصار امام خمینی، اسلام شهر، سنگ سفید، نایب احمد، مجیدآباد.
زاهدان: شیرآباد، باباییان، قریبآباد، پشت کارخانه نمک و کریمآباد
روزنامه جام جم در 18 مرداد 96در گزارشی که آن را «تکاندهنده» توصیف کرد، شرأیط زندگی پاکستانیهای زاغهنشین در حاشیه تهران را به تصویر کشیده است. این روزنامه در شماره روز چهارشنبه (۱۸ مرداد) خود نوشت: تعداد مهاجران پاکستانی در پای کورههای فیروزآباد شهر ری، در منطقهای که به «پل کوره» معروف است به اندازهای است که این منطقه شبیه «کراچی، پنجاب و حیدرآباد» پاکستان شده است.
آنطور که هدایتالله جمالی پور فرماندار شهرستان ری اعلام کرده است(ایسنا 26شهریور 95 ) :در سطح شهرستان ری، «نزدیک به ۱۵۰ هزار تبعه خارجی مجاز و غیرمجاز داریم که نزدیک به ۶۰ هزار نفرشان مجاز هستند و حدود ۹۰ هزار نفر هم بصورت غیرمجاز اینجا زندگی میکنند.
تعداد 100هزار حاشیهنشین در اطراف شهر ۱۳۰هزار نفری یاسوج !!
معاون آمار و اطلاعات سازمان مدیریت و برنامهریزی کهگیلویه و بویراحمد (خرداد 96 )اعلام کرده است : «شهر یاسوج، مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد ۱۳۰هزار نفر جمعیت دارد و این در حالی است که جمعیت حاشیه نشین این شهر ۱۰۰هزار نفر است
خبرگزاری مهر در 3 مهر 95 اعلام کرد که محمد شفیعی مدیرکل دفتر روستایی و شوراهای استانداری خراسان جنوبی خبر تلخ و نگران کننده مهاجرت گسترده روستاییان در این استان را میدهد: « هزار و ۷۰۳ روستای خراسان جنوبی خالی از سکنه شده و روند مهاجرت در استان به دلیل خشکسالیها در حال افزایش است...»
خبرنگار مهر مینویسد: وقتی آخرین وضعیت روستاهای خراسان جنوبی و اقدامات انجامشده برای جلوگیری از مهاجرت روستاییان را از مدیرکل امور روستایی استانداری خراسان جنوبی جویا شدیم، وی ارائه اطلاعات در این زمینه را محرمانه عنوان کرد!
مدیرکل دفتر روستایی و شوراهای استانداری خراسان جنوبی البته چندی پیش در گفتوگو با خبرنگاران گفته بود: استان خراسان جنوبی ۳ هزار و ۵۵۵ آبادی طبق سرشماری سال ۱۳۹۰ دارد و بر اساس این سرشماری یک هزار و ۸۵۲ آبادی دارای سکنه و یک هزار و ۷۰۳ روستا فاقد سکنه است!.
در واقع “بیآبی” سیلِ مهاجرت را به راه انداخت و ۱۷۰۰ روستا خالی از سکنه شد.
استاندار تهران ( 28 بهمن 96- فرارو )با بیان اینکه 5/4میلیون نفر در استان تهران در بافتهای فرسوده و حاشیه شهرها زندگی میکنند اظهار میدارد: در مجموع 30درصد از سهم طرحهای بافت فرسوده و حاشیه متعلق به استان تهران است و در بافتهای فرسوده و حاشیه، 5/2میلیون نفر در شهر تهران و دومیلیون نفر در شهرهای استان تهران زندگی میکنند؛ در شهرهای استان تهران، 950هزار نفر در بافت فرسوده و یکمیلیون و 50هزار نفر در بافتهای حاشیه سکونت دارند.
