برای شنیدن این مصاحبه، اینجا را کلیک کنید
حسین جواد زاده: … قبل از اینکه سؤال ها را مطرح کنم، شنوندگان عزیز، یادآوری می کنم که این گفتگو از طریق اینستاگرام آقای بنی صدر با آدرس @abanisadr هر هفته پخش می شود. آقای بنی صدر در این هفته شاهد بودیم که رژیم حاکم بر ایران چهار صفر از پول ملی ایران را حذف کرد. آیا با حذف این صفرها اقتصاد ایران از رکود درمی آید و حالت پیشرفت به خود می گیرد، علیرغم اینکه می دانیم تولید ملی زیادی در داخل کشور انجام نمی گیرد و کارخانه ها یکی پس از دیگری بسته می شوند و رانت و دزدی و اختلاس سر به فلک می کشند؟ و مسألۀ دیگر، واگذاری دریاچۀ مازندران به روس ها در هیاهوی نفتکش ها در خلیج فارس است. تجزیه و تحلیل شما از این دو واقعۀ مهم چیست و چه پیشنهادی به ملت ایران دارید و می بینیم که ملت ایران علیرغم اینکه این دو واقعۀ مهم روی داده اند، واکنشی به این اعمال نشان نداده اند؟
ابوالحسن بنی صدر: … اینجا بخواهیم به تفصیل بپردازیم که پول چیست و نقش آن کدام است و چه تحولی نقش آن پول انجام داده، به درازا می کشد و برای شنوندگان ما هم دردسر دار است. آنچه واضح و روشن می شود گفت این است که نقش اول پول این است که وسیلۀ مبادله است. یک معامله انجام می گیرد و طرفین معامله یک چیزی را می دهند، یک چیزی را می گیرند، پول هم از آن رابطه، بیرون می آید. بعد این، پول، نقش های دیگر پیدا کرده، یکی از آنها در حال حاضر این است که قدرت خرید است و یکی از عناصری است که با نیروهای محرکه دیگر ترکیب می شود و در روابط قوا بکار می رود. حالا برای نقشی که در اقتصاد دارد، در اقتصاد ارزش پول ثابت باشد، کافی نیست که شما ۴ تا صفر را برداری. برای اینکه اگر همین ساختار و همین روابط در سطح داخل و در رابطه با دنیای خارج باشد، دوباره تب تورم، این صفرها را برمی گرداند. در کشورهای دیگری، این کار را انجام دادند. مثلاً در همین فرانسه، اول یک فرانکی داشت بعد که فرانک جدید آمد، آن یکی شد فرانک قدیم. اتفاقاً تازه که همراه با همسرم به فرنگ آمده بودم، رفتم خرید بکنم، گفتم این چند، یک رقمی گفت، مثلاً گفت صد فرانک. من وحشتم گرفت. گفتم این– مثلاً پیاز- را از شما می خرم، صد فرانک است؟ گفت این رقم به پول قدیم است. اینجوری بود. حالا به تدریج آن پول قدیم رفت، جدید آمد. اما همراه آن یک تغییرات ساختاری در اقتصاد فرانسه ایجاد شد که ارزش پول ثابت بماند. با این حال بعد از دوگل تورم پیدا شد، میتران که آمد نرخ تورم– اینجور که یادم هست- در فرانسه حدود ۱۴ درصد بود. دوباره یک مبارزه ای با تورم شد تا این پول ارزش نسبتاً ثابتی پیدا کند. … در فرانسه که آقای میتران آمد، یک برنامه ای را به عرض مردم فرانسه رسانده بود و بر مبنای آن به او رأی داده بودند و او رئیس جمهور شده بود، و می خواست برنامه را اجرا کند. برنامه را که اجرا کرد، قدرت خرید قشرهای متوسط به پایین بالا رفت. آن ساختار تولید، توانایی جواب دادن به عرضه را نداشت، تورم پیدا شد، یعنی به جای اینکه پایین بیاید، بالا رفت، و اینکه مجبور شدند واردات را بیشتر کنند و موازنۀ بازرگانی فرانسه منفی شد. ناچار شدند یک برنامۀ جدیدی به اجرا بگذارند که تعادل بین عرضه و تقاضا برقرار شود. شما شنوندگان گرامی من، اگر نمی دانید، بدانید اساس و مبنای سرمایه داری این است که همواره تقاضا از عرضه، بالاتر باشد. حالا اگر شما بخواهید ارزش پول ثابت باشد، باید تقاضا با عرضه مساوی باشد. حالا در ایران چنین رابطه ای هست؟ نه! تازگی، چند روز پیش، لوموند، بعد هم وسایل ارتباط جمعی دیگری گفتند– لابد در کشوری هم که شما هستید این مسأله عنوان شده است- که در واقع پنج ماه مانده به پایان سال، یعنی در ظرف ٧ ماه، بشریت آنچه را که کره زمین در ظرف یکسال می تواند تولید کند و در اختیار بگذارد، مصرف کرده، یعنی پیشخور کرده است. حالا شما برو ایران، ببین چه خبر است! تولید که قربانش بروم، ولی تقاضا سر جایش است، ببخشید عرضه که قربانش بروم، تقاضا سر جایش است، برای اینکه تولید کم است. حالا اینکه تحریم ها هست، واردات هم کم است، ولی تقاضا سرجایش است. پس قیمت ها بالا رفته اند. تورم دوباره زده به ۴۰ درصد. شما اگر این تعادل را برقرار نکنی، حالا امروز ۴ تا صفر را برداشتی، ۱۰ هزار تومان، یک تومان، شد– یک دلار مثلاً ۱۲ تومان شد-، با این نرخ ۴۰ درصد، چقدر طول می کشد که دوباره یک صفر، بعد دو تا صفر، تورم بالا برود، … دوباره، همین آش و همین کاسه. این کار، خود به خود اثری ندارد، البته جز اینکه مبادلات را ساده می کند. طرف، بجای اینکه مثلاً بگوید میلیارد، می گوید هزار، همین. ولی وقتی یک حکومتی به این کار دست می زند، یک اعتراف مهمی می کند. کدام اعتراف؟ اعتراف این است که اینقدر این اقتصاد را مصرف محور و رانت محور کرده، اینقدر فاصلۀ تقاضا و عرضه را زیاد کرده که در طول حیات این رژیم این صفرها همینطور برهم افزوده شده اند، حالا خودش هم عاصی شده، می خواهد این صفرها را بردارد. یک اعتراف وحشتناکی به شکست است. شما که در اقتصاد اینجور است و اینقدر ویران گری کردید، کشور را وابسته کردید، چگونه ممکن است در سیاست، نه، مستقل باشید؟ این یک اعتراف هم هست که از لحاظ سیاسی هم این رژیم وابسته است، از لحاظ فرهنگی هم وابسته است، از لحاظ اجتماعی هم وابسته است. برای اینکه جامعۀ ایرانی در روابطی که بین افراد و گروه ها برقرار است، متأثر است از رابطۀ کشور –به مثابۀ کشوری در موقعیت زیرسلطه، بنابراین به مثابۀ کشوری که رابطه ها از روابط قوا رنج می برند- با دنیای خارج. برای اینکه بیشتر رابطه ها را قدرت زور تنظیم می کند و این عامل تخریب بزرگی است.
حالا ما از کجا بفهمیم یک کشوری در وضعیت زیرسلطه است؟ که به اصطلاح به طور ملموس و با دلیل و مدرک بشود گفت ایران در وضعیت زیرسلطه است، که بخواهیم بگوییم ایران مثلاً از قاجار به این طرف در موقعیت زیرسلطه قرار دارد. ارقام اقتصادی جای چون و چرا نمی گذارند، به شما میگویند که این کشور چه اندازه، نه تنها در موقعیت زیرسلطه هست یا نیست، بلکه اگر هست، چه اندازه است. یکی از آن ارقام چیست؟ کدام است؟ صدور سرمایه. در ایران سرمایه می رود. سال پیش صحبت ٣٠ میلیارد، در یک ماه شد، حالا هم هر روز می گویند صادرات که می شود چقدر از آن، پولش برنمی گردد. استعدادها هم که می روند، این می شود دو رقم، دو تا نیروی محرکه. واردات که تشریف می آورند که اقتصاد داخلی را هم تخریب می کنند. جانشین اش می شوند، این سه تا رقم می شود. بودجۀ دولت نه از تولید داخلی، نه برداشت از تولید داخلی، که برداشت از فروش ثروت ملی به خارج است و کسر، که همان پیشخور کردن است. و الا این رژیمی است که به مردم یارانه می دهد. اقتصادی هم که به قول صندوق بین المللی پول رشدش ۶ درصد منفی است، از منفی که نمی شود مالیات گرفت. اینها، علامت های روشن اند بر اینکه اقتصاد ما در موقعیت زیرسلطه است. اگر اینگونه نبود، تحریم اثر نمی کرد. اثربخشی تحریم ها می گوید که این عوامل در داخل عمل کرده، زمینه را آماده کرده، اقتصاد را به حد کافی ضعیف، بند از بند گسسته، رانت محور کرده که تحریم می تواند خیلی در آن مؤثر بشود، که شده است.
