صدارت : مروری بر اعلام نخستوزیری بوریس جانسن در بریتانیای ’کبیر‘
دقایقی پیش، نتیجه رایگیری برای پنجاهوپنجمین مقام نخستوزیری در بریتانیا ’کبیر‘، منتشر شد. بوریس جانسن، وزیر خارجه سابق در حکومت تریسا می، و شهردار اسبق لندن، با ۹۲۱۵۳ رای، یعنی رای دوسوم واجدین شرایط برای رایدهندگی در حزب محافظهکار، انتخاب شد و فردا چهارشنبه۲۴جولای۲۰۱۹ کار خود را رسما به عنوان نخستوزیر بریتانیا شروع خواهد کرد.
این رایگیری، پیش از موعد مقرر، و به علت استعفای تریسا می، در تاریخ ۲۴ماه می۲۰۱۹ یعنی بعد از ۳سال نخستوزیری، برگزار گردید. سه سالی که قطبی شدن در جامعه انگلیس، سرعتی فزاینده داشته است. وقتی زور و قدرت اساس برقراری رابطهها باشد، دامنه تبعیضها و خشونتها، دیر یا زود، دامن قدرتمداران را هم میگیرد.
گفته شد که بوریس جانسن، (که او را ترامپ بریتانیایی‘ لقب دادهآند!) قبلا رویای ’پادشاه دنیا‘ شدن را در سر میپرورانده.، ولی بعدا به نخستوزیر شدن در ‘بریتانیا کبیر’ یا دقیقتر بگوییم، اتحادیه پادشاهی، رضایت داده است! (اتحادیه پادشاهی که پادشاه ندارد، ملکه دارد!) به این ترتیب، دو سال باقیمانده از دوره پنج ساله نخستوزیری تریسا می را بوریس جانسن تصدی خواهد کرد.
این انتقاد بر جانسن وارد بوده است که اختیار زبان خود را ندارد. این مساله در زمانی که تصدی مقام وزارت خارجه را به عهده داشت، در مورد اظهارات بیمورد و نادرست وی در مورد خانم نازنین زاغری که در آن موقع، و هنوز، در زندان رژیم به گروگان گرفته شده است، کاملا نمایان شد.
از نخستوزیر جدید بریتانیا، به عنوان یک نژادپرست یاد شده است. از جمله اینکه وی زنان مسلمان باحجاب را ’صندوق پست‘ خوانده است! و این در حالی است که تبار او از مسلمانان، و از صاحب منصبان دربار عثمانی در ترکیه است.
پدربزرگ بوریس جانسون، عثمان علی نام داشت که بعد از تکهتکه شدن پدرش علی کمال (که به انگلیسیهای حامی پادشاه عثمانی نزدیکی داشت و دستور توقیف آتاتورک را صادر کرده بود) توسط هواداران بنیانگذار ترکیه جدید، به لندن گریخت و نام خود را به «ویلفرد جانسون» تغییر داد.
نقل چند نکته ژئوپلیتیک این منطقه، خالی از اهمیت نیست.
نام کامل و رسمی آنچه که در ادبیات سیاسی فارسی ’انگلیس‘ و یا ’انگلستان‘ و یا ’بریتانیای کبیر‘ و یا ’بریتانیا‘ خوانده میشود، ’اتحادیه پادشاهی بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی’ است، که مختصرا اتحادیه پادشاهی (United Kingdom) خوانده میشود. این اتحادیه پادشاهی، که در ۶۶ سال اخیر، پادشاه نداشته است، بلکه ملکهای دارد که دو ماه و دو هفته بعد از تاجگذاریاش، کودتای انگلیسی-امریکایی برعلیه دکتر مصدق انجام شد. این اتحادیه، سکولار است ولی ملکه ’رئیس عالی کلیسای انگلستان’ و حتی در بعضی از کشورهای تحت سیطره خود، مقام ’مدافع ایمان‘ را دارا است.
