back to top
خانهنویسندگاننقش حقوق در زندگی و در سیاست

نقش حقوق در زندگی و در سیاست

golzar-9 

 

هر صبح که از خواب بیدار می شویم اول با خود برخورد می کنیم . اگر هدفمند باشیم ، از خود سوال می کنیم که برنامه امروزم چیست ؟ هدفم چیست ؟ بعد با دیگران رابطه برقرار می کنیم و با اولین نفس کشیدن صبحگاهی با طبیعت رابطه برقرار می کنیم و اگر به هستی هوشمند اعتقاد داشته باشید با او نیز خود را در رابطه می بینیم .

این رابطه ها را بر اساس چه دیدگاهی برقرار می کنیم ؟

بر اساس منافع و منافع بیشتر ؟ بر اساس زندگی در نبود خشونت ؟ بر اساس کمک به رشد خود و دیگری ؟ و یا بر اساس بی تفاوت بودن نسبت به خود و به دیگری و طبیعت ؟

هر نوع رفتاری که از ما سر می زند بر اساس اصل راهنمای فکر ماست . در این اصل راهنما یا خشونت و قدرت و تبعیض نقش دارد و یا ندارد . اگر خشونت را در اشکال مختلف در روابطمان هس می کنیم باید از خود سوال کنیم ، چرا ؟ از خود سوال کنیم که این خشونتها را دوست داریم و یا می توان بدون خشونت زندگی کرد ؟

انسان ذاتا از مجموعه ای از حقوق برخوردار است .

انسان استعدادها دارد و فضلها و در این مجموعه زندگی در تناسب با برخوردار شدن از حقوق معنی می دهد .

اگر اصل روابط را بر اساس منافع بگیریم ، رابطه ای مادی با خود و دیگری و طبیعت و خدا تنظیم می کنیم .رابطه با دیگران می شود معامله . رابطه با خدا هم معامله می شود. مثلا دعا می کنم که پولدار بشویم و یا در کنکور قبول بشویم و … با دیگران نیز بر اساس این اندیشه و به همین ترتیب عمل می کنیم . البته دیگران نیز متوجه می شوند که ما منافع خود را بر همه چیز برتری می دهیم . نتیجه اینکه رابطه ها عمیق و دوستانه و عاشقانه نمی شود . با خود نیز توجیهگرایی را روش معمول زندگی خود می کنیم . هر کاری که بر ضد منافع خود و یا دیگری در عمل جواب بدهد و یا ندهد توجیهش می کنیم . خود تخریبی می کنیم یا با مواد مخدر و یا با سیگار و یا مشروبات خود را تخریب کرده و از واقعیت زندگی سالم فرار می کنیم . و یا با ریا و دورویی ، برای اعمال خود توجیه می سازیم . بدون توجیه نمی توانیم عمل ضد حق انجام بدهیم . در درون ما وجدانی و یا فطرتی وهر چه می خواهید اسمش را بگذارید وجود دارد که جدیدا در علم عصب شناسی مرکز آن را در مغز نیز شناخته اند که به انسان هشدار می دهد ، این عمل تو عدالت است و یا ضد عدالت .

برای هر کاری یک معیار نیاز است . معیارهایی که ضد خشونت هستند و انسان را به حقوق خود می خواند و امکان تحول بسوی بهتر شدن و رشد کردن را ممکن می کند . برای روابط چهارگانه که ذکر شد ، انسان به چه نیاز دارد ؟ چه اندیشه ای و چه عملکردی ما را از خشونت در امان می دارد ؟ اگر روش ما خشونت زدایی است ، با چه روشی می توانیم به آن برسیم ؟

شناخت حق و خواصه های حق و عمل به حق با در نظر گرفتن خواصه های حق ، به ما اجازه نمی دهد که منافع را بر حق برتری بدهیم و بنده خشونت بشویم .

در رابطه با خود هر کس می تواند تشخیص بدهد که کدام عمل و نظرش مخرب جسم و روحش می باشد . هر عمل که در آن خشونت نقش دارد ضد حق است . توجیه بزگترین خود تخریبی است .

