برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید
مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر، ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
آقای جوادزاده: آقای بنیصدر با سلام و درود فراوان خدمتتان و سپاس داریم که دعوت ما را پذیرا شدید و به رادیو عصر جدید خوش آمدید.
آقای بنیصدر: سلام بر شما و شنوندگان گرامی شما.
آقای جوادزاده: دوستان و شنوندگان عزیز این گفتگو از طریق اینستاگرام آقای بنیصدر به آیدی @abanisadr هر جمعه از ساعت نوزده و ده دقیقه تا اتمام آن گفتگو پخش میشود. آقای بنیصدر موضوعی را که اعلام کردیم با شما در میان بگذاریم موضوع هرج و مرج فکری در سران نظام ولایت مطلقه فقیه است. همانطوری که میدانید آتش جنگ بر سر ایران میبارد. و سؤال از این قرار است که هرج و مرج فکری سران رژیم در پیشاروی تشدید تحریمها چه بلایی را بر سر کشور ما میآورد؟ میکروفن را من در اختیار شما میگذارم.
آقای بنیصدر: عرض کنم که از زمانی که آقای ترامپ گفت از برجام خارج میشود ما شاهد دو واقعیت هستیمً. واقعیت اول اینکه بنا بر اینکه این رژیم استبدادی است بیشتر به آن عیب متأسفانه همگانی ما ایرانیها مبتلاست؛ آن عیب هم این است که کار را میگذارد به آخرین لحظه. در آخرین لحظه هم که کاری ازش ساخته نمیشود شروع میکند به پریشانگویی و پریشان عمل کردن؛ این یک واقعیت که این کاملاً مشهود است. دوره آقای احمدینژاد هم همین بود؛ اول که گفتند این تحریمها وضع نخواهد شد و کاغذپاره است. وقتی کار جدی شد، وقتی که کار از کار گذشت و وقت تسلیم است وجام زهر سر کشیدند، آقای خامنهای دم از نرمش قهرمانانه زد. صد و پنج تعهد پذیرفت، به فکرشان خطور نکرد، حتی وقتی هم بهشان هشدار داده شد باز هم توجهی نکردند که آقا اقلاً از طرف مقابل یک تعهد ساده بستان که او هم تعهد بکند که از این قرارداد بیرون نمیرود و تحریمها را برقرار نمیکند. گفتند نه، ما اصلاً دو قبضه کردیم، شورای امنیت قطعنامه صادر کرده، دولت امریکا مجبور است از قطعنامه شورای امنیت پیروی کند، احتیاجی به تعهد امریکا نداشتیم. معلوم شد نه، دولت امریکا از شورای امنیت اطاعت نمیکند و نقض میکند، لغو میکند قراردادی را که قبلی امضا کرده بود. حالا هرگاه اینها قرار بود دوراندیش باشند یعنی پیشاپیش تدبیر بیندیشند آن فاصلهای که به قول خودشان تحریمها به حال تعلیق، اینها که میگفتند الغا شد، در واقع به حال تعلیق درآمد، استفاده میکردند در حال اینکه یک پایه اقتصاد تولیدمحور بگذارند. درآمدهای ارزی را به باد فنا ندهند، رانتخواری را بکاهند، بودجه را یک سروسامانی بهش بدهند، اعتبارات بانکی را مهار کنند، واردات و صادرات را منطبق کنند با تولید داخلی. کردند این کارها را؟ نه. با اینکه حتی چهار وزیر خود آقای روحانی به او نامه نوشتند و هشدار دادند. اینقدر به اصطلاح بلااثر شد آن نامه و ترتیب اثر داده نشد به هشدارهای وزیر دارایی که او از خیر وزارت گذشت و کناره گرفت.