حالا، شما می خواهی ارزش پول ثابت باشد که نیاز به این هم نباشد که بهرۀ پول به این مقدار باشد که الان در اقتصاد ایران است، باید چکار کنی؟ باید این وضعیت زیرسلطه را به وضعیت مستقل تبدیل کنی. این رژیم برنامه ای برای این کار دارد؟ اگر داشت که به این وضعیت نمی افتاد! اصلاً چنین برنامه ای با این رژیم سازگار است؟ نه، سازگار نیست. ممکن نیست یک رژیم استبدادی در موقعیت زیرسلطه، بتواند اقتصاد تولیدمحور ایجاد بکند و حتی این موقعیت زیرسلطه را تغییر بدهد، برای اینکه موجودیت خودش به خطر می افتد.
حالا از کارهای دیگرش چشم پوشیدم، خیلی ساده و روشن توضیح دادم، برای اینکه شنوندگان ما بدانند که درد کجاست. این رقم ها، این صفرها عارضه است، آنچه که این عارضه را ایجاد کرده، سرجایش است. برای آن چه فکری کردی، آن را بگو؟ آنهایی که مثلاً در فرانسه کردند، در آرژانتین کردند، جاهای دیگر کردند، اول عوامل پدید آورنده را از بین بردند، بعد هم این پول جدید را جانشین کردند، اقتصاد روال عادی اش را پیدا کرد. شما، مردم ایران، در حال حاضر که این صفرها جلوی یک، قرار می گیرد، مثلاً می گوید ۱۰ هزار تومان، یک میلیارد تومان، این دهان پر کن است دیگر، می گویند طرف آقا خانه خریده، مثلاً ۶۰ میلیارد تومان. شما ۴ تا صفر را برداری، رقم پایین می آید، یک کمی به نظر، عجیب نمی آید، نقش ذهنی رقم است، هان. چرا اینجور است؟ چون به اقتصاد واقعی شما خو نکردید، به اقتصاد تولیدمحور خو نکردید، به اقتصاد مصرف محور خو کردید. آنجا، همین است، رقم نقش دارد.
حالا این ۴ تا صفر را بردارد، این ذهنیت روانشناسی تغییر می کند؟ حکومت می تواند بگوید من از این دید این کار را کردم که این تحریم ها که سبب می شوند تورم خیلی با شدت بالا برود، اندازه اش در ذهن ها کوچکتر بنماید. بله، آن کوچکتر می نماید، اما پول توی جیب این آقا از آن به مراتب کوچکتر می نماید. در نتیجه کسی که مثلاً ۴ صفر از درآمدش کاسته بشود، مثلاً فرض کنید– حالا که می گویند هزینه خانوار حداقل ۵، ۶ میلیون است-، درآمدش را شما یک میلیون بگیرید، ۴ صفرش را برمی دارید، می شود ۱۰۰ تومان. ۱۰۰ تومان، رقم کوچکی می شود. آقا ماهی ۱۰۰ تومان درآمد دارد! حالا با ۱۰۰ تومان چه جوری زندگی کند؟ نرخ تورم که سرجایش است. او وحشت می کند، میگوید ای بابا، با این ۱۰۰ تومان و با این نرخ تورم من اصلاً نمی توانم زندگی کنم! پس از نظر اثر روانی هم، کار وقتی مؤثر می شد که شما می توانستی تورم را مهار کنی. حالی که الان به این کار توانا نیستی، تحریم ها سبب می افتد که تورم مهار ببُرد. البته بیشتر از تورم، این حجم بودجه و حجم اعتبارات و ساختار واردات و صادارت و همه اینها، عواملی است که در آن تورم اثر گذاشته و سبب شده که این تحریم ها هم اثر بگذارند. این توضیح راجع به این چهار تا صفر. و اینکه یک ملتی …