رابطه انسان و طبیعت نیز باید بر اساس عمران طبیعت باشد . به جهان اطراف خود نگاه کنیم و ببینیم که چه مقدار طبیعت را با استفاده از مواد غذایی اضافی و مواد آلاینده و پلاستیک و … تخریب می کنیم . تک تک ما در این تخریب نقش داریم .

عمران طبیعت به دست من و شما ممکن می شود .

رابطه با هستی هوشمند نیز به همین ترتیب است . خداوند حق مطلق است پس رابطه را باید حق با حق کرد و از این رابطه آموخت و تمام روابط با خود و دیگری و طبیعت را بر اساس میزان حق با حق کرد تا تنشها از بین برود و روابط بدون خشونت بشود .

بسیاری رابطه با خدا را امری اجباری می پندارند. در غیر اینصورت خداوند آنها را چنین و چنان می کند . اگر خداوند را حق مطلق ببینیم فضای تحول در ما تغییر می کند .

هر کس نتیجه عمل خود را بدست می آورد . اگر رابطه با خداوند یعنی خشونت زدایی و زیست بر حق مداری ، این رابطه راه صحیح و بدون خشونت را به ما می آموزد . اگر ترس از خدا داریم و اعمال خود را می خواهیم در مقابل او توجیه کنیم و با او معامله می کنیم ، نتیجه اش انسان دو رو و منفعت طلب است که از حق بسیار دور افتاده است .

روابط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی بر چه مبنایی باید باشد ؟

برای اینکه میزان داشته باشیم باید حقوق 5 گانه را از یاد نبریم . حقو ق انسان و حقوق شهروندی و حقوق وطن و حقوق وطن به عنوان عضو جامعه جهانی و حقوق طبیعت . این 5 دسته حقوق ذاتی حیات هستند . روابط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی   و فرهنگی متناسب با برخور دار شدن از این 5 دسته حقوق باید باشد .

 

ما ایرانیها می خواهیم استبداد فقیه را از سر راه تحول ایران بسوی دمکراسی برداریم . چه پیشنهادی داریم . گروههای سیاسی چه پیشنهادی دارند ؟ جمع ما به عنوان یک نهاد مدافع از حقوق چه پیشنهادی دارد ؟

مواردی را ذکر می کنم .

آیا با این اصول موافقید ؟ این متن را مخالف حقوق خود می یابید و یا اینکه با حقوق خود همخوان می بینید ؟

اصل 34 – حق هر انسان و هر مجموعه انسانی است که ستم نبیند و وظیفه او است که ستم نکند، حق هر کس و هر مجموعه انسانی است که رعایت حقوق خویش را از دیگران بخواهد و وظیفه او است که به حقوق دیگران تجاوز نکند و در برابر هر تجاوزی، برپا خیزد و، بر میزان عدل، برای برخورداری همگان از حقوق خویش، از اصل «ستمگر مباش، ستم‏پذیر مباش و یار ستمدیده در برابر ستمگر باش» پیروی کند.

     این حق هم اقتصادی و هم سیاسی و هم فرهنگی و هم اجتماعی است. به سخن دیگر انسان حق دارد در اندیشه و عمل و نیز از لحاظ موقعیتها و شرایط رشد، تحت ستم قرار نگیرد.

اصل 38 : بنابر این‌که انسان مجموعه‌ای از استعدادها و فضل‌ها است، رشدپذیر است. و از آن‌جا که رشد کردن ذاتی حیات انسان است، نظام اجتماعی مطلوب، نظام باز است. نظام باز نظامی است که درآن، رشد قدرت جای‌گزین رشد انسان نگردد و نیروهای محرکه ( مثل علم و فن و دانش و سرمایه ) بیآنکه ویران شوند، در رشد انسان و عمران طبیعت بکارافتند.