خب دومی چیست؟ دومی این است که چون در موقعاش تدبیر نیندیشیده و گذاشته در آخرین لحظه حالا شروع میکند به پراکندهگویی که آشفتگی فکری، آشفتگی عملی در رأس رژیم را نشان میدهد. حتی از زمانی که حکومت آقای ترامپ گفت که شش ماه که سرآمد تجدید نخواهد کرد، از آن وقت هم اینها شروع نکردند به تدبیر اندیشیدن، چون فکر میکردند شدنی نیست. حالا که شد، آقای ظریف میگوید که ما دکتری داریم در دور زدن تحریمها؛ خب میدانیم که آن دور زدن دوره آقای احمدینژاد چگونه دور زدنی بود؛ دکترای با آن فساد گسترده البته شما نه یک دکتری، چندین و چند دکتری دارید، در دنیا اصلاً بیمانندید. بعد که گفتند گلوی امریکا دست ماست. چجوری گلوی امریکا دست شماست؟ در عراق، در سوریه قوا دارد امریکا؛ آنها امنیت میخواهند، امنیتش دست ماست. تنگه هرمز هم دست ماست. خب پس امریکا نمیتواند برود تا آنجا، تا تحریم کامل نمیرود. حالا رفت! حالا که رفت چه میفرمایند؟ آقای خامنهای میگوید که این جنگ تدارک دارد میشود و وضعیت خطرناک است و همه باید به حال آمادهباش دربیایند، وزیر خارجهاش چه میگوید؟ میگوید که احتمال وقوع جنگ نیست، عکس فرمایش این آقا را، ولی خب حادثه ممکن است رخ بدهد. حالا فرمانده سپاه یک فرمایش میکند، یکی میگوید مذاکره کنیم، آقای فرمانده سپاه قدس، سردار سلیمانی، میگوید که این معنایش تسلیم است و نمیکنیم. یک وقت هست نظر شخصی ایشان میدهد، فرض کنیم که بدون اجازه فرماندهی کل قوا ایشان مجاز باشد به دادن نظر شخصی خب میگوییم نظر شخصی داد. یک وقت هست نه، به عنوان یک مقام رسمی اظهارنظر میکند. خب آقا شما چه کاره این ولایتی؟ این اظهارنظر را یا آقای خامنهای باید بکند یا آقای روحانی باید بکند یا آقای ظریف. حالا ایشان اینجور فرمایش میفرمایند. خب کسان دیگری در خود همین رژیم میگویند به اینکه تا هنوز میشود گفتگو را بکنیم چون به تأخیر بندازیم آن وقت دستهای ما بالاست، دیگه هر چه آقای ترامپ بگذارد جلویمان ما باید امضا کنیم. واقعیت هم همین است دیگه. خب رویه این رژیم از چه قرار است؟ این واقعیت سوم. رویه این رژیم مثل هر استبدادی تا آخر رفتن است. میرود میرود میرود تا جایی که باید جام زهر را سر بکشد. گروگانگیری همین کار را کرد، جنگ هشتساله را همین کار را کرد، آن بحران اتمی تا قرارداد وین همین کار را کرد، با آقای ترامپ هم همین کار را تا اینجا که همین کار را کرده. خب حالا چرا این رژیم در موقع عمل نمیکند؟ سؤال مهمی است. از خودش که میگوییم حالا به مردم میگوید فشار دارد و به نفعش است، مردم مطیعتر میشوند و از ترس، قحطی و و و سر به شورش برنمیدارند بسیار خب، ولی خود شما چی؟ آن هم مراقبت نمیخواهد؟ آخه این پاسدار، پاسدار چی؟ آنجا چرا عمل نمیکنی؟ اصلاً استبداد را شما خودتان در ذهن مجسم کنید، استبداد یعنی چی؟ یعنی حاکمیت ذهنیت بر واقعیت. میگوید این واقعیت باید آنجور که من میخواهم بشود. یا واقعیت، بدتر از این، گاهی میشود که میگوید واقعیت آنی است که من میبینم. در مواردی میشود که نه، واقعیت دیگه خودش را به زور بهش حالی میکند، آقا من هستم ببین. مثل همین انقلاب و آن روزهای آخر که شاه رفت با هلیکوپتر از بالا دید و آمد و گفت که من صدای انقلاب را شنیدم. خب حالا که شنیدی عمل بر وفقش میکنی؟ این سؤال مهمی است؛ تمام گیر این رژیم و هر رژیم استبدادی در پاسخش به این سؤال است. آن پاسخ این است، همین است که این آقای سردار گفته؛ به اصطلاح جامعهشناسی سیاسی و نیز علم سیاست بهش میگویند تن ندادن به آشتی با واقعیت. چرا تن نمیدهد؟ برای اینکه میگوید به اینکه اگر تن بدهم که میروم از بین؛ پس تن نمیدهم بلکه یک اتفاقی افتاد، بلکه اروپا آمد و به حمایت این برجام و جلوی امریکا ایستاد. خب روس و چین هم که هستند. اسناد به ما میگوید از این بلکهها در جنگ ایران و عراق هم که مرتب این بلکهها وجود داشته و اینها به امید واهی که گویا امریکا یاری آنها را میکند که آنها عراق را بیفکندند، همین جنگ را ادامه دادند، ادامه دادند تا شکست. این است که چون رژیم استبدادی میترسد اگر نرمش به خارج بدهد ضعیف جلوه خواهد کرد و موجودیتش به خطر خواهد افتاد، سرسختتری بیشتری هم نشان میدهد. مثل حرفهای این آقای خامنهای و این سردارانش. سرسختی بیشتر که نشان داد، خب راه را بر آن بخش سیاسی میبندد، او نمیتواند برود روی خط اینکه جلوی ضرر را قبل از اینکه دیر بشود بگیرد. ناچار خودش را منطبق کند با این موضعگیریها. یک وقت به خود میآید میبیند که بودجه ورشکست است، خطر قحطی هست، دشمنم در حال پیشروی در خاک ایران است، آن وقت میرود میشود آقای خمینی که چاره جز جام زهر نیست، باید سر کشید. اینجوری است. این نرمشناپذیری ویژگی هر استبدادی است، درست در وقتی که باید نرمش به خرج داد، آن نرمش قهرمانانه که آقای خامنهای گفت چه وقت دیدیم این آقا این نرمش را به خرج داد؟ وقتی که فشار آن تحریمها نفسش را بند آورده بود. حالا هم همان قضیه را تکرار میکند.
خب بیاییم از یک جنبه دیگر به این مسئله نگاه کنیم چون با سرنوشت کشور ما بستگی دارد. آشفتهکاری و آشفتهگویی از چه روست؟ قاعدتاً میباید که سیاست اقتصادی به سامان باشد، معلوم باشد که چه امکاناتی هست، از این امکانات چگونه میشود استفاده کرد که فشار به، حالا به حداقل نمیرسد، قابل تحمل باشد. همچین چیزی مشاهده میکنیم؟ اگر ما بخواهیم همچین چیزی را مشاهده کنیم میباید که اول ببینیم که این رژیم در مجموع به مردم اطمینان میدهد؛ که مردم نگران نباشید اوضاع به سامان است و ما میتوانیم این فشارها را تحمل کنیم. اینطور است الان؟ زبانی که نیست؛ آقای خامنهای میگوید خود را آماده کنیم برای جنگ، آن آقای سلیمانی میگوید که ما مذاکره نمیکنیم چون تسلیم است، آن یکی میگوید که ما با امریکا مذاکره نمیکنیم وقتی لاشهاش را انداختیم بیرون آن وقت میفهمند که ما با امریکا چه کردیم. خب اینها یعنی مردم تا ممکن است بترسید، هیچ امنیتی نیست. خب وقتی هیچ امنیتی نیست چه کسی حاضر میشود سرمایه را به خطر بیندازد؟ هیچ کس. حالا بیا در عمل. باید یک تدابیری در عمل به اجرا در بیاید که اطمینان بخش باشد. ما میبینیم که سران سه قوه مینشینند تصمیم میگیرند قیمت بنزین را بالا ببرند و مردم هم از ترس برای اینکه قبل از بالا رفتن بنزین یک ذخیره کافی داشته باشند، هر کسی با هر امکانی در اختیارش است از بشکه بگیر تا هر وسیله دیگری صف میبندند در برابر پمپهای بنزین. خب صحبت گرانی ارزاق هم میشود، میگویند سیل هم آمده بخش مهمی از زمینهای کشاورزی را که کشت و زرع را از بین برده خصوصاً در خوزستان و جاهای دیگه، خب پس این مسئله وارد کردن گندم و گوشت و و و هم این میباید که در دستور باشد و ذخایر کشور کافی باشد تا به مردم اطمینان داده بشود. صحبت همچین چیزهایی است؟ نه. خب آدمی از خود میپرسد آیا رژیم دستیار آقای ترامپ نیست؟ چون اگه دستیار هم بود همین کارها را میکرد دیگه. آن آقای عراقی هی پیدرپی به اروپا اخطار میکند که باید، برجام آخرین روزهایش را میگذراند، خرج باید بکنی برای حفظش. گوش اروپا هم که از اول به این حرفها بدهکار نبود. نه یک بار، چند بار این صحبت شد که آقا این اروپا در این موقعیت است. حالا فرض کنیم شما خودتان نمیدانید، اینها که میگویند خب ببینید، اینها توضیح میدهند برای اینکه به وطنشان علاقه دارند؛ توضیح میدهند خب بدانید. بنا را میگذارید براینکه اروپا جلوی امریکا بایستد و آنچه خود باید بکنید را نه تنها انجام نمیدهید، وارونهاش را هم انجام میدهید. حالا رفتند سراغ اینکه چین و هند بلکه جلوی امریکا بایستند. میخوانید در این سایتهای رژیم که، دستگاههای تبلیغاتی رژیم که، وزیر خارجه ترکیه گفت ما نمیتوانیم نفت ایران را جانشین کنیم، امریکا باید که اجازه بدهد که ما وارد کنیم. آقای علمالهدی از آن ور درمیآید که قیمت نفت اگر ایران تحریم بشود به صد دلار میرسد. پراکندهگویی است دیگه. اینها یعنی اینکه ما برنامه عمل نداریم. من ماتم از این که اینها چطور نمیفهمند بابا این دنیا عقل و شعور دارد؛ این حرفهای پراکنده شما یعنی اینکه شما درماندهاید. همینطور نیست که دستگاه اطلاعاتی امریکا، وزارت خارجه امریکا، وزارت دفاع امریکا، آن رژیمهای منطقه، موساد اسرائیل، اینها نفهمند که پرتوپلاگوییها و آشفتهگویی و آشفتهکاری این یعنی که شما درمانده شدید. خب اقلاً ساکت باش. نه نمیتواند هم ساکت باشد، چرا؟ چون باید سر هم را هم بتراشند. گفت این هم شد دیگه قوز بالا قوز. آقا این طرف میخواهد بگوید که هر چه بلا هست زیر سر آن قرارداد وین و آن برجام است؛ از اینجا میخواهند سر آقای روحانی را بتراشند. حالا بعضی از اینها خیز برداشتند که این آقای روحانی الا تا تابستان بیشتر نیست. آقای رضایی میگوید که مجلس و دولت آینده بسیار انقلابیتر هم خواهد بود. انقلابیتر خواهد بود یعنی چی مثلاً؟ یعنی لابد همه از سنخ آقای خامنهای خواهد شد دیگه. مثل اینکه الان نیستند حالا به قول ایشان بیشتر انطباق خواهند داشت. خب این آقای خامنهای اگر کاری ازش ساخته بود چرا وضعیت ایران این بود؟ گفت نود و نه و نه و نه درصد هر چی بلا سر ایران میآید زیر سر این ولایت مطلقه است و این آقای کممایه بیسواد در جایی قرار گرفته با اختیارات مطلق و نمیداند چه کند؛ حواسش پیش این است که نکند اختیارش یک ذره بهش خدشه وارد بشود. اصلاً او که در فکرش نیست وطن و کشور و سرنوشت. خود جناب بزرگوارش هم پرتوپلا و به اصطلاح ضدونقیضگویی فراوان میکند. حالا اینها کافیشان نیست، میآید در دستگاه تبلیغاتی این رژیم و آن بخش از روحانیت که در قم مثلاً سخنگوی این رژیم است به حمایت اینها میآید. آدم وقتی به آنها هم مراجعه میکند میبیند که کیهان