سپاه، بمثابه حزب سیاسی مسلح، در کودتاها برضد تجربه انقلاب و مردم سالاری، دربرابر مردم ایران قرارگرفتهاست. از منظر این مردم، سپاه از عوامل اصلی وضعیتی است که، امروز، ایران در آن است. تروریست خواندن آن از سوی نتان یاهو، کمک مستقیم به جبهه دوم در فرماندهی سپاه است و این جبهه را در سرکوب جنبشهای مردم جریتر میکند. راستی ایناست که ترامپ، در همه جا، حاکمانی از نوع خود میخواهد. بدینخاطر است که روش او در وضع و اجرای تحریمها، دستیاری مستقیم با رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، محور ولایت مطلقه فقیه و همه گروهبندیهایی است که در طول چهل سال به جنایت و خیانت و فساد مشغولند.
اینک که مردم ایران و نیز گروههای سالم در نیروهای مسلح میبینند که در طول چهل سال، شبکهای از تمایلهای زورمدار، در منطقه و آمریکا، یکدیگر را ایجاب میکنند، باید این واقعیت را نیز ببینند که چاره، بیرون رفتن از این شبکه و همراه شدن با مردم کشور در تنظیم رابطهها با حقوق و فراهم آوردن اسباب رشد بر پایه استقلال و آزادی و بر میزان عدالت اجتماعی است.
برای تقسیم بندی دقیقتر و کم خطاتر سرکردگان سپاه، میتوان کلیه فرماندهان رده اول و وابستگان آنها در نیروهای مختلف (سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، بسیج سپاه پاسداران، چماقکشان خیابانی و…)، را، ابتدا، به دو دسته عمده تقسیم نمود و سپس زیر مجموعههای گوناگون آنها را در معرض شناسایی قرارداد.
❋ وجود دو جبهه در فرماندهی سپاه، جبهه اول:
در این جبهه باید به سردارانی اشاره کرد که اگر در سالهای ابتدای انقلاب به دلیل تبعیت کامل از خمینی و شکل ساخت نهاد نظامی، از مردم دور بودهاند اما بعدها، به خصوص از سال 1376 و به دنبال پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری، به مردم نزدیکتر شده و در جریان حمله به کوی دانشگاه نه تنها در شمار سردارانی که خاتمی را تهدید به کودتا کردند، نبودند بلکه تا حدی مرز های خود با دیگر سرداران را نگاه داشته و در خط مردم قرار گرفتند. در سالهای بعد، انشقاق میان این جبهه و جبهه دوم، آشکارتر شد.
جبهه اول را سردارانی تشکیل میدهند که خصوصیات زیر را دارند:
● با دخالتهای همه روزه و در همه کار خامنهای زاویه دارند
● با سرداران سرکوبگر و جنایتکار زاویه دارند
● عموما در جبهه های جنگ حضوری فعال داشته و برخی مجروح و معلول شده اند
● فاقد آلودگیهای مالی و اخلاقی هستند
● در سرکوب مردم کمتر دخالت داشته اند
● مخالف حضور نظامی در کشورهای منطقه هستند
● از سال 88 و کودتای انتخاباتی به شکلی روشنتر به مخالفت با حاکمیت پرداخته اند
● از موافقان پذیرش قطعنامه 598 و برجام میباشند
● در گفتار و عمل صداقت بیشتری نشان میدهند
●گروه سردار حسین علایی و همراهان:
سردار حسین علایی، بنیانگذار و فرماندە نیروی دریایی سپاە و رییس ستاد مشترک نیروهای سپاە در دوران جنگ ایران وعراق و سردارانی همانند او کسانی هستند که تا حدی صفوف خود را از افراطیون و سرکوبگران جدا کرده و به مردم نزدیک شدهاند کسانی چون سرداران سید علی صنیع خوانی، غلامعلی رجایی، محمد باقر بختیار، حمزه کرمی، محمد مقدم، حمید حسام، محمد کاظم توحیدی (چندی پیش فوت کرد)، محسن رشید، محمد نظری،ولیان، ایرانپور، حقگو، علی احمدیانو… از این نوع هستند.
این گروه از سرداران تقریبا از سپاه کنار گذاشته شده و بکار نوشتن کتاب های جنگ، تشکیل گروههای فرهنگی، تدریس در مؤسسات فرهنگی و… مشغول هستند.
سردار حسین علایی، بعد از کودتای انتخاباتی و هنگامی که خامنهای در نماز جمعه از نزدیکی مواضع محمود احمدی نژاد به مواضع خود سخن گفت و فرمان به سرکوب جنبش همگانی مردم داد، سردار علایی از جا برخاست و گفت دیگر نماز خواندن پشت سر ایشان جایز نمیباشد .