حسین جواد زاده: آقای بنی صدر ببخشید، در اینجا هموطنی در فیسبوک می گوید امکان دارد که از ایشان پرسش کرد بهتر نبود همان کار زمان وزارت اقتصاد و دارایی جناب بنی صدر انجام بشود و چاپ چک و پول به حواله کرد بانک مرکزی که موظف به پرداخت آن است، بشود؟
ابوالحسن بنی صدر: آنها یک ترکیبات پولی است که تابع شرایط روز اقتصادی است. اگر بخواهم همین را جواب بدهم، باید ببینیم که مجموعۀ عرضه و تقاضا، این ترتیب را ایجاب می کند یا نمی کند، و اگر این را بکنیم، مشکل حل می شود یا نمی شود؟ آنی که برای مردم ایران مهم است، توجه به این مهم است که خودِ حذف ۴ تا صفر به آن جامعه باید بگوید که از نظر اقتصادی وضعیتی بسیار اسفبار دارد و این وضعیت، وضعیتی نیست که در این ساختار بهبود پیدا کند. این ملت بخواهد از نظر اقتصادی زنده بماند، می باید این ساختار را تغییر بدهد، در نتیجه باید ساختار دولت را تغییر بدهد، در نتیجه در جامعه، تنظیم کنندۀ رابطه ها حقوق باید بشوند، تا تولید امکان پیدا بکند. این درسی است که این ۴ تا صفر می آموزد.
حالا برویم سراغ این بحر خزر یا دریای مازندارن. آقای وزیر خارجه که امریکایی ها تحریمش کردند، در واقع یک نوع به او بها و ارزش دادند، اعتبار دادند، هم در درون رژیم، هم در منطقه، چیزی از او بابت این تحریم کاسته نشده، افزوده هم شده، فرمایش فرمودند که آن توافق دربارۀ دریای مازندارن به تصویب آقای خامنه ای رسیده، در موقع خود هم برای تصویب به مجلس ارائه خواهد شد. شما در همین جمله تأمل بکنید. این ملت، این وسط، چه کاره است ؟ واقعاً شما مردم این وسط چه کاره اید؟ آن آقا می رود قرارداد را به تصویب آقای رهبر، امضا می کند، شما خبر دارید؟ نه. می دانید محتوایش چیست؟ خیر. عین قضیۀ قرارداد وین با ۱۰۵ تعهد است که این وضعیت را پیش آورد. بعد می گوید، این در موقع خود می رود مجلس. چه وقت است آن موقع؟ معلوم است؟ نه. حالا مجلس برود، این مجلسی که نمایندگانش وقتی نامزد می شوند باید به اطاعت از رهبر متعهد باشند، چیزی را که رهبر تصویب کرده، چه جوری می توانند بگوید بله، یا نه؟ باید بگویند بله، دیگر! پس پیشاپیش تصویب شده است! در این دنیا، همچنین چیزی، شدنی است؟ آخر، این شما مردم! هیچ به حساب نباید بیایید؟ با روس هایش که اینجور است، با غربش هم همین است، دیگر! یک کارهایی می کنند که شما خبر ندارید.