در 8 آبان 96رئیس کمیسیون مناطق پیرامونی و کمبرخوردار شورأی اسلامی شهر مشهد اعلام کرد: سهم مشهدبعنوان دومین کلانشهری که دارای حاشیه نشینی وسیعی است ، به دلیل افزایش مهاجرت به این کلانشهر دارای حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر حاشیهنشین میباشدکه معادل ۳۸٫۷ درصد جمعیت شهر و نزدیک به ۱۱ درصد مساحت شهر مشهد بوده، این میزان بیش از دو برابر متوسط حاشیه نشینی کشور است.
اصفهان بعنوان سومین کلان شهری که با حاشیه نشینی مواجه است ، طبق اظهارات عضو کمیسیون فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شورای اسلامی شهر اصفهان ( 20 اردیبهشت 97 –ایسنا ) ، با نیم میلیون نفر در مناطق حاشینه نشین شمال و شمال شرق شهر اصفهان مواجه است.
براساس آماری که چندی پیش از سوی مدیر امور اجتماعی و مشارکتهای مردمی شهرداری اصفهان مطرح شد در شهر اصفهان حداقل حدود 10 تا 15 نقطه مشخص وجود دارد که در زمره بافتهای حاشیهای و آسیب خیز به شمار میرود.
در سیستان و بلوچستان به عنوان محرومترین استان کشور، از جمعیت ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار نفری استان بالغ بر ۵۰۰ هزار نفر در سکونتگاههای غیررسمی حاشیه شهرها زندگی میکنند.شهرهای چابهار، کنارک، زاهدان و زابل، بیشترین جمعیت حاشیهنشین سیستان و بلوچستان را دارند و زاهدان با بیش از ۲۵۰ هزار نفر جمعیت حاشیهنشین، رکورددار این شهرهاست.
اما اهمیت حاشیهنشینی بیشتر به چابهار برمیگردد که بزرگترین منطقه حاشیهنشین کشور در آن قرار دارد، ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر از جمعیت ۹۰ تا ۱۰۰هزار نفری شهر چابهار در حاشیه زندگی میکنند که بیشترین جمعیت حاشیهنشین یک شهر در کشور نسبت به جمعیت آن است.
❋تاریخچه حاشیه، زاغه و کپر نشینی در ایران:
در کشور ایران مهاجرت شدید به دنبال اصلاحات ارضی که با سه هدف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در برنامه عمرانی سوم (۴۲-۱۳۴۶) مورد توجه قرار گرفت، پدیدار شد. این مهاجران دو دسته بودند:
1. کارگران و زارعان خرده پا یا دهقانان فقیرکه به امید کار وارد شهر شده و در حاشیه شهرها ساکن شدهاند.
2. سرمایه دارانی که با دریافت غرامت اصلاحاتی از دولت، وارد شهرها شدند.
از دید دکتر ناصر فکوهی انسان شناس وعضو انجمن بینالمللی جامعهشناسی و ایرانشناسی: «شکل گرفتن حاشیه نشینی در ایران به طور جدی بعد از سالهای 1300 و با گسترش پدیده نفت در مناسبات اقتصادی آغاز شد. از سال 1335 به بعد آمار حاشیه نشینی در جامعه ایران تا حدی جدیتر و پررنگ تر شد. همانطور که میدانید اصلاحات ارضی یک نقطه عطفی هست که هنوز هم نیاز به تحلیل هست که چه آثار ویرانگر اجتماعی و چه آثار ویرانگر اقتصادی و حتی سیاسی را اجرای قانون اصلاحات ارضی برأی کشور به ارمغان آورد. به عنوان یک روند کاذب توسعهای، اصلاحات ارضی یک توسعه برون زا بود و به جای پاسخ به نیازهای درون به بیرون پاسخ میداد و پاسخ به نیازهای مازاد تولید غرب را میداد تا شرایط اقتصادی و اجتماعی داخل ایران. اصلاحات ارضی در دوران پهلوی با تکه تکه کردن زمین به واحدهای بسیار کوچک در شرایطی انجام شد که این امر با ساختار کشاورزی در ایران در تضاد قرار داشت و به ورشکستگی کشاورزان خرده پا و کوچ آنها به شهرها منجر می شد. اما در کنار این مساله، جذابیت های شهری نیز نقشی اساسی داشتند. بدین معنا که شهرها با ورود عناصر مدرنیته درونشان، نه فقط میتوانستند امکانات بسیار بیشتری برای رفاه و اوقات فراغت به مردم بدهند، بلکه با تمرکز ثروت در خود سبب میشدند تعداد مشاغل «انگلی» و غیر تولیدی ولو شکننده و غیر مستمر زیاد شوند. بنابراین انتخاب چندان سخت نبود، مسئله بر سر آن بود که روستا نشین ها در روستاهایی رو به ویرانی از فقر و بدون هیچ جذبهای باقی بمانند و یا روانه شهری پر زرق و برق شوند و شانس خود را در آنجا بیازمایند؟ شهرهایی که در آنها آنقدر افراد ثروتمند زندگی میکردند که با خدمتگزاری به ایشان می توانستند، حداقل، درآمدی بیشتر از روستای خود داشته باشند و در عین حال از برخی از مزایای رفاه شهری نیز برخوردار شوند» .
