چرا رهبرنظام ولایت فقیه (سیدعلی خامنه ای) از40سال بعدحرف می زندو40سال دوم نظام ولایت فقیه رابهترازچهل سال اول می داند؟!!
چراباوجودوضعیت فلاکت باری که دامن ایران ومردم راگرفته وبااین همه مخالف_که درفضای مجازی ورسانه هادر حال بمباران تبلیغاتی ومخالف خوانی خودهستند_ عیلرغم نارضایتی ازاستبداد دینی وحکومت فردی ولایت فقیه،مردم ساکت وخاموش هستند!؟
تابعضی وبرخی مسائل جمع وجورنشود،این دورباطل سرگردانی هم هست!
قبل ازآنکه پاسخی به پرسش فوق بدهم،یک سوال دیگرراطرح می کنم:
چگونه انقلاب می شودوانقلاب بهمن57 چگونه وچطوردرمدت یک سال،سلطنت مقتدرپهلوی راساقط کرد؟
پهلوی ها(هم پدروهم پسر)آمدن ورفتن شان بادخالت بیگانگان انجام شد.فکرنکنم دراین موضوع شبهه وشک وجودداشته باشد.اماعلیرغم تمام کارهای مثبت و عمرانی رضاشاه وپسرش(محمدرضا)، نظام شاهی درایران سقوط کرد.
محمدرضاپهلوی،اصلاحات فرهنگی و اجتماعی،اقتصادی گسترده ای رادر کشورانجام دادولی راه ورودبه قدرت سیاسی رابرای همگان بست.
گفت:هرکه نمی تواندونمی خواهدعضو حزب رستاخیزشودازایران برود…آن اصلاحات انجام شده توسط شاه،اصلاحات سیاسی هم می خواست.اصلاسنتزآن است!اماشاه همه قدرت رابرای خودمی خواست واین همان دلیل آنتریک شدن بوجودآمدن انقلاب بود.
همین سرنوشت راهم بن سلمان ولیعهد وجانشین آل سعود(باتوجه به سرعت و خیزش وی برای انجام اصلاحات مدرن در عربستان سعودی)نصیبش خواهدشد.وآن همه خریدهای نظامی پس ازسقوط آل سعودمعلوم نیست بدست شبهه داعش والقاعده خواهدافتادویااسلامیست های دیگر..؟!وزمانی اتفاق می افتد که تاریخ مصرف نظام ولایت ففیه بسرآمده باشد وقرارباشدباصطلاح یک حکومت سکولارو مدرن جایگزبن آن شود.
درحال حاضر آمریکاومتحدانش دوست ندارندنظام ولایت فقیه سرنگون شود. چون بیشترین فروش تسلیحات نظامی رادراین 40سال داشته اند.وعلاوه براین اتحادکشورهای عرب واسلامی علیه ایران.که می بایست علیه اسرائیل باشد.
یک پارامتروعامل مهم سقوط شاه خود شاه بود
شاه بابالارفتن قیمت نفت،احساس قدرت افزوده کردودراواخرسلطنت خودبه آمریکاومتحدانش «انارجل» گفت!
به صرف انتشاریک یادداشت درروزنامه اطلاعات سال56 که نوشته بود:خمینی هندی زاده است وشاعر(ودرست هم بودو آنزمان مردم نمی دانستند)نمی توانست عامل انقلاب باشد.امابهانه انقلاب می توانست باشد،که شد.
همانطورکه دردوره مصدق ازیک منبع واحدبه عده ای پول داده شدکه همزمان راه بیفتندوبگویند مرگ ودرودبرمصدق،جرقه شروع انقلاب هم که باگردآمدن عده ای درقم وشعاردادن به نفع خمینی شروع شدوچندکشته داشت وسپس چهلم درچهلم برای کشته شدگان، این حادثه ورویدادهم می تواندمشابه همان دوره مصدق باشد.
پس ازاین مقدمه،به آن چراپاسخ می دهیم:
1-اتفاق واتحاددرحذف اصل ولایت فقیه اولی ترین اصل مبارزه درداخل ایران بایدباشد.که باحذف آن،حذف نظارت استصوابی وانتصابی بودن مسئولین و مجلس(بی خاصیت وهزینه زای)خبرگان هم هست!
2-عبورازاصل ولایت فقیه بایدمحور مشترک اصلاح طلبان حکومتی وغیر حکومتی واپوزیسیون اعم ازبراندازو تحول خواه باشد.که این خودهم اصلاحات است وهم انقلاب!
3-درتمام گفت وگوها،مصاحبه ها،مناظره هاونظرات کارشناسی که در داخل وخارج ازایران انجام می شود باید همان ابتدای سخن،مساله عبوراز ولایت فقیه وگره خوردن همه اموربه اصل ولایت فقیه گفته شود!یعنی همه فریاد های مخالف خوان ومنتقدوتحول خواه و براندازبایدبرمحورعبورازاصل ولایت باشد.این راه اصلی ومشترک همه آنها بایدباشدکه متاسفانه آنطورکه شایدوباید نیست وازهمه چیزسخن می گویندامادر مورداینکه گره کورایران ومردمش که اصل ولایت فقیه است،سخنی به میان نمی آیدویااگرهست کم صداست ویا صدایش به جایی نمی رسد!