به دنبال درگیری های ماه بعد و دستگیری جوانان در جریان 18 تیر و کشته شدن محسن روح الامینی ، حسین علایی بار دیگر اقدام به افشاگری در مورد رﮊیم ولایت فقیه میکند و در نامهای مینویسد:
«بعد از ظهر روز پنج شنبه اول مرداد ماه سال ۱۳۸۸ که مصادف شد با بازگشایی دوباره پیامکها، پیامی به من رسید مبنی بر اینکه فرزند بیست و پنج ساله دوست عزیزم، آقای دکتر عبدالحسین روح الامینی که در اعتراضات روز ۱۸ تیرماه سال جاری دستگیر و زندانی شده بود، در زندان کشته شده و فردا تشییع جنازه وی برگزار خواهد شد.»
…«به آقای روحالامینی تسلیت گفتم و در اتوبوس به همراه وی عازم بهشت زهرا شدم. در مسیر راه، او ماجرای اتفاق افتاده برای فرزندش را اینگونه برایم تشریح کرد: بر اساس اطلاعات دریافتی این دو روزه، محسن را در روز پنج شنبه ۱۸ تیرماه، افراد لباس شخصی دستگیر و او را به همراه جمعی دیگر از جوانان دستگیرشده، به ساختمان نیروی انتظامی تهران بزرگ واقع در خیابان کارگر در نزدیک میدان انقلاب برده…ظهر، فردی به دفتر کار من زنگ زد و به من گفت، شما که از مسؤولین هستید و دارای پاسپورت سبز نیز میباشید، چرا سراغ پسرتان را نمیگیرید. گفتم من دو هفته است که به دنبال اویم و هیچ کس از وی خبری نمیدهد. او به من گفت به شما تسلیت عرض میکنم.من فکر کردم که میخواهد بلوف بزند و مرا بترساند، بعد دیدم که نشانی محلی را که باید به دنبال او بروم را میدهد… راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم. مشخص شد که فرزندم را وقتیکه گرفتهاند مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و او را مجروح کردهاند. جنازهاش را که دیدم متوجه شدم که دهانش را خرد کردهاند. فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمیگفت. مطمئنم هرچه از او سؤال کردهاند، درست پاسخ داده است. آنها احتمالاً نتوانسته اند، صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت، کتک زده و زیر شکنجه کشتهاند. با عنایت مسؤولین، پرونده پزشکی او را مطالعه کردم، محل فوت او را لاک گرفته بودند. مشخص شد که بعد از مجروح شدن، به او نرسیدهاند تا خون او عفونی شده و دچار تب شدید بالای ۴۰ درجه گشته و از شدت تب، دچار بیماری مننژیت شده است. او را ساعت سه و نیم بعد از ظهر چهارشنبه به عنوان فرد مجهولالهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز پنج شنبه جسد او را به سردخانه تحویل میدهند. آنها، پس از یک هفته، ما را در جریان قتل فرزندم، قرار دادند.»
حسین علایی در ادامه مینویسد: برای تحویل جسد محسن روحالامینی از خانواده وی تعهد گرفتهاند که شکایتی از هیچ فردی نداشته باشند.
حسین علایی بعد از آن، در اواخر سال در روز 19 دیماه مقالهای را منتشر ساخت که مخاطب اصلیاش خامنهای بود. ولی بعدها با فریب محسن رضایی، مجبورش کردند که نامهای بنویسد و بگوید منظور او حکومت ولی فقیه نبوده اما محسن رضایی به وب سایت تحت نظرش (تابناک)،گفت که کلمه حکومت را از جلوی ولی فقیه بردارند و نشان دهند که منظور حسین علایی مخالفت با رهبری خامنهای نبوده است .
او مقالەاش را در روز ١٩ دیماە انتشار داد: سالگرد انتشار مقالە «احمد رشیدی مطلق» برضد آیهاللە خمینی، کە بتاریخ ١٩ دیماە سال ١٣5۶، در روزنامە اطلاعات منتشر شدە بود و تظاهرات طرفداران آقای خمینی را بە دنبال داشت.
علایی در مقالهاش مینویسد: «چرا شاه ایران به جای گوشدادن به اعتراضها، مأموران خود را برضد مردم بسیج کرد و رهبران آنها راحبس و حصر کرد تا این که مجبور به فرار از کشور شد… طبیعی است که دیکتاتورها برای خود حق ابدی حاکم بودن بر مردم قائل هستند و در زمانی که در کاخ سلطنت با همراهان متملق و چاپلوس احاطه شدهاند، فرصت طرح این سؤالات را ندارند و زمانی به فکر میافتند که مثل قذافی پس از موش و حشره خواندن مخالفین، مجبور شوند فرار را بر مقاومت و ایستاده مردن ترجیح دهند».
