2. جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی، از جمعیت های نزدیک به سید مجتبی خامنهای هستند. اینان زمانی میر حجازی و ناطق نوری را نیز در گروه خود داشتند. بنیانگذار این جمعیت سردار بسیجی و یکی از عوامل حمله به خوابگاه دانشگاه تهران علیرضا زاکانی است که روابط تنگاتنگی با حسین فدایی در امور پشت پرده دارند. در این رابطه باند احمد توکلی می نویسد:
«…تا حدود زیادی تحلیلها درباره عملکرد آقایان زاکانی و فدایی درست است این افراد معمولا در پشتپرده در بزنگاههای مختلف نقش تاثیرگذاری داشتهاند».
بعد از علیرضا زاکانی که از جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی استعفا کرد حالا نوبت به حسین فدایی دیگر دبیرکل جمعیت ایثارگران رسیده است. این درحالی است که این هر دو، حداقل در 15 سال اخیر، حضور پررنگی در عرصه سیاسی چه در مجلس و چه خارج از آن داشته اند و به عقیده برخی این دو، تیم پشت پرده اصولگرایان را در بزنگاههای مهم سیاسی، تشکیل میدادند. از اینرو، استعفاء،گمانه زنی زیادی را به همراه داشته است.
این هر دو هم اکنون در کنار هم در دفتر بازرسی بیت رهبری پشت پرده برخی از مسائل روزهای اخیر هستند . لازم به ذکر است که کینه علیرضا زاکانی نسبت به باند حسن روحانی از سال 95 ریشه میگیرد. از او شکایتی به قوه قضاییه ارسال شد اما به سرنوشت شکایتهایی از این نوع، گرفتار شد:
در اخبار 22 آبانماه سال 95 آمده بود که به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از فارس، علیرضا زاکانی نماینده مجلس نهم فردا (یکشنبه) با شکایت دولت و حسین فریدون به دادگاه میرود، وزارت اطلاعات، معاونت حقوقی ریاست جمهوری و حسین فریدون و رسول دانیالزاده شاکیان زاکانی هستند.
در رابطه با خبر فوق باید افزود که رسول دانیال زاده که به سلطان آهن معروف است مدتها است که توسط سازمان اطلاعات سپاه زندانی شدهاست. از او اعترافاتی علیه طبری و جعفری دولت آبادی اخذ شده است
● اعضای دیگر این جمعیت:
– سردار مهدی طائب برادر حسن طائب و مدیر عامل مؤسسه آرای آوینی و تهیه کننده سریال گاندو و فرمانده قرارگاه عمار در کنار محمد رضا پناهیان
– فریدالدین حداد عادل ، از عوامل مراکز گوناگون سرکوب و سانسور در صدا و سیما و نشریات و…
– سردار پرویز سروری از نمایندگان سابق و از مسئولان تبلیغات در لبنان
– محمد دهقان از نمایندگان سابق مجلس با پروندهای فساد مالی
– زهره الهیان از نمایندگان افراطی سابق مجلس
– سجاد صفار هرندی ، فرزند حسین صفار هرندی از مسئولان بسیج دانشجویی
– حسین مظفروزیر اسبق آموزش و پرورش ،
– علیرضا سلیمی، از نمایندگان افراطی و بیاخلاق مجلس
– محمد ودود حیدری رئیس سابق سازمان بسیج دانشجویی
– محمدعلی حیدری نماینده مجلس
و…
3. قرارگاه عمار: قرارگاهی که بعد از انتخابات سال 88 و توسط یاران نزدیک به سید مجتبی خامنهای و برادر حسن طائب برای سرکوب مخالفان به وجود آمد. اعضای آن عبارتند از :
– سردار مهدی طائب، برادر حسن طائب و از اعضای جمعیت رهبپویان انقلاب اسلامی در کنار زاکانی
– علیرضا پناهیان از دوستان و همرزمان حسن طائب و سید مجتبی خامنهای و معاون مهدی طائب در موسسه آرای آوینی ، تهیه کننده سریال گاندو
– سعید حدادیان، از مداحان مخصوص باندهای چماقکشی
– حمید رسایی، نماینده افراطی مجلس و مفسد اقتصادی که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد
– سردار حسن عباسی، سردار مشکوک سپاه که اخیرا از زندان آزاد شده است
– مهدی کوچک زاده نماینده افراطی مجلس که در انتخابات قبلی شکست خورد
