❋ آیا دوران مقابله سرداران مخالف با «رهبری» و سرداران سرکوبگر فرا رسیده است؟
چند روز پیش یکی از سرداران شجاع سپاه پاسداران بار دیگر به خود جرأت داد تا در حمایت از مردم و جلوگیری از سخنان جنگ طلبانه «رهبر» به پاخیزد و با بیان مطالبی، حاکمیت افراطی و جنگ طلب را به مذاکره فرا بخواند بگوید باید مانع از بروز جنگ و تجزیه احتمالی ایران شد. این سردار حسین علایی بود که در جنبش سال 88 که به دنبال کودتای انتخاباتی روی نمود، اختلاف خود و همفکرانش با «رهبر» و بیت او و فرماندهی منصوب «رهبر» سپاه پاسداران را علنی کرد.
سردار حسین علایی، بنیانگذار و فرماندە نیروی دریایی سپاە و رییس ستاد مشترک نیروهای سپاە در دوران جنگ ایران و عراق بود. برای نشان دادن طرز فکر این سردار که با اظهار این بیانات برای خود و همرزمانش، همچون سال های 88 تا 91، خطر میخرد، بهتر دیدیم به سابقه او در مخالفت با حاکمیت جنگ افروز و سرکوبگر رجوع کنیم:
●اول: سردار حسین علایی، بعد از کودتای انتخاباتی و هنگامی که سید علی خامنهای در نماز جمعه سخن از نزدیکی مواضع محمود احمدی نژاد بها مواضع خود میگفت و فرمان سرکوب جنبش مردم را میداد، سردار علایی از جا برمیخیرد و میگوید: دیگر نماز خواندن پشت سر ایشان جایز نمیباشد .
● دوم: به دنبال درگیریها و دستگیری جوانان وکشته شدن محسن روح الامینی زیر شکنجه، در کهریزک، معروف به زندان ابوغریب خامنهای، حسین علایی بار دیگر اقدام به افشاگری در مورد نظام ولایت و نیروهای سرکوبگر آن میکند و در نامهای، مینویسد:
«بعد از ظهر روز پنج شنبه اول مرداد ماه سال ۱۳۸۸ که مصادف شد با بازگشایی دوباره پیامکها، پیامی به من رسید مبنی بر اینکه فرزند بیست و پنج ساله دوست عزیزم، آقای دکتر عبدالحسین روحالامینی که در اعتراضات روز ۱۸ تیرماه سال جاری دستگیر و زندانی شده بود، در زندان کشته شده و فردا تشییع جنازه وی برگزار خواهد شد.»
…«به آقای روحالامینی تسلیت گفتم و در اتوبوس به همراه وی عازم بهشت زهرا شدم.در مسیر راه، او ماجرای اتفاق افتاده برای فرزندش را اینگونه برایم تشریح کرد: بر اساس اطلاعات دریافتی این دو روزه، محسن را در روز پنج شنبه ۱۸ تیرماه، افراد لباس شخصی دستگیر و او را به همراه جمعی دیگر از جوانان دستگیرشده، به ساختمان نیروی انتظامی تهران بزرگ واقع در خیابان کارگر در نزدیک میدان انقلاب برده…ظهر، فردی به دفتر کار من زنگ میزند و به من میگوید: شما که از مسؤولین هستید و دارای پاسپورت سبز نیز میباشید، چرا سراغ پسرتان را نمیگیرید. گفتم: من دو هفته است که به دنبال اویم و هیچ کس از وی خبری نمیدهد. او به من گفت به شما تسلیت عرض میکنم. من فکر کردم که میخواهد بلوف بزند و مرا بترساند، بعد دیدم که نشانی محلی را که باید به دنبال او بروم را میدهد…راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم. مشخص شد که فرزندم را وقتیکه گرفتهاند مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و او را مجروح کردهاند. جنازهاش را که دیدم متوجه شدم دهانش را خرد کردهاند. فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمیگفت. مطمئنم هرچه از او سؤال کردهاند، درست پاسخ داده است. آنها احتمالاً نتوانسته اند، صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت، کتک زده و زیر شکنجه کشتهاند. با عنایت مسؤولین، پرونده پزشکی او را مطالعه کردم، محل فوت او را لاک گرفته بودند. مشخص شد که بعد از مجروح شدن، به او نرسیدهاند تا خون او عفونی شده و دچار تب شدید بالای ۴۰ درجه گشته و از شدت تب، دچار بیماری مننژیت شده است. او را ساعت سه و نیم بعد از ظهر چهارشنبه به عنوان فرد مجهولالهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز پنج شنبه جسد او را به سردخانه تحویل میدهند. آنها، پس از یک هفته، ما را در جریان قتل فرزندم، قرار دادند.»