گفتنی است که خامنهای معترضین را میکروبهای سیاسی و علم الهدی مردم را گوساله و بزغاله و احمدی نژاد خس و خاشاک نامیده بود.
به دنبال انتشار این مقاله، عدهای از سرداران چاپلوس به شدت عصبانی شده و در نامهای او را مورد حمله قرار دادند. علاوه بر آن، عدهای بسیجی را مجبور کردند به درب خانه او در شهرک مخصوص سپاه پاسداران بروند و در ضمن رنگ پاشی بر در و دیوار خانه، شعارهایی بر ضد او و خانوادهاش سر دهند. برخی از سرداران سپاه به حمایت از او برخواستند و او و خانوادهاش را از خانه خارج و به محلی دیگر بردند .
گفته میشود دوستان حسین علایی و سردارانی که او را میشناختند با ارسال نامه های مختلفی حمایت خود از حسین علایی را اظهار کردند. از جمله نامه سردار محمد باقر بختیار و سردار غلامعلی رجایی و سید علی صنیع خانی و البته برخی دیگر از سرداران بلند پایه ای که گفته می شود بعد از حمایت از حسین علایی خطرحمایت انها احساس شد و به شکلی مشکوک کشته شدند. در این رابطه در مقاله نژاد ویسی چنین آمده است:
به دنبال آن، برخی ازسرداران حامی او به میدان آمده و از او حمایت کردند. گفته میشود سردار نظری که از فرماندهان عالی رتبه و از دوستان نزدیک علایی است و با وحید حقانیان دارای ارتباط بسیار خوب و نزدیکی هست، در یکی از ترددهای خود به بیت رهبری بر سر این موضوع با وحید حقانیان مشاجره لفظی میکند. به او میگوید: تقصیر شماست با سردار علایی اینگونه رفتار کردند. شما با علایی مشکل داری و ایشان را یکی از مسببان آن پرونده جنجالی خود در سپاه میدانی و به خاطر ایشان و چند نفر دیگر میخواستی از سپاه بیرون بیایی و بواسطه نسبت فامیلی همسرت با آقای گلپایگانی که رئیس دفتر خامنهای است توانستی برای همه افراد دخیل در پرونده ات درد سر درست کنی و حالا هم آمدهای و جا خوش کردهای اینجا و شدی همه کاره آقا و نفر میفرستی جلوی درب منزل سردار علایی و آبرو ریزی میکنی و میگویی شعار بنویسند و هر کاری دلت میخواهد میکنی و اصلا به این فکر نیستی که داری با بچههای جنگ چه میکنی فقط به فکر انتقام و زهر چشم گیری از مشکلات و مسببان گذشته خود هستی. حالا هم که برای تو خیلی هم خوب شده و به همه جا رسیدهای پس این کارها چیست که میکنی …
در همان نوشته آمده است: … این چند نفر هم که همگی از دوستان گرمابه و گلستان همدیگر بودند پس از ماجرای سردار علایی هر یک به نوعی اعتراض کردند که این چه وضعی است که بوجود آمدهاست؟ چرا باید با یک فرزند امام و انقلاب این گونه رفتار کرد؟ هر کدام به نوعی و بسته به ظرفیت ارتباطی خود با استفاده از نفوذ شخصی و ارتباطاتی خودشان نامهها و شکایت نامههای فراوانی به دفتر خامنهای و رحیم صفوی ارسال کردند و اعلام انزجار کردند از این ماجرای تجمع در جلوی درب منزل سردار علایی…
و چند روز بعد هم سردار احمد سوداگر در مجمع شورای هماهنگی زیر مجموعههای اطلاعاتی قرار گاه خاتم در پیگیری اعتراض سردار نظری، سخنان دیگری را برزبان میآورد. بعد هم همگی این پنج مرحوم هر یک به نوعی هشدار میدهند: امروز با علایی اینکار را کردند و فردا نوبت تک تک ما است . و هر یک به نوعی از دست آویزهای خود یا بهتر بگوییم ( آتوها ) شروع به صحبت کرده و تمام این حرفها به گوش آنهایی که نباید برسد میرسد و پس از پراکنده شدن تمام این حرفها در میان جمعهای سرداران و قدیمیهای سپاه، رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه و مشاور عالی رهبر خود نیز به جمع این بازی کنندگان پیوسته و همگی آنها را به ضیافت شامی در مجموعه ۱۳ آبان یا همان ( لانه جاسوسی سابق ) دعوت کند و جویای کم و کیف موضوع میشود و علت ابراز ناراحتی و عنوان شدن برخی از حرفهای همیشه سر به مهر را جویا میشود و به نوعی در مقام دلجویی بر میآید و از آنها میخواهد همان گونه که تا کنون با نظام بوده اند و برای راه امام و انقلاب تلاش کرده اند باز هم در همین مسیر بمانند و اسیر دست یک سری تحرکات دشمن ساخته نشوند .