و اما در سال ۱۳۵۹ جمعیت ایران به ۳۷۷۰۰۰۰۰ نفر بالغ گشت و نرخ مهاجرت روستایی نیز همگام با آن یک درصد افزایش یافت جنگ به عنوان یکی از مهمترین عوامل مهاجرتی برأی ساکنین جنوب و غرب کشور، هجوم آنها به مناطق مرکزی و شرقی کشور به حساب میآمد. با نگاهی به ساکنین مناطق حاشیه نشین در خواهیم یافت آنها مهاجرینی هستند که به خاطر فرسودگی شیوه تولید روستایی و بازده پایین تولید در روستاها و بر اثر بیتوجهی دولت و درگیر بودنش به مسائل مهم ناشی از بحران، به شهرها هجوم آوردهاند. بعد از جنگ 8 ساله و بالا رفتن قیمت زمین و مصالح ساختمانی و بالا رفتن بهره، وامها و سنگین شدن اجارهبهاها عواملی بودند که اقشار کم درآمد جامعه که نسل دوم از مهاجرین روستایی بودند را ناگزیر کردند در شهرها ساکن شوند. به همین خاطر به حاشیه شهرها رفتند بدان امید که شاید در آینده (که هیچگاه نمیآید) بتوانند به متن برگردند.
درواقع امر یکی از عوامل رخ دادن انقلاب، نارضایتی قشر زحمتکش از زیست در حلبی آبادهای در حاشیه های شهرها در نظام پهلوی بود. دکتر ناصر فکوهی معتقد است: «در ابتدای انقلاب تلاش شد که به گونهای با آبادکردن روستاها از مهاجرت آنها به طرف شهرها جلوگیری شود. اما این تلاشها هر چند تا مدتی و بیشتر تا اواخر جنگ تا حدی موثر بودند، تاثیر خود را بعد از این زمان از دست دادند زیرا از یک طرف بودجه لازم برأی تداوم بخشیدن به ساخت و سازهای روستایی وجود نداشت و ثانیا، رشد شهرها به دلیل ثروت بسیار وسیع نفتی به حدی بود که اغلب روستاها را درون خود میگرفتند و به بخشی حاشیهای از خود تبدیل میکردند. روستاهایی هم که فاصله زیادی با شهرها داشتند، به دلیل ورود به منطق شدیدا لیبرالیستی فاقد ارزش برأی سرمایه گزاری به حساب میآمدند. در نتیجه رو به ویرانی میرفتند. از طرف دیگر سوداگری بر زمین از نیمه دهه 1970 و ابتدای دهه 1980 به حدی بالا گرفت که خرید و فروش زمین های روستایی و حرکت شهرنشینان برای استقرار و اقامت در روستاها و ویلاهای شخصی شان آغاز شد. بدین ترتیب ما با پهنههایی چون بسیاری از زمینهای شمال کشور، و مناطقی چون کلاردشت و لواسانات روبرو شدیم که شهرنشینان جای روستاییان را گرفتند و آنها چارهای نداشتند جز آنکه روانه شهرها و حاشیههای فقر زده آنها شوند. به جز گروه اندکی از روستاییان که با فروش زمین هایشان به درآمدهای خوبی رسیدند و روانه شهرها شدند و در مناطق بهتر ساکن شدند».
