در این داستانها همواره قتلی صورت می گرفت و کار جانی دالر مثل سروان کلمبو پیدا کردن قاتل بود. آقایی که زنش برای گرفتن دوش به حمام رفته کلتی را از مثلا کیفش و یا کشو میزش بیرون می آورد، وارد حمام میشود کلت را به طرف قلب زنش گرفته و شلیک می کند؛ همسایگان به پلیس خبر می دهند. در این ایام است که سر و کله جانی دالر برای بازرسی و بازپرسی پیدا می شد.
شنوندگان مثل جانی دالر می خواستند ببینند کی مرتکب آن جنایت شده است. در این جاست که هر کدام خود می شدند جانی دالر و شروع می کردند به حدس و گمانه زدن که قاتل کیست. بعد از رفت و آمد ها و فراز و نشیب های فراوان با هیجان و التهاب زیاد هر کسی که کنارت بود می گفت مثلا حتما قاتل نجفی است. آن یکی می گفت زن اولش بود خواست از زن دوم نجفی انتقام بگیرد. سومی می گفت نه دخترش بود. چهارمی می گفت اصلا خود زنه خودکشی کرده که ِآبروی نجفی مظلوم و مودب و باهوش ریاضی دان ریخته شود.
پنجمی می گفت نه پرستو بود. اصلا افراد امنیتی طائب توطئه کردند که آبروی اصلاح طلبان بریزد. ششمی می گفت نه اصلا کار موساد و سپاه است. هفتمی می گفت کار صدا و سیما و گزارشگرش بوده است. هشتمی که کانال تلگرام اصلاح طلبان نیوز نام داشت گفت که نجفی را در هتلی مست کردند و عامل قتل فردی بوده بنام امین فردین که روزنامه نگاری بوده است. تنها چیزی که در این میان از یاد می گرفت که ای بابا قتلی صورت گرفته و انسانی جانش گرفته شده است.
همینطور حدس و گمانه زنی ها زیاد می شد. آن قلیل افرادی که جدی جانی دالر را دنبال می کردند می گفتند بابا آنقدر نظر هوایی ندهید و لاطائلات نگویید. ول کنید ببینیم جانی دالر چطور قاتل را پیدا می کند و داستان چیست؟. با وجود اینکه نجفی میرود دفتر جانی دالر و قتل را بعهده می گیرد ولی گمانه زنی ها روز بروز افزایش می یافت تا ثابت کنند و برجسته نمایند که میترا استاد زن دوم نجفی فرستاده نهاد های امنیتی بوده است.
اما وقتی فکر ملتی دایی جون ناپلئونی باشد و همه ،چیز را توطئه و دسیسه و فتنه می بیند و می داند خودش میشود جانی دالر و اصلا قاضی و دارای تفکری جانی دالری. چیزی که برایش نه معنی می دهد و نه مفهوم عدالت است و تجاوز نکردن به حقوق انسانی قاتل و مقتول . که پیدا کردن قاتل کار او نیست و قضاوت کردن کار دادگاه است.
من به شخصه بسیار متاثر شدم که غیر باورانه می بینم اکثر نوشته ها و حرف ها حق را به نجفی که خود میگوید مجری قتل است می دهند و اصلا چیزی که برای این قوم شهید پرور نویسنده و گوینده معنی نمی دهد انسان و کرامت و حرمت انسانی است.
آقا و خانم محترم قتلی رخ داده و کسی قربانی شده است . می فهمی قتلی صورت گرفته است و یک زنی در بدترین حالت کشته شده است. در حمام و لخت و پتی که فرصت فرار نداشته باشد. عمق زن ستیزی جامعه را در این نوع نوشته ها و برخوردها باید دید. حتی اگر این زن گناهکار و حتی مامور نهاد های امنیتی باشد بعنوان یک انسان صاحب حق و حقوق انسانی بوده است. حتی اگر مامور باشد و بعنوان آلت جنسی از او استفاده کرده باشند آیا باید او را کشت و جانش که بزرگتر نعمت خدادادی است را ستاند. حقوق انسان، بر عمل حتی جنایتکارانه او تقدم دارد. دفاع از قاتلی که خود می گوید مجری قتل است و عذرش پذیرفته نیست چون مرتکب قتل شده است و هر کس باشد به گفته خودش قاتل است در جامعه قابل باور نیست. آخر این چه ذهنیتی است که همه باید مقتول را محکوم کنند حقوق و منزلت او را نادیده انگارند و از فردی که زور و خشونتی بی رحمانه بکار برده است و خود می گوید قاتل هستم دفاع نمایند. این است انسانیت و ذهن خالی ما، که درکی از حق و عدالت ندارد.
این است انسانیت و ذهن هایی که غافلند از حقوق و متجاوزند به حقوق و کرامت انسانی و خالیند از عدالت و حقوق و منزلت انسانی. هیچ تباهی بدتر از این نیست که قومی مثل ستمگران شود و به شیوه آنان بیاندیشد. خود را در یابیم.