حسین علایی در ادامه میویسد: برای تحویل جسد محسن روحالامینی از خانواده وی تعهد گرفتهاند که شکایتی از هیچ فردی نداشته باشند.
● سوم: حسین علایی، در روز 19 دیماه 88، مقالهای را منتشر ساخت. مقصودش سید علی خامنهای بود ولی شاه و قذافی و سرنوشت آنها را دستآویز قرارداد. چرا که در واقع، اعمال تبهکارانه سید علی خامنهای برشمرده بود. به همین دلیل فشارها بر او اغاز شد .
او مقالەاش را در روز ١٩ دیماە انتشار داد: سالگرد انتشار مقالە «احمد رشیدی مطلق» در روزنامە اطلاعات علیە خمینی، نیز ١٩ دیماە سال ۱۳۵۶، بود. انتشار آن مقاله، جنبش را بر انگیخت.
علایی در مقالهاش مینویسد: «چرا شاه ایران به جای گوش دادن به اعتراضها، ماموران خود راعلیه مردم بسیج کرد و رهبران آنها راحبس و حصر کرد تا این که مجبور به فرار از کشور شد… طبیعی است که دیکتاتورها برای خود حق ابدی حاکم بودن بر مردم قائل هستند و در زمانی که در کاخ سلطنت با همراهان متملق و چاپلوس احاطه
شده اند، فرصت طرح این سؤالات را ندارند و زمانی به فکر میافتند که مثل قذافی پس از موش و حشره خواندن مخالفین، مجبور شوند فرار را بر مقاومت و ایستاده مردن ترجیح دهند».
گفتنی است سید علی خامنهای معترضین را میکروبهای سیاسی و علمالهدی مردم را گوساله و بزغاله و احمدی نژاد خس و خاشاک نامیده بودند.
به دنبال انتشار مقاله،عدهای از سرداران (8 نفر) خواستند نامهای مانند نامه (کاسه صبر) 24 نفری علیه خاتمی را در مقابله با سردار حسین علایی بنویسند. بعدها تلفنی امضای 4 نفر دیگر از سرداران رده پایین را نیز به آن اضافه کردند، تا او را تحت فشار قرار دهند و او از سید علی خامنهای عذر خواهی کند. اما او تن به اینکار نداد .
همسران سرداران شهید باکری و همت و خانواده آنها، به حمایت از سردار حسین علایی برخاستند. زیرا به خوبی میدانستند، در جریان انتخابات، او در کنار مردم معترض به تقلب انتخاباتی از میر حسین موسوی حمایت می کرد .
بعدها بیت رهبری چماق کشان همیشگی را با سه اتوبوس به شهرک کاملا محافظت شده شهید کلاهدوز فرستادند و بنا به دستور یگانهای حفاظتی شهرک مانع از ورود آنها به شهرک نشده و چماق کشان به درب خانه او آمده و با شعار نویسی و فریادهای مرگ بر ضد ولایت فقیه، موجب واکنش برخی دیگر از سرداران حامی حسین علایی شدند و خانواده او را از محل به جایی دیگر انتقال دادند .
