سرانجام، همزمان با خارج شدن نیروهای آمریکایی از سوریه، به پیروی از سیاست دونالد ترامپ در منطقه های خاورمیانه و نزدیک، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری راست گرای ترکیه فرصت یافت که به مرزهای شمال شرقی سوریه که شهروندان کرد سوری در آنجا سکونت دارند، حمله کند. هدف ازاین اقدام سرکوب کردن کردهای سوریه بود که او آنان را وابسته به حزب کارگران کردستان (پ کا کا ترکیه) می داند. او همزمان هدف بازگرداندن و اسکان دادن بخشی مهم از آوارگان سوری پناهنده شده به ترکیه در سرزمین های کردنشین سوریه را پی می گیرد.
اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان، از جمله دوستان ترکیه، در ایالات متحد، روسیه، اتحادیه ی اروپا و ایران، با این اقدام اردوغان مخالفت کرده اند و ترامپ، با دادن هشدار درباره ی ویران سازی اقتصاد ترکیه، در صورت گذشتن ترکیه از خط قرمزهای آن کشور در منطقه، طرح تحریم اقتصادی ترکیه را به مجلس نمایندگان آمریکا ارائه کرده است.
همزمان با حمله ی ارتش ترکیه به شمال شرقی سوریه، ایران در مرزهای غربی کشور، رزمایش نظامی برگزارکرده است؛ که انجام دادن این اقدام تنها ممکن است به یکی ازسه دلیل در پی آمده یا هر سه ی آنها باشد.
١. آمادگی رزمی برای جلوگیری از هرگونه اغتشاش در مرزهای غربی کشور، با توجه به وضعیت بحرانی موجود درمنطقه ی کردنشین سوریه و ممکن بودن تأثیر گذاشتن آن در منطقه ی کردنشین غرب ایران؛
٢. اعلام آمادگی برای مقابله ی نظامی با نیروهای نظامی تروریست دوست ترکیه، در ارتش آزاد سوریه که ترکیه قصد بازگرداندن آنان به شمال سوریه پس ازتاراندن کردها را دارد؛
٣. امکان فرار کردن داعشیان زندانی در اردوگاه های منطقه که هم اکنون نیز شماری از آنان فرار کرده اند و ادامه یافتن فرار آنان ممکن است درآمدن دوباره شان به صورت خط ربالقوه برای سوریه و کشورهای دیگر منطقه که اگر چنین حالتی پیش آید، ایران ضرورت حضور فعالانه در منطقه را احساس می کند.
یکی از نتایج این حالت ها، قرارگرفتن زندانیان فراری داعشِ و اعضای بازگشته ی ارتش آزاد سوریه، با حمایت ترکیه، در برابر ارتش های سوریه، روسیه و ایران است که ممکن است به برافروختن دوباره ی آتش جنگ، به سبب پدید آمدن وضعیت بحرانی در منطقه بینجامد. هم اکنون وضعیت در بخش شمال شرقی سوریه گواهی می دهد که نیروهای سوریه وارد این منطقه شده، و تا شهر مَمبِج که از شهرهای مهم آن است پیشروی کرده اند و شماری از افراد داعش نیزاز اردوگاه ها ی منطقه گریخته اند.
دولت آمریکا، به دلایل درپی آمده مایل است نقش مداخله ی نظامی را از دوش خود بردارد و به دوش دوستان خود در منطقه، از جمله ترکیه، اسرائیل، عربستان سعودی، امارات متحده ی عربی و بحرین بیندازد. بدین سان، آن کشور می تواند هم از کشته شدن نیروهای آمریکایی در جنگ های گسترده درسطح منطقه پیشگیری کند؛ هم مدعی آن شود که در جنگ و ستیزهای منطقه ای حضور ندارد؛ و هم به منافعی کلان از رهگذر فروش جنگ افزار هایش به این کشورها دسترسی پیدا کند. به تازگی ایالات متحد اعلام کرده است که قرار است شماری بزرگ از نیروهای واکنش سریع خود را فقط برای رودررویی با حمله های احتمالی خارجی به عربستان بفرستد که به احتمال زیاد هزینه ی نگهداری این نیروها در داخل خاک عربستان نیز به عهده ی کشور میزبان خواهد بود.
یکی از نیرومندترین جانشینان آمریکا در جنگ های منطقه ای دولت اسرائیل است که به باور من چه در حمله به تأسیسات نفتی آرامکو در عربستان و چه در حمله ی موشکی به نفتکش ایرانی دخیل بوده است.
به باور من، دولتیان آمریکا، پس از دادن چراغ سبز به اسرائیل برای حمله به آرامکو، بلافاصله گناه این اقدام را به گردن ایران انداختند. آنان بدین ترتیب هم توانستند به تنش موجود در منطقه دامن زنند و هم مبالغی کلان به دو شیوه ی پیشگفته به دست آورند و هم هزینه ی هنکفت بازسادی تأسیسات تخریب شده ی آرامکو را از آن کشور بازپس گیرند؛ و بازهم با دادن چراغ سبز حمله به نفتکش ایرانی در ساحل دریای سرخ تنش موجود میان ایران و عربستان را افزونتر سازند.
دلیل باور من به حمله به آرامکو از خاک اسرائیل این است که با ردگیری حمله های انجام شده به تأسیسات آرامکو ادعا شده است که این حمله ها از جهت شمال صورت گرفته، و لذا ایران عامل انجام آن بوده است. اگر فرض کنیم که حمله به آرامکو از جهت شمال درست است، گرفتن این نتیجه گیری امکان دارد که به دلیل رفتارهای موذیانه ی اسرائیل که دولت آن کشور عادت ندارد حمله هایش به کشورهای منطقه، ازجمله و به ویژه سوریه، را به گردن بگیرد چنین رخدادی پیش آمده است؛ و هدف آمریکا از متهم کردن دگرباره ی ایران به حمایت از” تروریسم ” گسترش تحریم های ایران بوده است. ما می دانیم که ایران دخالت خود را در این حمله ها تکذیب کرده است. این گفته ی ایران ممکن است به این دلیل درست باشد که ایران در شرایط بحرانی اقتصادی قرار گرفته است و در چنین وضعیتی بعید به نظر می رسد که در اندیشه ی ماجراجویی های درخور توجه بیشتر در منطقه باشد. درست است که سود بردن ازشرایط تحریم در ایران با خرید کلان اسلحه و افزایش مداخله ی سپاه پاسداران در فعالیت های اقتصادی کشور را می توان دلیلی برای گسترش فعالیت های نظامی آن به حساب آورد؛ اما با افزایش دم افزون تحریم ها فشار آن برگرده ی اقشار فرودست و میانه شدید تر می شود و سرانجام بر نارضایی نظامیان، از جمله پاسداران دون پایه، به صفوف مردم زیر خط فقر خواهد افزود، و نگهداری آنها در صف مدافعان نظام را دشوارتر خواهد کرد. از این رو، بعید به نظر می رسد که نظامیان ایران به گونه ای خود خواسته به تحریک کشورهای متحد آمریکا در منطقه که حمله به آرامکو یکی از نمونه های درخور توجه آن است دست یازیده باشند.
اگر پذیرش این ادعا که حمله به تأسیسات نفتی عربستان از شمال انجام گرفته است نادرست باشد که احتمال آن وجود دارد، می توان نتیجه گرفت که این اقدام به کوشش حوثی ها انجام شده است که خود نیز آن را به گردن گرفته اند. تردیدی نیست که حمله های گسترده ی عربستان به شمال یمن در حمایت از منصور هادی عبد ربه، رئیس جمهوری برکنار شده ی یمن بوده است که تاکنون به کشتار بی رحمانه ی هزاران نفر از مردم یمن و بی خانمان شدن شماری افزونتر از آنان انجامیده است.
دلیلی دیگر که بر انجام شدن این اقدام از جنوب غربی ایران آورده اند این است که این پهپادها و موشک ها از انواعی بوده است که در اختیار ایران قرار دارد.
این ادعا نیز ممکن است درست باشد و حوثی ها با پهپادها و موشک های ساخت ایران به آرامکو حمله کرده باشند؛ اما این سخن به معنی نقض ادعای نخست است که گفته اند حمله از شمال انجام گرفته است.
به هرحال، با وجود اینکه اسرائیل مدعی دوستی نزدیک با عربستان سعودی است، ممکن است در جریان طرح هایی راهکاری، و بدون به گردن گرفتن این نقش، در توطئه ای اینچنین درگیر شده، و زمینه را برای دادن امتیازهای ایران به آمریکا در گفت و گوهای احتمالی آینده آماده کرده باشد؛ هرچند که آن کشور با هرگونه گفت و گوی آمریکا با ایران مخالفت می کند؛ اما با چراغ سبز آمریکا ممکن است با هرگونه اقدام در این زمینه موافقت کند؛ به ویژه، اگر مذاکره به گرفتن امتیازهای بیشتر از ایران بینجامد، نپذیرفتن عملی هرگونه چراغ سبز آمریکا درباره ی این گونه مسائل از سوی اسرائیل چندان خردمندانه به نظر نمی رسد.
نکته ای دیگر که به پیچیدگی وضع سیاسی درمنطقه کمک می کند روابط روسیه با سوریه، اسرائیل، عربستان و ایران است که اسرائیل و عربستان خود مخالفان منطقه ای ایران و متحدان راهبردی ایالات متحد در منطقه اند. البته، اگر ممکن بود روسیه از دوستی با اسرائیل و عربستان از یک سو و ایران و سوریه از سوی دیگر، به سان عاملی مؤثر در میانجیگری میان این کشورهای درگیر در اختلاف ژرف بنیان بهره گیرد، ممکن بود این اقدام به سان عاملی مثبت در رفع تنش های منطقه ای به کار آید؛ اما دو نکته ی مهمتر وجود دارد که از امکان جدی شدن میانجیگری روسیه در این زمینه می کاهد. یکی همان اتحاد راهبردی پیشگفته میان آمریکا، اسرائیل و عربستان و دیگری دشمنی راهبردی ایران و سوریه با اسرائیل است. نکته ی قابل تأسف این است که دوستی روسیه با عربستان، اسرائیل و ترکیه ممکن است توانسته باشد به جلوگیری از ادامه یافتن تنش میان خود این کشورها کمک کند، اما تاکنون نتوانسته است و شاید در آینده نیز کمتر بتواند در برطرف کردن تنش های موجود در روابط دست کم اسرائیل با ایران و سوریه مؤثر واقع شود؛ به ویژه اینکه این دو کشور از دشمنان عمده اسرائیل اند.
درباره ی هجوم ترکیه به منطقه ی کرد نشین شمال سوریه این واقعیت مسلم است که این کشور راهی مخالف با دیدگاه جهانیان درپیش گرفته، و تاکنون به رغم اعتراضات مردمی در سراسر جهان و مخالفت اکثریت قریب به اتفاق کشورها به حمله ی شدید برکردهای شمال سوریه و کشتن ده ها نفر و آواره کردن صدها هزار نفر از غیرنظامیان منطقه دست یازیده است. آمریکا آخرین نظامیان خود را از منطقه خارج کرده، و شماری از زندانیان داعش در منطقه، همان طور که در سطرهای پیشین اشاره کردم از اردوگاه های خود فرارکرده اند.
به نظر می رسد که نخستین راه برقراری آرامش در سوریه اتحاد کردها با دولت سوریه و حل کردن بحران قومی در منطقه باشد؛ اما، آیا روسها در مقابله با اقدام کشور دوستشان ترکیه، به این اتحاد احتمالی– که نیازمند رو در رو شدنشان با آن کشور است – یاری خواهند رساند یا اینکه بی طرفی در پیش خواهند گرفت؟ چنین به نظر نمی رسد که بدون درگیرشدن روسیه و ایران دراین نبرد، اتحاد میان دولت سوریه و کردها نیزچندان کارایی داشته باشد.
نیروهای ارتش آمریکا پشت رزم جویان کرد را خالی کرده اند و از منطقه خارج شده اند. همین روند در جریان رخدادهای افغانستان که دولت آن کشور درگیر در تهدید شدید هجوم و خرابکاری طالبان است نیز جریان دارد. صرف نظر از هدف حضور ارتش آمریکا در کشورهای منطقه، آیا آن کشور آنها را در پهنه ی مقاومت در مقابل “تروریست ها” تنها نمی گذارد؟
آیا امکان عملی تحریم اقتصادی ترکیه، آنچنان که ترامپ گفته و طرح آن را نیز به کنگره برده است، وجود خواهد داشت و آیا این تحریم، در وضعیت نزدیکتر شدن روابط اقتصادی ترکیه با روسیه و تحولات ساعت به ساعت روند رخدادها در کردستان سوریه، چندان اثرگذار خواهد بود؟
کردهای ساکن شمل شرقی سوریه به تازگی اعلام کرده اند که از زمان آغازحمله ی ترکیه ٢٧٠ هزار نفر از ساکنان آن منطقه آواره شده اند. بی سبب نیست که کردها هنگام رسیدن ارتش سوریه به شهر مَمبِج با شادمانی از آن استقبال کرده اند.
اندکی پیش از پایان یافتن کار این نوشتار خبری مبتنی بر آتش بس ۵ روزه میان ترکیه و ایالات متحد، از زبان مایک پِنس، معون اول رئیس جمهوری آمریکا منتشر شد که اِرغان به کارگیری واژه ی آتش بس را مناسب ندانست و اعلام کرد که این توافق به معنی آتش بس نیست و تنها توافق درباره ی متوقف کردن حمله به مدت ۵ روزاست و مهلتی برای خارج شدن همه ی کردهای سوریه از منطقه است. به واقع، این توافق گواه همسو بودن هدفهای ترامپ و اِردوغان در منطقه و دادن چراغ سبز از سوی ترامپ به اِردوغان برای شروع حمله است که پیش از این باور خود به آن را یادآور شدم.
با این اقدام ترکیه، وضعیت در سوریه بار دیگر بسیار پیچیده و پیش بینی ناپذیر شده است و رسیدن به پاسخ این پرسش ها به زمان بیشتر نیازمند است؛ اما آنچه مهم است این است که، در شرایط نبود اتحاد شوروی و جامعه ی کشورهای سوسیالیستی، آمریکا هنوز هم قدر قدرت و تصمیم گیرنده ی مطلق العنان در پهنه ی سیاست جهانی است و اتحاد توده های مردم، به ویژه کارگران و زحمتکشان خود آن کشور در درجه ی نخست، و سپس خواست ژرف بنیان همه ی خلقهای ستم دیده ی سراسر جهان و پیش از همه کشورهای بزرگ سرمایه داری برای رسیدن به استقلال ملی، آزادی و عدالت اجتماعی بیش از هر عامل دیگر، در وقوع دگرگونی های بنیانی درجهان، تأثیرگذار است.
علی رضا جباری (آذرنگ)،
۱۳۹۸.۰۷.۲۶ (۲۰۱۹.۱۰.۱۸)