 

اصل 41: شهروندان حق دارند در رهبری جامعه مشارکت کنند. بنابراین که هر موجود زنده‌ای استعداد رهبری دارد، هر انسان در رهبری امور خویش مستقل و آزاد است و حق دارد در جامعه‌ای زندگی کند که درآن، برخورداری شهروندان از استقلال و آزادیِ خود، کامل باشد. همۀ شهروندان بر رهبری جامعه حق برابر دارند.( از اینکه همه حق برابر در رهبری خود و جامعه در استقلال و آزادی داردند موافقید ؟ )

اصل چهل و سوم : اندیشیدن و اظهار آن حقی انکار نکردنی است. اظهار نظر ولو مخالف حقوق پنجگانه آزاد است. اما عمل به آن وقتی ناقض حقی از حقوق پنج‌گانه نیست، حقی انکار نکردنی است. حق اختلاف در نظر، حقی است که همه از آن برخوردارند. هر جامعه باید بر این اصل اداره ‏شود که یک شخص، و یک گروه و حتی یک نسل بخشی از حقیقت را می‏دانند و نه تمام حقیقت را، بنابراین، همه حق دارند، با رعایت صلح و دوستی و با تلاش در خشونت‌زدایی، اختلاف در نظر داشته باشند.

     لازم است شهروندان نظر خویش را به جریان آزاد اندیشه‌ها بسپارند و آن را وسیله خصومت با یکدیگر نگردانند. اختلاف در نظر شورا را ضرور و دست‌آویز خصومت کردنش، آن‌را بی‌محل می‌گرداند.

اصل چهل و چهارم: از آنجا که گوناگونی در نژاد و رنگ و فرهنگ و زبان، حق است و نه ننگ، نقد دینها و مرامهای مروج مخالف این گوناگونی، و تبعیض، حق هر انسان است. هر انسان حق دارد آموزش و پرورشی بجوید که او را از بند تبعیضها برهد. مبارزه با تمامی تبعیض‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در سطح هر جامعه و در سطح جهان حق هر انسان است.

 

در رابطه با حقوق کودک نیز اصلی را می آورم :

اصل هفتاد و هشتم: کودکان بر دفاع در برابر تجاوز حق دارند. نه پدر و مادر و نه دیگران حق تجاوز به حقوق کودک را ندارند. در صورت تجاوز به حقوق آنها، دفاع از حقوق آنها وظیفه همگان از طریق مراجعه به قوه قضایی است.

78.1. در صورت جدایی میان پدر و مادر، در تعیین سرپرست فرزند، ملاک حقوق او و نیازمندی نیازمندی های او به رشد است.

78.2. دفاع از کودک در برابر آسیبهای اجتماعی، بخصوص مواد مخدر ، در درجه اول برعهده خانواده و در درجه دوم بر عهده جامعه مدنی و دولت است.

78.3. واداشتن کودکان به فحشاء و هرگونه سوءاستفاده جنسی از آنها جرم است.

78.4. دفاع در برابر تبعیضهای جنسی و نژادی و ملی و قومی و دیگر تبعیضها، حق کودکان است.

78.5. بنابر ممنوعیت بردهداری، خرید و فروش کودکان ممنوع است.

در رابطه با حقوق شهرومندی : اصل نود و دوم: بنابر این که حق رهبری قابل انتقال نیست، در مواردی که اعمال این حق از طریق منتخبان انجام می‌گیرد، اصل بر این باید باشد که تصمیم را شهروندان بگیرند و اجرا بر عهده منتخبان باشد. موضوع تصمیم، برنامه‌های نامزدها هستند. رأی به نامزدها، رأی به برنامه آنها می‌شود که باید در شفافیت تمام به اطلاع شهروندان برسند.

اصل نود و هفتم: هر کس حق دارد در نظامی زندگی کند که در آن، حقوق انسان و حقوق شهروندی و دیگر حقوق او رعایت می‏شوند:

97.1. نظامی اجتماعی بطلبد که در آن، حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی و حقوق طبیعت و حقوق جامعه او بعنوان عضو جامعه جهانی، رعایت گردند و همواره دسترسی به دستگاه قضایی عدالت گستر، میسر باشد. تا اگر به کسی ستمی رفت، بتواند احقاق حق کند و ستم دیده بقدر ستمی که دیده‌است، حق جبران و ترمیم داشته باشد. باشد که میل به عفو و صبر تقویت گردد. نظامی اجتماعی که، در آن، میل به عفو و برادری و خواهری، بر میل به انتقام و قهر غلبه قطعی داشته باشد .