آقای روزنامه کیهان می نویسد که این آقای روحانی، رئیس جمهور ایران، اخبار فوق سرّی رژیم را به اروپایی ها داده است. اگر دروغ می گوید، این از آن دروغ هایی نیست که بشود همین جور از آن گذشت. در هر کشوری چنین حرفی بزنند، آنجا غوغا می شود، فوراً می باید که دستگاه قضائی وارد عمل بشود، ببیند که این صحیح است، یا غلط. برای اینکه کل اعتبار یک کشور از بین می رود. شما نگاه کنید که در امریکا بابت اینکه این آقای ترامپ با روس ها در انتخابات ریاست جمهوری زد و بند داشته، یا نه، یک قاضی مستقل تهیه شد، او سه سال کار کرد، گزارش داد، گزارش به کنگره رفته، آن آقا را احضار کردند، سؤال و جواب کردند، هنوز ماجرا تمام نشده است. چه جوری ممکن است یک رئیس جمهوری به جاسوسی متهم بشود، آب از آب هم تکان نخورد! بگوید، قرارداد دریای مازندارن را تمام کردیم، کسی هم نداند! شما اگر این قرارداد را– حالا تا اینجایش را دیدیم، از اینجا به بعدش را ببینیم-، واقعاً جوری امضا کرده بودید که بدتر از آن قرارداد وین نبود، آدم هایی بودید که این را محرمانه نگه دارید؟! الان دنیا را با ساز و دهل مطلع کرده بودید که ما آنیم که بفرمایید، یک قراردادی بین ما و روس های تزاری بود که بعد هم که روسیه به اصطلاح اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد، آن هم این را تصدیق کرد که نصف دریا مال آن طرف باشد، نصف هم مال این طرف. حالا آن امپراتوری رفته پی کارش، یک کشورهایی در آسیای میانه پیدا شدند که آنها در ساحل همین دریا قرار دارند– اول اینکه بگوییم دریاست یا دریاچه، وضعیت حقوقی اش کلی فرق می کند-، و آنها می گویند که آن قرارداد بین دو تا قدرت مسلط بوده، به ما ربطی ندارد، ما حقوق خودمان را می خواهیم. اگر آن قرارداد را یک طرف نمی توانست سر خود نقض بکند، ولو این طرف های جدید بوجود آمده باشند، این محتاج این می شود که طرف هایی که هستند، درباره اش توافق بکنند، این باید اولاً، علنی باشد؛ ثانیاً این چگونه است که برای شما با این طرف که زیر آن زده، زیر آن قراردادی که معتبر بوده، زده، مذاکره جایز است، ولی با آن طرف جایز نیست؟ یک بام و دو هواست؟ پس داری باج می دهی، دیگر!
داری به طرف روسی باج می دهی، برای اینکه آن طرف گویا از شما در برابر تحریم های امریکا باید حمایت کند. حالا حمایت اش عملاً چیست؟ تا حالا که چیزی نیست! اگر اروپایی ها به شورای امنیت بروند، مثلاً انگلیس ها، و بگویند که تحریم ها را برگردان، برای اینکه ایران از قرارداد بیرون رفته، آن وقت این روس ها ممکن است از حق وتو استفاده کنند. البته در قرارداد این قضیه در نظر گرفته شده که نه روس، نه چین می توانند وتو کنند، و خود به خود آن تحریم ها برمی گردد. تحریم کننده ها هم که خود اروپایی ها هستند، وقتی [قصد تحریم] کردند، که می کنند، دیگر! پس کاری از روس و چین در آن قضیه برنمی آید. می ماند خرید نفت که روس ها بخرند، به حساب خودشان بفروشند، پولش را به ایران بدهند. تا حالا که این کار را نکردند. چینی ها هم مقداری می خرند که آنهم از مقدراش کم شده است.
شما به من بگویید، شما به مردم این وطن که شما بلای جانش شده اید، بگویید، چرا باید کشور را در همچنین وضعیتی قرار بدهید که ما به همه باید باج گذار بشویم؟ تازه باد در غبغب بیندازی و بگویی که من آنم که آقای منطقه شده ام! خودت را دست انداختی، یا مردم را دست انداختی؟ این آقای علم الهدی اصلاً از روابط قوا در سطح منطقه و در سطح جهان چه میفهمد که بتواند بگوید ما آقای منطقه هستیم، یا نیستیم؟
آن واقعیت ملموسی که به ما می گوید، ما در چه موقعیتی هستیم، این واقعیت اقتصادی است. ما داریم می دهیم، مرتب هستی این کشور می رود، نیروهای انسانی می رود، سرمایه می رود، ثروت های ملی، نفت و گاز، می رود، کالا می آید، فقر هم رو به افزایش است. این یعنی، آقا؟ ما آقای منطقه ایم؟ این مالِ اقتصادش است. سیاست ما چه می گوید؟ می گوید که ما به روس ها باج می دهیم، به چین باج می دهیم، به هند باج می دهیم. از کی باج میستانیم؟ مثلاٌ ما که آقای منطقه ایم، از سوریه باج می ستانیم؟ هنوز به جرم اینکه کشتی که داشته در جبل الطارق، نفت به طرف سوریه می برده توقیف است. یعنی شما چیزی نمی ستانی و چیزی می دهی! آنجا که می دهی. در لبنان می ستانی؟ آنجا هم که ماهانه می دهی. از عراق می ستانی؟ آنها هم که غرامت جنگ که ندادند هیچی، فعلاً هم که می خورند و می برند. آقای سلیمانی، ستاد مبارزه با تحریم تشکیل داده، اصلاً فکرش را بکنید که در این رژیم، چه هرج و مرجی است. کی به کیه؟ معلوم به اینکه آن به اصطلاح بازسازی زیارت گاه های عراق هم دست سپاه است، سپاه قدس هست. پس اینجا هم که شما چیزی نمی گیری، چیزی می دهی. از قطر می گیری؟ آنهم که گاز را می برد.از آن کشورهای خلیج فارس می بری؟ آنهم که آن نفت مشاع را میبرند. آخر، این آقاییِ شما کجاست؟ این را لطف بفرمایید به مردم حالی کنید. به همه جا شما داری باج می دهی. چاره ای هم جز این نداری، برای اینکه یک استبدادی هستی، افتادی در دام جنگ، جنگ هم منطق خودش را دارد.