با بینتیجه ماندن فشارهای گوناگون، محسن رضایی و رحیم صفوی و وزیردفاع (احمدوحیدی) از او خواستند توضیح نامهای بنویسد و آن را با اعلام ارادت به رهبری و حمایت از نظام، همراه کند. او راضی میشود حمایت
خود ازاصل انقلاب ونظام و ولایت فقیه رابه شرط حذف نام خامنهای دراطلاعیه اعلام نماید. از قرار، زمانی که متن فوق نوشته وبه محسن رضایی جهت انتشار درسایت بازتاب تحویل میشود، وی کلمه ” اصل” را از پیش از دو کلمه ولایت فقیه برمیدارد تاچنین وانمود شود که علایی مشکلی با ولایت فقیه یا خامنهای ندارد
این نکته هم باید گفت که بسیاری از سرداران با سابقه و همرزم سردار علایی با توجه به شناخت خود از او و صداقتش در عمل و رفتار، از امضای نامه برضد او خودداری کردند. امضا کنند گان عبارت بودند از: سرداران جعفر اسدی، علی فضلی، محمد کوثری، اسماعیل قاآنی، مرتضی قربانی، حسین همدانی، علی زاهدی، مرتضی صفاری، محمد حجازی، غلامرضا جعفری، غلامرضا جلالی و سید علی بنی لوحی
در حمایت از او، دوستان حسین علایی و سردارانی که او را میشناختند با ارسال نامههای مختلفی حمایت خود از او را اظهارکردند. از جملهاند سردار محمد باقر بختیار و سردار غلامعلی رجایی و سید علی صنیع خانی و البته برخی دیگر از سرداران بلند پایهای که گفته میشود بعد از حمایت از حسین علایی خطرحمایت آنها احساس
شد و به شکلی مشکوک کشته شدند .در این رابطه در مقاله آقای نژاد ویسی آمده است:
«به دنبال آن، برخی ازسرداران حامی او به میدان آمده و از او حمایت کردند ، گفته می شود سردار نظری که از فرماندهان عالی رتبه و از دوستان نزدیک علایی است و با وحید حقانیان دارای ارتباط بسیار خوب و نزدیکی هست، در یکی از ترددهای خود به بیت رهبری بر سر این موضوع با وحید حقانیان مشاجره لفظی می کند که : تقصیر شماست با سردار علایی اینگونه رفتار کردند. شما با علایی مشکل داری و ایشان را یکی از مسببان آن پرونده جنجالی خود در سپاه میدانی و به خاطر ایشان و چند نفر دیگر میخواستی از سپاه بیرون بیایی و بواسطه نسبت فامیلی همسرت با آقای گلپایگانی که رئیس دفتر خامنهای است توانستی برای همه افراد دخیل در پروندهات درد سر درست کنی و حالا هم آمدی و جا خوش کردهای اینجا و شدی همه کاره آقا و نفر میفرستی جلوی درب منزل سردار علایی و آبروریزی میکنی و میگویی شعار بنویسند و هر کاری دلت میخواهد میکنی و اصلا به این فکر نیستی که داری با بچههای جنگ چه میکنی. فقط به فکر انتقام و زهر چشم گیری از مشکلات و مسببان گذشته خود هستی. حالا هم که برای تو خیلی هم خوب شده و به همه جا رسیدهای پس این کارها چیست که میکنی …
در همان مطلب آمده است به دنبال آن برخی از سردارانی که به حمایت از سردار حسین علایی برخواستند و نامه هایی به دفتر سید علی خامنهای و رحیم صفوی فرستادند اعتراض خود به برخورد با سردار علایی را اعلام کردند. آنگونه که شنیده شده است چند تن از فرماندهان عالیرتبه این نهاد نظامی که حامی علایی بودند بعد از ضیافت شامی که در لانه جاسوسی به دعوت رحیم صفوی برگزار شد، در مدت کوتاهی به سکته های قلبی و مغزی مبتلا شده وجان باختند که اسامی آنها در زیر میآید: سردار سرتیپ پاسدار، عباس مهری،جانشین دانشکده فرهنگی دانشگاه نظامی امام حسین،استاد دانشگاه. سردار سرتیپ پاسدار، احمد سوداگر مسوول اطلاعات قرارگاه کربلا،و فرمانده سه لشکر رزمی ۲۷ محمد رسول الله تهران، ۸ نجف اصفهان و ۲۵ کربلای مازندران، آخرین سمت سرتیپ احمد سوداگر، موسس و رییس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس بوده است. سردار سرتیپ پاسدار، احمد سیاف زاده، همکار سردار سوداگر، او از مسوولان طرح و عملیات قرارگاه مرکزی کربلا و معاون احمد غلامپور فرمانده وقت این قرارگاه بوده است . سردار سرتیپپاسدار، محمد مهدی قاصدی مسوول ترابری سنگین قرارگاه کربلا و آخرین مسولیتش مدیر عامل شرکت جهاد نصر بوده او در عملیات خیبر در سال ۱۳۶۲ در جزایر مجنون، از مسولان حمل و نصب قطعات عظیم پل خیبر بود که در نیزارها و هورهای منطقه مجنون عراق در شرق رودخانه دجله نصب شد. سردار سرتیپ پاسدار، وفا غفاریان که مدتی معاون وزیر دفاع و رییس هیات مدیره مخابرات متعلق به سپاه بوده است. وفا غفاریان در زمان جنگ از مسولان مخابراتی و الکترونیکی سپاه بود و بعد از جنگ هم شش سال مدیر عامل شرکت صنایع مخابرات ایران (صما) و چند سال هم مدیر عامل صا ایران بوده است. وی در سال ۷۹ مدیر عامل سازمان صنایع دفاع شد و همزمان استاد دانشگاه صنعتی مالک اشتر یعنی مهمترین دانشگاه دفاعی- صنعتی ایران بوده است. سردار سرتیپ پاسدار، مهندس منصور ترکان برادر اکبر ترکان وزیر دفاع در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی. منصور ترکان از فرماندهان سابق سپاه بوده که آخرین سمتش مدیرعامل شرکت یادمان سازه، سازنده برج میلاد تهران بود.