4-تحول،اصلاح یاانقلاب وحتی براندازی، ابتدادرداخل بایدصورت می گیردوبایداز داخل شروع شود،ونقطه آغازی برای فراگیرشدن آن،دربیرون مرزها.ایرانیان خارج ازوطن،دنباله روی ازداخل می کنند.بیرون گودایران_باتمام هارت و پورت وگسترش رسانه_(جداازآن که بخشی ازآنهاآلوده به رانت نظام ولایت فقیه هستندومخالف خوانی وحتی براندازی آنهانیزمهندسی شده است) نقطه آعازنیست!
5-برخی معتقدندتااین اپوزیسیون هست،نظام ولایت فقیه خیالش آسوده است.وبرخی هم اعتقاددارندبخش بزرگی ازاپوزیسیون علیرغم بیان وسخن شان مبنی بربراندازی،ته دلشان نمی خواهند نظام ولایت فقبه سقوط کندچون باخود می گویندمااینجاهستیم وخوشیم وعلاوه برآن داریم نان شهرت سیاسی که بوسیله پمپاژرسانه ای انجام می شودرا می خوریم،پس چه مرگ مان هست که برویم داخل؟که چه بشود؟!!
لذاتاشروع ازداخل نباشد،همچنان دراین دایره بسته سرگردان هستیم.
6-اگردربین اصلاح طلبان(اعم ازحکومتی وغیرحکومتی واعم ازسیاستمداران و روشنفکران وروحانیون ودانشگاهیان و هنرمندان واحزاب)افرادصالحی باشد_که هست_تاآنهامتفق ومتحدبرحذف اصل ولایت فقیه نشوندوازآن عبورازآن نکنند، هررویکردی یافریب است ویادور باطلی ازهمان آش وهمان کاسه!
7-درپرانتز:(علیرغم آنکه اصلاح طلبان می دانندتااصل ولایت فقیه برچیده نشود، اصلاحات کوراست،ولی بااین وجودحرفی نمی زنند؟این برمی گرددبه اینکه خیلی ازاین اصلاح طلب هاپای ثابت فدرت بوده اند،وازرانت اقتصادی وسیاسی آن به هر حال بهره برده ومی برند!!ودرصورت حذف ولایت فقیه احتمال زیادی هست که ازدایره بازی سیاست دربازارسیاست حذف شوندومردم دیگرازساندویچ سیاسی* آنهامصرف نکنند.
8-نظام ولایت فقیه مسروروخرسنداست که اپوزیسیون وبراندازندارد!دردوره سلطنت پهلوی مخالفین رژیم، ازدرون نهادهای حکومتی وامنیتی بیرون نیامده بودندواکثرآنهابه لحاظ اقتصادی، وابسته به نهادهای قدرت درداخل وخارج ازایران نبودندوباصطلاح نمک گیرنشده بودند!
نیروهای تازه وارد(اعم ازپرتاب شده های نهادهای امنیتی وحکومتی وآنهاکه واقعا مستقل هستند)وقتی به خارج ازایران می آیند،دوهدف عمده دارند:
برخی ازآن ها قراراست بدیل نظام ولایت فقیه(در اصل)«دولت سایه»(یاهمان دولت پنهان) باشند.یعنی نظام ولایت فقیه برای پس ازسقوط خودهم برنامه ریزی کرده است.تادرصورتی که این بدیل(یابخشی ازآن) جایگربن شود،برخی ازمجازات معاف ویابرخی جنایت هاومسائل مهم نظام همچنان مخفی ویاماست مالی ویا استحاله وبه فراموشی سپرده شود!
هدف دیگرابن نیروهای پرتاب شده وصادراتی نظام،نفوذ دراپوزیسیون اصیل واستخواندارو با سابقه است:بابه صورت کارشناس(بادراختیارگرفتن ودراختیار داشتن رانت داده هاواطلاعات خاص)و یابافعالیت های شغلی درهمین جهت.ومهندسی کردن تحلیل ها و…حتی نظام باپرستوهای ارسالی خود_که درهمه جاوهمه چیزهمیشه پای یک زن درمیان است_کارخودرابه پیش می برد!
بااین وجود،چه بایدکردوازکجا آغازکنیم؟
9-درداخل: اتحادبرمحورجربانی که به صراحت بخواهدواعلان کندکه راه اصلاحات فقط باعبوراراصل ولایت فقیه بازمی شود.تااین سدشکسته نشودواین گفتمان شروع نشودمردم به هیچ جریانی اعتمادنمی کنندوهرعکس العمل مردمی یاکوراست باازسرسختی معیشت ویک امرشخصی!؟
10-اتحادبریک فردبرای آلترناتیو،همان بازگشت وارتجاع به ولایت شاه وفقیه است.
تمام نیروهایی که قصددارنددرحکومت ویادولت گذارنقش داشته باشندبایدحزب (اگر ندارند)تشکیل دهند.هرحزبی بایداعضایش رابرای افکارعمومی معرفی کندومنابع مالی خودرابطورشفاف وباصراحت بیلان دهند.اتحاداین احزاب واتفاق آنهاباجریان داخل ایران که محورش حذف اصل ولایت فقیه است، برای نوشتن یک قانون اساسی جدید ونوع رژیم وفرصت کافی،برای مردم هدف مشترک باشد.
*بازی سیاست(19مرداد85)،بازاسیاست(25مرداد85)وساندویچ سیاست (8مرداد85)ازجمله یادداشت های اینجانب درمورد سیاست است که بانام مستعار«محمدزمانی»درروزنامه مردم سالاری منتشر شده است.
محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)
هشتم شهریورنودوهشت