ملّت ار بداند ثمر آزادی را برکند زبن ریشه استبدادی را
در روز ۱۴ اَمُرداد ۱۲۸۵ خورشیدی؛ سالها تلاش روشنگران، اصناف و انجمنها و پیکار آحاد مختلف ملّت، برای کسب آزادی بهثمر نشست و مظفرالدین شاه قاجار مجبور به تمکین و امضای فرمان تشکیل مجلس شورای ملّی شد. این رویداد بزرگ منجر به حکومت مشروطهای شد که میتوانست نقطهی آغازین دموکراسی در ایران و در واقع نقطه پایان استمرار حکومتهای استبدادی مطلقه باشد.
آنچه که از نوشتهها و شعار مشروطهخواهان بر میآید؛ مشروطیت تنها جنبشی برای تغییر نظام سیاسی نبود. بلکه انقلابی برای ورود ایرانزمین به عصر مدرنیته و در واقع انقلابی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بود. از جمله خواستههای آحاد ملّت عَدالت بود، تا جاییکه بسیاری نَهضَت مشروطه را نَهضَتی عَدالتخواهانه و خواسته آنرا بر پایی عَدالتخانه میدانستند.
تمامی آحاد ملّت پیشتر در مواضع مختلف بهویژه در جنبش تنباکو، همواره از نبود اصل استقلال بهتنگ آمده بودند. از اینکه سرنوشت مملکت را همواره باید قدرتهای بیگانه از جمله روس و بریتانیا تعیین کنند و دربار و ارکان حکومتی نه تنها نسبت به اصل استقلال بیتوجه هستند و چه بسا خود امیال آنان را نمایندگی میکنند، به فَغان و فریاد آمده بودند. این نکته بسیار مهم در تمامی نوشتهها و شعارهای مشروطهخواهان بهچشم میخورد.
آزادی قلب تَپَنده نَهضَت و انقلاب مشروطه بود. تمامی مجاهدان، انقلابیون، اصناف و روشنگران، حتی اقشار کمدانش، نسبت به فُقدان آن، به جوش و خروش آمدند. یکی از برگهای تاریخ آزادیخواهی، تقدیس و ستایشی است که از «آزادی» در گفتار و نوشتههای آن دوره بهچشم میخورد. بهعنوان نمونه «عارف قزوینی» میگوید: «ملّت اَر بداند ثَمر آزادی را / بَرکند زِ بُن ریشه استبدادی را».
انقلاب مشروطیت حرکتی بود در جهت کسب آزادی و استقلال و تحصیل قانون اساسی و برپایی پارلمان و استقرار حاکمیت ملّی، و در زمانی به وقوع پیوست که هیچیک از کشورهای این منطقه، قانون اساسی و پارلمان نداشتند و بلکه زیر سلطه حکومتهای استبدادی فردی و مطلقه به سر میبردند.
قانون اساسی، بزرگترین دستاورد انقلاب مشروطه بود. متنی که مطابق با استانداردهای حقوق اساسی جهانی و قانون اساسی نُوین، متناسب با خواستههای بنیادین آحاد ملّت، تدوین شد. گزارشگران سفارتخانهها که خود شاهد تدوین و تصویب قانون اساسی در نَخُستین مجلس شورای ملّی بودند. نه تنها متن قانون اساسی مشروطه را یکی از قوانین اساسی مُترقی جهانی بر آورد میکردند، که شور و نوع مباحثات جاری در مجلس را در برخی مواقع بالاتر از فضای مجالس کشورهای مترقی میدانستند!