در مورد مرگ این سرداران باید گفت که مرگ سه آنها در بهمن سال 90 و مرگ بقیه تا اردیبهشت سال 91 روی دادهاست .
● چهارم: در سالهای بعد،او در برابر دخالت گری خامنهای در سوریه، موضع گرفت: سردار علایی، استاد دانشگاه در «مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد» در جمع استادان و دانشجویان درباره تحولات سوریه گفت: اکثر نظامهای سیاسی در خاورمیانه، میراث داران جنگ سرد هستند. چه نظامهایی که طرفدار آمریکاییها بودند چه نظامهایی که وابسته به شوروی بودند. ساختارهای شرقی دارای چند ویژگی هستند:
– یکی اینکه دارای حزب واحد هستند که شکل و شمایل حزبی به معنای دنیای لیبرالیستی ندارند بلکه احزاب تشکیل شده از بالا و از جانب حاکمیت هستند.
– در این کشورها تقریبا انتخابات معنا و مفهوم واقعی خود را ندارد.
– به هر موضوعی از جمله مسایل اجتماعی از دیدگاه امنیتی نگریسته میشود و در مورد حرکت های اجتماعی هیچ انعطافی وجود ندارد.
– یک راه حل وجود دارد و آن برخورد امنیتی و سرکوب است.
او افزود: در سوریه هم وقتی حرکتهای اجتماعی و اعتراضات به وجود آمد از همین روشها استفاده شد. حوادث سوریه فرصتی را برای مداخلات خارجی فراهم کرد و ترکیه و عربستان برای مدیریت تحولات وارد صحنه شدند. آمریکا و اسراییل هم ترجیح میدادند کشورهای هم پیمان خود به تاثیرگذاری در تحولات سوریه مشغول باشند تا نگرانی برای امنیت اسراییل به وجود نیاید. علایی ادامه داد: از این پس سه جریان در سوریه وارد بازیگری شدند که موجب شد تا نقش اصلی را که مردم داشتند نادیده بگیرند و عملا آنها را از صحنه خارج کردند
در این بین وقتی درگیری ها توسعه پیداکرد ایران به عنوان دولتی که طرفدار وضع موجود است ظاهر شد و معتقد به برگزاری انتخابات آزاد بدون مداخله خارجی است. علت هم این است که تحلیل جمهوری اسلامی بر این قرار گرفته که مساله تحولات در سوریه فقط یک حرکت اجتماعی برای رسیدن به مردمسالاری نیست بلکه به محض اینکه حرکت اعتراضی مردم شروع شد، بازیگران دیگری وارد صحنه تحولات سوریه شدند تا مسایل و منافع خود را حل کنند.
علایی افزود: متأسفانه مساله سوریه از زمانی که به وجود آمد باعث شد که یک جو ضد ایرانی در بین تمام برخی از مردم جهان عرب ایجاد شود. این سئوال همواره مطرح میشود که شما معتقد به مردمسالاری هستید چرا از حکومت استبدادی سوریه حمایت میکنید؟ این باعث شد بسیاری از کسانی که در سه سال اخیر در تحولات کشورهای عربی نقش داشتند همیشه این سئوال را میکردند و این باعث شد نفوذ ایران در افکار جهان عرب تا حد زیادی کاهش پیدا کند.
❋ به مقاومت برخاستن علائی یک اقدام فردی نیست:
در انتهاباید به این نکته اشاره کرد که در میان سرداران و سابقون سپاه پاسداران هستند افرادی که با عملکرد حاکمان بر ایران به مخالفت برخواسته و برخی اوقات در نامه هایی به ان اشاره کرده اند و بسیاری دیگر از نیروهای رده میانی این نهاد نظامی که جرأت ابراز مخالفت با مقامات ارشد سپاه و نظام را ندارند و احتمالا در موقع مناسب آنها نیز وارد میدان مردم خواهند شد، افرادی که به حسین علایی نزدیک و از او حمایت می کنند که برخی بازنشسته و برخی بازنشسته اجباری شده اما مورد تایید سران این نهاد نظامی هستند،عبارتند از سرداران سید علی صنیع خوانی، غلامعلی رجایی، محمد باقر بختیار، حمزه کرمی، محمد مقدم، حمید حسام، محمد کاظم توحیدی (چندی پیش فوت کرد)، محسن رشید، محمد نظری،ولیان، ایرانپور، حقگو، علی احمدیان و…
این گروه از سرداران تقریبا از سپاه کنار گذاشته شده و در نوشتن کتابهای جنگ، تشکیل گروههای فرهنگی، تدریس در مؤسسات فرهنگی و… مشغول به کار هستند.