( شاهد جمع شدن این چند نفر در مجموعه سیزده آبان این که پس از پایان مراسم شام و گفتگوهای این آقایان و در زمان خروج اتومبیل حامل رحیم صفوی از درب مجموعه ۱۳آبان که قبلاً تابلوی هنرستان سپاه در بالای آن بود ، اتومبیل اسکورت این فرد در زمان گردش به داخل خیابان با یک اتومبیل دیگر به شدت برخورد میکند و این امر موجب میشود در آن موقع شب – ترافیک و راه بندان بسیار شدیدی حدود ۲ ساعت در آن منطقه بوجود بیاید و تمام پرسنل حاضر در مجموعه سیزده آبان از کادر و سرباز گرفته همه به صورت مسلح تمام طول دیوار مجموعه سیزده آبان را پوشش امنیتی بدهند که این موضوع برای ساکنین آن منطقه بسیار تعجب آور بوده است) .
تنها پس از گذشت چند روز از این ماجرا و جلسه در مجموعه سیزده آبان، نفر اول آن جمع به ناگهان بر اثر بیماری و درد و … به جای شربت شهادت، شربت سکته نوش جان میکند به ناگهان مرحوم میشود
و الباقی ماجرا که دیگر خودتان میدانید. این سرداران و فرزندان امام و انقلاب و جنگ یکی یکی بدون نوشیدن شربت شهادت ، فقط مرحوم میشوند آن هم از نوع عادی و نه حتی به خاطرات صدمات دوران جنگ که شهید به حساب بیایند .
سردارانی که از دوستان سردار حسین علایی بودند و بعد از میهمانی رحیم صفوی به طرز مشکوکی فوت کردند عبارتند از: عباس مهری،جانشین دانشکده فرهنگی دانشگاه نظامی امام حسین، استاد دانشگاه نظامی امام حسین، سرتیپ پاسدار،سوم بهمن ۱۳۹۰،سکته مغزی،۵۲ ساله- گرگان و سرتیپ احمد سوداگر در دوران جنگ ایران و عراق مسوول اطلاعات قرارگاه کربلا، مهمترین قرارگاه رزمی ایران در سال های اول جنگ و قبل از تشکیل قرارگاه جنگی خاتم الانبیاء بوده است. سرتیپ سوداگر فرمانده سه لشکر رزمی ۲۷ محمد رسول الله تهران، ۸ نجف اصفهان و ۲۵ کربلای مازندران بوده است. آخرین سمت سرتیپ احمد سوداگر، مؤسس و رییس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس بوده است. و سرتیپ احمد سیافزاده در گذشته همکار سردار سوداگر بوده است. او از مسوولان طرح و عملیات قرارگاه مرکزی کربلا و معاون احمد غلامپور فرمانده وقت این قرارگاه بوده است. و سرتیپ محمد مهدی قاصدی نیز از سردارانی بود که در قرارگاه کربلا از مسئولان بوده است که در ماههای اخیر درگذشته است. و سرتیپ قاصدی در دوران جنگ مسوول ترابری سنگین قرارگاه کربلا بوده و آخرین مسولیتش مدیر عامل شرکت جهاد نصر بودهاست. او در عملیات خیبر در سال ۱۳۶۲ در جزایر مجنون، از مسولان حمل و نصب قطعات عظیم پل خیبر بود که در نیزارها و هورهای منطقه مجنون عراق در شرق رودخانه دجله نصب شد. در عملیات والفجر- ۸ یا همان عملیات تصرف فاو در سال ۱۳۶۴ هم مسوول حمل و نقل پل بزرگ بعثت برای عبور دادن هزاران نفر از نیروهای ایرانی تک کننده به فاو و نیز عبور دادن هزاران تن تدارکات و مهمات برای این نیروها بوده است. و سرتیپ وفا غفاریان که مدتی معاون وزیر دفاع و رییس هیات مدیره مخابرات متعلق به سپاه بوده است. وفا غفاریان در زمان جنگ از مسولان مخابراتی و الکترونیکی سپاه بود و بعد از جنگ هم شش سال مدیر عامل شرکت صنایع مخابرات ایران (صما) و چند سال هم مدیر عامل صا ایران بوده است. وی در سال ۷۹ مدیر عامل سازمان صنایع دفاع شد و همزمان استاد دانشگاه صنعتی مالک اشتر یعنی مهمترین دانشگاه دفاعی- صنعتی ایران بوده است. و سردار مهندس منصور ترکان برادر اکبر ترکان وزیر دفاع در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی. منصور ترکان از فرماندهان سابق سپاه بوده که آخرین سمتش مدیرعامل شرکت یادمان سازه سازنده برج میلاد تهران بود.