– سردار حسین الله کرم ، فرمانده نیروهای سرکوب خیابانی
– سردار سعید قاسمی ، سردار مشکوک الهویهای که همواره برای اصول گرایان مشکل آفرین بوده است مانند ذکر بیاناتی در مورد حضور نیروهای سپاه با لباس نیروهای هلال احمرد در بوسنی و هرزه گویین
و…
4. جبهه پایداری، یکی دیگر از گروههای افراطی حامی نظام ولایت فقیه که تحت رهبری مصباح یزدی قرار دارد و نیروهای نزدیک به بیت رهبری را در خود جای داده است که به برخی از آنها اشاره می شود
– سردار صادق محصولی، از عوامل کودتای انتخاباتی و مفسد اقتصادی او تنها میلیاردها تومان بابت مهریه دو همسرش که جدا شده بودند پرداخت کرده است
ـ مرتضی آقاتهرانی، از نمایندگان افراطی مجلس
– نصرالله پژمانفر، از نمایندگان افراطی حاضر در مجلس ـ
– فاطمه آلیا ، از نمایندگان افراطی سابق که همسرش دارای پرونده مفاسد اقتصادی است
– قاسم روانبخش، مدیر مسئول نشریه وابسته به مصباح یزدی ـ
– امیرحسین قاضیزاده ، از نمایندگان افراطی حاضر در مجلس
– میثم نیلی، برادر داماد سید ابراهیم رییسی و مدیر خبرگزاری رجا نیوز و عضو اندیشکده عصر و در کنار فریدالدین حداد عادل از اعضای اندیشه ورزی شبکه سه صدا و سیما میباشد
– زهره لاجوردی، دختر جلاد اوین اسد الله لاجوردی ـ
و…
با نگاهی به اسامی افراد، گروه ها ، جمعیت ها و نهادهایی که از سید ابراهیم رییسی در مبارزه با مفاسد اقتصادی حمایت میکنند، بر مشاهده کننده آشکار میکند که حامیان کسانی هستند که خود تا فرق سر در فسادهای گوناگون مالی، اخلاقی و… غرق هستند. در این روزها، اینان، بنا به دلایلی از جمله مشخص کردن جانشین رهبری،نزدیکی به انتخابات و یکدست سازی حاکمیت و همچنین از میدان به در بردن رقبا، در کنار هم قرار گرفته اند .
❋ مبارزه با فساد پوشش گسترش فساد:
در این مورد (مبارزه با مفاسد اقتصادی) ذکر این نکته ضروری است که همین سناریو را در سال 80، خامنهای مطرح ساخت و این بار در مرداد ماه سال 97، با توجه به اعتراضات گسترده مردم در سال 96 و اوایل 97، و خطر از دست دادن حاکمیت به دلیل همه گیر شدن فسادهای مالی و اخلاقی مسئولان نظام به میان کشیده شد و از قضا قدری هم به شکلی خطرناک کش آمد، تا شاید بتوانند با دستگیری و اعدام برخی از مهرههای رده پایین، علاوه بر فریب مردم در مبارزه با مفاسد، نیروهای غیر خودی وابسته به نظام را نیز هدف حملات خود قرار دهند تا تصفیه ای در قدرت صورت گیرد و پاکی رهبری و بیت او و سپاه را به نمایش بگذارند، اما از این غافل بودند که مبارزه با مفاسد اقتصادی نه در دوران رییسی که در دوران همان شیخ مفسد، صادق لاریجانی آغاز شد و به جرات میتوان گفت به جز دستگیری اکبر طبری پور و اخیرا رؤسای خودرو سازان به دلیل تحت شعاع قرار دادن درگیریهای دو شیخ مخزن الاسرار و دزد (محمد یزدی و صادق لاریجانی )، که کار را به مراحل خطرناکی از افشاگریها کشانده بودند، مابقی پروندهها، دستگیریها و دادگاهها در دوران صادق لاریجانی بوده و ربطی به سید ابراهیم رییسی نداشته است .
در مردادماه سال 97 صادق لاریجانی طبق برنامهای از پیش تعیین شده، طی نامهای خواهان تشکیل دادگاه های مبارزه با مفاسد اقتصادی میشود و به خامنهای مینویسد:
«عدهای از اخلالگران و مفسدان اقتصادی هم در راستای اهداف دشمن مرتکب جرایمی میشوند که ضرورت برخورد قاطع و سریع با آنان را میطلبد، در صورت صلاحدید به رئیس قوه قضاییه اجازه فرمائید در چارچوب قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی کشور با اصلاحات و الحاقات بعدی اقدام نماید».
وی میافزاید: «آرای صادره از این دادگاهها به جز اعدام، قطعی و لازمالاجرا میباشد. احکام اعدام با مهلت حداکثر ۱۰روز قابل تجدیدنظرخواهی در دیوان عالی کشور میباشد».
در پاسخ، خامنهای مینویسد:«با پیشنهاد موافقت میشود. مقصود آن است که مجازات مفسدان اقتصادی سریع و عادلانه انجام گیرد».
بنا براین میشود که با دستگیری و اعدام برخیها چند نشان را با هم بزنند:
●اول: با آشفته کردن مبارزه با مفاسد اقتصادی و گل آلود کردن آب، عوامل اصلی فساد را در پس پرده نگاه دارند و به مردم عوامل دیگری را نشان دهند.
● دوم: با دستگیری و بیاعتبارکردن و اعدام برخی سلاطین مانند سلطان سکه، کاغذ، قیر، پتروشیمی، شر آنها را از سر نظام کم کنند و مافیای «خودی»تر آن بازارها را به دست گیرد. زیرا با حذف فردی مانند وحید مظلومی (سلطان سکه)، جا برای ماجد علمالهدی که در امر سکه و ارز از مقامات بالای قاچاق میباشد، باز میشود و با اعدام باقری درمنی (سلطان قیر)، علاوه بر کسب بازار اول قیر، در ایران، او را که از همکاران و یاران گرمابه و گلستان قاضی سعید مرتضوی(باند سید مجتبی خامنهای) و بابک زنجانی (باند سپاه پاسداران) و سرداران مسعود و حسن میرکاظمی (باند سید ابراهیم رییسی)، فاضل لاریجانی (باند وابسته به صادق لاریجانی)، بود، از بین میبرند و همه باندها از دست او و اطلاعات او آسوده میشوند
به نوشته وبسایت بازتاب، حسن میر کاظمی که رابط بابک زنجانی با یک محفل امنیتی بود، بابک زنجانی را به سعید مرتضوی، مدیرعامل وقت سازمان تامین اجتماعی معرفی کردهاست. سعید مرتضوی میرکاظمی را نیروی ارزشی بسیار مورد اعتماد معرفی کرده است. آشنایی زنجانی و مرتضوی زمینهساز یک معامله ۴میلیارد یورویی بین زنجانی و مرتضوی شد. قرار بود زنجانی ۱۳۷ شرکت تأمین اجتماعی را صاحب شود که با افشاگری رسانهای، این معامله ناکام ماند.
نقطه اوج افشاگری، انتشار یک فیلم ۳۰دقیقهای در فروردین سال ۱۳۹۲ بود که نشان میداد جلسهای با حضور مرتضوی، بابک زنجانی و حسن میرکاظمی برگزار شده و در آن، از رشوه خواهی ۳۰میلیارد تومانی فاضل لاریجانی، برادر صادق لاریجانی، رئیس سابق قوه قضاییه سخن به میان آمد. این ماجراها حتی به بازداشت موقت سعید مرتضوی منجرشد، حمید باقری درمنی هم در آن جلسه بود و بعدها به جرم فساد تحت تعقیب قرار گرفت و دیماه ۱۳۹۷ اعدام شد ولی حسن میرکاظمی سالم جان به در برد
همواره در کنار مفسدان اقتصادی، مداحی وجود دارد که خورد و بردها را شرعی می کند در کنار حسین هدایتی، مداحانی چون منصور ارضی و محمود کریمی حضور داشتند، در کنار مهدی طائب و علیرضا پناهیان، سعید حدادیان و در کنار حسن رعیت علاوه بر محمود کریمی یکی از برادران طاهری که هر سه مداح هستند ، حضور داشته و با برادران میرکاظمی شرکت های تجاری راه اندازی کرده بودندبه اطلاع زیر توجه فرمایید.
محمدرضا طاهری (مداح اهل بیت) هم سالهاست که یک شرکت تأسیس کرده با اسم «لوح مهراندیش خام»، به شماره ثبت ۳۲۰۶۲۷. کار شرکت از سال ۱۳۸۷ شروع شد و در زمینه صادرات و واردات و «تولید و ساخت انواع لوح فشرده خام» مجوز فعالیت داشت. شرکت «لوح مهراندیش خام» که قبلا دفترش در مرکز تهران، حوالی میدان انقلاب بود، سه سالی است که دفترش را منتقل کرده شمال شهر، میدان آرژانتین. دو عضو جدید هم به هیأت مدیره شرکت اضافه شدهاند: سید حسن میرکاظمی، به عنوان رئیس هیأت مدیره و سید مسعود میرکاظمی، وزیر نفت حکومت احمدینژاد و رئیس کمیته طرح و برنامه ستاد انتخاباتی ابراهیم رئیسی به عنوان مدیرعامل شرکت.
شرکتی دیگر به نام برادران میرکاظمی: شرکت دنیای فلز سال ۱۳۴۰ در کیلومتر ۱۹جاده مخصوص کرج، در زمینی به مساحت ۶۵هزار متر مربع توسط خانواده وکیلی تأسیس شد. این شرکت که قبل از انقلاب ۵۷ از واحدهای
موفق در تولید لوله و پروفیل بود، پس از انقلاب مانند بسیاری دیگر از واحدهای تولیدی به تملک حکومت درآمد. این شرکت مصادرهشده، حدفاصل سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲ ، تحت عنوان خصوصیسازی به خانواده میرکاظمی واگذار شد. روحالله و حسن میرکاظمی، دو چهره اصلی شرکت در عرض چند سال کار شرکت را توسعه دادند، ۴ شرکت جدید راهاندازی کردند و به بازار صادرات وارد شدند.
حسن میرکاظمی برای توسعه شرکت دنیای فلز و شرکتهای وابستهاش سراغ بانک کشاورزی رفت. بانک کشاورزی در ۱۵ آذر ۱۳۸۷ اعلام کرد که شرکتهای میرکاظمی ۱۷۵میلیارد تومان به این بانک بدهکارند و شش ماه است که هیچ وجهی برای جبران بدهی نپرداختهاند. ۱۷۵ میلیارد تومان به قیمت دلار آن زمان، حدود ۱۸۵میلیون دلار میشد. بانک کشاورزی همچنین گزارش داده بود که ۴۰درصد این مبلغ بدون وثیقه بوده و صرفاً با ضمانت میرکاظمی پرداخت شده است. این عبارت به خوبی قدرت نفوذ میرکاظمی را نشان میدهد.
برادران میرکاظمی مدیریت این شرکت را سال ۹۶ به چند نفر دیگر واگذار کردند و چند شرکت تازه در حوزه فولاد راهاندازی کردند تا موقعیتشان را به عنوان یکی از غولهای موثر بازار فلزات ایران حفظ کنند و گزارشی هم درباره سرنوشت بدهیها منتشر نشده است.
علاوه بر این، بهار امسال گروهی با عنوان عدالتخواهان در استان گلستان خبر دادند که میرکاظمی، ۳۷میلیون یورو از بانک مرکزی صادرات استان گلستان وام گرفته که کالا وارد کند ولی ارز را از کشور خارج کرده و کالا هم وارد نکرده است. این پرونده هم قدیمی است و گفته میشود سازمان بازرسی کل کشور چند سال قبل به آن وارد
شده ولی تاکنون پولی برگشت داده نشده است.
به گفته زاکانی در این پرونده که میزان بدهی و سودش به ۱۵۰۰میلیارد تومان رسیده، با دخالت اکبر طبری، معاون اجرایی دفتر رئیس قوه قضاییه رأی به سود میرکاظمی صادر شده و بانک صادرات به پولش نرسیده است.
میرکاظمی در آن سالها که بانک کشاورزی دنبال طلبش بود، در آسیای میانه و غرب ایران در حال تردد بود. بازار صادراتی شرکتهای آنها کشورهایی چون افغانستان، ارمنستان و عراق را در بر میگرفت و حسن میرکاظمی، مسئول صادرات و سفر به این کشورها بود. او در کشاکش این سفرها، با بابک زنجانی آشنا شد که آن سالها در آسیای میانه و کردستان عراق مشغول به کار بود.
سال ۱۳۹۰ به طور جدی سرو کلهاش در اقتصاد ایران پیدا شد. آنگونه که امیرعباس سلطانیفر، نماینده مجلس نهم روایت کرده، مسعود میرکاظمی «در ورود بابک زنجانی به بخش نفت، نقش پررنگی داشت». میرکاظمی بعدها با بابک زنجانی اختلاف پیدا کرد و شروع به مصاحبه و افشاگری علیه او کرد. نفر دومی که برای بابک زنجانی ایفای نقش کرد، حسن میرکاظمی بود. در نامه علیرضا زاکانی به ابراهیم رئیسی آمدهاست که او «ارتباط وثیق» با اکبر طبری داشته و با اعمال نفوذ طبری پرونده بدهی هزار و پانصد میلیارد تومانی او به بانک صادرات گلستان به نفع میرکاظمی مختومه شده است.
بیدلیل نبود که در جریان تظاهرات سال 88، حسن میرکاظمی با کلت بر روی موتور به صف تظاهر کنندگان میزد و در جریان درگیری محمود کریمی مداح در اتوبان، این او بود که به خودرو طرف مقابل تیراندازی کردهبود. حفظ این نظام به هر شکل برای گدا و گشنههایی چون خاندان میرکاظمی که به قدرت و ثروتهای افسانهای رسیده اند قطعا از اوجب واجبات است. زیرا در غیر این صورت مانند یکی از برادران خاموشی که کارگر شرکت پارچه بافی مقدم بود در همان وضعیت باقی میماندند و صاحب هزاران میلیارد تومان از اموال ملت نمیشدند.
●سوم : با دستگیری این سلاطین، اموال آنها را به یغما برند مثلا به هنگام دستگیر ی سلطان سکه رییس نیروی انتظامی از به دست آوردن 2500 کیلو سکه خبر داد. بعدها گفتند که حتی یک سکه هم از او به دست نیامد. اما معلوم نیست چرا او را اعدام کردند و سکه ها کجا رفت. داستان شبیه قضیه 18.5 میلیارد دلار رفته به ترکیه است و جریان آن تریلی حامل طلا که به ترتیب برنز و سپس مس شد!!
❋جنگ شتران کینه جوی «حوزه علمیه» قم:
هر دو، محمد یزدی و صادق لاریجانی، سالها در مقام ریاست قوه قضاییه و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام بودهاند. هر دو در خورد و برد اموال ملت اندازه نگه نداشتهاند. خاندان هر دو از خان گسترده ایران بهرههای ناجوانمردانهای به جیب ریختهاند و حالا شیخ محمد به شیخ صادق میگوید: مگر ارث پدرت بودهاست؟
هر دو در شورای نگهبان برای ملت ایران تصمیم میگیرند و در حال حاضر در دست یکی از آنها (صادق لاریجانی) اختیار مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار دارد و در دست دیگری (محمد یزدی)، اختیار معرفی مراجع دولتی و چماقکشی بروی مراجع مستقل.
خوشا به حال ملت که در تاریخ افرادی مانند عباس پالیزدار بوده اند که پته محمد یزدی و فرزندان او را روی آب بیاندازند و در دوران شیخ صادق کسانی بودهاند که شماره حساب های مخفی و در اختیار او را برای دیگران فاش سازند تا این روزها که صندوق اسرار او را دستگیر کرده اند و در زندان گویا سکته کرده و بسا به سرنوشت سعید امامی گرفتار آید.
هنگامی که بنا به دستور، حملات علیرضا زاکانی و صدا و سیما و بعد علم الهدی و محمد یزدی به صادق لاریجانی آغاز شد، باورشان نمیشد که صادق لاریجانی با نگاشتن نامهای برخی از فسادهای کلان مالی را به قلم آورد و در خزانه اسرار خود را بگشاید و قالیباف و حسن طائب را افشا کند. اثر آن چنان شدید بود که ناگهان تن خیلیها به لرزه در آمد و دست به التماس و دعا شدند و به میدان آمدند تا مانع از ادامه نامه نگاریها میان این دو شتر کینه جو شوند، قبل از آنکه کل حیثیت نظام به باد داده شود. زیرا برخیها فکر میکردند سر شیخ صادق را میشود به راحتی زیر اب کرد. اما ندانستند که این ملای گوژپشت، برادرانی دارد فاسدتر و مخزن الاسرارتر از او ، بنابراین قرار شد در شورای نگهبان این دو بروند و روی هم را ببوسند و مردم فریبی، را کامل کنند. اما قدری از پردهها بالا زده شدهاست و دیگر نمیتوان به سادگی مردم را فریب داد. البته آنها دلشان به سرکوب نیروهای امنیتی، نظامی و اطلاعاتی خوش است که هر زمان از زمان پیش، بیشتر به آن نیاز دارند.
وقتی محمد یزدی معلومالحال که در دوران ریاست بر قوه قضاییه ملیاردها و میلیاردها تومان از اموال ملت را چپاول کرد، کسی نبود به او بگوید که مگر لاستیک دنا و جنگلهای شمال ارث پدرت بوده که برده و خوردهای و مرتب بر آنها افزودهای؟
او وقتی از رفتن لاریجانی به نجف سخن راند و از اینکه در قم هم کاری نکرده است و به جای ساخت مدرسه کاخ ساخته است، شیخ لاریجان را به واکنش وادار کرد. او هم در نامهای که چند جمله آن در زیر اورده میشود، هم دهان محمد یزدی و هم دهان علیرضا زاکانی را بست و هم صدا و سیما را خفه کرد و موجب واکنش شخص خامنهای نیز شد: همه فریادها را بر سر امریکا بزنید!
واکنش خامنهای نشان میدهد که برنامه برخورد با صادق لاریجانی را سید مجتبی و باند او و حسن طائب و رییسی و زاکانی و فدایی طراحی کرده بودند و فکر نمیکردند که اینگونه خطر ساز شود .
قضیه از این قرار بود که محمد یزدی در دیدار با مسئولان مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه علمیه قم خطاب به لاریجانی، رئیس پیشین قوه قضائیه گفت: «فلانی میگوید اگه این کار را نکنید، نجف میروم! خوب بروید، آیا با رفتن شما قم به هم میخورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی مؤثر نبود؛ چه رسد که نجف بروید. رییس دفتری که ۱۰ سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر میشود، بعد اعتراض میکند که چرا گرفتید؟! به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؛ از کجا آوردی ساختی؟»
به نظر میرسد این سخنان موجب شدند شیخ صادق با مشورت دکتر علی و دکتر جواد ، پاسخی در خور آماده سازند تا هم جوابی به شیخ یزدی بدهند و هم جلوی حملات دیگران را سد کنند و آنها را متوجه خطرات اینده سازند .
شیخ لاریجان در این نامه نوشت: «بنا نداشتم با توجه به گرفتاریهای مختلف مردم و کشور ، نسبت به این حرکات، پاسخی دهم. ولکن اکنون احساس میکنم بازیهای صدا و سیما و برخی نهادهای دیگر به نقطهای رسیده است که سکوت در مقابل آن جایز نیست و البته در موقع مناسب به تفصیل در مورد ابعاد آن صحبت خواهم کرد.
متاسفانه اخیرا جنابعالی مطالبی مطرح کردهاید که علاوه بر خلاف واقع بودن و موهن بودن، ریشه در همان امور دارد. قبلا هم مکرر در جلسات شورای نگهبان یا مجالس دیگر، مطالبی از این دست بیان کردهاید که بنا به مصالحی در مقابل آن سکوت کردهام. اما اکنون میبینم این سکوتها نه فقط اسباب تنبه حضرتعالی نشده، بلکه پیشتر هم رفتهاید و مطالب خلاف واقع و توهینهای دیگری هم بر آن افزودهاید…»
او در پاسخ به بخش اول سخنان یزدی گفت: «اولاً بنده هیچگاه نگفتهام که اگر فلانی را دستگیر کنید نجف میروم. این دروغی است که عدهای شایع کردهاند و دفتر بنده هم رسما آن را تکذیب کرده است. حال شما چه انگیزهای دارید که این دروغ را تکرار میکنید؟ بنده هیچ گاه از هیچ فرد متخلف یا فاسدی حمایت نکرده و نخواهم کرد. … ثانیاً به نحو توهین آمیزی گفته اید: شما در قم بودنتان هم خیلی مؤثر نبود چه رسد که نجف بروید. جناب یزدی، بنده طلبهای بیش نیستم و هیچگاه ادعا نکردهام که وجودم چه در قم و چه در هر جای دیگری، خیلی مؤثر است. گرچه شخصیتهایی همچون مقام معظم رهبری و برخی مراجع بزرگوار، بارها و بارها در مورد این فقیر کلماتی بکار بردهاند که از نقل آنها استحیا میکنم… میزان تاثیر آن هم در حد خود، یک امر واقعی است، نه با خواست بنده بیشتر میشود و نه با توهین و تحقیر شما کمتر. اما شما در عرصه تحقیق و پژوهشهای علمی چه کرده اید؟»
او در مورد بخش دوم سخنان یزدی در مورد مدرسه علمیه نوشته است: «استناد دادن ساختمان مدرسه به این جانب خلاف واقع است. مدرسه علمیه ولی عصر وقف است. واقف آن هم مرحوم والد ما، آیتا… العظمی میرزا هاشم آملی قد سره بود (که انشاء ا… نمیفرمایید مگر ارث پدرش بود!) متولی این وقف هم امروز، بنده نیستم. فقط بهجهت اینکه امور مدرسه زمین نماند، وکالتی به بنده دادهاند…حالا جناب آقای یزدی بفرمایید استناد ساخت این مدرسه به بنده چیست؟ میفرمایید از کجا آوردی ساختی؟ آقای عزیز، اول استناد ساخت مدرسه به بنده را ثابت کن، بعد بپرس از کجا آوردی. ثانیاً مساجد و مدارس علمیه همیشه بانیانی دارد که مساعدت میکنند، چه اتفاق خاصی در این مورد افتاده است که آن همه مدارس علمیه از پاسخگویی به این سئوال مستثنی هستند و این مدرسه باید پاسخگو باشد. با لحنی بیادبانه گفتهاید. آیا ارث پدرت بود، میگویم نخیر ارث پدرم نبود! مگر اینهمه مدارس دیگر در قم و سطح کشور ساخته میشود ارث پدرشان است؟ مگر همین ساختمانهایی که حضرتعالی از آنها استفاده میکنید، از ارث پدرتان ساخته شده است؟ آخر این چه فهمی است و چه استدلالی؟!»
شیخ صادق در بخش دیگری از نامهاش نوشت: «من بنا نداشتم راجع به وضعیت شما در شورای نگهبان چیزی در علن بگویم اما سخنان شما مرا ملزم میکند . آقای یزدی به خدا سوگند در همین مورد هم خلاف میگویید. در شورای نگهبان، سخنان غیر دقیق، غیر مستدل و حتی نامربوط شما برای اعضاء روشن است. اگر سکوت میکنند و چیزی نمیگویند، حرمت پیرمردی شما را پاس میدارند.»
آملی لاریجانی در نامه خود خطاب به یزدی، این حملات را « نمایشی در کشور بر اساس سناریوهای از پیش طراحی شده» خوانده و گفته سکوت در مقابل «بازیهای صداوسیما و برخی نهاد های دیگر» جایز نیست.
مهمترین و خطرناکترین بخش نامه صادق لاریجانی آنجا بود که «خود را «خزانه الاسرار» خواند و مجموعهای از مقامهای جمهوری اسلامی از جمله «معاونان، قائم مقامان و آقازادههای مسئولان» معرفی کرده و گفتهاست: «چرا کسانی که امروز برای شفافیت و مبارزه با فساد سینه چاک میکنند»(حسن طائب، زاکانی، ابراهیم رییسی و…)، پرونده طبری را به او ارتباط میدهند. آیا کسانی که امروز برای شفافیت و مبارزه با فساد سینه چاک میکنند و ماهها برای دستگیری فردی که نه معاون بنده بوده و نه رئیس دفتر بنده ، بلکه مدیر یکی از اجزاء حوزه ریاست تحت اشراف شخصیتی سالم ، فاضل و شریف چون آقای خلفی بوده ، فضا سازی کرده اند، آیا همین کار را برای آقای شریفی قائم مقام شهردار اسبق تهران و آقای سیف معاون اقتصادی اطلاعات سپاه و … کرده اند و فساد آنها را به آقای قالیباف و آقای طائب و دیگران سرایت داده اند؟! وا اسفا از این ظلم و بیعدالتی و بیمروتی»
در جمله آخر ، شیخ صادق و برادرانش گوشهای کوچک از فساد سرداران و روحانیون را گشودند و تنها به چند نفر از جمله سردار قالیباف، سردار عیسی شریفی، سردار حجت الاسلام حسن طائب، سردار محمود سیف اشاره کردند و دیگر نامی از سردار احمد وحیدی، سردار مرتضی رضایی، سردار مسعود مهردادی،سردار جمالالدین آبرومند، سردار رستم قاسمی و… که اموال ملت را در بخشهای نفت، پتروشیمی، شهرداری تهران، صداو سیما و… به یغما بردند، اشارهای نکردند.