❋ مافیای خاکستری عامل برانگیختن افراد پاک دست سپاه به مخالفت با فرماندهی و نظام:
گروهی از فرماندهان سابق و لاحق سپاه معروف به مافیای خاکستری هستند. این گروه از فروش اسلحه و بیشتر از همه مواد مخدر و نفت (خارج از سرویس) و گازوئیل را در دست داردند که فروش آن وارد حسابهای رسمی نمیشوند. مرتضی رضائی یکی از این سرداران است. چاپ اسکناس تقلبی نیز میکنند. این مافیا با مجتبی خامنهای کار میکند. بابک زنجانی یکی از دست پروردههای این مافیا است. توجیه انواع قاچاق ایناست که تصدی عملیات محرمانه با این مافیا است. چنانکه در افریقا و ونزوئلا تیم دارد. اولی برای عملیات در جبلالطارق است هرگاه لازم شود و دومی برای عملیات بر ضد امریکا است اگر ضرورت ایجاب کند. علاوه بر درآمدها از قاچاقها و «دورزدن تحریمها»، به دستور خامنهای، بودجه در اختیار آنها نیز گذاشته شدهاست.
برخی دولت در سایه را همین مافیا میدانند اما از قرار، این سرداران که قالیباف و محمود سیف و رحیم صفوی هم در شمار آنها هستند، با مجتبی خامنهای کار میکنند. در واقع گروههای متعددی با او کار میکنند.
❋چند مسموع که میتوانند خبر راست از آب درآید:
● فهرستی از چهل تن از نزدیکان روحانی تهیه شده است و قرار بر توقیف آنها است؛
● کشماکش بر سر جانشینی خامنهای شدت گرفتهاست. قسمتی از آن، با حمله قوه قضائیه، یعنی رئیسی به صادق لاریجانی از پرده بیرون افتاد. این حمله، صادق لاریجانی را بر آن داشت که به خامنهای نامه بنویسد. با آنکه دفتر او تکذیب کرد که در نامه او تهدید به رفتن به نجف کرده باشد، شیخ محمد یزدی به او حمله کرد و او به حمله شیخ محمد پاسخ داد. هدف از حملهها و حمله متقابل، نه تنها ناگزیر کردن شیخ صادق به چشم پوشی از رقابت برسر جانشینی خامنهای است، بلکه هدف ایجاد جو رعبی است تا که کسی از روحانیان دولتی جرأت قدم پیش گذاشتن نکند و روحانیان طراز اول قم هم بدانند که هرگاه بخواهند با جانشین خامنهای مخالفت کنند، «تابلو مرجعیت» آنها پایین کشیده میشود. ونیز،
● احتمال ترور رئیسی نیز وجود دارد. طنز سازان این طنز را ساختهاند: قرار بر جانشین خامنهای شدن رئیسی است. بنابراین قرار، وقتی این جنایتکار تاریخی رهبر شود، نیری، جنایتکار دوم از سه جنایتکار تاریخی، رئیس قوه قضائی و مصطفی پورمحمدی هم رئیس جمهوری میشوند. کسی باور نمیکرد خامنهای رهبر شود و شد. کسی باور نمیکرد یک جنایتکار تاریخی، رئیس قوه قضائی بشود و شد. مدار بسته رﮊیم محکوم به انحطاط، مدار گذار از بد به بدتر است.
● شیخ صادق لاریجانی چوب کاردیگری را نیز میخورد: هاشمی رفسنجانی به او پیغام میدهد مهدی هاشمی، فرزند او را محاکمه نکند. بخاطر پدرش، او را گرفتار زندان طولانی نگرداند. شیخ صادق نزد واسطه سوگوند میخورد، نه تنها این پرونده بلکه پروندههای دیگری هم هستند که اختیارشان مستقیم با «رهبر» است. خامنهای عصبانی شدهاست که چرا او هاشمی رفسنجانی را از واقعیت آگاه کرده است!
● سالار آقاخان هم دست پرورده سپاه است. او عضو سپاه و در بانک انصار متعلق به سپاه کار میکرد. در اختیار بانک مرکزی قرارگرفت. به او 200 میلیون دلار ارز دادند بفروشد، با پرواز به نجف، رفت و هنوز بازنگشته است!