مبارزه با مفاسد اقتصادی یا انحراف افکار عمومی از مرکز فساد، سناریوی جدید انتخاباتی
شاید شیخ صادق لاریجانی، هرگز تصور نمیکرد روزی مشاورش، علی عسگری (وابسته موشکی سپاه پاسداران) که سرافراز به دلیل مفاسدش از صدا و سیما اخراج کرد و او وی را به قوه قضاییه آورد، اینک صدا و سیما را وسیله حمله به او و خانوادهاش کند. سرافراز را چگونه مجبور به استعفاء کردند و علی عسگری چِسان جانشین او شد:
❋ «استعفای سرافراز و جانشینی علی عسگری، یکی از نمونهها بس گویای ضعف خامنهای در مدیریت «بیت» خود:
یادآور میشود که، از سال 95، وقتی علی عسگری از سوی بیت رهبری به مقام ریاست صدا و سیما رسید، هجوم نیروهای وابسته به سید مجتبی خامنهای، حسین طائب، سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، سید ابراهیم رییسی، اندیشکده عصر، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی، قرارگاه عمار، جبهه پایداری مصباح یزدی و … برای مالک صدا و سیما شدن، آغاز شده بود. تقریبا بسیاری از آنها (حامیان بیت رهبری و سید مجتبی و حسن طائب)، توسط سرافراز به دلیل فساد مالی و دزدیهای فراوان در دوران سید عزتالله ضرغامی(وابسته موشکی سپاه )، به خصوص در معاونت فنی و سیاسی سازمان که تحت نظر دارابی ، آخوندی و عبدالعلی علی عسگری بود، اخراج شده بودند
محمد سرافراز میگوید پس از رفتنش از صداوسیما به حسین طائب و حسین محمدی، از اعضای دفتر رهبر ایران، گفتهاست: آنها نمیتوانند از مسئولیتشان در ایجاد مشکلاتی صدا و سیما بدانها گرفتار است، شانه خالی کنند و در کتابش آوردهاست:
«…جلسهای با آقای (حسین) طائب داشتم و گفتم که من تشکر میکنم از شما و چون ممکن است آقایان را نبینم، از طرف من از آقای حسین محمدی و حاج آقا مجتبی تشکر کنید زیرا زمینه را فراهم کردید که من از صداوسیما بروم و این جای تشکر دارد و من راحت میشوم. او به جای اینکه تکذیب کند گفت خوب میخواهی بعدش چی کار کنی؟ گفتم بازنشسته میشوم».
سرافراز بعد از مشاهده مفاسد و برخوردهای سازمان اطلاعات سپاه و سید مجتبی باخود، به دیدار خامنهای میرود. گزارشات حاکی است که در تغییر او همانگونه که خود میگوید، سید مجتبی و حسین طائب و حسین محمدی همه کاره بودهاند. برخیها نیز نگران از تغییر او بودهاند. سرافراز از دخالت غلامعلی حداد عادل در تسریع برکناریش و از گفتگوهای محرمانه میان سید علی خامنهای و خود، پرده بر میدارد:
«در تاریخ ۲۸ بهمن ماه ۹۴ من به ملاقات مقام رهبری رفتم و ماجراها را توضیح دادم و گفتم مانند این است که یک حکومت پنهانی در حکومت که هم پول دارد، هم رسانه در داخل و خارج دارد و هم ابزار امنیتی دارد، علیه سازمان در حال برنامهریزی است. در مورد دولت، در مورد برخی نمایندگان مجلس، در مورد خانم میرقلی خان و در مورد مزایده و اتفاقهای سازمان توضیح دادم و گفتم یا این موارد را قبول دارید یعنی حمایت میکنید، یا اینکه من استعفا میدهم و میروم برای اینکه این سازمان برای شما بماند و حفظ شود؛ یعنی اگر هدف من هستم من کنار میروم.»
او در این گفتگوی به اصطلاح محرمانه میگوید: اگر صلاح بدانید کنار میروم. خامنهای میگوید بمانید. اما سید مجتبی خامنهای که به نظر همه کاره بیت است، متوجه گفتگوهای پدر با سرافراز میشود و سناریوی خود را برای تحت فشار قراردادن سرافراز طراحی میکند و به حداد عادل پدر همسر خود میگوید کلید استعفای سرافراز را بزند. سرافراز میگوید:
«در تاریخ ۲۸ بهمن ۹۴ یک ملاقات مفصل دونفرهای با رهبر انقلاب داشتم. من در مورد استعفا در بیرون دفتر با هیچکس صحبت نکردم ولی حدود ۱۰ روز بعد در سایت منصوب به آقای حداد عادل نوشتند که سرافراز استعفاء داده و قرار است آقای حداد جایگزین شود. البته آن را به سرعت از سایت حذف کردند، اما رسانههای دیگر آن را بازتاب دادند».
به روایت سرافراز در حالی که تحول تازهای رخ نداده بود، خبر استعفای او در نوروز سال ۹۵ منتشر شد: «حقانیان از دفتر (آیهالله خامنهای) با من تماس گرفت و گفت شما این خبر را تکذیب کنید و روابط عمومی سازمان در همان روزهای تعطیل عید نوروز ۹۵ خبر را تکذیب کرد. در عین حال گزارشهای مختلفی میآمد که قرار است برای ریاست سازمان جابه جایی صورت گیرد. گزارشی سردار زهرایی به من داد: یکی از نیروهای حراست به او گفته بود به زودی شما آقای زهرایی و آقای سرافراز از سازمان خواهیدرفت. گفتم این را از کجا نقل کرده؟ گفت رفیق آقای حسین محمدی است و گفتم که این را کتبی بدهید و بردم دفتر با آقای حجازی صحبت کردم. گفتم چنین مواردی مطرح شدهاست. با توجه به اینکه آقای حقانیان به من گفته بود تکذیب کنید. رفتار آقای حجازی این بود که رسیدگی میکنند. اما این موارد نه تنها کاهش پیدا نکرد بلکه به شدت افزایش پیدا کرد و این منجر شد به ملاقات مجددی که با آقای حجازی در اردیبهشت ماه ۹۵ داشتم و گله کردم و گفتم این چه روش کشورداری است که شما به کسی میگویید برو و در خط مقدم جنگ نرم مبارزه کن و کارت را انجام بده و در چنین شرایطی چرا از پشت خنجر میزنید، سنگ میزنید؟»
«در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ماه ۹۵ آخرین نامه را به عنوان رئیس سازمان، برای مقام رهبری نوشتم، در مورد اتفاقات مهم پس از آخرین ملاقات تا زمان نگارش نامه توضیح دادم و در ۱۳ بند به اقدامات قابل توجهی که در هجده ماه مسئولیت در سازمان داشتم، اشاره کردم و در پایان نوشتم هر تصمیمی که بگیرید دعاگو هستم. هیچوقت بازخوردی نگرفتم و هیچوقت دلیل پذیرش استعفا به من اعلام نشد.»
یکی از دلایل استعفای سرافراز خورد و برد باند سید مجتبی و حسن طائب در طرحهای زیر است. او این طرحها را فهرست میکند:
● پروژه دیتاسنتر که ۵۰ میلیارد تومان برای آن هزینه شده بود.
● پروژه IPTV که ۹ میلیون دلار برای آن خرج شده بود.
● پیامرسان سروش و مزایدههای صداوسیما به ارزش ۱۶۵۰میلیارد تومان.
او به یک مورد از این خورد و بردها در کتاب روایت یک استعفا اینگونه پرداختهاست:
«پیام رسان سروش که قرار بود با فیلترشدن تلگرام جایگزین آن شود بودجه کافی داشت «زمانی که ایشان گفت این اپلیکیشن آماده بهره برداری است، راستی آزمائی کردم آیا چند میلیون مخاطب همزمان میتوانند در آن پیام مکتوب، صوتی و تصویری رد و بدل کنند؟ جواب منفی بود و پیامرسان سروش نواقص زیادی داشت.با توجه به گزارشی که از سوی خانم (شهرزاد) میرقلیخان در مورد مشکلات این پیام رسان و نحوهِ هزینه کرد آن تهیه شده بود، متوجه شدم این پول در جای درست خرج نشده است. آقای اخوان در کنار شرکت سروش رسانه، بدون مجوز یک شرکت دیگر بنام توسعه فنآوری سروش تأسیس کرده بود تا کارهای پیام رسان را انجام دهد. ۴۹ درصد سهام این شرکت مربوط به سه فرد حقیقی از جمله محمدرضا علیعسگری فرزند رییس جدید صداوسیما بود و آن شرکت هم اغلب پول ها را به کارکنان «شرکت مُهیمن» میداد که مربوط به مدیرکل خود ایشان بود. پس از محرز شدن تخلف، شکایتی از سوی رییس صندوق بازنشستگی صداوسیما تسلیم دادسرای فرهنگ و رسانه در قوه قضاییه شد… ایشان از طریق ارتباط با نزدیکان آقای (غلامعلی) حداد عادل (پدر زن مجتبی خامنهای) و عوامل هلدینگ یاس (متعلق به سپاه و گفته میشود تحت ریاست پدر هادی رضوی داماد محمد شریعتمداری وزیر کار و رفاه اجتماعی که به اتهام فساد مالی اکنون در زندان است) یک پشتوانه برای خودش ساخته بود. پس از تغییر رییس سازمان شنیدم این شکایت هم پس گرفته شدهاست. »
❋ باز هم رد پای غلامعلی حداد عادل و سید مجتبی خامنهای:
براثر همین مقابلهها بود که سرافراز مجبور به استعفا شد و عبدالعلی علی عسگری را که یکی از مسئولان مفاسد اقتصادی در صدا و سیما بود، به ریاست آن سازمان رساندند و او نیز افرادی چون مجید آخوندی و علی دارابی و.. را به سازمان برگرداند.
اگر همزمانی حمله به واواک از سوی باندهای نزدیک به سید مجتبی خامنهای و حسین طائب و سازمان اطلاعات سپاه و حضور مازیار ابراهیمی را مشکوک قلمداد نکنیم و هماهنگ که فعلا مشخص نیست ، به نکته ظریفی اشاره می شود که در گفتگوهای مازیار ابراهیمی (متهم دروغین به ترور دانشمندان هستهای)،و گزارشات بعدی مطرح شده بود و به نظر میرسد دلیل عمده دستگیری او، مبلغ یک میلیون یورویی بود که او از معاونت فنیپرس- تی- وی صدا و سیما طلبکار بود. این طلب به دلیل عقد قراردادی بود که در مناقصه صدا و سیما با قیمت بسیار کمتری نسبت به برخیها برنده شده بود (شبیه مناقصه تبلیغات صدا و سیما و جنگ سرافراز و حسن طائب). ابراهیمی میگوید هنگامی که اجناس را داده و درخواست دریافت طلبش را میکند، متوجه میشود فردی نامهای علیه او به صندوق حراست میاندازد که بعد از بازبینی فیلم های زمان انداختن نامه به صندوق حراست متوجه میشود که آن نامه را برادر معاون فنی پرس تی وی، برای درگیر کردن او به صندوق نهاده بود و همان نامه عامل دستگیری او از سوی واواک میشود و بعد آن بلاها را به سرش میآورند تا به ترور دانشمندان هستهای اعتراف کند. به قول ابراهیمی، در آن «گزارش مردمی» نوشته شده بود که ابراهیمی بهایی و دارای روابط مشکوک با برخی جاسوسان است.
● جریان دستگیری ابراهیمی چنین بود:
گفتنی است داوود عربیون معاون فنی پرس – تی – وی، فروردین ۱۳۸۸ به همراه برادرش مصطفی عربیون – که باجناق و عموی همسرش هر دو عضو واواک هستند – و شخصی به نام «امیر کاظمی»، شرکت «کهکشان ارتباطات پیشتاز» را برای شرکت در مناقصات کالاهای مجاز بازرگانی و واردات این کالاها تأسیس کرد.
مازیار ابراهیمی قرارداد تجهیز نور سه استودیو پرس تی وی را از عربیون و محمد سعید رضوی پدر دزدی به نام سید محمد هادی رضوی داماد شریعتمداری و صاحب «شرکت سیستمهای رسانهای بعثت»را در مناقصه برنده میشود و همین مسئله موجب میشود که او را که هنوز پول تجهیزاتش را نگرفته بود، به کمک داوود عربیون از سر راه بردارند. لذا توسط مصطفی عربیون برادر داوود عربیون که معاون فنی پرس تی وی بود، نامهای در صندوق حراست میاندازند که مازیار ابراهیمی کرد و یهودی و با برخی جاسوسان اسراییلی در کردستان عراق رفت و آمد دارد و این سناریو منجر به دستگیری مازیار و برنامه ریزی ترور دانشمندان هستهای میشود و پول قرارداد و اجناس تحویل شده را هم معلوم نیست که چه کسانی خورده اند.
بنابراین میتوان گفت، با توجه به هماهنگیهای واواک و سازمان اطلاعات سپاه به قول محمد سرافراز برنامه دستگیری و وادار نمودن مازیار ابراهیمی به اعترافات آنچنانی از همان بخش فنی صداو سیما کلید خورده است.
در این رابطه به دروغهای واواک در دوره وزارت مصلحی، که حسین طائب در واواک دخیل بود به خبر زیر اشاره میشود (شبیه اعترافاتی که از محیط زیستیها اخذ کرده اند)، تا عمق دروغ و فریب نیروهای اطلاعاتی را دریابیم. لازم به ذکر است که «رییس» این گروه تروریستی که 107 نفر در رابطه با ترور دانشمندان هستهای دستگیرو آزاد شدند، یعنی مازیار ابراهیمی اخیرا چگونگی شکنجه و اعترافات خود را مطرح ساخته است:
●خبر دستگیری تیم ترور وابسته به اسراییل را درزیر بخوانید:
دستگیری 15 جاسوس موساد به طور همزمان: به دنبال ماهها اقدامات اطلاعاتی-عملیاتی پیچیده و متهورانه در سلسله عملیاتی که در چند استان مرزی و مرکزی کشور انجام شد، 22 فروردین ماه سال 91 وزارت اطلاعات خبر از بازداشت عوامل یکی از شبکههای بزرگ ترور و خرابکاری رژیم اشغالگر قدس، تعدادی از هستههای حفاظت شده عملیاتی آنها و گروههایی از تروریستهای جنایت پیشه و مزدوران همکاری کننده با آنها، داد.
به گفته وزارت اطلاعات، بیش از 15 نفر از عوامل عملیاتی و پشتیبانی اعم از دارندگان شناسنامه ایرانی و اتباع بیگانه که دارای مقادیر قابل توجهی بمبهای سنگین آماده انفجار، انواع مسلسل و سلاحهای کمری و صدا خفه کن، تجهیزات نظامی، مخابراتی، و دیگر ابزار آلات تروریستی بودند، در این عملیات دستگیر شدند که تعدادی از آنها با مشاهده اشراف اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان (عج) بر بسیاری از جزئیات سناریوی طراحی شده توسط موساد، لب به اعتراف گشوده و ابعاد مهمی از «ماموریت شیطانی» خود را بازگو کردند.
بنا بر اعلام وزارت اطلاعات شناسایی و ترور یکی از متخصصان کشورمان و بمبگذاری در برخی تأسیسات زیربنایی کشور، از جمله مأموریتهای محوله به این جاسوسان بود. آنها قصد داشتند این عملیات تروریستی را دقیقا یک روز قبل از راهپیمایی 22 بهمن سال 90 انجام دهند.
در خلال جمعآوریهای گسترده اطلاعاتی که منجر به شناسایی تیمهای تروریستی وابسته به رژیم صهیونیستی شد، اطلاعات موثقی به دست آمد که دلالت بر بهرهبرداری نامشروع و گسترده رژیم متجاوز صهیونیستی از امکانات، تسهیلات، پوششها و نمایندگیهای دیپلماتیک مستقر در خاک تعدادی از کشورهای غربی بود. همچنین یک پایگاه جاسوسی– عملیاتی در یک اقلیم همجوار شناسایی و مستند سازی شد.
● دستگیری اعضای تیم ترور دانشمندان هستهای:
بعد از اینکه رژیم صهیونیستی از متوقف کردن پیشرفت علمی کشورمان به انحای مختلف نا امید شد، رو به ترور فیزیکی دانشمندان کشورمان آورد.
تیمی پیچیده متشکل از بهزاد عبدلی، فیروزه یگانه -با اسم مستعار ساناز- مریم زرگر، رامتین مهدوی موسایی، مریم ایزدی، فؤاد فرامرزی، نشمین زارع -با نام مستعار شادی-، آرش خردکیش – با نامهای مستعار فرشید، بهزاد و آران-، محسن صدقی آذر – با نام مستعار سعید-، ایوب مسلم، تارا باقری – با نامهای مستعار نغمه و ندا- و مازیار ابراهیمی -با نامهای مستعار سامان، امیریل و امیرعباس- در زمانهای مختلف ساماندهی شد.
سازماندهی این تیم تروریستی از این جهت پیچیده بود که اعضای تیم به صورت سلولی فعالیت میکردند و زیرشبکهها از فعالیت ردههای موازی اطلاعی نداشتند اگرچه در برخی از موارد ماموریتشان مکمل هستههای دیگر است، به گونهای که اعضای تیم از نحوه عملکرد سایر اعضا اطلاعی ندارند چرا که در روش سلولی هر شخص مسئول انجام وظایف محوله خود بوده و از دیگر اعضا خبری ندارد.
در تحقیقات بدست آمده از اعضای دستگیر شده این تیم سازمان یافته تروریستی، مستنداتی از همکاری اقلیم مجاور مبنی بر در اختیار قراردادن خاک خود در جهت آموزش و همچنین همکاری یکی از کشورهای همسایه در جهت اعزام این تروریستها به لانه عنکبوتی موساد در حومه تلآویو یافت میشود. اعضای تیم ترور در پادگانی در حومه تلآویو مستقر شده و شیوه کلاسیک «ترور اسرائیلی» که پیش از این در کشورهای عربی-اسلامی توسط رژیم صهیونیستی انجام میشد را فرا گرفتند و در آنجا آموزش کار با مواد منفجره و کار و آموزشهای نظامی، تیراندازی، نحوه چسباندن بمب به درب خودرو را در چند مرحله آموزش دیدند.
اما یکی از ترفندهایی که در این پروژه برای اولین بار طراحی شده بود، استفاده از زنان به عنوان ابزار عملیاتهای تروریستی بود؛ البته در این میان حتی از بردگی جنسی نیز دریغ نشده بود. اتاق عملیات مثلث شوم ترور، زمان اولین عملیات را صادر میکند و مرحله نخست عملیات با جمعآوری اطلاعات و شناسایی دکتر مسعود علیمحمدی کلید میخورد. روز عملیات دو نفر که از فیلتر آموزشهای تلآویو بالاترین نمره را کسب کرده بودند، مامور ترور میشوند. بمب در موتوری که جمالی فشی آن را حمل میکند و قرار است مقابل درب منزل دکتر علیمحمدی زنجیر شود، جاسازی شده است که در زمان خروج دکتر علیمحمدی از پارکینگ، آرش ریموت را میفشارد و اولین ترور دانشمندان کشورمان رخ میدهد.
هدف دوم دکتر مجید شهریاری استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی تهران بود؛ یک بمب ریموتی توسط این گروه به درب خودرو چسبانده و بعد از فاصله گرفتن از خودرو، ریموت فشرده میشود. موج این انفجار به حدی بود که حتی یکی از اعضای تیم تروریستی که سوار بر موتور بود به زمین میخورد ولی با کمک نیروهای کمکی از صحنه دور میشود.
همزمان با دکتر شهریاری، سوژه دیگر یعنی دکتر فریدون عباسی نیز هدف این گروه قرار میگیرد که قرار بوده با عملیاتی مشابه به شهادت برسد اما این عملیات به جهت پیبردن عباسی به وصل کردن قطعهای به ماشینش و خروج از ماشین پیش از انفجار، موفقیتآمیز نبود و دکتر عباسی تنها مجروح میشود.
داریوش رضایی نژاد هدف بعدی این تیم تروریستی اعلام و پس از عملیات شناسایی، در یکم مردادماه سال 1390 برای این جنایت تعیین میشود. اما روش ترور این بار متفاوت است؛ اسلحه یکی از راکبین موتورسیکلت داریوش رضایینژاد محقق جوان کشورمان را مقابل چشمان همسر و فرزند کوچکش آرمیتا به شهادت میرسانند.
اما پرده چهارم واقعه ترور دانشمندان هستهای کشورمان به مصطفی احمدیروشن ختم میشود. سرشاخههای عملیاتی، 21 دیماه 1390 یعنی روزهای مصادف با سالگرد ترور شهید علیمحمدی را برای ترور مصطفی احمدی روشن انتخاب میکنند و احمدیروشن و رضا قشقایی را با عملیاتی شبیه ترور شهید شهریاری در خیابان گلنبی ترور میکنند.
تروریستها که نقشههای طراحانشان را قبول داشتند، هیچگاه تصور نمیکردند در کمین دوربینهای امنیتی باشند چرا که تصویر یکی از دهها دوربین امنیتی لحظاتی قبل از عملیات تروریستی را ثبت کرد و سرنخهای مهمی را از این تیم تروریستی در اختیار دستگاههای امنیتی قرار داد.
به علت سلولی عمل کردن اعضای این تیم، بازداشت آنها به تدریج صورت گرفت. در ابتدا جمالیفش قاتل دکتر علیمحمدی در 20 دی ماه 89، سپس قاتلان شهیدان شهریاری و احمدیروشن در 25 خرداد 91 و در پایان تیم ترور شهید رضایینژاد در اول مرداد 91 دستگیر شدند. در نیمه مرداد 91 نیز مستند کلوپ ترور که نحوه ساماندهی و جذب اعضای این تیم را نشان میداد، از شبکههای تلویزیونی پخش شد.
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در این سالها ثابت کرد که پیچیدگی عملیاتها، اسامی متعدد و رمزآلود، پشتیبانیهای همهجانبه مثلث سیاه ترور یعنی آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم نمیتواند تروریستها را از کمین دستگاه امنیتی- اطلاعاتی کشور مصون بدارد و عملیاتهای خرابکارانه علیه کشورمان هزینههای سنگینی را برای غرب به دنبال دارد.
و…
خوانندگان محترم قطعا در جریان دروغ بودن کل خبر بالا هستند که با آزادی کلیه دستگیر شدگان فوق و مازیار ابراهیمی به اثبات رسید و خبر کشته شدن 177 نفر در انفجار مرکز موشکی در ملارد که توسط اسراییل به اجرا در آمد نیز هم در اعترافات مازیار ابراهیمی و هم در سریال گاندو بیانگر کلیه بیانیه های دروغین سازمان اطلاعات سپاه بوده است.
از مطلب فوق که بگذریم در مسائل پیش آمده این روزها در ایران،چند نکته حائز اهمیت می باشد :
ادامه دارد