اتحادیه پادشاهی شامل بریتانیای کبیر (Great Britain که خود از انگلستان، با پایتخت لندن؛ و اسکاتلند، با پایتخت ادینبورو؛ و ویلز، با پایتخت کاردیف)؛ و نیز ایرلند شمالی، با پایتخت بلفاست است. لندن پایتخت مرکزی تمام چهار کشور اتحادیه شاهنشاهی هم هست.
اکثر شهروندان اسکاتلند مایل هستند که در اتحادیه اروپا بمانند. در همهپرسی برگزیت ۶۲٪ اسکاتلندیها، به خروج از اتحادیه اروپا رای منفی دادند. در رفراندم دیگری که در که در سال ۲۰۱۴ برای جدایی از اتحادیه پادشاهی، در اسکاتلند انجام شد، ۵۵٪ مردم به ماندن در اتحادیه شاهنشاهی رای دادند. علت اصلی نتیجه منفی همهپرسی برای جدا شدن اسکاتلند از اتحادیه پادشاهی، ترس اسکاتلندیها از اخراج از اتحادیه اروپا بود. در سال ۲۰۱۶، حدودا دو ماه قبل از رفراندم برگزیت، انتخابات مجلس در اسکاتلند برگزار شد و حزب ملی اسکاتلند در بیانیهای (که ۵۲٪ موافق داشت) ابراز کرد که اگر اتحادیه پادشاهی از اتحادیه اروپا خارج شود، باید همهپرسی دیگری در اسکاتلند برای جداشدن از اتحادیه پادشاهی انجام بگیرد، در ماه مارس ۲۰۱۷، اسکاتلند طی نامهای رسمی به اتحادیه پادشاهی، خواهان برگزاری رفراندم دومی برای جدا شدن از اتحادیه پادشاهی شده است. ظاهرا این درخواست، تا این زمان، جواب رسمی دریافت نکرده است. این احتمال که با اجرایی شدن برگزیت در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹ اسکاتلند از اتحادیه پادشاه خارج شود و در اتحادیه اروپا بماند، با انتخاب بوریس جانسن و ویژگیهای سیاسی و شخصیتی وی، بسار بیشتر از پیش است.
یک ششم جزیره ایرلند، با نام ایرلند شمالی، جزئی از اتحادیه پادشاهی است که نزدیک به ۵۶٪ مردم آن در رفراندم برگزیت، به طرح جدا شدن از اتحادیه اروپا، رای مخالف دادند. یکی از موارد اصلی مورد مناقشه اتحادیه اروپا با اتحادیه پادشاهی در مذاکرات برگزیت، مرز زمینی بین ایرلند شمالی و جمهوری ایرلند (ایرلند جنوبی) است، که مهمترین مرز خاکی بین اتحادیه اروپا با همسایگانش است، اتحادیه پادشاهی خواهان این است که، مانند دهههای اخیر، بین دو کشور ایرلند شمالی و جنوبی، مرز و گمرکات معمول در مرزهای بینالمللی، وجود نداشته باشد. اتحادیه اروپا برعکس اصرار دارد که این مرز جغرافیایی اتحادیه اروپا مانند بفیه مرزهای بینالمللی خاکی، شامل قوانین رفت و آمدی و مهاجرتی و گمرکی بشود. معضلی که به backstop معروف شده است. با توجه به مشکلات عظیمی که در اتحادیه پادشاهی در مورد جزیره ایرلند در قرن پیش بوجود آمد، که منجر به دو تکه شدن این جزیره گردید، برپا کردن مرز بینالمللی با قوانین و مقررات و محدودیتهای خاص خود، بسیار حساسیتافرین بوده است، و نارضایتیهای فراوانی را از هر سو ایجاد خواهد کرد. بسیاری این احتمال را میدهند که ایرلند شمالی، از اتحادیه اروپا جدا شود و و یا با پیوستن به ایرلند جنوبی، و یا به تنهایی به اتحادیه اروپا بپیوندد.