مراد ویسی در گفتگویی به سئوال زیر اینگونه پاسخ میدهد:
● سئوال: شما در بررسیهایی که در مورد مرگ این فرماندهان ارشد داشتید به چه مواردی رسیدید؟
◑ پاسخ مراد ویسی: ببینید، از این هفت سردار و سرتیپ و فرمانده ارشدی که طی ماه های گذشته درگذشتند، سه نفر از آنها از مسولان ارشد و معاونین قرارگاه رزمی کربلا در دوران جنگ ایران و عراق هستند. یعنی قرارگاهی که زیر نظر احمد غلامپور بوده است. این سه نفر یعنی سرتیپ سوداگر، سرتیپ سیاف زاده و سرتیپ قاصدی در گذشته روابط کاری نزدیکی با هم داشته اند. خود احمد غلامپور هم که در قرارگاه کربلا فرمانده ارشد این سه نفر بوده است، با وجود اینکه در زمان جنگ فرمانده قرارگاه های فتح و کربلا بود و چندین لشکر زیر نظر وی فعالیت می کردند اما بعد ازپایان جنگ ایران و عراق حاشیه نشین شد و سمت مهمی از طرف حکومت به وی داده نشد. در حالی که خیلی از فرماندهان ردههای پایینتر که در زمان جنگ زیر فرمان احمد غلامپور فعالیت میکردند، بعد از جنگ ایران و عراق، سمت و پست های حساس و کلیدی در سپاه پاسداران و ستاد کل نیروهای مسلح بر عهده گرفتند.
● سئوال: در مورد مدت زمانی که مرگ و میر فرماندهان سپاه در آن رخ داده چطور؟
◑ پاسخ مراد ویسی: هر هفت سردار و سرتیپی که درگذشتهاند، در یک فاصله زمانی کمتر از پنج ماه مردهاند. سه مورد از این مرگ و میرها در بهمن ماه سال ۹۰ بوده و آخرین آنها اردیبهشت ماه امسال (۹۱) بوده است. یعنی در یک فاصله پنج ماهه. البته برخی از فرماندهان ارشد سپاه مثل دریابان (سرلشگر) علی شمخانی، قائم مقام سابق فرمانده کل سپاه که در گذشته فرمانده ارشد تمام این فرماندهان بوده است، در مراسم بزرگداشت این فرماندهان گفته است که ناقوس مرگ برای نسل ما فرا رسیده است.
و مرگی مشکوک دیگر در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵، «محمد ناظری»، فرمانده نیروی ویژه دریایی سپاه بعد از بازگشت از مراسمی که برای خانوادههای پاسداران برگزارشده بود، نیمه شب دچار سکته قلبی شد و درگذشت.
ناظری فرمانده و بنیان گذار یگان ویژه تکاوری نیروی دریایی سپاه پاسداران، مرکز آموزش هوابرد سپاه و از بنیان گذاران «دافوس»(دانشگاه فرماندهی و ستاد سپاه) بود. او در پرش هوایی در سطح تکاوری سپاه هم رکورد داشت. متخصص در فنون دریایی، غواصی، بار ریزی هوایی، هلیبرن و رشتههای رزمی، از جمله جودو نیز بود و از متخصصان طرحریزی عملیات منظم و نامنظم بهشمار میرفت.
از ناظری به عنوان یکی از مهم ترین افراد در دستگیری ملوانان امریکایی و بریتانیایی در خلیج فارس نام برده میشد که همین موضوع پرسشها و ابهامها درباره علت واقعی مرگش را دوچندان میکرد. زیرا «علیرضا تنگسیری»، جانشین وقت فرمانده نیروی دریایی سپاه در مورد علت مرگ ناظری گفته بود: او هنگام انجام ماموریت در منطقه دریایی «نازعات»، به دلیل عارضه شیمیایی جان باخته است.
خبرگزاری «تسنیم»، وابسته به سپاه هم در آن زمان علت مرگ محمد ناظری را ایست قلبی اعلام و از «درگذشت» به جای «شهادت» برای وی استفاده کرده بود. در مقابل اما خبرگزاری «فارس»، دیگر رسانه وابسته به سپاه پاسداران از کلمه «شهید» برای او استفاده کرد و نوشت او به دلیل عارضه شیمیایی به جا مانده از جنگ با عراق جان باخته است.