با ملاحظه تاریخ جمعیت ایران طی کمتر از شصت سال و یا حدود نیم قرن، درمی یابیم که به طور کلی وضعیت سامانه جمعیتی و آرایش جمعیت ایران دگرگون شدهاست. در واقع جمعیت 27 یا 28 درصد شهرنشین و 72-73 درصد روستا نشین طی پنجاه سال و اندی، کاملاً معکوس شدهاست. امروز با حداقل 70 درصد شهرنشینی متمرکز روبرو هستیم و سامانه جمعیتی کشور نه در ایران که در جهان هم متحول شده است. این تحول جمعیتی و این شکل گیری حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی به نظر میآِید که رابطه دوسویهای با آسیبهای اجتماعی هم دارد. یعنی در ایران به همان میزان که در مناطقی حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی را گسترده میبینیم، به همان نسبت هم باید آسیبها و تنوع و انباشت و چندلایه شدن آسیب های اجتماعی را رصد بکنیم .
از طرفی ایران شانزدهمین کشور پرجمعیت جهان بوده و در دوره زمانی 1335 تا 1380 به میزان 3/6 برابر افزایش شهری داشته است. در حالی که متوسط جهانی این افزایش 1/3 بودهاست. بنابراین، افزایش جمعیت شهری ایران بیش از دوبرابر متوسط جهانی بوده است. در ایران در کنار حرکت زمانی، حرکت مکانی بسیار بسیار ویرانگر بوده به دلیل اینکه مهاجرت در ایران بصورت برنامه ریزی شده نبوده و کاملا معطوف به اراده فردی بودهاست. آسیبهای اجتماعی گستردهای که در این پخش شدن غلط جمعیت در جغرافیا بوجود آمدهاند را اکنون شاهد هستیم. مهاجرت از روستا به شهرها ، از شهرها به شهرهای بزرگتر، و از روستا و شهرها به تهران، و از روستاها و شهرها به کمربند تهران: شهریار، ورامین، رباط کریم ،کرج،دماوند ودهها شهرستان و شهرک درهمین کمربند بوجود آمده است. امر دیگری که در ایران نگران کننده میشود اینست که در بسیاری از شهرها از قبیل کرج، تبریز، مشهد، سبزوار و خیلی از شهرهای دیگر، یک سوم از ساکنین در قالب اسکان غیررسمی هستند. اتفاق دیگری که در ایران افتاده است نزدیک شدن کمی و کیفی شهر و حاشیه هست. آرام آرام شهر و حاشیه در ایران به لحاظ کمی و کیفی شبیه هم میشوند و آن بخش کیفی باید مورد توجه متخصصین علوم انسانی باشد که چه اتفاقی در حال وقوع هست که شهرها نه تنها نتوانستند حاشیه ها را شبیه خودشان بکنند بلکه حاشیه ها دارند شهر را شبیه خودشان میکنند. به همین دلیل است که در ایران تشکیل سرمایه اجتماعی به طور فراگیر مختل هست و باید روی آن کار شود.
شکل گیری پدیده روستا شهر یا شهر روستا در ایران فراوان قابل مشاهده است و این شیوهای است که در آن صورت مسئله گم میشود . در دهه شصت مجلس نظام، مصوبهای را قانونی کرد که بنابر آن، مناطق با 5 هزار سکنه میتوانند تبدیل به شهر بشوند. لذا ده ها بلکه چند صد شهر در قالب این مصوبه تأسیس شد. در واقع، حاشیه نشینی امری پنهان شد. پس با یک مصوبه حاشیه نشین ها به شهر نشین تبدیل شدند. ولی مناسبات اقتصادی -اجتماعی به همان شکل گذشته باقی ماند. حاصل این شد که تعداد زیادی شهر در حاشیه ها ایجاد شد.
