رژیم ایران از مدتی پیش تاکتیک کاهش زمان گریزهسته ای ( از طریق کاهش تعهدات برجامی )، ایجادعدم امنیت در ابراه های منطقه و نیز تشدیدتهدیدها و فعالیت نیروهای نیابتی خویش در منطقه را برای مقابله با سیاست های فشارحداکثری دولت آمریکا و تحت فشارقراردادن اروپا برای مقابله با تحریم های آمریکا در دستورکارخود قرارداده است. این نوع رویکرد گرچه ظاهرا حالت باصطلاح تهاجمی دارد و سرداران رژیم و خامنه ای به عنوان نشانی از اقتدارنظام از گشودن مفری که برای خروج از تله ای که در آن بدام افتاده اند به خود می بالند، اما چنین واکنشی در کنه خود جزفریادی از روی استیصال ( یا آن گونه که البرادعی آن را فریادکمک خواهی خوانده است )، در عمل بویژه در درازمدت به معنای پیچیدن بیشترطناب دار به دورگردن خود و بدست خود نیست. چرا که بیش از پیش بی اعتمادی علیه خود را چه در منطقه و چه در اروپا و حتی در جهان بر می انگیزد که زمینه را برای شکل دادن به یک اجماع منطقه ای و جهانی و یک ائتلاف نظامی بین المللی که دولت ترامپ بدنبال آن است فراهم می کند. چنانکه ماجرای ضربه زدن به به کشتی ها اکنون به توقیف کشتی نفت کش ایرانی و مطرح شدن عبورنفتکش ها در معیت ناوهای نظامی یعنی میلیتاریزه شدن خلیج فارس و دریای عمان و آماده کردن شرایط مناسب برای آمریکا جهت ایجادائتلافی بزرگ و بازدارنده می شود. بی تردید یکی از اولین کارکردهای شکل گیری چنین ناوگانی ممانعت از صدورنفت توسط خودایران است که دقیقا مصداق همان تنگ ترکردن حلقه طناب دار به دورگردن خود است. بطورکلی چون چنین تهاجمی در اساس با پشتوانه و توانائی ایران ناهم طرازاست در کل شکننده بوده و قادر نیست در برابرقدرت های مهم جهانی و منطقه ای خودی نشان بدهد. بگذریم از آن که می تواند حتی منجر به حمله نظامی توسط دولت آمریکا برتأسیسات نظامی وزیربنائی ایران هم بگردد. هم اکنون اسرائیل نیز مانورهای هوائی توسط بمب افکن های اف ۳۵ خود را تدارک می بینند. از سوی دیگر تلاش هائی که به عنوان چه بسا آخرین شانس توسط دولت های اروپائی و مکرون برای گشودن روزنه ای جهت کنترل دامنه بحران و گشودن راهی برای مذاکره در جریان است نیز تا آن جا که به طرف ایرانی بر می گردد، گرچه از سوی دولت روحانی و ظریف با پاسخ «نه» مواجه نشده است و حتی بطورضمنی بارمثبت در آن ها دیده می شود، اما گمان براین است که با اقبال سپاه و جریان های افراطی مواجه نیست. چنان که در بحبوحه چنین فعل و انفعالاتی اطلاعات سپاه مانندمواردی که در گذشته هم بارها انجام داده است، مبادرت به دستگیری یک فرانسوی ایرانی تبار (و دوتابعیتی ) کرده است که معنائی جز ایجاداختلال در آن نیست که شرایط را برای دولت مکرون به گونه ای کرده است که ناچارشده همزمان با تلاش برای گشودن روزنه ای در بحران فزاینده، به اعتراض نسبت به آن پرداخته و خواهان پاسخ دولت و تلاش آن برای برای آزادی شهروندخود گردد. و این در وضعیتی است که دولت حتی جرأت نمی کند کلمه ای پیرامون این خرابکاری و گروگانگیری سپاه بر زبان آورد و به دولت فرانسه که هم چنان در انتظارپاسخ است جوابی در خور بدهد، بجز آن که بگوید ما بی اطلاعیم!
اروپا آشکارا روشن ساخته است که نه می خواهد و نه می تواند به مقابله با تحریم های آمریکا آنگونه که حکومت ایران انتظار دارد به پردازد. از همین رو تلاشش از یکسو نشان دادن درباغ سبزاینستکس به عنوان ایجاد باریکه راه تنفس از یکسو و گشودن باب دپیلماسی مذاکره با آمریکا ( در پوشش های ۴یا ۵+۱ ) از سوی دیگراست. بهمین دلیل توقعی بیش از آن از دولت های اروپائی به طوراجتناب ناپذیر به معنی دورکردن آن ها از میانه بازی و نزدیک کردن به آمریکا و لاجرم خطرفعال شدن ماشه معکوس برجام خواهد بود. سیاست اصلی دولت ترامپ هم تاکنون اعمال فشارحداکثری و عمدتا اقتصادی بوده است تا رژیم را در موقعیت ضعف و با تحمیل شروط و خواسته های خود به میزمذاکره بکشاند (گرچه نیم نگاهی هم به آشوب و فروپاشی از داخل داشته است ). اما در صورتی که حکومت ایران هم چنان دست به ادامه تهاجمات منطقه ای و افزایش غنی سازی بزند، با این گمان که دولت آمریکا در فضای انتخاباتی یک و نیم ساله دست به کاری نخواهد زد و گویا دولت ترامپ دست روی دست خواهد گذاشت، دچار یک خوش بینی مفرط است. برعکس در هرحالتی دولت ترامپ هیچ گاه در وضعیت ضعف و نادیده گرفتن اقدامات تهاجمی رژیم به استقبال انتخابات نخواهد رفت. او سعی خواهد کرد اگر که از طریق میزمذاکره نشد، با قدرت نمائی موقعیت خویش را مستحکم نشان بدهد. در حقیقت دولت آمریکا و طراحان استراتژیک او از هم اکنون با تقویت آرایش نیروهای نظامی خود در منطقه و تضعیف نیروهای نیابتی ایران (همانطور که درموردحشدالشعبی به عمل می آورند و یا فشارهایی که روی حزب اله لبنان گذاشته اند …. ) و تلاش برای تشکیل یک ائتلاف نظامی بین المللی و با مشارکت حدودا ۲۰ کشور، و ترکیب محاصره اقتصادی با محاصره نظامی عرصه را بر رژیم ایران تنگ ترکند و چه بسا اگر رژیم به اقدامات ایذائی و عدم ایمن سازی آبراه ها و یا افزایش شتابان غنی سازی مبادرت ورزد به حملات متقابل و سنگین موضعی مبادرت هم به ورزد. در آنصورت این زنجیره واکنش های متقابل خواهد بود که می تواند دامنه و گستره جنگ را تعیین کند. درست است که کنگره آمریکا و افکارعمومی آمریکا با تهاجم و ورودابتدابه ساکن آمریکا به جنگ مخالف است، اما در وضعیتی که بتوان آن را تدافعی عنوان کرد به هیچ وجه دست رئیس جمهورآمریکا بسته نیست. بهرحال کسی نمی تواند از هم اکنون بدرستی پی آمدها و ابعاد ورودبه چنین فازی را تخمین بزند. چرا که نیروی رانش بحران صرفا براساس عقلانیت پیش نمی رود و فرایندبحران پویش خویش را دارد.
خامنه ای با وجودی که در گذشته بارها به شدت به مذاکره با آمریکا حمله کرده بوده و آن را حتی حرام خوانده بود، اما در سخنان اخیرخود چیزی پیرامون آن و آن چه که این روزها به عنوان آتش بس موقت و موضوع مذاکره، وسیعا در رسانه ها مطرح شده است نگفت و این درحالی است که روحانی صراحتا گفته است که با مذاکره هیچ مشکلی ندارد حتی همین امروز و همین حالا (البته با در نظرگرفتن گشایش در تحریم ها) و ظریف نیز سخنانی مشابه آن را در نیویورک بر زبان رانده است، آنهم فراتر از موضوع تحریم های اقتصادی که حتی در مورد برنامه های موشکی و… . آیا رژیم ایران این -چه بسا- آخرین شانس را -پیشنهادآتش بس دوطرفه اروپا و مکرون برای گشودن روزنه ای جهت مذاکره- با طرح خواست های نشدنی و انتظاراتی که حاصلش جز سوق دادن اروپا به سمت کشیدن ماشه برجام و ایجاداجماع جهانی نخواهد بود، خواهد بست یا آن که رویکردتهاجمی موردی و موقتی خود را دستمایه ای برای استقبال از آن و در خدمت چانه زنی خود -ولو آن که می دانیم محتوای آن به ناگزیر نوشیدن جام زهرتازه ای خواهد بود- بکارخواهدگرفت؟. آن چه که محرزاست وضعیت ایران بطورواقعی در حالت تهاجمی نیست بنابراین ژست تهاجمی اش با توان واقعی اش خوانائی ندارد و نمی تواند برای مدت طولانی چنین ژستی را به خود بگیرد. این واقعیتی است که خود رژیم بیش از همه به آن واقف است. برای رژیم مسأله مهم و اکنون ایجادگشایشی در عرصه تحریم های خفقان آور نفتی و مالی است و بقیه تاکتیک ها و رویکردها، ترفندهائی برای تقویت موقعیت ضعف کمابیش مطلق خود در وادی مذاکره است.
خامنه ای: جمهوری اسلامی دزدی دریائی انگلیس خبیث را بی جواب نمی گذارد:
https://www.entekhab.ir/fa/news/489848
یک مقام آمریکائی: ایران احتمالا یک نفتکس اماراتی را توقیف کرده است:
https://www.radiofarda.com/a/f4_us_american_iran_seize_uae_oil_tanker/30058751.html
ترامپ: پیشرفت های زیادی در رابطه با ایران بدست آمده است:
https://www.radiofarda.com/a/f4_trump_iran_progress_no_regime_change/30058862.html
مایک پمپئو: ایران آماده گفت وگو درموردبرنامه موشکی خوداست:
https://ir.voanews.com/a/pompeo-iran/5002842.html
دل پیچه های یک بحران!
«اگر در آمریکا خوشحال نیستید، می توانید بروید. این انتخاب شماست. فقط انتخاب شما».
توئیت های جدیدترامپ علیه چهارنماینده رنگین پوست کنگره آشکارا گام تازه ای است از رویکردنژادپرستانه و بیگانه هراسی که ترامپ برای امیال خود و بخش محافظه کار تر سرمایه داری و البته بسیج لایه ها و بخش های واپسگرای و کمترآگاه جامعه امریکا، سوار برموج آن شده است. از همین رو آن را باید به عنوان بخشی از فعالیت های کمپین انتخاباتی او محسوب هم کرد. شاه سابق ایران زمانی در اوج یکه تازی خود به مخالفانش چیزی شبیه همین سخنان را گفته بود که اگر خوشتان نمی آید از مملکت بروید!
چنین رویکردی قبل از هرچیز به معنای آن است که او باورها و رویکردهای فاشیستی خود را معادل کلیت آمریکا می داند که به معنی گرایشی تمامیت خواهانه و نفی سنگ بنای دموکراسی است. اما ازجهات دیگر رفتاراو به غایت مضحک و بسی سست و مغایربا واقعیت های موجودجامعه آمریکاست. ضرب المثلی داریم که می گوید از شترپرسیدند که چرا گردنت کچ است؟ پاسخ داد که کجایم راست است که گردنم راست باشد! در حقیقت شترشاهکاری است از ترکیب خطوط کج و معوج! آن چه که بنام ملت آمریکا اتلاق می شود بیش از هر کشوربزرگ دیگری پیوستاری است از مهاجران رنگین کمان. حتی درموردخودسفیدپوستان…. . خود ترامپ که اکنون هم چون کاسه ای داغ تر از آش هیستری ضدیت با مهاجرین را به دکترین اصلی خود تبدیل کرده است در اصل پدرومادربزرگش آلمانی بوده و همسرش از جمهوری سابق چک ( و اسلوانی). لاجرم خانواه و فرزندانش کلا دو رگه محسوب می شوند.