این تفاوت روایتها در اخبار مربوط به فرماندهان سپاه، آن هم توسط دو رسانه وابسته به این نیروی نظامی کمسابقه بود و ابهامها در مورد علت مرگ این فرمانده سپاه را بیشتر کرد.
❋ وجود دو جبهه در فرماندهی سپاه، جبهه دوم:
جبهه دوم: این جبهه را سردارانی تشکیل میدهند که همگی در برخی خصوصیات شبیه به هم هستند با اندکی تفاوت در عمل. خصوصیاتی که اعضای این جبهه در آنها اشتراک دارند:
● ادعای تبعیت از رهبری و ذوب در ولایت را دارند
● عموما دارای آلودگی های مالی و برخی اخلاقی هستند
● در سرکوب و کشتار مردم بعد از انقلاب دخیل بوده اند
● برخی از آنها از مخالفان قطعنامه 598 و برجام بوده اند
● در برخی ترورهای داخلی و خارجی شرکت داشته یا تأیید میکردهاند
● عده بسیاری از آنها خواهان حضور نظامی در کشورهای دیگر میباشند
● اکثرا با اموال مردم و خورد و بردها به سرمایههای کلان رسیده اند
● افرادی متکبر، خود بزرگ بین، دروغگو و خالی بند هستند
● برخی از آنان موافق تقلب در انتخابات میباشند
● همه امکانات کشور را میخواهند در انحصار جبهه خود نگاهدارند
در این جبهه دسته های مختلفی حضور دارند که با توجه به برخی تفاوتها در قول و فعل، تقسیم می شوند به:
الف: دسته سردارانی که به اصطلاح خود را میانه رو نشان میدهند که به دو گروهه تقسیم میشوند:
● گروه سردار علی شمخانی و همراهان. با توجه به مواضعی که افراد این گروه اتخاذ کرده اند میتوان گفت که این گروه تا حدی از گروههای دیگر افراطی فاصله دارد اما خصوصیات و صفات گروه سردار علایی را ندارند و تلاش میکنند بعد از سال ها خود را تا حدی میانه رو نشان دهند. سرداران این مجموعه از حامیان پایان جنگ و پذیرش قطعنامه و پذیرش برجام و تا حدی به مرگ هاشمی مشکوک بوده و تلاش میکردند حقیقت را کشف کنند که منجر به برکناری رضا سیف اللهی شد.
سرداران این گروه تلاش دارند رابطه خود با افرادی مانند سید حسن خمینی و سید محمد خاتمی را در نهان حفظ نمایند. به دلیل آلودگیهای مالی حفظ نظام را واجب میدانند چرا که اگر نبود نعمت جنگ و تظاهر به انقلابی بودن ، هرگز لیاقت دارا بودن مسئولیت های بسیار پایینتر را نیز نداشتند.
این گروه در شورایعالی امنیت ملی، بخش هایی از ستاد کل نیروهای مسلح، برخی قرارگاههای سپاه و بخش هایی از مجلس را در اختیار دارند.
سردارانی را که میتوان در این گروه در کنار علی شمخانی قرار داد عبارتند از: رضا سیف اللهی(پدر عروس محسن رضایی، همان پسری که در دبی کشته شد)، غلامعلی رشید، احمد غلامپور،اسماعیل نجار، محمد جعفری،مصطفی ایزدی، علی لاریجانی(رییس مجلس و داماد آیهالله مطهری)، یزدانی،غلامرضا رضاییان، حسین وحیدی،صناعی راد و…
● گروه سردار محسن رضایی و همراهان: سردار دودوزه بازی که تلاش میکند همواره خود و حامیان خود را اندیشمند و فراتر از دیگران قراردهد. محسن رضایی معروف به ارشمیدس بارها با شرکت در انتخابات ریاست جمهوری تلاش نموده به این مقام برسد. زیرا خود را لایقتر از همه برای این مقام میداند. اما رای نیاورد و در نهایت کت و شلوار را در آورد و ملبس به لباس سپاه پاسداران شد. اما گویا در ان جبهه هم کسی برایش تره خورد نمیکند و همین چند وقت پیش بود که ابلهانه در مورد کربلای 4 سخن راند و مجبور به معذرت خواهی و گریه در برابر میلیون ها بیننده تلویزیون شد. تنها قاسم سلیمانی به حمایت از او برخاست.