نقل چند نکته آماری در این انتخابات، خالی از اهمیت نیست.
در مورد ’دموکراسی‘ در بریتانیا کافی است به این نقل قول رجوع شود که برای اینکه بالاترین مقام اجرایی کشورشان چه کسی باشد، که نه تمام مردم بریتانیا، بلکه گفته شد که فقط سیوچهارصدم درصد مردم این کشور برای تمام این کشور حق داشتند تصیمیم بگیرند، و جمع تعداد کسانی که با رای خود، جانسن را به نخستوزیری رساندهاند، بیش از دودهم درصد جمعیت بریتانیا نبودهاند. در نتیجه، بسیاری در آن کشور معتقدند که بوریس جانسن، ماندات و مشروعیت از کل جامعه بریتانیا را ندارد.
این روند، یک انتخابات عمومی در آن کشور نبود، یعنی بوریس جانسن را اکثریت مردم بریتانیا انتخاب نکردند. این انتخاب توسط کمتر از فقط ۱۶۰هزار نفر، و آن هم فقط از اعضای حزب محافظهکار انجام شد. اکثر این رایدهندهها سنی بالاتر از ۵۵ سال دارند و از اقلیت متمول و ثروتمند هستند.
میزان مشارکت در رای دادن، ۸۷٪ اعلام شد، و یکسوم رای دهندگان، به جرومی هانت رای دادند. هانت، که آخرین وزیر خارجه تریسا می بود، به احتمال زیاد یا توسط جانسن اخراج میشود، و یا مانند بسیاری دیگر از وزرای کابینه تریسا می، به دلیل مخالفتهای عمده با سیاستهای بوریس جانسن، قبل از اینکه اخراج شود استعفا خواهد داد.
از ویژگیهایی که عدهای که با عقدهٌ حقارت و خودکمبینی، برای دیپلماتهای بریتانیا قائل بودند ’باوقار‘ و ’کاریزماتیک‘ و ’مودب‘ و…. و اینگونه بزرگنماییها شماره میشد. از امثال این ویژگیها، در روش و منش بوریس جانسن خبری نبوده است، و این واقعیت در اولین سخنرانی وی بعد از اعلام نخستوزیریاش، کاملا هویدا بود.
جانسن در نطق کوتاهی بعد از اعلام انتخاب شدنش مطالب جالبی را ابراز نمود:
-وی اظهار کرد که در ۲۰۰سال گذشته ما محافظهکاران بهترین عملکرد را داشتهایم. یادآور میشوم که میزان تخریب و خشونت و فسادی که سیاستهای استعماری بریتانیا در آن مدت داشته، از جمله سیاست نفتی و اقتصادیاش در میهن ما و نقش اول آنها در کودتای ۲۸مرداد، از خورشید درخشانتر است، ضمن اینکه یادآور میشوم که سیاستهای حزب رقیب را هم به هیچ وجه نمیتوان برپایه احقاق حقوق تحلیل کرد.
-جانسن سه نکته را در دستور کار خود به عنوان نخستوزیر اعلام کرد: ۱-اجرا کردن برگزیت، ۲-متحد کردن کشور، و ۳- شکست دادن جرومی کوربین (حزب کارگر)
در رفراندمی در تاریخ ۲۳جون۲۰۱۶، کمتر از ۵۲٪ مردم بریتانیا به خروج این کشور از اتحادیه اروپا، برگزیت، رای دادند. بسیاری از کارشناسان امنیتی، از تاثیر روسیه در نتیجه این همهپرسی سخن گفتهاند. این رفراندم قمار بازندهای بود که دیوید کامرون انجام داد. در مبارزات انتخابات عمومی بریتانیا در سال ۲۰۱۵، دیوید کامرون، اعلام کرد که در صورت انتخاب شدن به مقام نخستوزیری، در یک رفراندم، نظر مردم کشورش را در مورد ماندن در اتحادیه اروپا و یا خروج از آن، خواهد سنجید. دیوید کامرون که خود مخالف خروج از اتحادیه اروپا بود، در واقع دست به یک قمار سیاسی زد که در آن قمار نه تنها خودش بازنده و مجبور به استعفا شد، بلکه باعث شد که بریتانیا از هر سو، دچار طوفانهایی عظیم سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی بگردد. کشوری که استعمارش را بر وطن ما و سایر کشورهای تحت سلطهاش، با سیاستهای کثیف در جهت بیثبات کردن آن کشورها به پیش برده است، دچار بیثباتی بیسابقهای شده است، که به قول معروف آن سرش ناپیداست! چاهکن، همیشه، در ته چاه است!