همانطور که گفته شد اصل استقلال یکی از خواستههای مهم مشروطهخواهان بود. زیراکه تمامی امور مملکتی بین روس و بریتانیا تقسیم و تعیین تکلیف میشد. بدیهی است که در چنین شرایطی موضوع حقِّ حاکمیت ملّی نیز کاملاً مخدوش است. زیرا با سُلطه بیگانه، ملّت بههیچوجه حق تعیین سرنوشت خود را ندارد. نیک پیداست که پایمال کردن حقِّ حاکمیت ملّی همانا امحای استقلال ملّی است. از این حیث حقِّ حاکمیت ملّی و حاکمیت و اراده ملّی زیر عنوان «حقوق ملّت» یکی از فصلهای مهم قانون اساسی مشروطه محسوب میشود. همانطور که «استقلال» رابطه تنگاتنگی با حقِّ حاکمیت ملّی و حاکمیت ملّی دارد، آزادی بهعنوان حق ذاتی شهروندان است که خود آزادانه سرنوشت خود را تعیین و بر تمامی امور کشور نه تنها نظارت، بلکه آزادانه مشارکت کنند. شوربختانه از همان ابتدای استقرار نظام مشروطه یعنی در زمانی کمتر از دو سال از بنیادگذاری مشروطیت، عوامل داخلی و بیگانه، مانع از تثبیت نظام مشروطه شدند. بهتوپ بستن مجلس توسط بریگاد قزاق روس بهفرماندهی لیاخوف به دستور محمدعلی شاه، نخستین ضربه بر پیکر نوبنیاد مشروطه بود. با تمامی پیکار مبارزان و آزادیخواهان، با اینحال روس، حتی بریتانیا و عثمانی، با بحرانسازی، دسیسه، ایجاد ناامنی و اغتشاش بهطورمستقیم و غیرمستقیم توسط عوامل داخلی، زمینههای استبدادی مطلق و برآمدن نظامی اقتدارگرا و خشونتمحور را به شکل کودتای ۱۲۹۹ مهیا ساختند. تا مشروطیت را به طور کامل به سوی زوال و نابودی ببرند.
نَهضَت و انقلاب مشروطه بیشک انقلابی حماسی و غرورآفرین برای ایرانزمین است. اما نمیتوان برخی از نقائص آن را نادیده گرفت. از جمله آنکه مشروطهخواهان به اصل استقلال به اندازه اصل آزادی توجه مبذول نداشتند. و این حقیقتی است که بدون توجه به استقلال، آزادی معنا ندارد. پس از تحقق مشروطه غفلت از اصل استقلال، باز زمینههای دخالت و استیلای قوای بیگانه را بهترتیبی که مشاهده کردیم، مهیا کرد.
مشروطه انقلاب بزرگ بشری بود. اما آن تجربه بزرگ بشری حتی توسط مشروطهخواهان مراقبت و تداوم نیافت. در این سده این اقتدارگرایان بودند که با پُشتگرمی قوای بیگانه از این خلأ و گسست از زمان مشروطه تا حال حاضر استفاده کرده و میکنند.
بهرغم اینکه رضاشاه آخرین پُتکها را بر چارچوب نظام مشروطه نواخت و از طرفی با سوء سیاست و ناکارآمدیهای مکررش ایرانزمین را در اشغال متفقین درآورد. با اینحال ملّت ایران یکبار دیگر نَهضَتی بهمراتب بزرگتر و عمیقتر را پس از سقوط رضا شاه، در دهه ۲۰ پدید آورد. نَهضَت ملّی ایران بهرهبری دکتر محمد مصدق ضمن شناسایی نواقص نهضتهای گذشته متوجه تقسیمبندی کشور توسط قوای بیگانه شده بود و آن جنبش فراگیر، با طرح ملّی شدن صنعت نفت امکان تجاوز و مداخله بیگانه را ناممکن ساخت. نَهضَت ملّی ایران توانست با پایداری رهبری مانند دکتر محمد مصدق، با تصویب قانون ملّی شدن صنعت نفت و پایان بخشیدن به استیلای بیگانه و استقرار دولت ملّی، حاکمیت ملّی را تثبیت کند. ضمن اینکه این نَهضَت با اِحیای قانون اساسی مشروطه، توانست در تجلی آن قانون اساسی گامهای بلندی بردارد.