سرداران گروه محسن رضایی(پدر داماد لیلی بروجردی نوه خمینی)، بخشهایی از مجمع تشخیص مصلحت نظام، بخشهایی از ستاد کل نیروهای مسلح، کمیته امداد امام خمینی و بخش هایی از قرارگاههاو مراکز مالی- نفتی را در اختیار دارند.
در این گروه، افرادی از جمله محمدباقرذوالقدر، رحیم صفوی، محمد رویانیان، احمدذوالقدر، محمد حجازی ، عبدالحسین روح الامینی، پرویز فتاح، محمد حسین باقری، عزتالله ضرغامی، عبدالرضا شیرالی،غلامرضا جلالی ـ امین شریعتی، وحیدی مطلق، محمودی،علیرضا افشار،جواد منصوری، لطفیان،علی سعید لو، مرتضی رضایی و… را میتوان مشاهده نمود.
ب. دسته سردارانی که علاوه بر فساد مالی شدید در سرکوبهای خیابانی نیز حضوری فعال در کنار گروه چماقکشان داشته اند:
گروه محمد باقر قالیباف و همراهان. در واقع باند محمد باقر قالیباف را اختلاسگران و دزدانی تشکیل دادهاند که برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری دست به هر کاری از رشوه گیری، اختلاس، باجگیری از قاچاقچیان و… می زنند و به خوبی در کنار هم قرار گرفته اند، با شکست درانتخابات سال 96، این دومین باری بود که سردار محمد باقر قالیباف به دستور رهبری و مجتبی خامنهای و بیت به نفع فردی دیگر خود را کنار کشید و گویا این بار نیز قصد شرکت در انتخابات سال 1400 را دارد ،
نیروهای این گروه در شهرداری تهران، ستاد اجرایی فرمان امام خمینی، سپاه پاسداران، بانک قوامین، بنیاد تعاون سپاه پاسداران، بنیاد تعاون نیروی انتظامی، شورای شهر تهران، نیروی انتظامی و… حضور داشته و دارند.
یاران قالیباف عبارتند از: عیسی شریفی، محمد هادی ایازی(پدر عروس علی مطهری)، محمد جواد تشکری، نبی الله رودکی، مهرداد مسعودی، مهدی تشکری عاشمی(پسرخاله همسر قالیباف)، مهدی چمران، سیف الله سجادی نیا، بتولی، محمد طلایی، حسین طلا، پرویز سروری، عبدالحمید رئوفینژاد ، محسن بهرامی(باجناق محمد باقر قالیباف)، احمد نوریان (باجناق محمد باقر قالیباف) و…
ج. دسته افراطیون داخلی و خارجی که به 4 گروه تقسیم میشوند:
1. گروه چماقکشان خیابانی سردار حسین الله کرم و همراهان. این گروه را که حسین الله کرم رهبری میکند و خود را تابع ولی فقیه میدانند در بسیاری از حملات به مراکز فرهنگی و هنری و کتابفروشیها و سینماها و زنان و مردان و جوانان در خیابان ها به دلیل بد پوششی شرکت کرده اند و همواره در امر به معروف و نهی از منکر خود را پرچم دار ولایت میدانند، جنتی حامی آنها بوده و ستاد او مرکز آنان میباشد.
نیروهای این گروه در کنار نیروی انتظامی به عنوان گارد امداد، بکار سرکوبهای خیابانی به رذالت و جنایت مشغول هستند. در برخی مراکز فرهنگی و دانشگاهی نیز حضور دارند، بسیاری از مداحان در کنار این گروه مسئولیت فرماندهی حمله به مراکز مختلف و مردم و دانشجویان را عهده دار هستند.
سردارانی که در خط حسین الله کرم هستند عبارتند از: عبدالحمید محتشم،سعید قاسمی، سعید زیبا کلام (که اکنون جدا گشته)، صادق اشک تلخ،حسین شریعتمداری، حسین صفار هرندی، امین شریعتی، مسعود ده نمکی،حمید سوری، عبدالله محتشم، فرجالله مرادیان، کمیل کاوه، حجت الاسلام، روحالله بجانی، روح الله بختیاری، احمدیان، حمید استاد،رضا روزبهانی و…
2. گروه سرکوبگران مسلح داخلی یعنی سردار محمد علی جعفری و همراهان: این گروه را سردارانی تشکیل میدهند که هم اکنون در مقامات کلیدی این نیرو قرار دارند و در سرکوب مردم حاضر به هر کاری هستند. در میان سرداران سپاه پاسداران میتوان به افراد زیر در این مجموعه اشاره نمود که در تقلب نیز یدی طولا دارند. آنان در بخش های مختلف سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، بسیج سپاه پاسداران، بنیاد تعاون سپاه پاسداران، قرارگاه ها و قربها، ستاد اجرایی فرمان امام خمینی، سازمان انرژی هستهای، استان قدس رضوی، ستاد کل نیروهای مسلح، بانک انصار، بانک مهر اقتصاد ، بانک سینا و… حضوری فعال دارند.
سردارانی چون امیر علی حاجیزاده، غلامحسین غیب پرور، محمد کوثری(پدر داماد علی فدوی)، علی فدوی(پدر عروس محمد کوثری)، جمال الدین آبرومند، رمضان شریف، حسین سلامی،غلامرضا جلالی، بهمن کارگر، حجت الاسلام حاجی صادقی، احمد وحید دستجردی،بشردوست (برادر همسر محمد علی جعفری)، عبدالله گنجی، حسین نجات، احمد حق طلب، علی ذوالقدری،ابراهیم جباری، حسین فدایی، وحید حقانیان، حسن عباسی، وحید گرجی، محمد کاظمی، علی فضلی،حسین اشتری، سعید منتظرالمهدی،محمد رضا نقدی،محمد خاکپور، محمد رضا زاهدی، رستم قاسمی، عبدالله عبداللهی،علیرضا تنگسیری، جعفر اسدی، مرتضی قربانی، مرتضی صفاری، غلامرضا جعفری و … که بیشترین نیروها را در مراکز مختلف نظامی ، اطلاعاتی و امنیتی در اختیار دارند.
3. گروه دخالت کنندگان در منطقه یعنی سردار قاسم سلیمانی و همراهان: این گروه خود را نابود کننده اسراییل میدانند و به نظر خودشان از سوی خدا توسط ولی فقیه مطلقه به آنها پیام داده شده که باید خط مقاومت (هلال شیعی) را جهت ظهور امام زمان فراهم آورند. به همین دلیل در بسیاری از کشورها با ایجاد مراکز مختلف شیعی، اقدام به خرابکاری، تشنج و ویرانگری کرده تا بتوانند خود را در آن کشور جای دهند.
آنها در بسیاری از کشورهای عربی منطقه و افریقایی دارای ستادهایی جهت جذب نیرو برای اماده سازی جنگ با اسراییل هستند. پایگاه های مختلفی در یمن، عراق، سوریه، لبنان و کشورهای افریقایی دارند و از اموال مردم برای فعالیتهای خود، بیمحابا خرج میکنند.
به جز سردار قاسم سلیمانی سردارانی همچون: اسماعیل قاآنی،مجید علوی،حسین همدانی(کشته شده)، محمد حسین رادان،احمدی مقدم، ایرج مسجدی، حجهالاسلام علی شیرازی،سهراب سلیمانی، محمد کرمی راد،بهمن(بهرام)شاه قلی، حقیقت پور،حسن دانایی فرد،حسین (عظیم) آقاجانی، علی اکبر طباطبایی، امیر عبداللهیان،نجارزاده، هادی فرج وند،بهزاد علی شاهی، احمد وحیدی،عباس عراقچی(معاون فعلی وزارت امور خارجه)، غلامحسین رمضانی(مستعار مقدادی)،احمد سالک، طه طاهری(مستعار صدر الاسلام) و… در این گروه حضور دارند.
4. گروه سرداران بازنشسته افراطی: سردار صادق محصولی(باجناق اکبر ولایتی) و همراهان باند صادق محصولی. این گروه از جمله سردارانی را در بر میگیرد که خود را تابع مصباح یزدی میدانند و در جبهه پایداری حضور دارند و خود را وابسته به رهبری و بیت او میدانند. سرداران این گروه کسانی چون مصباح یزدی و نوری همدانی و ابراهیم رییسی را در رأس خود دارند و در بسیاری از امور دخالت کرده و دولت حسن روحانی را زمین گیر نموده و خواهان سقوط آن میباشند
آنها در بخشهای مختلفی از جمله قوه قضاییه، دادگاههای ویژه،مجلس، ستاد اجرایی فرمان امام خمینی، بنیادهای مختلف، مجمع تشخیص مصلحت نظام،دانشگاهها و… حضوری جدی دارند. اعضای گروه عبارتند از:سعید جلیلی، نادر قاضی پور، کریمی قدوسی، مسعود میرکاظمی، ذوالنور، حاجی دلیگانی،حمید رضا مقدم فر،حسین یکتا، علیرضا زاکانی، احمد عبودتیان، نقوی حسینی، پور مختار، امیر آبادی، مهرداد بذرپاش(داماد علی احمدی)، میثم نیلی(برادر داماد ابراهیم رییسی)، امیر حسین قاضیزاده، نصرالله پژمانفر، محمد سلیمانی و…