کار جنگ چیست؟ تخریب نیروهای محرکه است. و این تخریب روز به روز افزایش پیدا می کند. امروز مجبوری ۴ تا صفر برداری، بر این منوال بماند، یک سال نکشیده دوباره این صفرها لااقل ۴ تایش برنگردد، چند تایش برمی گردد. ا
ین توضیحات که من برای شما دادم با خیلی شفافیت، باید به شما حالی بکند. در مورد دنیا که الان یک سال را در ٧ ماه پیشخور کرده، دارند هشدار می دهند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، به جایی می رسد که شما همان روز اول سال، به اندازۀ تمام سال مصرف خواهی کرد، یعنی در واقع، هیچی نخواهد ماند که مصرف کنی. در مورد کشور ما، ۴۰ سال است، حتی بگوییم از دورۀ شاه است که ما مرتب هشدار می دهیم. ببینید این قضیه پیشخور کردن و از پیش متعین کردن آینده را من در دورۀ شاه طرح کردم، به کتاب نفت و سلطه مراجعه کنید، ببینید. آن زمان ارهارد، صدراعظم آلمان بود، کتاب نوشته بود که این سرمایه داری لیبرال به اصطلاح اقتصاد وفور را پدید می آورد. روس ها مدعی بودند نه، آنها هستند که این اقتصاد وفور را خواهند آورد. در آن بحبوبه و در آن وضعیت، مطالعه من به اینجا رسید که به عکس، هر دو طرف مشغول پیشخور کردن هستند و از پیش آینده را متعین می کنند. این را طرح کردم. خیلی از اقتصاد دان ها در فرانسه می گفتند آقا، شما بر چه مبنایی می گویی؟ می گفتیم این مبنای مصرف، این عرضه، این تقاضا، این کاربرد نیروهای محرکه، این تخریب نیروهای محرکه. اما آنها چرا حاضر نشدند آن زمان این را اعلام بکنند؟ برای اینکه می گفتند اقتصاد ما در رونق است، بیکاری، میزانش کم است و و و و، ما بیاییم حالا یک چیزی را بگوییم، وحشتی درست کنیم، زمان خودش می رسد اینها گفته خواهد شد. زمان خودش رسید، دیدند دیر شده، دیگر! حالا این شده که می بینید. حالا این در مورد اقتصاد ایران که صد بار بیشتر اهمیت داشت که در موقع اش عمل بشود. ما هم که خواستیم بکنیم، شما کودتا کردید! ما که برنامه داشتیم! می خواستیم اقتصاد تولید محور ایجاد بکنیم. نه بر مبنای مصرف و انبوه های سرمایه داری. نه، بر مبنای اینکه نیازهای اساسی انسان را اقتصاد برآورده کند، اقتصاد در خدمت انسان باشد و انسان باشد که رشد می کند. کودتا کردید استبداد برقرار کردید، نتیجه اش این شده است. حالا به شما بگویند دست بردار، حاضر که نیستی، معلوم است که حاضر نیستی. به شما نامه بنویسند که آقای خامنه ای، استعفا بده. می دهی؟ نمی دهی، که!
ولی شما مردم ایران، چرا ساکت اید؟ کی می خواهید تکان بخورید؟ وقتی هست و نیست ات رفت، هیچ کاری از دستت برنیاید؟ یکی از عیب های ما ایرانی هاست دیگر، کار را می گذاریم به آخرین لحظه، یعنی وقتی که دیگر کار از کار ساخته نباشد. الان هم تقریباً همین آخرین لحظه هاست، هان. بلکه شما همت بکنید، بلکه این نسل برخیزد.
شاد و پیروز باشید.