در حقوق زنان : 3. حقوق اجتماعی شهروند:

 

126.2. زنان باید از نابرابری‌ها رها شوند . در حال‌ حاضر ، در کشورهای جهان بیشترین بی‌کاران را زنان تشکیل می‏دهند و در همه جای جهان زنان در عین حال مادر، کارگر، همسر و به نسبت روزافزونی سرپرست و کفیل خرج خانواده می‏شوند و « دو سوم ساعات کار بشریت بر عهده آنان است و تنها یک دهم درآمدها و کمتر از یکصدم اموال به آنها تعلق دارد»، لذا، بنا بر قاعده جبران، و برای اینکه زندگی مشترک معنی پیدا کند، مقرر می‌شود:

– به تعلیم و تربیت زنان تقدم داده شود؛

– دولت مأمور از میان برداشتن تمامی نابرابری‌ها بگردد که در ضمیمه این قانون اساسی بر شمرده می‌شوند. (ضمیمه 2)

 

126.3. منعی برای ازدواج زن و مردی که یک دین یا مرام را ندارند، در صورت توافق آن دو، وجود ندارد.

126.4. در خانواده، حقوق اعضای آن باید از سوی یکدیگر محترم شمرده شوند. تجاوز به حق، حق شکایت را ایجاب می‌کند.

126.5. فرزندان در پذیرفتن عقیده و باور دینی یا غیر دینی استقلال و آزادی دارند و حق دارند، در پذیرفتن یا نپذیرفتن مرام، از پدر و مادر پیروی نکنند. رفتار پدر و مادر با فرزند باید با حقوق او به عنوان انسان منطبق باشد و فرزند را فرهنگ ساز بارآورند.

 

 

این بندها از اصول کتاب کتاب قانون اساسی بر اساس حقوق پنج گانه نوشته آقای بنی صدر برای شما آورده ام . این کتاب 248 اصل دارد که از 5 دسته حقوق دفاع می کند .

اگر قانون اساسی ما بر اساس حقوق 5 گانه باشد ، تضمین می کند یک دولت لائیک را به این معنی که بنیادهای دینی حق دخالت در سیاست را ندارند و هیچ شخص و هیچ حزب و هیچ کشوری حق دخالت در امرو کشور را ندارند و ساختار دولت باید در خدمت حقوق مردم باشد .

دولت حقوقمند جو خشونت و تبعیض را از کم می کند . در این فضا انسان شهروند ، هدفمند و فعال می شود .

یادمان نرود که هر کس خود خویشتن را هدایت می کند .

رشد اندیشه و عمل به اندیشه آزاد از خشونت یعنی عمل به حق

شما عزیزان در موارد مختلف در زمینه حقوق تحقیق می کنید و مقاله تهیه می کنید . این کتاب به شما امکان می دهد و اطلاعات و اصول را می آموزد که حقوق را در ابعاد مختلف بشناسیم و رابطه آنها را با هم یاد بگیریم و ببینیم نقش دولت اجرا کننده این حقوق تحت نام قوه مجریه و قوه قضاییه و قوه رسانه ها و قوه مقننه چگونه باید باشد .

زمانی در ذهن خود تجسم کنید که حقوق وجود ندارد . آنچه به ذهن می آید تمامی خشونت و تبعیض و جنایت است . در نبود حق طبیعت ویران خواهد شد و مدار زندگی در نابودی تمام می شود . با اینکه خشونتها در سطح جهان بسیارند باز باید توجه کرد که طبیعت و جانداران ادامه حیات می دهند زیرا حق بر ضد حق برتری دارد . این نسبت را من و شما و انسانها باید بسوی برتری کامل حق در روابط تغییر دهیم تا انسانهای آزاد و مستقل بگردیم و طبیعتی آباد داشته باشیم .

 

Golsar57@yahoo.de

 

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید