نگارنده در 19 شماره قبل به بررسی وضعیت مسکن و معضلات و مشکلات کمی و کیفی آن پرداختم. در آخرین بخش این بررسی، انحراف معنای مسکن و بدل شدن آن از کالای مصرفی به کالای سرمایهای و از اینرو تغییر نگرش نسبت به نیاز انسان به فضای زیست، به مکانی برای تظاهر و چشم و هم چشمی و…تاثیر این نگاه حتی برروی معماری ایران را مورد بررسی قرار میدهم و بر نقش جامعه مدنی در حل معضلات خود تاکید میکنم.
❋مسکن بهترین نماد شکاف طبقاتی در ایران است :
در این امر شک نیست که انسان در انتخاب محل سکنای خود و تشخیص نیاز خود آزاد است. و حق انتخاب دارد. اما از آنجا که انسانها موجودی اجتماعی هستند و در کنار یکدیگر به زیست مشغولند، نمیتوانند بدون تأثیر پذیرفتن و بیتوجه به زندگی سایر انسانهای پیرامون خود و نیازها و سننن آنها و توزیع نابرابر امکانات شهری و خصوصا محل زندگی و سکنای یکدیگر باشند.
در حال حاضر به وضعیت مسکن ما ایرانیان در کلانترین شهر ایران همانا تهران که توجه کنیم متوجه شکافی عمیق در معنای مسکن (سرپناه و محل سکونت آرامش بخش) میشویم:
1. از سویی با زاغهها و حلبی آبادهای بیشمار حاشیه شهر بدون هیچ گونه خدمات شهری از قبیل برق و گاز و بعضا شبکه آب آشامیدنی روبروییم که شکل و شمایلشان نه به سرپناه میماند و نه محل آرامش بخش!
2. برج های بیشماری در تهران بعضا با باند فرود هلیکوپتر اختصاصی و پلیس خصوصی (دقت کنید نه بادیگارد که پلیس نیروی انتظامی)؛ پزشک ویژه و حرفهایترین مربیهای ورزشی؛ کارواش اختصاصی و باغهای عمودی و…شده و یا در حال ساخت می باشند که به نقل از یکی از صاحبان خانه در این برجها: «جلسه 5 ساعته نشست صاحبان ملک پیرامون انتخاب شستی کابین آسانسور تاچ اسکرین شیشهای تمام گذشت!» و تصمیم در باره اینکه به تقلید از برج روما رزیدنس برجمان را مجهز به اینترنت اشیا کنیم تا با فرسنگها فاصله بتوانیم چراغهای خانه را خاموشکنیم ؛ مایکروفر را سر ساعت مشخصی راه بیندازیم یا از راه دور فرمان شستوشو به لباسشویی را صادر کنیم !؟
رد و بدل شدن اجارهخانههای با ارقام نجومی ماهانه ٣٠ تا 300 میلیون تومان، بین برخی موجرها و مستأجرها که حتی تصورش هم برای کسانی که حقوق یکسال کارکردن شبانهروزیشان به این رقم نمیرسد، سخت و امری غیر قابل باور است. اینکه چه کسانی میتوانند در این روزهای کسادی و شرایط بد اقتصادی از عهده پرداخت این ارقام نجومی بر آیند و راه کسب این ثروت به چه نحو است، سئوالی است که درصد بالایی از جمعیت تهران، به ویژه ذهن زاغه نشینان را بسیار بخود مشغول میدارد. بهراستی این فاصله طبقاتی وحشتناک در ایران که تمام پول و سرمایه کشور در درست کمتر از ۵ درصد متمرکز شده است ناشی از چیست؟ البته پاسخ معلوم است نه مجهول. نظامی فاسد و استبدادی که مافیای نظامی- مالی همچون سرطانی کشنده را بر وطن مستولی کرده است که شیره جان اکثریتی را میمکد.
ظریفی نقل میکرد: با مادر خود به یک مشاور املاک جهت اجاره یک آپارتمان برای وی مراجعه کردیم. توضیح دادم که مادرم برای دیدن برادرم امریکا خواهد رفت و قصد داریم وقتی بازمیگردد منزلش را تعویض و به جای بهتری نقل و مکان کند. کلمات مسافرت به امریکا و مکان بهتر کار خود را کرد و مشاور املاک آگهی فروش رنگی و شکیلی در اختیار مادرم قرار داد که در ان نوشته شده بود :
پنتهاوس لاکچری با خوابهای مستر با سونا، جکوزی، روف گاردن متریال روز اروپا، آشپزخانه فول فرنیش، سوئیت آفیس جداگانه، سوییت رویال، باربیکیو و شومینه معلق، سالن بیلیارد، رسپشن لابی خصوصی، برکه ارگانیک، لوکیشن دنج، ویو ابدی، حمام ترکی، شرایط اکازیونی به مبلغ ۸۰۰ میلیون تومان پول پیش و 120میلیون تومان ماهیانه، اجاره داده میشود به دوتابعیتیها و خارجیها
مادرم با حیرت تمام خطاب به مشاور املاک گفت: آقا من انگلیسی بلد نیستم . فقط جمله آخر این آگهی را فهمیدم! در ضمن من نمیخواهم در امریکا زندگی کنم. من قصددارم در همین تهران خودمون یک آپارتمان اجاره کنم ماهی 2 میلیون نیز بیشتر وسع ندارم. لطفا یک آگهی فارسی زبان به من بدهید!
یکی از مشاوران املاک واقع در منطقه یک تهران با بیان اینکه آپارتمانهای لوکس به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد، توضیح میدهد: بیش از ۹۰ درصد این خانههای لوکس خالی هستند و حتی خانوادههای مرفه تمایلی به اجاره این آپارتمانها نشان نمیدهند.
عمده ویلاها و آپارتمانهای فوق لوکس به دو دلیل خالی ماندهاند: گروه اول، خانههایی هستند که صاحبان آنها به قصد فرار مالیاتیِ آینده به شکل صوری آگهی اجاره میدهند تا بتوانند ثابت کنند بدنبال مستاجر بوده اند ولی کسی متقاضی نشده است . دسته دوم کسانی هستند که مشتریان خاص از خارج دارند. تجار ایرانی دو تابعیتی، معمولاً مهمانیها و جلسات خود را با شرکای اروپایی و آمریکایی در این خانهها برگزار میکنند
یکی دیگر از مشاوران املاک نیز در پاسخ به اینکه چه قشری توان پرداخت اجاره بهای این قبیل خانهها را دارد؟ پاسخ داد : بیشتر تجار و واردکنندگان و صادرکنندگان مطرح، رؤسای مؤسسات مالی و بانکها ،برخی مدیران دولتی و برخی سفارتخانه ها به طور غیرمستقیم و همچنین گاهی سلبریتی های خیلی خاص و مشهور در حوزه فوتبال و سینما. حتی هستند سیاسیونی که منزلی متوسط در منطقه متوسط به نام آنها است تا در صورت کنترل بتوانند بگویند خانواده من نیز در منطقه متوسط خانه دارد. اما خود در خانه های فوق لوکس بصورت اجاره نشین زندگی میکنند.این روش از زمان رفسنجانی باب شد که در سال 1384 درست همان زمانی که آماده شرکت در انتصابات ریاستجمهوری نهم بود، در مصاحبهای گفت: «فقط یک قطعه زمین در قم دارم و در تهران ملک و خانهای از خودم ندارم» و پیشتر از آن نیز بارها در جاهای مختلف ازجمله تریبون نماز جمعه اظهار کرده بودکه مادرش در روستا زندگی میکند و فرزندانش کار اقتصادی نمیکنند و سادهزیستند و… راجع به او دروغپراکنی میکنند.”اما در 27 آذر سال 1391سیدمحمود علیزاده طباطبایی وکیل مهدی هاشمی در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه مهدی هاشمی با صدور قرار وثیقه 10 میلیارد تومانی از سوی بازپرس آزاد شده است، گفت: سند ملک حدودا 1000 متری واقع در دزاشیب متعلق به آیتالله هاشمی رفسنجانی است که جهت آزادی مهدی هاشمی از سوی ایشان بعنوان وثیقه ارائه میگردد.
نگارنده در فرصتی که مشغول تحقیق در مورد مساله مسکن در ایران بودم ساعتها و روزها برای اینکه بطور عینی وضعیت زیست مردم کلان شهرها و تغییرو تحولات در آن را مشاهده کنم به سایت دیوار و شیپور برای مشاهده آگهی فروش منازل مراجعه میکردم. تا با توجه به چیدمان مبلمان و محتویات داخل اتاقها و سبک زندگی، اطلاعاتی را از نحوه زندگی خانوارهای ایرانی در کلان شهرها بعضا خانوار 4/5 نفره در یک اپارتمان 40 متری کسب نمایم. چند نکته بسیار توجه مرا بخود جلب کرد:
1. فقدان کتاب و کتابخانه. به ضرس قاطع میگویم که در میان بیش از چند هزار آگهی تنها در 6 خانه یکی تادو قفسه کتاب مشاهده کردم.
2. خصوصا در منازل قشر متوسط و کم درآمد تمایل به مبلمان سلطنتی ( استیل ) که بعضا بعلت مساحت کم اتاق نشیمن این مبلمان بزرگ ( و اغلب غیر راحت ) محلی برای تحرک ساکنان باقی نمیگذاشت.
3. سازندگان منازل در ایران بیشترین مساحت را برای اتاق پذیرایی در نظر میگیرند. جایی که محل میهمان است. و حتی در خانه هایی که دارای اتاق پذیرایی جداگانه و اتاق نشیمن شخصی بودند اتاقهای کودکان بسیار کوچک ساخته شده اند. به نحوی که بچه ها از اوان کودکی فضای کافی برای بازی و تحرک در اختیار ندارند. خصوصا که میل به آپارتمان نشینی افزایش یافته ( بعضا بعلت گرانی خانه حیاط دار )
4. خصوصا ورودی برجها چه در معماری و چه در مبلمان و تزیینات ساخته شده بسیار غرب زده و پر زرق و برق ساخته میشوند.
دو نمونه از برجهای معروف تهران ( به اسامی خارجی آنها توجه شود! ) (
●برج آلتون کورت
این برج باند هلیکوپتر دارد. برجی که در منطقه نیاوران تهران ساختهشده است. آلتون در ۲۴ طبقه احداثشده و ۶۰ واحد در آن قرار دارد.
پیمانکار و مالک این برج «گروه ایرانیان اطلس» است که هماکنون مالک چندین مرکز تجاری کلان در تهران است: هتل فاخر و مرکز خرید آرمان (مشهد)، اطلس فرمانیه تهران، اطلس مال، مرکز خرید اطلس (تبریز)، مرکز خرید اطلس (بم)، برج ۴۰۰ واحدی اطلس (نمکآبرود)، برج ۲۴ طبقهای مسکونی اطلس (کیش)، اطلس پلازا، اطلس کلینیک (کرمان) بخشی از برجها و مراکز تجاری این گروه است. مالک، رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل این گروه سعید محمد اسلامی فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء سپاه پاسداران است
●برج رولکس فرمانیه
از اسمش هم پیداست که برجی لوکس و گرانقیمت است که پزشک اختصاصی دارد. برج رولکس فرمانیه نیز یکی از باشکوهترین و خارقالعادهترین برجهای مسکونی در تهران است که قیمتهای میلیاردی آن سر به فلک کشیده است. یکی از ویژگیهای این برج این است که افراد خاصی در آن زندگی میکنند. هر واحد برج رولکس فرمانیه به قیمت متری ۷۰ تا ۷۵ میلیون تومان به فروش میرود.
پیمانکار و مالک این برج شرکت رویال ساختمان آریا متعلق به ستاد اجرایی فرمان امام (زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی) هست.
●برج روما رزیدنس
در کامرانیه شمالی واقع است و لابی ۱۰۰۰ متری این برج از زیباترین لابیهای برجهای تهران است که جلال و شکوه آن شباهت زیادی به کاخ ورسای فرانسه دارد، همین موضوع هم از دلایل شهرت این برج است.
ساخت این برج هزینهای از متری ١٠میلیون تومان به بالا برای سازنده آن که گفته میشود پدر فولاد ایران است، داشته است. مساحت این برج ٧هزار مترمربع است .
روما رزیدنس شامل ۶۵ واحد مسکونی در ۱۵طبقه است که تمام واحدها جوری طراحی شدهاند که حتی ساکنان طبقه اول آن هم چشمانداز منحصربهفردی داشته باشند.
برج روما رزیدنس دارای سه طبقه زیرزمین و یک طبقه همکف است که تمامی پارکینگها، فضاهای تأسیساتی، لابی، مکانهای تفریحی، سالن اجتماعات، بلوکهای تجاری و سایر مشاعات را دربرگرفته است.
سازندگان و طراحان این برج همه چیز را برای رفاه حال ساکنان آن در نظر گرفته و این برج لاکچری و لوکس را به گونهای طراحی کردهاند که حتی مشکلپسندترین میلیاردرهای ایرانی هم نتوانند ایرادی از آن بگیرند.
این ساختمان دو پنتهاوس در طبقات ١۴ و ١۵ با متراژهای ٩٢۶ و ١۴٠٠ متری دارد. سالن بیلیارد، استخر، جکوزی، سالن ورزشی، کنترلرهای هوشمند ABB در خانهها، اتاق میهمان موجود در واحدها، وسایل خانه با بهترین کیفیت، سیستم اعلام حریق، دوربینهای امنیتی مداربسته، آنتن مرکزی و WIFI از امکانات منحصربهفرد این برج هستند.
●ساختمانی در الهیه با دیوارهایی با پوشش طلا
همچنین چندوقت پیش فیلمی در فضای مجازی در مورد یک ساختمان در الهیه انتشار یافت که روزنامه شهروند آن را به شرح ذیل انتشار داده بود:
● شهروند:«اینجا الهیه است. پر از برجهای لوکس. با خیابانهایی با پهنای کمعرض و انبوهی از خودروهای لوکس دنیا» فیلم معرفی یکی از گرانترین برجهای الهیه با این دیالوگ شروع میشود:برجی که مدیر پروژهاش با عنوان حسام زرین معرفی میشود و از وجوه متمایز و مهم خانههای این محله هم آن است که اجازه بازدید پس از اتمام حتی به عوامل پروژه هم داده نمیشود و فقط خریدار درنهایت میتواند خانهاش را ببیند. زرین در گفتوگویی که گویا آنلایننیوز آن را منتشر کرده، میگوید: «چهارسال است در این پروژهایم. متراژ کل این پروژه ٢هزار متر است و ۵ طبقه تکواحدی است. برای ساخت این متراژ نباید اینهمه سال زمان گذاشت، اما یک پروژه مدرن و فوق لوکس است و برای همین چهارسال طول کشیده» او میگوید: «همه متریال کار از خارج از کشور وارد شده. از سرامیک و شیرآلات گرفته تا آسانسور و کابینت و حتی چهاربار از ایتالیا برای اندازهگیری درهای این آپارتمان آمدهاند. قرار است آنجا ساخته و وارد شود.
نکته دیگری که زرین به آن اشاره میکند، جنس موادی است که خانه را با آن ساختهاند. بدنه لابی روکش چرم دارد و در و دیوارها برنز کار شده و حتی در سرویس میهمان شیشههایی کار گذاشته شده که در آن الیاف طلا به کار رفته است.
آنچه در این فیلمها میبینیم این است که آپارتمان درحال ساخت است و بعد از چهارسال سفتکاری تمام شده و هنوز نازککاریها کاملا تمام نشده است و احتمالا همچنان زمان میخواهد تا تمام شده و آماده تحویل شود.
باید در تکمیل نوشته شهروند افزود که مدیر آن پروژه در فیلم اعلام میکرد که تمامی مصالح این برج توسط هیاتی ایتالیایی که مرتب بین ایتالیا و ایران در رفت و آمدند تأمین و وارد میشود! و این نوع خانهها خانههایی برای زیست یک خانوار نیست بللکه اغلب صاحبان آنها مجرد و آقا زادههایی هستند که برای مدتی با دوست دخترشان در آن زندگی خواهند کرد.
در این میان، محمود زعفرانلو، مدیر یکی از آژانسهای مسکن که آشنایی زیادی با ساختمانهای شمال شهر دارد، به «شهروند» میگوید: اما نمونههایی از این دست در شمال شهر کم نیستند. خانههایی که مواد استفاده شده در آنها وارداتی است و از طلا هم در آن استفاده شده است. «افراد پولدار و شناختهشده که میخواهند خانهای خاص داشته باشند به ما میگویند در فلان منطقه خانه میخواهیم. ما هم خانههای درحال ساخت را به آنها معرفی میکنیم تا با سازندهاش صحبت کنند.» به گفته زعفرانلو، امکاناتی که در خانههایی از این دست میبینیم، همه سفارشی هستند «مانند خودروهای سفارشی. زمانی که شما خودروی خاصی میخواهید و به قدر کفایت هم پول دارید، به سازندگان مراجعه میکنید و مثلا میگویید دندهاش از طلا باشد یا فرمان خودرو چه شکلی باشد و…. این اتفاق درباره خانه هم میافتد و من افراد بسیاری را دیدم که از روکش طلا برای شیرآلات استفاده کردهاند یا جاهای مختلفی از خانه را طلاکاری کردهاند. این افراد با توجه به قیمت طلا و کاری که انجام میشود، باید پول پرداخت کنند.» او میگوید قیمتها هم متنوع است و اخیرا خانههایی که متری ١١٠میلیون تومان به بالا بودهاند را داشتهاند «قیمتها به صدها میلیارد میرسد و از این جهت خیلی نمیتوان مشخص کرد، چراکه اغلب با توجه به امکانات به کار برده شده در این خانهها قیمتها تغییر میکنند.
در حالی در منظقه 1 تهران شاهد وجود این قبیل خانه های فوق لوکس هستیم که در همان شهر در مناطق جنوب میلیونها نفر در بافتهای فرسوده موسوم به “بد مسکن ” سکنی دارند!
در حالی ثروتهای بادآورده اقلیتی را توانا به ولخرجیهای عجیبی میکند که در نوع خود میان ثروتمندان کشورهای غربی نیز رایج نیست ، که بودجه 98خط فقر برای یک خانواده در تهران را ۴ میلیون و پانصد و نود دو هزار تومان تعیین کرده و بسیاری از کارگران ( خیل بیکاران جای خود ) ماهی 1 میلیون نیز در آمد و یا حقوق بازنشستگی ندارند و قرنها بایستی با این حقوق به امید داشتن سرپناهی بمانند. زنهار و هشدار که این قبیل شکافهای طبقاتی زمان زیادی نمیتواند دوام بیاورد!
مشاهده این شکاف عمیق طبقاتی آنهم در یک شهر نگارنده را بیاختیار بیاد این جمله بودریا فیلسوف فرانسوی میاندازد که از بورخس نویسنده پر آوازه آرژانتینی نویسنده کتاب ” ساکنان غریب آینهها ” نقل میکند: «اما روزی آنها ( قوم آینهها ) از این خواب کهن جادویی بیدار خواهند شد، کم کم تفاوتهای خود را با ما ظاهر میکنند، هر چه کمتر و کمتر از ما تقلید خواهند کرد . این سد ساخته شده از شیشه و فلز را در هم خواهند شکست و این بار دیگر مغلوب نخواهند شد».
❋رواج ضد فرهنگ اشرافیگیری و چشم و هم چشمی:
نگرانی عمیق نگارنده اما در این زمینه است که طبقه متوسط نیز متأسفانه در رفتار اجتماعیش در سطح خود به تقلید از ضد فرهنگ چشم و همچشمی روی آورده است. در حالی که بسیاری از آنها نان شب ندارند و ناچار از کاهش امکانات و هزینه های آموزشی کودکان خود نیز هستند و سهم اجاره در سبد هزینه آنهابیشترین سهم را بخود اختصاص میدهد ، بسیاری ترجیح میدهند در خانهای تنگتر و با امکانات رفاهی کمتر برای خود و فرزندانشان، سکنی کنند الا اینکه منطقه نام آور باشد. یا در خود خانه کمترین فضا را به کودکان و رفع نیاز تحرکی آنها اختصاص دهند.
ضد فرهنگ اشرافیگری وقتی به اصطلاح مد شد ،مرز و و حد نمیشناسد. چنانچه یکی از فروشندگان بازار لوازم التحریر که سالها است مشتریهای خاص خودش را دارد ( 18 آذر 96 جام جم انلاین ) میگوید: یکی از برندهای معروف، با این شعار که «با خرید یک قلم، یک سلاح را از چرخهِِ کشتار بشریت خارج کنید»، محصولی را عرضه کرده که در نوع خودش برای مشتریان ما جالب توجه است. او میگوید: هر خودنویس و رواننویس این کمپانی، از قطعات بازیافتی سلاح کلاشینکف ساختهشده که متعلق به شورشیان آفریقایی بوده و حالا با از رده خارج شدن این سلاح، بخشی از بدنه آن، تبدیل به یک قلم منحصر به فرد میشود که شماره انحصاری همان کلاشینکف نیز بر روی آن حک شده؛ این یعنی بدنه این قلمها از جنس اسلحه کلاشینکف است و در طراحیشان از بدنه این اسلحه الهام گرفته شده است.
البته به قول او «این بازار انتها ندارد» و از خودنویسهای 380 میلیون تومانی ( قیمت یک خانه در سال 96 در منطقه متوسط تهران ) نام میبرد که در یک سال گذشته، 2 عدد از آنها هم فروش رفته است.
اما جدای از قیمت میلیونی خودنویس و رواننویسها و قلمها، شاید عجیبتر از همه، دفترچههای کاغذی باشد. دفترچههایی که هیچ چیز بیشتر از دفترچه یادداشتهای معمولی ندارند جز یک مارک خاص که بر روی آنها حک شده و همان مارک، قیمتشان را تا میلیونها تومان.بالا برده است . به عنوان مثال مشتریان این دفترها برای داشتن یکی از دفترچههای این برندها، میبایست رقمی بین 160 هزار تومان تا بیش از 5 میلیون و 970 هزار تومان را پرداخت کند!
نگارنده در این 20 شماره بررسی وضعیت مسکن، بارها به نقش دولت ( به معنای مجموعه سه قوه سازمان دهنده حاکمیت ) و سیاستگذارهای غلط ونسنجیده در حوزه مسکن و هرز ثروت و منابع ملی اشاره کرده و آنرا نقد نموده ام. اما همه موارد را نمیتوان به دولت ارجاع داد و یا در همه زمینهها دولت و حاکمیت را مقصر دانست. انتخاب محل سکنی که ایجاد آرامش نماید و برای زیستی سالم مفید و لازم باشد خصوصا در طراحی خود ساختمان و وسایل درونی آن، بر عهده خود مردم است. اینجا منظور نظر نگارنده اقشار کم درآمد و ضعیفی که بعلت گران و سز سام آور بودن اجاره خانه ناچار از زیست در خانههایی با ابعاد کوچک هستند ،نیست . بلکه آن سری از هموطنانی که به عمد بخاطر تبعیت از ضد فرهنگ چشم و هم چشمی که در چند دهه اخیر در ایران رشد چشمگیری داشته است، بعلت ترجیح شکل و نام ، محتوای زندگی را فراموش مینمایند. چشم و همچشمی و تقلید از دیگران در روش زندگی و رفتار ما ایرانیان از اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی شدت گرفت. این بار رقابت در نوع زیست «فرنگی» است. طرفه اینکه در رﮊیم ولایت فقیه، این رقابت شدتی هرچه بیشتر پیدا کردهاست. شکاف طبقاتی نیز از همین دوره در اجتماع پدیدآمد. امروزه در قشر متوسط و مرفه جامعه، نوعی از زندگی لذتجویانه همراه با تقلید را ایجاد کرده است و خانوادههای این قشر میکوشند که خود را متفاوت از دیگران نشان دهند. این شیوه زندگی بیشتر در جوامع مصرف زده و دور شده از فرهنگ تولید، شیوع یافتهاست.
نگارنده هنگامی از بسیاری از همو طنان در مورد چرایی ترجیح زندگی در یک خانه کوچک برفرض 45 متری در شهر تهران و در منطقه متوسط رو به بالا بر زندگی در شهرستان خود و در منزلی بمراتب بزرگتر جویا میشوم ( هرچند علت مهاجرت به تهران شغل و در آمد بیشتر نبوده است )، علت اولیه را “خاص بودن و مستثنی بودن ” از بقیه را شنیده ام. حتی در تهیه وسایل خانه نیز نه رفع نیاز و راحتی و شاد و سالم زیستن که “خاص بودن” ملاک است!
هم اکنون در ایران مد از حیطه لباس، آرایش، مدل مو، زیورآلات بسوی منزل و طراحی ساختمان و مبلمان تا اتو موبیل گسترده شده است. گویا در بین بیشتر افراد جامعه چشم و هم چشمی و “خاص بودن” به عنوان یک قانون و اصل اجتماعی اجتنابناپذیر پذیرفته شده است. از آنجا که با فرهنگ تولید غریبه شده است، تنها به مصرف کننده صرفِ هر آنچه دیگری ساخته است، بدل گشته و دچار سردرگمی و هرج و مرج و اغتشاش ذهنی نیز شده است.
و البته این «خاص بودن» گویا به معیاری فراگیر بدل شده که اتفاقا دیگر با فراگیر شدن آن و عمومیت یافتن آن از حیز انتفاع ساقط میشود !
❋ سرایت ضد فرهنگ مصرف گرایی و ایجاد هرج و مرج و اغتشاش به معماری ایران:
این هرج و مرج و اغتشاش حتی در معماری ساختمانهای جدید ایران نیز نمایان است. متاسفانه در معماری نیز بسیاری از معماران بدون شناخت تاریخ معماری ایران و داشتن دانش شناخت از قدیم و نیز روح حاکم بر معماری سنتی و بدون رعایت جنبههای اقلیمی و فرهنگی و سنتی به تقلید ظاهری و کپی برداری از معماری گذشته و یا کپی برداری از معماری مدرن که زادگاه و ریشه و تاریخ آنرا نیز بدرستی درک نکردهاند، میپردازند و یا دست به یک ملغمه و مونتاژی در سبک معماری میزنند که هیچ از خود هویت ندارد و یا با سلیقه شخصی مشتریان در هم آمیخته شده و باعث پذیرش معماری مبتذل «بساز بفروشی» گشته که وسعت تخریبش به سراسر ایران کشیده شده است.
در هـر کار هنری(معماری،نقاشی،حجاری)باید نـشانۀ دسـت انـسان دیـده شـود. متأسفانه این امر رو به تحلیل است. صنعتی شدن ساختمان در آن بخش از ساختمان که نیازی به ظرافت هنری ندارد قابل فهم است اما غفلت از بکارگیری هنر ذهن و دست انسان در معماری نابودی یک فرهنگ کهن را بدنبال دارد. درمعماری سنتی ایران تلفیق مصالح، بومی بودن مصالح، درک فضا هاو رعایت شرایط اقلیمی نیز علاوه بر بکارگیری ذوق و هنر معماری محسوس بود.
مسکنی که در ترکمن صحرا ساخته میشد با مسکنی که در کرمانشاه ساخته میشد و با مسکنی که در یزد ساخته میشد زمین تا آسمان فرق داشت . چرا که مسکن پدیدهای است که بر اساس ساختارهای اقلیمی، اجتماعی، سیاسی و قومی تعریف میشود.
اما در سالهای اخیر، الگوبرداری از معماری شهری چه از سوی مهندسان طراح و چه از سوی خودروستاییان، گاه ناشی از الزامات و صرفه جوییهای اقتصادی و گاه غفلتاً به سبب سلطه فرهنگ شهری، انجام میپذیرد. این شیوه مکانیابی خانههای روستایی را تحتالشعاع خود قرار داده است. نگارنده زمانی که در پی مطالعه طرحهای مسکن دولت در روستاهای ایران بودم ، به تحقیقی بسیار جالب از دکتر عبدالحمید نظری و محمود پک دسترسی یافتم تحت عنوان “الگوی بومی مسکن ترکمن در طرح بهسازی مسکن روستایی” . این دو این مساله را بروشنی مشخص مینمایندکه وقتی الگوی خانه سازی بومی نیست، من باب نمونه دولت و یا پیمانکاران دولتی در آن بدون توجه به شرایط اقلیمی، دخالت می کنند و به ویژه خصوصیات مثبت معماری سنتی را در نظر نمیگیرند،چه اشکالاتی پیش میآید:
«کوچک شدن فضاهای حیاطها، گرایش به تغییر کارکردهای اقتصادی از بخش کشاورزی به بخشهای خدمات و صنعت از تحولات اجتناب ناپذیر دهههای اخیر میباشد که لاجرم به حذف برخی عناصر قبلی منجر شده است. صرفه جویی در هزینههای لوکه کشی آب، گاز و برق و تلفن به شدت جانمایی خانه اصلی را تحت تأثیر قرار داده است. به گونهای که امروزه جابجایی خانه اصلی از وسط حیاط به کنار خیابان و کوچه ها و نیز احداث خانه های دو طبقه با کارکردهای تلفیقی (مسکونی-تجاری/ مسکونی-صنعتی) یکی از ویژگیهای بارز بافت روستاهای مورد مطالعه بشمار میرود.
در الگوی بومی مسکن ترکمن جهتیابی خانهها غالباً به سمت جنوب میباشد، منتها محور اضلاع شمالی – جنوبی آنها دقیقا با محور طول جغرافیایی منطبق نبوده و با زاویهای حدود 10تا 15درجه به سمت شرق تمایل دارد. شایان ذکر است که بهترین حالت برای دریافت نورخورشید نیز همین حالت آرایش است. یافتههای میدانی ما حاکی از آن هستند که در الگوهای قدیمی خانه سازی، بیش از 95درصد خانهها جهتیابی جنوبی داشته اند، لیکن امروزه نحوه دسترسی به معابر بر تفکیک قطعات مسکونی و مآلاً بر نحوه جهتیابی بناها تأثیر قابل ملاحظهای داشته است. بطوریکه حدود 5/36درصد خانههای گروه بدون تسهیلات (دولتی ) و 7/27درصد خانههای با تسهیلات (دولتی )رو به آفتاب نبوده اند».
نمونه نگارنده در سفر به کشورهای تونس و مراکش، شاهد حفظ روح ساده و یکسان در عین حال زیبا در معماری آن دو کشور و نیز تلاش مردم و نیز دولت را در نگاهداری سنت معماری عربی و افریقای شمالی بودم. در کشور تونس این امر بمراتب بیشتر رعابت شده است. در حالی که در همان شمال افریقا در کشور مصر این روح اصلا یافت نمیشود و آشفتگی و هرج و مرجی خاص بر فضای معماری شهر حاکم است.
❋ هویت گمشده معماری در ایران:
معماری ایران حوزهای خاص دارد و پرداختن بدان از حوصله این مقاله خارج است، اما نگارنده تنها در رابطه با موضوع نوشتار کنونی به نقل قول از معماران نام آور ایرانی میپردازم:
●مهندس پرویز کیهان:
ازآغاز گران معماری در ایران است که بازسازی خانه قدیمی حاج امینالضرب از جمله کارهای وی است. او میگوید (مجله آبادی (1374 ): به نظر من مدول معماری سنتی ما یک آجر بود. امکانات این معماری هم وسع آجر بود. تاقها را هم با آجر میزدند، پایهها را هم با آجر بالا میآوردند. پل خواجو را نگاه کنید، با امکانات آجر ساخته شده است. پس معمار ناچار شده است دهانههای زیاد بزند چون آجر توان بیشتری ندارد. و این پل با همین امکانات آجر براستی که زیبا ساخته شده است. مدول معماری روم و یونان چیز دیگری بود. معماران ما از زمان ساسانی با امکانات آجر کار کردند، بعدها هم همین طور. آنها تیرآهن نمیگذاشتند، و آجر را روی آن نمیچسباندند و ساختمان باسمه نمیساختند. وقتی تیرآهن وارد ایران شد، طبعا همه چیز تغییر کرد. تا آن وقت در ایران با مصالح بومی، با خشت و گل و آجر کار میشد که همه در کنار هم هماهنگ بودند. تیرآهن این هماهنگی را برهم زد. ما فرهنگ تیرآهن نداشتیم؛ طبعأ ماحصل نامطبوع از کار در آمد. معماری هم مثل زبان است؛ زبانی حفظ می شود که فعالیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشته باشد. ما فقط توانستیم خاطراتی را از معماری خود حفظ کنیم. به آن پشت کردیم و چشممان را به سوی دیگری دوختیم؛ نمیدانم شاید چون ما مثلاٌ مثل ژاپنیها آن زمینه فرهنگی یکپارچه را نداشتیم نتوانستیم معماری سنتی را حفظ کنیم. ایران سرزمین بزرگی است. در فلات ایران اقوام و قبایل مختلفی زندگی میکنند. اصل همه ایرانی است، اما تفاوتها هم بسیارند. این تفاوتها در معماری ایران هم به خوبی نمود پیدا کرده است. معماری فلات مرکزی به کلی با معماری شمال و حتی با معماری جنوب متفاوت است. معماری خانههای مسکونی فلات مرکزی مصداق چهاردیواری اختیاری بود، یک چهاردیواری که رو به درون و پشت به بیرون داشت. نه آب و هوا، نه دشمنان، اجازه نمیدادند معماری به بیرون رو کند. به همین دلیل حیاط داخل چهاردیواری قرار میگرفت. حیاط مرکزی ساخته میشد. تعدادی اتاق در یک ضلع رو به حیاط ساخته میشد و در قسمت شمالی بنا که به دلیل شرایط آب و هوایی مرغوبتر بود – چون رو به جنوب داشت – معمولا یک تالار بزرگ در وسط و دو اتاق در دو طرف آن ساخته می شد و یک ایوان در مقابل آن. در حیاط یک حوض یا اگر ساختمان بزرگتر بود، یک استخر ساخته میشد و تعدادی آبنما و باغچه. حیاط حالت پاسیو پیدا میکرد. به هرحال کم و بیش اصل همین بود؛ در حالی که معماری خانههای شمال ایران به کلی متفاوت بود و هنوز هم هست. این خانهها کاملا رو به بیرون دارند، حصار و دیوار ندارند و مصالح آنها هم متفاوت است. معماری جنوب با هردوی اینها تفاوت داشت. در آنجا چون سطح آب بالا است، نمیتوانستند به زیرزمین بروند، مرداب داشتند، معماری دزفول نمونه بسیار خوبی از این نوع معماری و بسیار زیبا و شگفت انگیز است.
امروز در زمینه معماری چیزی نداریم که قابل صحبت باشد، درهم ریختگی عجیبی بر عرصه معماری حاکم است. نمونه هایی از همه چیز هست و کمتر بنایی است که مطابق با عملکرد خود ساخته شود. فقط کافی است به نماهای باسمهای که این روزها به اسم رومی و غیره ساخته میشود و ظاهرا خواهان هم دارد توجه کنیم. وقتی اینها را میبینیم، جایی برای سخن گفتن میماند؟
●مهندس سیحون:
معمار برجسته ایران و سازنده بـناهای معرف آرامگاههای ابنسینا(همدان) و نادر(مشهد) و خیام(نیشابور) و ساختمان مجلس شورای ملی پرورشگاه شیر و خورشید سرخ (راه شمیران) و سازمان نقشهبرداری (راه مـهرآباد) و پارک سنگلج و پارک خیام و بـیمارستان ویلا و دبـیرستان البـرز در مـحوطه کالج. او، در زمینه هنر معماری سنتی ایران در ساختن زندگی راحت معتقد است: «بنظر من هرج و مرج کنونی در معماری ایران زائیده تحول بیمقدمۀ معماری ما است. تا چهل سال پیش مـا یـک روش قـدیمی ساختمانی داشتیم و کمابیش با اصول کهن و دیرینه (مخصوصا در مورد مساکن و منازل) عـمل مـیکردیم کـه به طور کلی عبارت بود از در نظر گرفتن جهت ساختمان و ایجاد بادگیر و حوضخانه و تناسب قسمتهای خـالی (یـعنی پنـجرهها) با قسمتهای پر ساختمان (یعنی دیوارها) و قطر دیوارها و طرز بنای سقفها و ایوانها و سایهبانها و شکل بـاغچه و حـیاط و انتخاب درختها و غیره. تمام این جزئیات بنا بر مطالعات مفصل و تجربیات چندین صدساله انـجام مـیگرفت و مـعماران ما به جایی رسیده بودند که هدف خود، یعنی ایجاد زندگی راحت برای صاحب کـار را تـأمین میکردند. در گذشته موضوع زیبایی نیز در معماری ما منطقی بود. تناسب و رنگ مصالح کـه در نـما و در داخـل بنا به کار میرفت و هم آهنگی آنها با هم و جزییات گچبری یا آجرکاری و برجستگیها و فرورفتگیها و تـطبیق آنـها با نور طبیعی(مخصوصا در طهران که درخشندگی آفتاب کوچکترین برجستگی را نمایان مـیسازد) و بـازی حـجمهای هندسی و مخصوصا سادگی این اشکال تمام مسایلی بودند که معماران ما (حتی در خانههای کوچک)به آنـها سـخت تـوجه داشتند.
ولی از تاریخ ورود معماری مدرن بدبختانه ما خواستیم کورکوانه و بیتوجه به سنن و اصـول از مـعماری غربی تقلید کنیم و در نتیجه سبک خودمان را فراموش کردیم و روش اروپایی را هم(آن طوری که از نظر کشور ما باید قـابل قـبول باشد) بکار نبردیم. به این دلیل معماری ما نه فرنگی است نـه ایـرانی. اشـکال بـزرگ کار اینست که مردم عادی (یعنی کسانیکه اطلاعات فنی ساختمانی ندارند) وضع حاضر مـعماری را در ایـن کشور دربست قبول دارند و بـا ایـن سهل طـلبی بـه تـوسعۀ اغتشاش در معماری کمک میکنند. اما وظـیفه مـهندس ساختمان این است که به این سهلطلبی تن در ندهد و با آن مبارزه کند و سـعی کـند که مردم را بسوی اصول صـحیح و عالی معماری ایرانی هـدایت کـند.
بـدبختانه کسانی که سفارشهای دولتی را هم انجام دادهاند اغلب کسانی هستند که در مدت تحصیلات خود در اروپا و آمریکا نفوذ شدید معماری غربی را پذیرفتهاند و فکر کردهاند که این شـیوه را عـیناٌ باید در ایران به کار برد. نـه تـوجهی به شرایط جغرافیایی این کشور دارند و نه ارزشی برای معماری ایرانی و سنن آن قایل هستند. همینطور دربارۀ مساکن انفرادی نیز این نوع معماران فـرنگ رفـته زندگی فرد ایرانی امـروز را در یـک چهارچوب اروپایی یا آمریکایی جا دادهاند. به این دلیل معماری جدید ایران بسوی تقلید صرف از ساختمانهای فرنگی رفت و خصوصیات ابنیه و مساکن ایران در گذشته به یکباره فراموش شد. پس با وجود آزادی کـه دولت بـه مهندسان برای انتخاب عوامل و طرحها میدهد، معماران ما آگاهانه از کار ایرانی دور شدهاند.
البته اشتباه نباید کرد که معماری ایرانی صرفاٌ در ساختن قوسهای شکسته و کاشیکاری و گـنبد و طـاق و این نـوع کارها نیست.در معماری آنچه مهم است روحیۀ آن است و برای ما نیز درک روحیه و شخصیت معماری اصیل ایرانی اهـمیت دارد و نه طاق شکسته یا قوس و عوامل دیگر که مربوط به فن(تـکنیک)مـعماری هـستند. این عوامل(مانند کاشی و گنبد و آجرکاری و درهای ارسی و مشبکها و غیره)عوامل اجراکننده یا توجیهکننده معماری هستند و نـه روحـیه آن.
معمار خوب آن است که با آنچه در اخـتیار دارد بـتواند کـار عالی انجام بدهد. در یکی از مسافرتهای تحقیقی که مـیکردیم، در شـهر کاشان، به خانهای قدیمی برخوردیم که در حدود صد سال پیش ساخته شده است و معروف است به خانه بروجردی. مـرکز اصـلی ایـن ساختمان تالاری است گنبددار. وقتی ما گنبد را مطالعه میکردیم دیـدیم که صد درصد از گل ساخته شده است یعنی با ابتداییترین مصالح. ولی در عین حال بقدری این گنبد (که در آن نـه بـرنز و نـه فلز نه سنگ مرمر بکار رفته) با مهارت و زیبایی و تناسب و ارزش هنری سـاخته شـده است که انسان را خود بخود وادار به تحسین از معمار میکند که توانسته با مصالح بسیار ساده آنچنان عـظمت و لطـف را بـوجود بیاورد. به نظر من مصالح موجود در ایران برای معماری جدید کاملا کافی اسـت و مـا مـعماران وظیفه داریم که از آنچه در اختیار داریم(آجر و سیمان و سنگ و آهن)به بهترین وجه در کـارمان اسـتفاده کـنیم. به جای کارهای لوکس و گران بیاییم عملی انجام بدهیم که ارزش واقعی مصالح محفوظ بماند. ولی اگـر قـرار باشد که اساس معماری ما درست نباشد در آن صورت بکار بردن سنگها و فـلزهای گـران قـیمت ارزشی به کارمان نمیدهد».
● دکتر سیّدکسری میرپادیاب
از معماران برجسته و جوان ایران و شاگرد دکتر ایرج اعتصام معتقد است: کدام عضو شورای شهر، تخصص معماری، طراحی، شهرسازی یا حتی جامعه شناسی و علم منظر دارد، شهر که با روان انسان سر و کار دارد یک معمار روانشناس میخواهد. برای رسیدن به آرمان شهر باید از وجود جوانان استفاده شود من دانشجویان نخبه فراوانی دارم که مسئولین حتی از ایجاد یک بانک ایده برای آنان عاجزند و این پایان نامه های ارزشمند نخبگان باید گوشه کتابخانهها خاک بخورد. در صورتی که معماری میتواند وقوع جرم را کم کند. در نیویورک، وقتی اوباشگری به حد اعلا رسیده بود یک معماری موزه بزرگی با معماری مدرن آنجا بنا میکند که مقصد گردشگران بسیاری میشود و این میشود که اوباشگران چاقوهایشان را غلاف میکنند. حال نه فقط در وقوع جرم بلکه معماری طلاق را کاهش میدهد، ازدواج را افزایش میدهد، اعتیاد را دزدی را اختلاس را و همه چیزهای بد را از ما فراری میدهد.
●دکتر ایرج اعتصام
که طراح و معمار پارک ملت تهران و پارک کورش، از استادان پیشکسوت رشتهٔ معماری در ایران و یکی از نام آورترین اساتید معماری در ایران است معتقد است: «درست آن است که هر شهری متناسب با خصوصیات اخلاقی، فکری، احساسی و فرهنگ شهروندان خود ساخته شود، ولی واقعیت آن است که اهمیت این اصل به طور روزافزون کمتر شده است. مسئله این است که امروز همهٔ شهرهای ما در حال شبیه شدن به هم هستند و هرچند برخی افراد هنوز هم تا حدودی نسبت به شهر خود تعصب دارند، اما این موضوع عمومیت ندارد و یک حالت بین شهری در بین شهرهای کشور رواج یافته است.امروز شهرها از لحاظ فضاهای شهری، ترافیک، ساختمانسازی و… مشابه هم میشوند و سیستم در حال تبدیل به یک سیستم همگانی است و تهران هم تبدیل به نمونهای شده که از همه چیز آن از مترو گرفته تا رنگ در مغازهها و… در سایر شهرها کپی میشود. در واقع هر بلایی که سر شهر تهران آمده، سر شهرهای دیگر هم میآورند.درواقع اگر بخواهیم اصالتی را هم به شهرها نسبت بدهیم، در گذشته جا مانده و با گسترش شهرها هرچه جلوتر آمدهایم، این تضادهای داخلی و شباهتهای بین شهری بیشتر شده و اینها واقعیتهای تلخی است. مثلا ترافیک تهران فرقی با ترافیک اصفهان ندارد. هر دو شهر از این نظر دچار معضل هستند، یا پارکینگ ندارند و از زایندهرود و شیخبهایی اصفهان فقط یک اسم باقی مانده است.
تقلیدهای سطحی و نابجا چه در معماری «عشق به فرنگ» که پس از سفر ناصرالدین شاه به اروپا متداول گشت، چه معماری «شبه اکسپرسیونیستی آلمانی» و شهرسازی «شبه دههٔ بیست اروپا» که در زمان پهلوی اول و پس از اعزام هیئتهای دانشجویی به آلمان و بعضی از کشورهای اروپایی متداول شد و به معماری مدرن و شهرسازی به اصطلاح «منشور آتنی» و در همریختگی افکار و سبکهای معماری تحت تاثیر تحولات دههٔ شصت به بعد اروپا و آمریکا در دوران پهلوی دوم رسید عملا اروپا و آمریکا را به «دستگاه فرستندهٔ سبکها» و ایران را به «دستگاه گیرندهٔ سبکها» تبدیل کرده است.
حتی امروز که «انقلاب اسلامی» را «انقلاب ارزشها» نام نهادهاند هنوز مرجع اصلی معماران ما مجلات معماری و شهرسازی خارجی است که از آنها به طور تقلیدی بهرهگیری سطحی شده و در عمل شاهد ملقمهای از انواع سبکهای التقاطی مدرن و پستمدرن و رومی و غیره هستیم.
اگر قدر معماری کهن ایرانی را دانستیم و آن را کپی نکردیم و به آن احترام گذاشتیم، همچنین آن را عمیقاً بررسی و روحش را درک کردیم در عین حال اگر با مدرنترین تکنیکهای دنیا هم آشنا باشیم، آنگاه میتوانیم نوعی معماری به وجود بیاوریم که هم جهانشمولی دارد و در دنیا مورد قبول واقع میشود و هم روحیهٔ ایرانی را یقیناً در خود خواهد داشت. اما امروزه ساختمانها مونتاژهای بیقوارهای هستند که اصلا امضا ندارند. شهر خوب شهری است که بتوان در آن عاشق شد و شهر خوب دریافت عاشقانه و خالصانه و عارفانه از ذات احدیت باید داشته باشد. معماری خوب حاصل تجربه و درک حس فضا است و از مطالعه و وسعت نگرش حاصل میشود».
نگارنده از همه خوانندگان محترم استدعا دارد با نقد سازنده بر این 20 شماره بررسی وضعیت مسکن در ایران ،اینجانب را یاری زسانند و با پیشنهادات خود بر غنای این مطالب بکوشند.
محبت کنید و پیشنهادات خود را به آدرس ذیل ارسال دارید:
jalehwafa@yahoo.de