در این میان همانگونه که تحقیقات جمعیتشناسی و جامعهشناسی مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران نیز نشان میدهد، به لحاظ جغرافیایی، بیشترین سهم جمعیت بطور غیررسمی در تهران و دیگر کلانشهرها ایران اسکان یافتهاند. این جمعیت، عمده، از جمعیت مهاجر تشکیل شدهاست. (سیف الدینی، ۱۳۷۸:ص ۸۴)
جنگ تحمیلی به ایران و ادامه 8 ساله آن توسط نظام حاکم، بر مسئله حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی اثر گذار بود. چون جمعیتی میلیونی ناچار شدند مهاجرت کنند. پس از جنگ بخش قابل توجهی از اینها باز نگشتند. و بخش های زیادی از اینها در حاشیه ها بصورت اسکان غیررسمی زندگی شان را ادامه دادند. در اواخر دهه ۶۰ که اقتصاد جنگ بود، سطح تولید پایین، کیفیت آن بد، عدم توازن عرضه با تقاضا، افزایش نقدینگی، تورم، شغلهای کاذب، ترس از سرمایه گذاری، نبود امید به ادامه حیات نظام و از همه مهمتر افزایش سریع جمعیت – که طی ۷ سال بیش از ۲۰ میلیون بر جمعیت ایران اضافه شد- و در دهه ۷۰ یعنی دوران بعد از جنگ، کندی بسیار آهنگ عمران و آبادانی، سبب شدند نه تنها جنگ زدهها حاضر به بازگشت نشوند، بلکه شهرها و روستاهای خود را محل زندگی نیز ندانند. در نیمه نخست دهۀ هشتاد هم برنامههای عمرانی و سیاستها و راهکارهای مثبتی برای سر و شکل دادن به مناطق حاشیه نشینی صورت نگرفت. باید اذعان کرد که قبل از انقلاب با سیاستهای غلط و نسنجیده رﮊیم شاه، بستر و شرأیط پدیده حاشیه نشینی، فراهم آمد. بعد از انقلاب نیز به جای جلوگیری از ادامه و گسترش آن زمینه را برأی توسعه پایدار آن فراهم کردند (مهاجرین، ۱۳۸۷، ۴۲)
❋ دیدگاه موافقان و مخالفان با دربوجود آمدن حاشیه نشینی:
مناطق حاشیهای اولین توقفگاه برای گروههایی مهاجر مناطق فرودست و پناهگاهی برای افراد کم درآمد شهری محسوب میشود. این مناطق عرضه کننده مساکن برای این گروههای مهاجر میباشند تا ذخیره بشمار آیند و با شرایط آسانتری احتمالاً بکارگرفته شوند. بیشتر افراد این مناطق از طریق اشتغال در مشاغل غیررسمی در درون یا بیرون از مناطق خود، امرار معاش میکنند. باوجود زمینه فقر شدید و بیکاری اکثر آنان برای تحصیل یک زندگی آبرومند در تلاشاند. ساکنان مناطق حاشیهای برای تأمین مسکن و شرایط اقتصادی خود راه حلهای منطقهای ایجاد کردهاند.
لذا عدهای معتقدند که حاشیه نشینی وسیله توسعه شهر است اینان میگویند همان طور که مناطق حاشیه نشین برای حفظ تعالی خود به شهرها نیاز دارند شهرها نیز برای رشد و توسعه خود به این مناطق محتاجند. هر بخش شهری باید از مراحل توسعه، زوال و نوسازی عبور کند.