نزاع جنوب و شمال حول بردگی و ضدیت با آن در اوان شکل گیری آن چه که ملت آمریکا خوانده می شود، البته از طریق جنگ و پیروزی علیه بردگی به پایان رسید. با این همه پیروزی یک طرف و عقب نشینی طرف دیگر به معنای حل قطعی مناسبات فرهنگی و نژادی و اقتصادی و سیاسی در جامعه آمریکا نبود. اما تا همین جا مهم است که بدانیم جامعه آمریکا فقط معادل ترامپ و عروج امثال وی نیست. جامعه آمریکا آفریقائی تباری مثل باراک اوباما هم داشته است و شکوفائی ودست آوردهای ایالات متحده آمریکا هم مدیون همین همزیستی جوامع مختلف درونی آن بوده است و برهمین اساس آن چه که ترامپ بدست گرفته است تیشه ای است به ریشه بنیاد و هویت وجودی آن که با زرورق « آمریکا را بزرگ می کنیم و آمریکا اول» تزیین شده است.
ولی آن چه که در پشت همه این ماجراها نهفته، آن سرمایه داری بحران زده ای است که فی الواقع هیچ دستاوردتمدنی بشر برایش مفروض و مسلم و ماندگارنیست که لاجرم حفظ و تقویتشان به عهده حمایت فعال جامعه از آنهاست. سرمایه داری برای فراافکنی بحران و نجات خود همواره به گاه بحران ها به زخم ها و شکاف ها و گسست های موجود در بطن جامعه دامن زده و چه بسا آن را در سطوح تازه و انضمامی بازتولیدکرده و سوار برچنین امواجی به فکرنجات خودافتاده است. چنین است که امروزه در قرن بیست و یکم ما شاهد رشدانواع بردگی های نوین و بنیادگرائی ها و سودای بازگشت به دوران دولت ملت ها و برافراشتن دیوار و کشیدن سیم خاردار و شکل گیری حاشیه نشینی و گتوها…. هستیم. جهانی که در آن گروه گروه مهاجران در امواج بی رحم دریاها غرق می شوند، تراژدی که هیچ تراژدی نویسی قادر به آوردن ابعادواقعی آن به روی صحنه نیست، و کسی و دولتی هم از این مدعیان حقوق بشر خم به ابرو نمی آورد. در واقع سرمایه جهانی می خواهد برای حرکت بدون مانع سرمایه به همه نقاط جهان و هرجا که کار و بازار و منابع ارزان و رایگان گیرش بیاید بتازد، اما فقط در جاده یک طرفه. واین در حالی است که با رشدبه شدت ناموزن و تبعیض آمیزمناطق گوناگون جهان و رساندن سوخت و مهمات به جنگ ها و ایجاد سرزمین های سوخته و بحران محیط زیستی بدون آنکه حاضر به پذیرش پی آمدهای عملکردخود ازجمله پناهندگی و … باشد.
از جنبه دیگرسرمستی و چماق گردانی و نفس کش طلبیدن یک هیولای بی همتا و بشدت قدرتمند نشان می دهد که تا چه حد توزیع ناموزون و یک جانبه مناسبات قدرت در مقیاس جهانی، فرق نمی کند که این هیولا امروز آمریکا باشد یا فرداچین، برای تداوم آینده تمدن بشری خطرناک است و تا چه حد برای دوره انتقالی و آکنده از بحران، شکل گیری و شکل دادن به جهانی که در آن از یکسو نظم مبتنی بر توزیع متوازن قدرت بین قطب های درونی آن ضرورتی حیاتی است و از سوی دیگر وجود یک قطب جهانی جنبش انترناسیونالیستی هم چون اهرم نیرومندفشاربیرون از سیستم سرمایه داری برای کنترل و مهاراین قدرت ها و البته به عنوان پیش شرط و ضامن گذار به جهانی انسانی تر.
واکنش چهارنماینده زن کنگره به ترامپ
http://www.bbc.com/persian/world-48998900?SThisFB
۱۶.۰۷.۲۰۱۹ تقی روزبه