بهجرأت آن دوران یگانه دوران وجود استقلال و آزادی به عنوان دو عنصر اصلی حاکمیت ملّی و دموکراسی بود. آحاد ملت در آن دوره بهرغم دسایس مختلف و برخلاف دوره مشروطه کوشیدند هیچ خلائی ایجاد ننمایند تا اقتدارگریان و کودتاچیان از آن استفاده کنند، همواره از اصول نَهضَت ملّی ایران و نمایندگان خود، بهویژه دکتر مصدق پشتیبانی میکردند. قیام ملّی۳۰ تیر ۱۳۳۱، ۹ اسفند ۱۳۳۱ و ۲۵ تا ۲۷ اَمُرداد ۱۳۳۲ حضور حَماسی مردم بود که همواره مانع از تحقق امیال قدرتهای بیگانه و استبدادیان میشد. با اینحال کودتای ننگین و بیگانهساخته ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با طراحی و کوشش قدرتهای بزرگ جهانی بهوقوع پیوست و نه تنها دموکراتترین دولت، یعنی دولت ملّی دکتر مصدق را سرنگون کرد، که آخرین ضربه را بر پیکر نظام مشروطه ایران نیز وارد نمود.
تجربه تاریخی به ملت ایران نشان داده است که از ۱۴ امرداد ۱۲۸۵ و صدور فرمان مشروطیت، به بعد همواره پادشاهان دوران مشروطه، از محمدعلیشاه قاجار گرفته تا رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی هیچیک از قانون اساسی مشروطیت و حقوق ملّت تبعیت نکردند و لذا ملت رنجدیده ایران برای تحقق آزادی و حاکمیت ملّی و بهدست آوردن استقلال از مشروطه سلطنتی عبور کرد و به انقلاب ۱۳۵۷ سوق داده شد. اما شوربختانه انقلابی که قرار بود یک نظام جمهوری شبیه تمام جمهوریهای متعارف و بر اساس آزادی و استقلال و حاکمیت برپا نماید، به نظامی اقتدارگرا، انحصارطلب و ایدئولوژیک مبدل شد که نه تنها از آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی در آن اثری دیده نمیشود، بلکه سوءمدیریتها و سوءسیاستها و فساد گستردهی اکثر کارگزاران آن جز توجیه رژیم گذشته و روسپید کردن استبداد وابسته به بیگانهی قبلی، در نزد سادهاندیشان، چیزی بهبار نیاورده است.
جبهه ملّی ایران؛ بهرغم اینکه مشروطیت را یکی از برگهای زرین تاریخ میداند و بدان افتخار میکند. اما همچنان مهمترین اصول بنیادین هفتاد ساله خود را آزادی، استقلال و استقرار حاکمیت ملّی و عدالت اجتماعی میداند. و بر این باور است که تحقق این اصول در نظام مبتنی بر رأی و انتخاب مردم یعنی نظام جمهوری میسر است. اما اکنون که هیأت حاکمه جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاستهای نادرست و عدول از سیاست بیطرفی در کشمکش بین قدرتها و تنشزایی و بحرانسازی روزافزون در منطقه، شوربختانه کشور را با بحرانهای خانمانسوز روبرو نموده است، ما بر این باوریم که تنها تحقق حاکمیت ملّی مبتنی بر استقلال و آزادی مانع از هر نوع تجاوز، دشمنی، دخالت نظامی و تهدید میشود. در شرایط تحقق آزادیهاست که نه تنها حقوق همه شهروندان و رفاه و سعادت آنان محقق میشود، بلکه روابط جهانی بر مدار حقوق بشر و کرداری مسالمتآمیز قرارخواهد گرفت و این گفته مصدق بزرگ را یادآور میشویم که گفت: «هیچ ارادهای بهمانند اراده ملَت و حاکمیت ملَی نمیتواند سَدّی در مقابل تجاوز و مداخله بیگانه و مانع از استمرار استبداد داخلی شود.»
چهاردهم مردادماه ۱۳۹۸
تهران – هیئت رهبری اجرائی جبهه ملی ایران