مثلاً آقای شریعتمداری، چی فرمایش میفرمایند، آن یکی به اصطلاح سایت طرفدار آقای روحانی چه میگوید، آن یکی چه میگوید، یک بلبشوی عجیب و غریبی. یکی میگوید که مردم، از مراجع به اصطلاح حامی نظام، مردم از گرانی جانشان به لب رسیده. و همه آنها و همه آنها، کسی را که آقای منتظری رودررو بهش گفت شما جنایتکار تاریخی هستید به عنوان رئیس قوه قضائیه پذیرفتند؛ پذیرفتند. هیچ کدام نگفتند آقا چه معنی دارد که همچین قاتلی، جنایتکاری رئیس قوه قضائیه بشود، پذیرفتند! حالا هر کدام هم از او یک توقع کردند. به سلامتی قلمرو قوه قضائیه را آنها گسترش دادند که باید مراقب نمیدانم ارز کشور باشد، مراقب گرانی و ارزانی ارزاق باشد، مراقب فساد باشد، ای بابا! حالا این آقا هم، این آقای رئیس قوه هم البته فرمایشات میکند که بله باید این کار را بکنیم آن کار را بکنیم. گفت که یکی را جانشین این دادستان تهران کرده که مثل اینکه شبیهتر است به خود او و اهل قهر و غلبه و اینها. خب حالا شما از دید خارج به این رژیم نگاه کنید. آن پراکندهگوییها و آشفتهگوییها و آشفتهکاریها و این مقامها، مقامها! خب تا زمان آقای ترامپ چی میگفت غرب؟ نه اینکه، ما مرتب هم میگفتیم آقای غرب تو برای راست و ریست کردن خورد و برد خودت از کشور ما، این اصلاحطلب و اصولگرا تشخیص میدهی، تندرو و میانهرو تشخیص میدهی. اصل قضیه این است که این رژیم محورش ولایت مطلقه فقیه است و روش اصلیاش هم زور است. خیر! نخیر! ما از میانهروها حمایت میکنیم. خود رژیم کاری کرد که این بساط برچیده شد، جوری که وزیر خارجه امریکا چی گفت؟ گفت میانهرو و نمیدانم تندرو وجود ندارد، اینها سروته یک کرباساند. خب انصافاً دروغ میگوید؟ مثلاً آنهایی که یک، فرض کنیم آقای روحانی، فرض کنیم ها، یک کرباس نیست، چه کاره است؟ یک رئیس جمهوری است که مهمان خارجی میآید ایران، ایشان وقتی وارد حیاط میشود آقا مطلع میشود. نمیدانم چی چی حشدالشعبی را سپاه قدس میآورد خوزستان هیچ کس خبرش نمیشود. حالا سابق میگفتند این آقای خاتمی تدارکاتچی بود، یعنی رعایت حالش را میکردند، به صورت ظاهری تا حدودی رعایت میشود. گرچه او هم یک وقت آن قضیه فرودگاه شد و سپاه توی دهان ایشان زد و بعد هم نامه چند نفری امضا کردند، تهدیدش کردند به کودتا، اینها هم بود. اما اینکه دیگه رئیس جمهور به ایران بیاورند و نمیدانم حشدالشعبی بیاورند بدون اینکه آقا خبردار بشود اینها نبود، این هم اضافه شد. اینها را این آقایان خیال میکنند کبکاند، خیال میکنند سر را کردند زیر و هیچ کس اینها را نمیبیند؟ اینها را در دنیا میبینند. همین امروز در لوموند یک صفحه اختصاص داده به تشدید تحریمها توسط آقای ترامپ و اینکه عرصه بر رژیم ایران تنگ است. اینجوری نیست که نمیدانند، میدانند. اگر هم نمیدانستند شما حالیشان میکنید از این پریشانگویی و پریشانکاریهایتان. و میدانند که این رژیم دیگه آن تقسیم سابقی هم نیست؛ یعنی نمیتوانند بکنند دیگه، راحت میبینند دیگه، میبینند این حکومت و وزرایش هیچکارهاند. شما حالا بیا در سطح مردم ایران، مردمی که با این رژیم سروکار دارند. میخواهم ببینم که، میخواهم بفهمم تکلیفشان چیست. آنچه از خارج میشنوم، این است که آقای بولتون، مشاور امنیتی آقای ترامپ، و آقای پمپئو، وزیر خارجه ایشان، جانبدار جنگ با ایران. اسرائیل هم که به طریق اُولی، آقای بنسلمان هم همینطور. پس مرتب میگویند که نکند که به ایران حمله بشود، این که از خارج. از خارج میشنوند که این عرصه اقتصادی بر ایران بیش از آنچه باید تنگ شده، این را هم میشنوند یا میخوانند. در داخل چه میخوانند و چه میشنوند؟ این پریشانگوییها و پریشانکاریها را. نتیجه چه میگیرند؟ سؤال مهمی است، خب مردم ایران چه نتیجهای گرفتید؟ نتیجه گرفتند این شعر را: اندرکف شیر نر خونخوارهای *** جز که تسلیم و رضا کو چارهای. آنی که شما آقای سلیمانی میگویی تسلیم نمیشوم، مذاکره نمیکنم چون تسلیم است، در جامعه وارونهاش را القا کردی. جامعه پذیرفته که چاره نداری. خود شما القا کردی، هم از داخل هم از خارج، القا کردی. حالا در این هیر و ویر یک استاد دانشگاه آمده یک واقعیتی گفته. گفته است برنامه اتمی جز خرج هیچی ندارد. راست میگوید. آقای رئیس سازمان انرژی، آقای صالحی، به فغان آمده که این چه حرفی است. خب آقا این حرف غلط است حرف صحیح کدام است؟ شما توضیح دادی و مردم را مطلع کردی که این فایده، آن فایده، آن فایده دارد، دخل و خرج کرده، این میلیارد میلیارد میلیارد که صرف شده این زیان تحریمها که بر آنها اضافه میشود اینها به زحمتش میارزد؟ همچین توضیحی دادی؟ ندادی! نتیجه اینکه مردم نتیجه میگیرند که شما برای یک برنامهای که یک هدف دیگری داشته حالا چون به آن هدف نرسیده، وسیله کردی، یک بحرانی ساختی دست برنمیداری. به جای اینکه بیایی با خود آن مردم مسئله را حل کنی همچنان آن را دستمایه کردی برای یک بحران شدیدی که از آن بحران استفاده کنی برای تشدید فشار به مردم ایران که نکند از جایشان بجنبند. در واقع چهل سال است که این رژیم وسیله انتقال فشار سلطهگران به مردم ایران است. خب دوباره برگردیم از مردم ایران بپرسیم، البته صدای من که به همه مردم نمیرسد به لحاظ سانسورهایی که این رژیم برقرار کرده، اما شمایی که میشنوید وجدان خودتان را قاضی کنید، ببینید آنچه شنیدید صحیح است؟ حقیقت است؟ بیان واقعیت است؟ اگر اینطور یافتید شما سانسور را بشکنید و رادیو بازار بشوید، آنجور که ما در دوران انجام کودتای خزنده به کار انداختیم. خود مردم جریان آزاد اندیشهها و اطلاعات را برقرار کردند؛ این کار را بکنید. مهم است که شما مردم ایران بدانید راهکار وجود دارد. همچین نیست که در بنبستید هیچ کاری نمیشود کرد جز تسلیم. در پی این باشید که تواناییهای خود را به کار بگیرید. دارید این تواناییها را. قبل از اینکه دیر بشود. شما صبر نکنید برای آخرین لحظه، چون گذشته. عمل کنید، اقلاً که میتوانید خواستههایتان را اظهار کنید. شما معلممان، شما کارگران، شما زنان، شما دانشجویان، شما دانشگاهیان، نیروهای محرکه هستید. شما اگر نخواهید عمل کنید، یا جدا جدا عمل کنید از خود میپرسید که از ایران چه خواهد ماند؟ شما باید صبر بکنید که آقای ترامپ برای کشور شما تصمیم بگیرد و بالاخره هم این رژیم برود پای تسلیم؟ هرگاه تصمیم گرفتید به عمل برخیزید میدانید چه باید بکنید؛ در این باره بارها گفتهام، در نوبتهای دیگر هم باز خواهم گفت.
شاد و پیروز باشید.