ضعف خدمات پایه شهری و (زیر بنایی) کافی نبودن عرضه مسکن و گاهی ساختارهای ساختمان نا امن، شرایط غیرقابل تحمل مسکن، تزلزل و ناامنی در وضعیت اجاره نشینی، مکان یابی و استقرار در مناطق مخاطره آمیز و تمرکز بالای فقر، رکورد اقتصادی و مشکلات اجتماعی که ممکن است گسست خانوادگی را باعث شود، شرایطی را به وجود آودهاند که زندگی حاشیه نشینان را سخت دشوار میکنند. از اینرو، برخی با نظر مخالف در وجود این مناطق مینگرند. اینان وجود مناطق حاشیهای که در آن گروه های فقیر و کم در آمد اسکان یافتهاند را برای شهر مضر و خطرناک میدانند و معتقدند حاشیه نشینیها اثرات منفی بسیاری بر محیط زیست میگذارند و مسایل سیاسی و اقتصادی بغرنجی را ببار میآورند و آوردهاند. شرأیط فیزیکی – کالبدی این مناطق عبارت است از تراکم بالای جمعیت فقدان تسهیلات مناسب زندگی – کمبود خدمات اولیه و زیر بنایی محیط زیست آلوده و غیر بهداشتی در این مناطق درصد بالایی از بیسوادی ،بیکاری، جنایت و ناهنجاریهای روانی مشاهده میشوند.
❋ ویژگیهای کلی مناطق حاشیه نشین:
سیمون چپمن پزشک استرالیایی و پروفسور در رشته بهداشت عمومی در دانشگاه سیدنی ویژگیهای عمده مناطق حاشیه نشین رابه شرح زیر فهرست کردهاست:
1. عموماً غیر قانونی هستند. 2. غالباً خلقالساعه هستند و از مواد و مصالح مختلف ساخته شدهاند. 3. معمولاً به وسیلهِ خود ساکنان احداث شدهاند. 4. فاقد خدمات شهری مانند راه آسفالته، برق و سیستم دفع فاضلاب هستند. 5. توسعهِ آنها بدون برنامهریزی و غالباً به صورت اتفاقی صورت میگیرد. 6. مکان گزینی آنها غالباً در لبههای شهری، حواشی خطوط آهن و بزرگراهها و یا زمینهای خالی از سکنهای صورت میگیرد که در مجاورت مناطق مرکزی شهرها قرار دارند. 7. معمولاً در مناطق نامناسب شهری (مانند زمینهای ناهموار حواشی کارخانجات، در مجاورت زمینهای رها شده و بلا استفاده) تشکیل میشوند. 8. جمعیت متراکم دارند که از خانوادههای پرجمعیت تشکیل شده است.
●این مناطق شاهد موارد ذیل میباشد:
1. منطقه واحدهای مسکونی رو به ویرانی ،فرسوده و با تجهیزات ناقص در حاشیه شهرها
2. تسلط فرهنگ فقر در منطقه
3. جدایی گزینی تودهای مردم از جامعه شهری
4. شهرکهای چسبیده به شهر با مواد و مصالح کم دوام ساختمانی
5. گوشه گیری مردم منطقه از زندگی شهری
6. مهاجرت و سکونت، بخشی از مردم روستاهها در حاشیه شهر
7. مکان گزینی طبقات پائین شهری در این مناطق
حاشیه نشینان از حداقلهای رفاه زندگی محرومند، فقر و بیکاری در این مناطق بیداد میکند. به علت نداشتن امکانات بهداشتی و جاری شدن فاضلابها در این مناطق ابتلا به انواع بیماریها به خصوص بیماریهای ویروسی و میکروبی و هم چنین آمار مرگ ومیر به ویژه کودکان بالا میباشد.
علی کائیدی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، نسبت به شیوع بیماریهای واگیردار و عفونی از جمله ایدز در حاشیه شهرهای ایران هشدار داده و گفته است که اگر تلاشی در جهت جلوگیری از رشد مشکلات بهداشتی در میان جمعیت حاشیه نشین کشور صورت نپذیرد، پیآمدهای سنگین اجتماعی آنها در ابعادی به مراتب بزرگتر گریبان کشور را خواهد گرفت.
در شماره آینده به دلایل و پیامدها و مشکلات حاشیه و زاغه نشینی و نیز بی کیفیتی مسکن مردم در این مناطق و نیز بررسی نزدیکتر ازدو منطقه حاشیه نشین در ایران خواهم پرداخت.