’آفتاب در سرزمین پهناور بریتانیای کبیر هرگز غروب نمیکند‘ عبارتی است که توسط قدرتمداران و سلطهگران، مرتب تکرار میشد. فقط در سالهای اخیر است که این پروپاگندا، معنای خود را از دست داده است. بریتانیا را بزرگترین امپراتوری تاریخ میخواندند، چرا که در قرون ۱۹ و ۲۰، تقریبا ۱/۴کره ارض، جزو خاک این کشور محسوب میشد.
گرچه در گذشته، مستعمراتی که این جزیره کوچک، در تمام کره زمین داشت، آنقدر وسیع بود که در تمام ساعات شبانهروز، در مناطقی از این مستعمرات، که آنها را جزئی از خاک خود میدانستند، خورشید میدرخشید. ولی در دهههای اخیر، این درخشش، فقط در قلمرو جغرافیایی نیست که به تاریکی رسیده است.
در قلمرو فرهنگی، این بارور که ’انگلیسها تا صد سال آینده هم وزیرهای ایران را مشخص کردهاند‘ فقط در افکار مردم ایران نیست که از یک مغزشویی ’واقعیت‘ بارورانده شده، به یک کمدی ’دایی جان ناپلئونی‘ تبدیل شده است.
در قلمرو اقتصادی، سیاستهای تولیدمحور (بریتانیا را نخستین کشور صنعتی میخواندند)، جای خود را به اقتصاد خدماتی داد که این سیاستهای اقتصادی، از زمان مارگارت تاچر شدت گرفت. خبرهای فسادهای مالی و دزدیهای کلان ولی ’قانونی‘ این کشور، در نظام بانکی-پولی-مالی جهانی، در دهههای اخیر فراوان بودهاند، خدا میداند که ابعاد دزدیهای افشا نشده چه باشد! تحلیل بسیاری از اقتصاددانان این بوده است که آینده وخیمی در انتظار اقتصاد بریتانیا است. بخصوص اگر خروج بریتانیا در تاریخ ۳۱اکتبر۲۰۱۹ بدون توافق مشخصی با اتحادیه اروپا باشد، شدت این وخامت بسیار بیشتر است. در حال حاضر اقتصاد بریتانیا به لحاظ تولید ناخالص ملی در رتبه ششم، و به لحاظ قدرت خرید، در مقام هشتم قرار دارد.
در قلمرو نظامی، در روزهای اخیر، کارشناسان نظامی نظر دادهاند که برای امنیت کشتیهای حامل پرچم انگلیس در آبهای بینالمللی، باید هر یک از آن کشتیها را یک کشتی جنگی بریتانیا همراهی کند تا مسالهای که چند روز پیش در تنگه هرمز اتفاق افتاد، تکرار نشود. ولی از طرف دیگر همین کارشناسان و تحلیلگران نظامی گفتهاند که در این زمان، و با امکانات فعلی، چنین کاری غیرممکن است، و برای پاسداری از ’منافع‘ بریتانیا، بودجه نظامی این کشور باید به ارقام بزرگی افزایش یابد. در این زمان هزینههای نظامی بریتانیا، مقام چهارم را در دنیا دارد. با توجه به ساوزوکارهای مالی-پولی حاکم بر بریتانیا در دهههای اخیر (بخصوص از زمان مارگرت تاچر)، و ناامنی اقتصادی که برگزیت برای سرمایهگذاری در این کشور ایجاد کرده است، افزایش بودجه نظامی، احتمال اینکه بریتانیا سرنوشت شوروی را پیدا کند را بیشتر از پیش میکند.
داروی بیماری اصیل دانستن قدرت و در نتیجه آن، اعتیاد به قدرت و قدرتمداری، این نیست که اعمال قدرت و خشونتهای نظامی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی بیشترشود. این بنبستی است که قدرتها توانستهاند به علت انفعال مردم، به دنیا تحمیل کنند و بحرانی بعد از بحران دیگر را به بدن بیمار جامعه جهانی اضافه کنند.
گفت آن دارو که آنها کردهاند—آن عمارت نیست، ویران کردهاند!
مییینیم که این دیگر خیمهشببازی سازوکارهای پویایی سلطه در دنیا، چقدر میتواند برای مردمی مانند ما، و برای کشوری مثل ایران، آموزنده باشد. چه علامتهای دیگری از حوادث و اخبار دنیا در دهههای اخیر و از جمله انتخاب امثال بوریس جانسن و یا دانالد ترامپ، (به عنوان رهبران ’ابرقدرت‘های دنیا!) لازم است تا افول و ورشکستگی اندیشه در غرب دیده شود، که باید به کسانی که به جای رویکردن به مردم، دست تکدی به سوی این ’ابرقدرت‘ها دراز کردهاند تا رژیم ولایت فقیه را سرنگون کنند گفت: ’تو که چراغ نبینی، با چراغ چه بینی!؟‘
در تاریخ معاصر، هیچ زمانی به اندازه عصر حاضر، شرایط داخلی و خارجی، استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری در وطن ما فراهم نبوده است.
قدرتهای خارجی، برای گسترش انواع خشونتها و ایجاد بیثباتی و جنگگستری در ایران و در منطقه، به علت دست و پا زدن در بنبستهای خودساخته، ناتوانتر میشوند.
قدرتهای داخلی، برای گسترش انواع خشونتها و ایجاد بیثباتی روحی-روانی در ایرانیان و رساندن آنها به روانشناسی بعضی از زندانیان شکسته شده، ناتوانتر میشوند.
آیا زندانی کردن خود در سیاهچال بد و بدتر، که همیشه بدتر و بدتر و بدتر…. شده است، برازنده ایران و ایرانیان است؟
برازنده هرکدام از ما ایرانیان، این است که با خودانگیختگی، و با اعتماد به نفس فردی و با اعتماد به نفس ملی، خود را از این زندان خودساخته رها کند، و بدون هیچ انتظاری از قدرتهای خارجی و داخلی، و با اعتماد به نفس فردی و با اعتماد به نفس ملی، وطنی را که بر روی اقیانوسهای نفت و گاز شناور است را از این رژیم اصلاح ناشدنی و تحولناپذیر، برهانیم.
در میدان ساختن سرنوشت ما ایرانیان، آن حداقل لازمی که بیش از ۱تا۳٪ جامعه نیست، حضور ندارند. یک تکان منسجمی دیگری لازم است که این رقم زیر ۳میلیون نفری، اعتراضات پراکنده در کشور را مدیریت کنند تا که به قوای سرکوب این رژیم بفهمانند که وقت آن رسیده است که به آغوش باز هممیهنان خود باز گردند و در کنار مردم، احساس غرور و لذت ساختن سرنوشتهای خوب و خوبر را تجربه کنند.
آنچه که برازنده ایران و ایرانی است، توفیق و موفقیت است، کرامت و منزلت است.
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند.
علی صدارت
اول مرداد۱۳۹۸ برابر با ۲۳جولای۲۰۱۹ سهشنبه